رفتن به محتوای اصلی

جهانِ درد

جهانِ درد
 
 
 
بر كناره ى ساحل
آيلانِ سه ساله
با عروسك هايش
از تكان هاىِ امواج
به خواب رفته است ،
تا درفش پرستان
با دهان هاى پُر سرود
بر زمين پاى كوبند
سر بر آسمان سايند .
تا مرز داران 
بر سيم هاىِ خاردار ، سجده برند
و بر خاكِ خود بوسه زنند .
تا دين فروشان
بر گلدسته ها و ناقوس ها بنوازند
و فرشتگان را سر بُرند .
 
آيلان چه ساكت خوابيده است ،
تا داغِ ننگِ آدم نمايان
بر شناسنامه ى جهانِ پُر از ديوار 
حك شود .
تا تعفنِ تفنگ فروشان
پارچه پرستان
و بيرق دارانِ سياه
نامِ بلندِ انسان را
همچنان شرمسار و ناپاك كند .
 
 
جهانِ درد ، بارديگر ورق خورد
دلِ سنگ شكست .
خونِ رگِ خاك بجوش آمد وُ
شرر از آتشِ دلها باريد
رنگِ غم بر زُلفِ مهتاب نشست .
 
در دلِ خورشيد ،
خون چكيد
كه ، ريشه هاىِ كوچكِ آيلان ،
در انتظارِ بهار
ميانِ دريا خُشكيد .
تا عربده كشانِ جهان
آب و خاك و آسمان را
بين خود تقسيم كنند
تا بيرق هاىِ سياه
پارچه هاىِ رنگين
سيم هاىِ خاردار
سوداگرانِ دلار ،
انسان ها را
در طاقچه هاىِ زندگى حبس كنند
زندگى در جهانى هرز و بى شرم .
 
جهانى كه در آن ،
شمشير ها ، هنوز
بر منّاره ها آواز ميخوانند
كشتار كودكان ، تقديس ميشود
نسيمِ شور ، از بيشه به بيرون ميخزد
پاىِ چمن خيس ميشود ...
 
فرخ ازبرى - آلمان
٤. سپتامبر ٢.١٥

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید