رفتن به محتوای اصلی

يار دبستانی

يار دبستانی

 

 

يار دبستانی

 

شب از تمامی خود پر بود
و آب مثل زمزمه می آمد
و گنگ و گنگوار
تو را می خواند.

پر می شدم من از تو،
وَ شب
خالی ز خويش می شد و
در چشم های تو
می ماند

زير درخت، ابر، ستاره،
و ماهِ ناپيدا.

ما در کجای هم بوديم؟
ما در کجای جا؟

«چه حسّ گيج و گمشده يی دارم!»
لب های  داغ و مهربان تو با من گفت.
که باد آمد و ما را
از روی خاک رُفت
 
و برد و برد و برد.
تا صبح شد
و زنگ مدرسه ی بی رحم
در ساعت مقرر خود خورد

با مشق های ناتمام چه بايد کرد؟
ای همکلاس ساکت مغموم
با دست های سرد!

ها کن مرا
ها کن مرا
ای نازنين!
ای خوب!
ها کن مرا تو تا که نترسم
از هيچ ترْکه
از هيچ چوب

٭

امشب دوباره باز
تکرار می کنيم از آغاز!
 

www.ghoghnoos.org

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمد علی اصفهانی
برگرفته از:
سايت ققنوس www.ghoghnoos.org
منبع:
ققنوس ـ سياست انسانگرا

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید