این کتاب پس از مرگ وی توسط نشر مشکی در تهران منتشر شده است. خانم فهیمی دانشجوی رشته معماری در لندن بود که به علت ابتلا به تومور مغزی در بهمن ماه سال ۱۳۹۲در لندن درگذشت. به اعتقاد برخی صاحب نظران آنچه شعرهای این مجموعه را متمایز می کند نه در مرگ شاعر و یا اهمیت زبان و بیان شعری این مجموعه، که در نحوه برخورد شاعر با پدیده مرگ است. او در دوره بیماریاش بیش از هر زمان دیگری شعر گفت و به گفته نزدیکانش بهتر از همیشه زندگی کرد.
در جلسه ای که با حضور شاعران، منتقدان و علاقه مندان شعر در دانشگاه سواز- مدرسه مطالعات خاورمیانه و شرق – در لندن برگزار شد، شعرهای مجموعه "خاشخاشی با الف " از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفت . احمد پوری نویسنده و مترجم، مسعود بهنود نویسنده و روزنامه نگار، غزل مصدق ، شاعر و محقق ، علیرضا آبیز شاعر و منتقد ادبی و جمشید برزگر شاعر و روزنامه نگار در این جلسه در باره شعر پریناز فهیمی سخنرانی کردند.
Image captionپریناز فهیمی گرچه دانشجوی معماری بود، اما دغدغه و علاقه اصلیاش شعر بود
پریناز فهیمی گرچه دانشجوی معماری بود، اما دغدغه و علاقه اصلیاش شعر بود و از پانزده سالگی تمرین نوشتن میکرده است . او عاشق احمد شاملو بود و این دلبستگی را به وضوح میشود در شعرهایش دید :
بیا بامداد بیا سر میزم بنشین
بعد از این همه سال حق نان و واژه
بگذار مهمانت کنم به جرعه ای
وقت خوبی هم هست
درست چنین روزی بود که طاقتت طاق شد
بیا بنشین کلی داستان برایت دارم...
اما جمشید بزرگر شاعر و روزنامه نگار که شور زندگی و تقابل آن با مرگ در شعرها ی پری ناز فهیمی را بررسی کرده، معتقد است به رغم دلبستگی شاعر به شعر شاملو، به سختی می توان بین زبان شعری و نگاه شاعر با شعر شاملو ارتباطی یافت. شعر او به شکلی عمیقتر تحت تاثیر شعر های فروغ فرخ زاد و یا نگاه او بوده است .
آقای برزگر معتقد است پری ناز فهیمی با بیماریاش تولدی دیگر در شعرش پیدا می کند و بدون آنکه هراسان از مرگ شود ، نگاهی مهربان به جهان پیدا میکند و دلش میخواهد این مهربانی را با جهان تقسیم کند. به گفته او، شاعر پس از مرگ آگاهی با خودش به صلح و آشتی میرسد و شعرش آرام و روشن میشود، اما فرصت این شاعر در این دوران کم بوده و او مجال نیافته که همه ادراکات جدیدش از هستی را به تمامی به شعر درآورد.
به گفته جمشید برزگر، شاعر در این میان بیش از هر چیز به کلمه و شعر عشق میورزد و امید میبندد که مهربانی و روشنایی را با شعر میتواند به جهان ارمغان کند و دیگران را هم در این لذت سهیم کند.
این مرگ آگاهی و مهربانی در شعر شاعر تا آن جا پیش می رود که با صمیمیت با تومور مغزی اش که آن را "ماهی عشق نور" می نامد، به گفت و گو می نشیند:
این ماهی عشق نور از کجا لغزیده به سرم؟!
تو عشق نوری
آن جا چه می کنی در تاریکی محض؟
مگر خوش دلم کنی
که چراغی یافته ای آن جا
یا دستکم
سوسوهای
گاه و بی گاه را .
با این حال علیرضا آبیز، شاعر و منقد ادبی که سرچشمه های ادبی شعر این شاعر را بررسی کرده، نظر دیگری دارد . به اعتقاد او این نظر که شاعران زن فارسی تحت تاثیر فروغ فرخزاد قرار می گیرند، تکرار شده، نخ نما و کلیشه است.
به گمان او فروکاست تجربیات گوناگون شاعران معاصر – و از جمله شاعران زن – به سطح تجربیات حسی و عاطفی فروغ ظلم به شعر امروز است .گرچه او نیز می پذیرد که می توان نشانه های این تاثیرپذیری را هم در لحن شعر ها و هم در ارجاعات متعدد به شعر و شخصیت فروغ یافت. اما آقای آبیز باور دارد آن کس که بیشترین حضور در شعر پریناز فهیمی را دارد، احمد شاملو است.
اما غزل مصدق نویسنده ، محقق ادبی و شاعر که نحوه برخورد پری ناز فهیمی با شعردر کتاب "خاشخاشی با الف" را بررسی کرده، معتقد است که قرابت مرگ و آگاهی از آن اثری بر شیوه شاعرانگی فهیمی نداشته است بلکه مرگ تنها به صورت ضرب الاجل پیش روی شاعر قرار گرفته و موجب شده است که او در این فرصت کوتاه هر حرفی که دارد به روی کاغذ بیاورد. او می گوید در شعرهای این مجموعه شاعر نه به مصاف مرگ رفته نه آن را ستوده یا از آن گله کرده، بلکه کاملا به آن بی توجهی کرده.
خانم مصدق اعتقاد دارد در شعر کنکور که این شاعر در هفده سالگی نوشته هم درست همین برخورد انجام شده . او می گوید کنکور برای شاعر بهانه ای بوده که شعر را بنویسد اما در شعر نه اسمی از کنکور و امتحان و ردی و قبولی ست نه اضطرابی که چنین امتحانی باید برای نوجوان هفده ساله داشته باشد. بلکه شعری ست که با وزن شعر نو سروده شده و از رقص و گل و گوشواره و ماه صحبت می کند!
ای روزهای رفته
روزنیامده
رقص مرا بر آستان بر و آفتاب با جامه حریر مه و عطر نوبهار
باگیسوان آیینه و گوشوار ماه
برشادی جوانه نوپای دیرزای
نظاره ای کنید
غزل مصدق از طرفی تجربه پری نازفهیمی در فرم و زبان را قابل بررسی دانست و این فرم و زبان را درشعر «ماهی» جالب توجه می داند.
تورقی در کتاب "خاشخاشی با الف " نشان می دهد که آنچه بسیار در شعرهای پری ناز فهیمی وجود دارد، امید و خوش بینی و دوست داشتن همه چیزهای اطراف شاعر است. از دوست داشتن چنارهای خیابان ولی عصر بگیرید تا قربان صدقه میدان آزادی رفتن.
احمد پوری نویسنده و مترجم که ویراستار شعرهای این مجموعه بوده است نگاه امیدوارانه شاعر به زندگی و روشن بینی را مهمترین ویژگی شعر او میداند و معتقد است که پری ناز فهیمی در شعرهایش با قدرت هولناکی مرگ را به سخره گرفته است.
او می گوید که شیوه ای که شاعر این مجموعه در شعرهایش پس از آگاهی از زودرس بودن مرگش در پیش گرفته است، نه از سر فرار از واقعیت که از روی رسیدن به باور بی اعتباری مرگ بوده است . او معتقد است عشق مفرط به زیبایی زندگی و شادی شاعر جوان را به این باور رسانده است . او شعر مقنی از این شاعر را نمونه می آورد:
این داروها دیگر حسابی نمک گیرم کرده اند
با آبی که می طلبند مدام
تنیده ایم در هم
کویری احداث کرده ایم پر داستان
گاهی هم قنات می زنیم
حالی می بریم
دور هم.
مسعود بهنود با ذکره خاطره ای از دیدارش با شاعر ، بر این جنبه سرخوشانه و پر از شور زندگی پری ناز فهیمی تاکید می کند. او با یادآوری گفت و گوی خود با پری ناز فهیمی، به نگاه مهربان او به پیرامونش اشاره کرد و اینکه اگر چه او زود رفت، اما زندگی اش عمیق بود: کوتاه مثل آه.
شعر پری ناز فهیمی پر است از تصویرسازی های دلنشین و درخشان اما در عین حال ساده :
جاذبه ای در کار نیست
دریا پی یک ماهی عشق نور مد می کند
ماهی ماهزده با لب خوانی های بی سرانجامش .
دیگر دیر شده
دست هایت را قایم نکن
کلمات از جیبت پر می زندد
مشتت باز شده رفیق .
یک شعر پر از تصویر و ایجاز با یک ساختار خوب شعری و کلماتی که خوب به هم چفت شده اند . شعر او از نامزدهای دریافت جایزه از بنیاد ادبی ژاله اصفهانی بود. بنیادی که در لندن مستقر است و هر سال به شاعران جوان برگزیده اش، جوایزی اهدا می کند .
ابراهیم گلستان ، نویسنده و فیلم ساز در نامه ای که از او در مقدمه کتاب " خاشخاشی با الف" منتشر شده درباره این شعرها نوشته است:
" مطلقا شعر هستند... کلمه بازی نیست و خواندنش احتیاج به باد در گلو انداختن و ادای شاعری را درآوردن ندارد . به عقیده من شعر است و خیلی هم ."
پری ناز فهیمی در یک محدوده زمانی کوتاه هر اتفاقی را بهانه شعر نوشتن کرد، از کنسرت موسیقی رفتن تا معاینه دکتر و لنگه کفش جامانده اش . او در بیست و هشت سالگی درگذشت. آرزوی او انتشار کتاب شعرش بود و نیز داشتن خیریه ای به نام "خورشید" که به بیماران سرطانی- مثل خودش- کمک کند . او به هردو آرزویش رسید:
از تماس جادویی سرانگشتانت بر می گردم انگار به قرار مطلق رحم
و باور این که جهان هنوز جای خوبی است
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید