رفتن به محتوای اصلی

فروغ ِ فرزانه

فروغ ِ فرزانه

از شهرهای خاطره ، می آیی
از باغ های عشق.
زیبایی ِنگاه ِ تو 
دیری ست 
بر یاس ها 
باران روشنایی ِمهتاب است.

 

بانوی مهربان ! 
بانوی سال های پریشان !
تشویش ِ بیکرانه ی رنج ِ کدام عشق 
در التهاب ِ قلب تو مانده است؟

ای خوب !
با ما سخن بگوی!
این کیست ؟
شعر ِ شکوفه های جوان را 
باجان بیقرار ِتو خوانده است.

 

جانی که در قلمرو ِ پاییز
هربار 
پُربارتر ز پیش
گل آورده است .

بانوی خاطره ! 
بانوی سالهای شب ِ درد !
آواز ِ پُر نوازش ِ دست ِکدام مرد

در عطر ِخوابگونه ی گیسویت 
خانه کرد ؟

کاین گونه در صداقت ِآیینه
گلخنده ی بلند ِ رهایی
ازصبح ِ چشم های تو جاریست .

 با رنج ، زیستن 
با یاس ها زمانه ی زیبا را 
چون رود 
عاشقانه سرودن
این ، در سرشت ِتوست .

وینگونه بی بهار ، شکفتن
در سر نوشت ِ توست .
...............
 8 مارس1985

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایمیل دریافتی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید