رفتن به محتوای اصلی

کورتاژ هویت و مقالات چهارگانه

کورتاژ هویت و مقالات چهارگانه

چندیست که جناب اکبرگنجی با مقالات خود قصد تحریک قشر روشنفکر ان ملیت های داخل ایران دارد٬واقعا اکبرگنجی چه منظوری دارد؟چرا گنجی این گونه تصور می کند و چگونه یکباره این تصور خود را مانیتور میکند!تسلسل در پاسخ گویی به گنجی و تک محوری و برخورد یک سویه سایتهای ناشر عقاید این چنینی همانند بی بی سی فارسی نه گنجی را قانع میکند و نه ما را به جایی می رساند!اکبرگنجی با لمس مساله ملیتها و هویت گرایی فقط و فقط به دنبال محک باز برخوردها از سوی متفکرین ملیتی بود که جواب خودرا هم گرفت.گنجی سعی دارد به نوعی بحران هویت موجود در جامعه ایراد را تداوی نخیر بلکه ترمیم کند.گنجی با تعاریف مبانی غلط و القای اینکه این اصول صحیح می باشند سعی در توجیه خواننده متون خود دارد.اکبرگنجی در همان ابتدای مقالات ۴ گانه خود در اولین سطر طوری وانمود میکند که مخاطبین باصطلاح عصبی وی اقلیتی هستند که به حاشیه رانده شدند وحال انکه خود نیز میداند که معنای قلت و کثرت هویتی و ائتنیکی را تناقضات تاریخی و جامعه شناختی امثال وی که از شاخه ای به شاخه ای دیگر می پرند بصورت دینامیک دراورده است و این سبب ایجاد آشفتگی خوراک مغزی متقاضی گردیده است.

گنجی را میتوان به نوعی ابن مقفع زمان خود نامید که با مفاهیم اسلامی کلنجار رفته و شعوبیه وار فریاد خود را دوباره بر علیه جریان گسلی شعوبی ولایت فقیه اکو می نماید.گنجی صرف مطرح کردن مفاهیم بنیادی حقوقی و فلسفی سعی در ایجاد یک دور فرسایشی دارد.گنجی خود بهتر از همه میداند که ملت یعنی چه!قوم یعنی چه!ایران از کجا به وجود آمده است!گنجی میداند که قبل از پهلوی اول واژه ای بنام ایران کاربرد سیاسی نداشته و ممالک محروسه بوده است!گنجی به خوبی میداند سرزمینهای نامیده شده در اوستا بنام ایران موقعیت کنونیش در افغانستان امروزیست!گنجی به خوبی میداند و نمیخواهد که بدانیم که او میداند!

به نوعی این را میتوان در روانشناسی به عنوان اختلال گسستگی هویت در وی دانست که از یک سو هویت میزبان او که شعوبی است با هویتهای القایی در خود در کلنجارند.گنجی بسیار زیرکانه سئوال میکند و به نوعی خود را طلبکار میداند و سعی در ابهام سازی این موضع دارد که هویت طلبان هنوز نتوانسته اند او را قانع کنند و حال انکه او باید سعی کنند هویت طلبان را اقناع نموده و سعی نکند که به توجیه مدرن سیاستهای آلوده سیاسی اش دامن بزند.هویت را پیراهن عثمانی کرده است که با دست ناشی خود آن را هر طور که میخواهد میدوزد و می برد و تکه و پارچه میکند!

ابن خلدون در کتاب مقدمه خود مینویسد:برای هرشی طبیعت خاصی وجود دارد٬ بعضی آن را حقیقت جزیی(التهانوی٬ ج۲ ص ۲۴۱) بعضی نیز همانند جرجانی که در کتاب التعریفات خود مینویسد که هویت ملاک امتیاز(تفاوت)شخصیست!بنابراین از دید فلسفی هویت  طبیعت خاص شخص هست٬این هویت را بعضا خارجی به وی می بخشد و تلاشی برای تقویت و یا تضعیف هویت داخلیست و بعضا داخلیست که همانند هویت مبنای انسانیست.و این هویت بر اساس فلسفه تعدد ناپذیر است همانطوری که ملاصدرا اینگونه می پندارد(ملاصدرا٬ج ۲ص۹۰)لذا از لحاظ فلسفی هویتی و یا بعضا ماهیتی که صدرالمتاهلین آن را یکی دانسته است واحد است و این هویت آن چیزیست که شخص قبول میکند حال اکبرگنجی قبول کند که فارس نیست(هویت داخلی) حال انکه فارس است(هویت اصلی) و هویتی که سیستم به فرد میدهد(هویت خارجی) اگر این سه هویت منطبق نباشند بحران هویت ایجاد میشود همانطوری که در ایران شاهد آن بوده ایم

من یک ترک هستم(هویت اصلی)

خودرا ترک می پندارم(هویت داخلی یا پنداری)

سیستم به من فارس یا آذری میگوید(هویت خارجی یا تحمیلی)

البته بعضا در مواردی هویت داخلی بر هویت خارجی بصورت مجازی غلبه کرده و هویت تبلورخارجی را میسازد که حال بحث مقال بسط هویت در اندیشه فلسفس نیست و فقط اشاره ای کوتاه به برخی مفاهیم تیله ای جناب گنجی دارد.

هویت یک واژه کششدار و حمال است و با خود مفاهیمی خاصی را من جمله فرهنگ و زبان و نژاد را که سازنده هویت شخصی فرد هستند را به یدک میکشد.در فلسفه مثالیست بنام(کل حادث مسبوق به قوه و ماده تحملها) یعنی اینکه هرچیز حادثی در این دنیا بی مقدمه مثل قارچ سبز نمیشود.یعنی هویت ذاتی و اصلی هرشی ای را نمیتوان به صورت عدم کشش نابود کرد ولی به مرور زمان چون هویت طبق اصول فلسفی کششدار و با کنترل این اصل دینامیکی هویت خارجی بر هویت داخلی مسلط شده و به مرور تشعشع هویت ذاتی کاسته و به مرور تغییر هویت در شخص داده میشود.و این همان مقوله ایست که ملا صدرا به دو هویت دو وطنی یعنی ذهن و خارج آنرا تقسیم میکند که در رژیم گذشته و همچنین این رژیم سعی در تلقین و ایجاد هویت خارجی علیه هویت ذهنی بودند تا اینکه هویت ذهن را نیز با همان سیاست یکسان سازی به هویت خارج بیالایند.ملاصدرا میگویند در جریان تغییر و حرکت موجودات هویت آنها از میان نمی رود(ملاصدرا ج ۲ ص۲۴)ملاصدرا به زیبایی به بحران هویت اشاره کرده و میگوید:بحران هویت زمانی رخ میدهد که افراد امکان قیاس هویت خود با دیگری را داشته باشند اگر فرد هویت دیگری را پاسخگوی نیازهای خود ببیند آگاهانه و یا ناخود اگاه به سمت ان گرایش پیدا میکند(ملاصدرا ج۳ ص ۶۷)به نظر جناب گنجی  با دستچین کردن مطالب و سعی در توجیه نظریات خود به نوعی اعلان میدارد که پذیرفته است و لاکن از گفتنش ترس دارد!

سوکفلند هویت را نژادی

اریکسون هویت جذبی

نیلمن٬بومن و گیج ان را نسبی میدانند.و......ولی همه آنها برقاعده یازدهم فلسفی اشتراک دارند که هویت در جریان تغییر موجودات ازبین نمی رود.لذا بنده هم براساس علم محدود خودم این مساله را تعمیمی دادم و میگویم از زمانی که انسان هویت پیداکرد براساس نژاد بوده است و نه دین و این علیه دید اومانیستی شما نیست که پوششی انسانی این بار به جای اسلامی جهت خلط مباحث شماست.هویت ترکی و عربی و عبری و ایندین و....از همان ابتدای شکل گیری که بسیار قبل از هویت ایرانی بوده است بر اساس همین اصل یازدهم لسفی تغییر پیدانکرده و لذا یک ترک در هرجا باشد ترک است و این هویت ذاتی وی است.حتی فوکویاما در این مورد این مورد جنبش هویت خواهی را به عنوان جنبش رکونایزینگ و شناسایی نام می برد.جنبشی که میخواهد بگوید من انچه هستم که هستم و فکرمیکنم نه انچه که تو فکر میکنی!چیزی که کاستلز از آن میترسد و هویت خواهی را جریان قوی در مقابل جهانی شدن میداند و ان را به نوعی هویت مقاومت که در برابرهویت برنامه دار پایداری میکند قرار میدهد.او اعتقاد دارد که امروزه در عصر جهانی شدن جنبشهای مقاومت در سایه هویت ملی و حریم مقدس جمع میشوند.و ما نیز حول این محور جمع شده و درگذشته به جای ساختن هویت خود در صحنه نمایش رابرتسون به ساخت هویت جمعی پرداختیم که خود له شدیم و نابود و هیچ و لیک امروزه در این صحنه هویت متشکله سنتی خودرا دوباره برپا میکنیم.مساله هویت را نخواستم طولانی بنمایم زیرا در همین حد کفای فلسفی به نظر حقیر متمن خواهدبود.

درمورد مساله یکسانسازی قومی شما ملاک را فقط در انقلاب کلاه رضا خانی دیدیدی  و گفتید رضا خان نسبت به هویت غربی غبطه می خورد !لزوم یکسانسازی زبانی و فرهنگی در راستای نفع فارسی را ندانسته اشاره نکرده اید زیرا این تحمیل شنیع فرهنگ مسلط حکومتی بر مردم را قابل توجیه نمی دانستید.

در مورد مساله جهانی شدن نیز حضرتعالی را نمیشود دنبال کرد زیرا از شاخه ای به شاخه ای دیگر جسته و با دودانگاری اسلامی سعی در خلط مبحث داریدی و مساله هویت و بحران آن را مربوط به بحران هویتی جهانی می اندانید که اصلا قیاس مع الفارق است.در پایان امیدوارم این پاسخ  بسایر کوتاهبه هویت را از یک فعال ملی گرا بپذیرید و به تریبون انگلیسیتان بفرمایید به عنوان جواب در نظرات خوانندگان اگر مشکل فارسی ندارد چاپ کنند زیرا نخواستیم در یک تسلسل گرفتارشده و این توپ را بهم پاس دهیم توپی که خود شما نیز میدانید که توسط چه کسی پاره خواهد شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید