اصلاح طلبان در ایران در زیر فشار سنگین جناح مقابل و سرکوبها، بعلت عدم توانائی در حضور مستقلانە خود در صحنە انتخاباتی و نیز در پی گرفتن سیاست مماشات در میان برخی از نیروهای آنان، بە پشتیبانی از جناح میانەرو در کشور پرداختند کە نتیجە آن بە قدرت رسیدن روحانی بعنوان رئیس جمهور کشور بود. در واقع این جناح برای ممانعت از عروج دوبارە جناح تندروها دو بار و در دو مقطع بە میانەروها رای داد.
آنچە عملا از این استراتژی باقی ماندەاست، شکست ها و عقب نشینی های فاحش بیشتری برای این جناح در صحنە سیاسی کشور است. شکستها وعقب نشینی هائی کە منجر بە تشدید اختلافات میان جناحها و طیف های گوناگون درون آنها شدەاست. درست است کە ورود تندروها بە پاستور سد شد، اما بعلت عدم تحقق وعدەها توسط روحانی و میانەروها، این اصلاح طلبان بودند کە باج آن را پرداختند. انتخابات اسفندماە مجلس کە در آن اصولگرایان، پایداری ها و نواصولگرایان برندە آن بودند لااقل در این مقطع بمثابە کوبیدن میخ بر تابوت اصلاح طلبان بود.
هم اکنون راهکارهای متفاوتی توسط اصلاح طلبان برای بازگشت بە صحنە سیاسی کشور مطرح می شود، از طرح ایدە آشتی ملی و وحدت ملی گرفتە تا حضور و برآمد مستقل در آیندە، بویژە در انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠. راهکارهائی کە فردی مانند زیباکلام طرح آنها را بیهودە می پندارد و تنها راە بازگشت اصلاح طلبان بە صحنە سیاسی کشور را علم کردن پرچم دمکراسی خواهی و آزادیخواهی توسط آنان می داند.
تراژدی اصلاح طلبان در این است کە بر خلاف جناح مخالف کە همیشە یک نوع بسیج حکومتی پشت سر آن قرار دارد و بنابراین علیرغم تحریم مردم همیشە از توانائی نسبی جمع آوری رای (حتی در سطح پایین) هم برخوردارند، و بنابراین مشکلی برای فرستادن نمایندگان خود بە مجلس ندارند، اگر در جامعە بسیج خودبخودی صورت نگیرد، اصلاح طلبان عملا در حین انتخاباتها دستشان در گل می ماند. یعنی حضور و وجود آنها بە جامعە و رای آن بستگی تام دارد.
بە نظر می رسد جناح مقابل و بویژە رهبر و اعوان و انصارش هم بعد از سالها تجربە اندوزی بخوبی یاد گرفتەاند کە چگونە ضمن استفادە بهینە از اصلاح طلبان بە نفع خود، آنان را بە گوشە رینگ بفرستند و علنا آنها را در موضع دفاعی و نە تهاجمی قراردهند، آنان می دانند کە کنترل اصلاح طلبان بنوعی کنترل جامعە مدنی و طبقە متوسط خواهان اصلاحات سیاسی در ایران هم هست.
بعد از تشدید تحریمها توسط ترامپ کە بە لاغرشدن اقتصاد ایران و بنابراین تضعیف طبقە متوسط ایران انجامید، هم اکنون با بروز بحران کرونائی و شدت گیری بیشتر بحران اقتصادی، بخودی خود طرح شعارهای سیاسی کمتر شدەاند و طرح مطالبات اقتصادی بیشتر. و این عملا بە معنای بە محاک رفتن بیشتر اصلاح طلبان است. بنابراین این سئوال مطرح است کە خواست زیباکلام مبنی بر برافراشتن پرچم دمکراسی خواهی و آزادیخواهی تا چە حد از امکان بسیج اجتماعی برخوردار است.
تردیدی نیست کە گرهگاە اصلی تحول در تمامی سالهای بعد از انقلاب دمکراسی و آزادی بودەاست و حتی تغییر مناسب در وضعیت اقتصادی کشور بە این خواستەها گرەخوردەاست. مردم چە این دو خواست را مطرح کردەباشند و چە مطرح نکردەباشند اما بهبود وضعیت معیشتی آنها با این مفاهیم در ارتباط مستقیم اند.
اما توان حاکمیت جمهوری اسلامی در این قرار دارد کە می تواند با مدیریت بحرانها و طبقاتی کردن بیشتر جامعە، طرح مطالبات سیاسی را ضعیفتر کند. در واقع طبقاتی کردن بیشتر جامعە مفری برای گریز از ضرورت مدرنیتە در کشور شدەاست. بنابراین ضمن تاکید بر خواست زیباکلام باید گفت کە اصلاح طلبان اگر می خواهند دوبارە در کشور فعال شوند بناچار باید علاوە بر دو مورد پیشنهادی زیباکلام بە طرح مطالبات اقتصادی مردم هم بپردازند، البتە بە شرط دوری از پوپولیسم اقتصادی کە این روزها در میان بیشتر جناحهای سیاسی کشور، حتی در میان بخشی از اپوزیسیون هم مد شدەاست.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید