کرونا و پست مدرنیسم
با جنگ اول و دوم جهانی و فاجعەای کە این دو جنگ نصیب جامعە بشری کرد، بحث تردید نسبت بە مدرنیتە و مدرنیسم شدت گرفت. متقاعب این بحث بروز پست مدرنیسم در جامعە بشری بود. انسان با پست مدرنیزم، مدرنیتە و دستاوردهای آن را مورد انتقاد جدی و بازخواست ریشەای قرارداد، بازخواستی کە هنوز از طرف مدرنیستها جواب کامل و واضحی نگرفتەاست.
شاید بهترین جواب مدرنیسم بە پست مدرنیسم، ایجاد موازنە وحشت از طریق داشتن بمبهای اتمی توسط قدرتهای بزرگ بود! توازنی کە نگذاشت بعد از هیروشیما و ناگازاکی بمب اتمی دیگری بر روی کرە زمین منفجرشود، اما این توازن وحشت هم در جلوگیری از جنگهای مدرن (هرچند در سطح محدود) کارساز نبود و ما مرتب شاهد آنیم کە وعدەهای مدرنیتە در خصوص عقلگرائی، پیشرفت و علم باوری بە ایجاد جوامعی مطلوب منجر نشدند. در واقع هنوز بشر دست بە گریبان مشکلات جدی در این موارد است.
با بروز ویروس کرونا، می توان دوبارە بە رابطە و مشاجرە میان مدرنیسم و پست مدرنیسم برگشت، و باز سئوال پست مدرنیستی را در خصوص وعدەهای مدرنیتە مطرح کرد: چرا جوامع مدرن نتوانستند بر این بیماری غلبە کنند؟ چرا علیرغم همە توانائی های مالی و تکنیکی و عقلی، باز بشر نتوانست از فاجعە مرگهای عمومی در سطح جهان جلوگیری کند؟ در واقع اگر در جنگ اول و دوم، بشر خود با سلاح در دست و بشیوە ارادی بە کشتن همدیگر دست یازیدند، اما این بار (بفرض طبیعی بودن منشاء کرونا)، بعلت عدم آمادگی سیستمهای مدیریتی و سیاسی موجود، تاکید بر اقتصاد (در حالیکە کماکان پولهای کلانی در حوزە امنیتی و رقابتهای احمقانە خرج می شوند) و عقل مدرنی کە برای پاکیزگی طبیعت اهمیت چندانی قائل نیست بشر بە قربانی سیستمهای ساختە دست خود بدل می شود. بیماری کرونا نشان داد کە علیرغم وعدەهای جهانشمول مدرنیتە، اما در عمل برای مقابلە با مشکلات جهان شمول و عموم بشری کماکان آمادە نیست. بە بیانی دیگر بشر در جریان جنگ اول و دوم قربانی مستقیم عمل خود است، اما در دوران کرونا قربانی عدم کفایت سیستمی کە ساختەاست. آن هنگام خود فاجعە را آفرید و حالا با عدم آمادگی و یا عدم کفایت لازم خود بە فاجعە دامنە می زند.
پس با این حساب بار دیگر موضوع اهمیت پست مدرنیسم بشیوە جدی مطرح می شود. اینکە پست مدرنها بار دیگر مدرنیتە و وعدەهای آن را تمسخر کنند و همە پروژە آنها را وهمی خطرناک فرض کنند. و چە حقیقت ترسناکی.
اما انتقاد اساسی پست مدرنها هم آنجا بە سنگ می خورد کە بخواهند با لوکال گرائی موضوع مبارزە با کرونا را مطرح کنند. در واقع بر خلاف نظر پست مدرنها، بیماری کرونا یک روایت و داستان کلان است درست همانند ایدەئولوژیهای فراگیر قرن بیستم. و چنین روایت کلانی، برخورد کلان (و نە محلی) می طلبد. روایتی کە باید برای حل آن تجویزهای کلان همگون داشت. و اینجا علیرغم انتقاد اساسی پست مدرنها بە مدرنیتە، نمی توان راە حل آنها را برای مقابلە با کرونا پذیرفت.
پس روایت کلان بیماری کرونا، یک حقیقت مدرنیستی است کە مدرنیسم در فائق آمدن با آن دچار مشکلات جدی شدەاست. از طرف دیگر روایت کلان گریز پست مدرنها هم، درمانی با خود ندارد. بنابراین ما بار دیگر بە ضرورت روایت کلان برای مقابلە با یک حقیقت کلان روبرو شدەایم.
کرونا یک حقیقت مدرنیستی، همانند جنگ اول و دوم جهانیست. و این می تواند مبنائی برای برگشت دوبارە پست مدرنیسم و تقویت آن در شرایط فعلی باشد. اما در همان حال برای غلبە بر کرونا باید از همان دیدگاە مدرنیستی برخوردکرد و اینجاست پست مدرنها باید در عرصە عمل میدان را رها کنند.
با این حساب آیا نقد پست مدرنیستی مدرنیتە کرونائی (بر خلاف دوران بعد از جنگهای اول و دوم) ما را بە ضرورت روایتهای کلان دیگر کە هویت مدرنیستی ندارند، راهنمائی نمی کنند؟ روایتهای کلان دیگری کە با هم در یک مجموعە ضرورت یکپارچگی جهان امروزی را دوبارە مطرح می کنند، و بیش از پیش بر ضرورت وجود ارگانها و ساختارهای بین المللی تاکید می کنند؟
در چنین سلسلەای، پست مدرنیسم بعنوان آنتی تز مدرنیسم عمل می کند تا در یک نگاە هگلی آن را بە سنتز دیگری فرابرویند. سنتز مدرنیسمی دیگر با هویتی دیگر.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
فرخ نعمتپور
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید