خنياگرانِ آفتاب بياد سياهكل
يادگارانِ چشمه هاى مهتاب
در شبِ بارانى
خنياگرانِ بى دريغِ آفتاب
در باغِ زمستانى
با ريشه هائى در برف بودند،
آنانكه
بر در كومه ها
جوانه زدند
تَرَنُمِ گندم سرودند و
سوختند .
بلندْ شكفتنِ انديشه
ولى، نمى سوزد
آوازِ آن نسيم
آن شبنمِ سبز
در خاكِ حسرتِ باران
بر جانِ بيقراران
حقيقتِ سبز، مى دوزد .
فرخ ازبرى- المان
٢٧ دسامبر ٢٠١٥
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید