بیانیه سلبی چهار سازمان جمهوری خواه یکی از مایوس کننده ترین اقداماتی بود که در این برهه از زمان که ضرورت اتحاد همه آحاد ملت (از همه نحله های سیاسی بدون مولفه حذف) را می طلبد باعث بهت و نومیدی بسیاری شده است زیرا بقول حافظ شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد, هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد. حال که سخن از مو شد, باید بصیرت سیاسی دیدن پیچش مو را نیز داشت. کسانی که به "اشارتهای ابرو" نیز چشمی دارند, در لابلای سطور این بیانیه پیغام نهفته ای را می بینند که برای آنهایی که نمی خواهند "من" و "تو" "ما" بشویم بسیار دلگرم کننده است, و برای "امیدواران آزادی" مایه بسی دلسردی.
اینکه بخشی از جریانات جمهوری خواه موفق شده اند منشاء اتحاد بین خود باشند, امری بسیار خوشایند و مغتنم است, و آن را باید به فال نیک گرفت. زیرا آغاز حرکت قطار اتحاد بر روی ریل همگرایی همه نیروها ضرورت مبرم زمان ما است. اما دریغا از این اتحاد که در اولین ایستگاه و با اولین بیانیه اعلام نمودند این قطار خصوصی و "خودی" است. و حتی بقیه جمهوریخواهان غیرخودی نیز در آن جایی ندارند, چه برسد به مشروطه خواهان و دیگر غیرخودی ها. معمولا اولین بیانیه یک ائتلاف یا جریان نوپا باید مبنای "ایجابی" داشته باشد که در آن با نگاهی مثبت و امیدوارکننده برنامه سیاسی خود را ارائه می دهد. یعنی اعلام کنند که در سپهر سیاسی اپوزیسیون چه می خواهند. شوربختانه خشت اول این اتحاد بر مبنای نگاهی سلبی و حذفی بنا شده است که در آن فقط گفته شده است "چه نمی خواهند". آنها اعلام کرده اند که نه تنها با مشروطه خواهان پارلمانی اتحاد و همگرایی نخواهند داشت بلکه بقیه جمهوری خواهان و حتی نیروهای چپ مستقل که سودای آزادی وطن در سر می پرورانند را از ایجاد چنین همسوئی و ائتلافی بر حذر می دارند. آنهایی که توانایی و بینش سیاسی درک معنای بین خطوط بیانیه را دارند نیک می دانند که این بیانیه نه تنها در راستای نفی غیر دمکراتیک حق طرفداران مشروطه پارلمانی می باشد, بلکه هشداری است به بقیه جمهوری خواهان از جمله فعالان "شورای مدیریت دوران گذار" که نشست و برخاست با "دیگران" برای ایجاد اتحاد و رهایی وطن در ایدئولوژی چپ سنتی ایران نمی گنجد. و شاید برخی نیز ادعا کنند که این بیانیه به نوعی "تکفیر" بقیه نیروهای چپ مستقل و جمهوریخواه نیز است.
نباید ادعا کرد که ارتش سایبری رژیم که برای ایجاد تفرقه, اتهام پراکنی و "دوبه هم زنی" و با هدف مسموم خنثی سازی متقابل در بین اپوزیسیون فعال است, بهمراه تئوریسن های وحشت زده دکترین "حفظ نظام تحت هر شرایطی" در داخل ایران از انتشار این بیانیه ناخرسند نیستند. زیرا تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد اکثریت قاطع شخصیت ها و فعالان ارجمند در این چهار جریان انسانهای بسیار محترم و مبارزی هستند که آنها نیز همانند دیگران دغدغه وطن دارند؛ و در بسیاری از موارد از جمله انتشار نوشته های بنده در سایت ها و رسانه های خویش با بزرگواری و منش بالا نسبت به من لطف و محبت فراوان دارند؛ که مدیون آنها هستم . بنابراین این نوشتار در مورد جایگاه ارزشمند و قابل احترام این شخصیت های فرهیخته نیست, بلکه نقد بی تعارف موضعگیری سیاسی آنها در این بیانیه در قبال "غیرخودی ها" است. و اینکه منفذ ورودی اسب تراوای تفکر "نفی غیرخودی" در این بیانیه از کجاست, نیز از حوصله این نوشتار موجز خارج است.
باور کنید اگر چهار سازمان مشروطه خواه بیانیه مشابهی صادر می کردند و نظام پادشاهی را آینه مطلق دمکراسی معرفی می کردند و جمهوریت را با استناد به برخی از جمهوری های مستبد و حتی موروثی, کاملا نفی می کردند و بجای مبارزه با جمهوری اسلامی اولویت راهبردی خود را مبارزه با طیف وسیع "آزادیخواهان جمهوریخواه ایرانی" معرفی می کردند؛ نقد بنده نسبت به آنها بسیار شدیدتر و بی تعارف تر از این می بود. حال بگزریم از اینکه ممکن بود برای چنین "گستاخی" جوی خون براه می افتاد. زیرا تجربه تلخ ٤٠ ساله تامگرایی و انحصارطلبی جمهوری اسلامی و دهها سال زندگی در کشورهای دمکراتیک (پادشاهی پارلمانی و جمهوری) اروپایی به ما آموخته است که با سعه صدر و آزادمنشی, دگراندیشان مخالف خود را نفی نکنیم و همانند شیوه متداول در جمهوری اسلامی آنها را متهم به نوکری و مزدوری اجانب و وابسته امپریالیسم و استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی و غیره نکنیم. آن هم در شرایطی که حداقل برخی از این رفقا برای برپایی "دیکتاتوری پرولتاریا" در ایران دریافت کمک مالی از کشورهای کمونیستی و به اصطلاح اردوگاه سوسیالیم را افتخار می دانستند.
بیانیه اتحاد با دو مدل "موروثی" بخوان پادشاهی و "ولایی" بخوان جمهوری اسلامی را توامان رد می کند. تا آنجایی که حافظه نگارنده یاری می دهد حداقل بخش هایی از یکی از این جریانات چهارگانه در طی چهار دهه اخیر جمهوری اسلامی را "توامان" رد نکرده اند و آن را قابل اصلاح دانسته و در انتخابات آن با افتخار شرکت می کردند و در دفاع از بخشی از نظام (یعنی جناح استمرارطلب یا بعبارتی اصلاح طلب) فعالیت می کردند. حال چه چیزی تغییر کرده, باید تا انتخابات بعدی منتظر ماند.
نگارنده می پذیرد که مولفه جمهوری خواهی برای جمهوریخواهان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بعقیده من این حق آنهاست که از این مولفه دفاع کرده و آن را بعنوان گزینه برتر خویش ترویج کنند. این نه تنها حق دمکراتیک بلکه بخشی از وظیفه آنهاست. اما اهمیت استراتژیک و ارجحیت راهبردی دادن به گفتمان دوگانه جداگرانه جمهوری یا پادشاهی در مرحله کنونی مبارزه و آن را در راس راهبردی برنامه خویش قرار دادن می تواند خطایی نابخشودنی باشد. آنهم در شرایطی که به گفته تیتر خود بیانیه ضرورت زمان "نیاز مبرم ملی" و ضرورت همگرایی و مشارکت همگانی (ملی) می باشد. حال اگر اتحاد و همسوئی با "دگراندیشان" غیرخودی در اذهان ستبر ایدئولوژیکی مردان و زنان مبارز عملی و میسر نیست؛ فبها المراد ونعم المطلوب! اما حداقل در همان آغاز و به اصطلاح "بسم الله" کار می توان کمی رحمان و رحیم بود و "جنگ" را از طریق رقابت سالم و منصفانه آغاز کرد. نه اینکه با تمسک به تحریف و شایعه پراکنی های ارتش سایبری نظام که با لباس مبدل سلطنت طلب دو آتشه و "شاه اللهی" هوشمندانه به جهاد و رشادت مشغولند, شمشیر را از غلاف کشید و به جنگ مشروطه خواهان و غیرخودی ها رفت. اگرچه عکس آن نیز حقیقت دارد. در عمل یعنی اولویت استراتژیک و راهبردی مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی نیست بلکه "خطر بزرگتر" مشروطه خواهی پارلمانی است. این یعنی در این شرایط سراسیمگی ملت مستاصل ایران برای یافتن سرمنزل نجات, عامدانه یا از روی تعصب ائدیولوژیک "آدرس" اشتباهی دادن است و بس!
عبدالستار دوشوکی
دی ماه ١٣٩٧
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید