معترضان بە تبعیض نژادی و برخوردهای نامناسب پلیس بە سیاەپوستان در آمریکا، بناهای یادبود کسانیکە بە تاریخ بردەداری و استعمار مرتبط هستند را بر می چینند. از جملە مجسمەهای رهبران جدائی طلب در دوران جنگ داخلی در این کشور و همچنین مجسمە کریستف کلمب در شهرهای بوستن، میامی و ویرجینیا. در انگلستان هم مواردی از پایین کشیدەشدن مجسمەهای بردەداران گزارش شدەاست.
در جوامع طبقاتی، تاریخ هم طبقاتی است. اگر بە روم بروید مجسمە امپراطوری ها را می بینید، اگر بە یونان بروید بە همین ترتیب. در ایران بە جای مجسمەها از جملە حرم خمینی را می بینید، و این منطق بە همین ترتیب در اقصاء نقاط جهان ادامە دارد. در جوامع طبقاتی یادبودها هم طبقاتی هستند و آنانی کە از طریق کشورگشائی ها و یا ایجاد سیستمهای مخوف سیاسی منجر بە مرگ هزاران و میلیونها انسان شدند بە قهرمانان ملی تبدیل می شوند، و این چنین ناسیونالیسم نمادهای خود را از میان انسانهائی بیرون می آورد کە در زمان زندگی خود ضد انسان بودند. در کردستان هم همین گرایش در میان ناسیونالیستهای تندرو وجود دارد، کسانی کە می خواهند سمکو را کە غارت کنندە مردم مهاباد بود و یا محمد رشید خان را کە شهر بانە را بە کل در میان آتش بە خاکستر تبدیل کرد، بە قهرمان ملی تبدیل کنند و احیانا زمانی هم مجسمەهای یادبود در معابر عمومی برایشان بسازند.
البتە نمادهای ملی را همیشە چنین آدمهائی تشکیل نمی دهند، در این میان ما شاهد حضور چهرەهای ادبی، علمی، هنری و روشنفکری هم هستیم کە درست نقطە مقابل چنین نمادهائی را تشکیل می دهند، اما در بعد سیاسی، تفکر ناسیونالیستی و قدرت طلبانە بسیار مایل است کە جنایتکاران را هم بە نماد تبدیل کردە و برای آنها مجسمە تهیەکند. و بە این ترتیب با بە فراموشی سپردن جنبەهای جنایتکارانە آنها و یا کم جلوە دادن آن، تاریخ را بە موزەای از انسانهای قهرمانی تبدیل کند کە در عمق خود جنایتکار هم بودەاند.
جنبش اعتراضی ضد نژادپرستی با این حرکت خود ابتکار بسیار مهم و بسیار بی سابقەای را بە منصە ظهور رسانیدەاست. پیام واضح است مبادیان و معتقدان بە نژادپرستی نە نماداند و نە قهرمان ملی. آنان جنایتکار هم بودەاند و باید بشریت این را بە یاد داشتەباشد. کشف قارە آمریکا (اگر واقعا کشف باشد) آن چنان عمل مهمی نیست کە بتواند نژادپرستی کریستف کلمب و غارت این قارە را برای همیشە توجیەکند.
البتە قبلا هم ما در جریان انقلابات و اعتراضات مردمی شاهد بە پایین کشیدن مجسمەها بودەایم، از جملە در جریان انقلاب ایران و یا انقلابهای رنگی در شرق اروپا. اما آنچە این بار را متمایز می کند بە پایین کشیدن مجسمەهائی اند کە نە بعنوان افراد در راس هرم بلکە بیشتر نماد تغییراتی اند کە منجر بە تغییرات ژئوپولیتیک و یا فرهنگ میان قارەی شدەاند.
هم اکنون فرصتی فراهم شدەاست کە بشریت یک بار دیگر نمادهای خود را مورد بازخوانی قراردهد و واقعا بە کارنامە آنها دقیق بنگرد. آنانی کە نژادپرست بودند، قاتل جان هزاران و میلیونها انسان بودند، آنانی کە ضد مردم بودند و در حین اجرای تفکرات و برنامەهای سیاسی خود حرمت انسان را نگە نداشتند را نمی توان نماد ملی دانست. نمادها باید از خصلت انسانگرائی برخوردار باشند. بشر باید یک بار برای همیشە در نوع حافظە تاریخی خود تغییر شگرفی ایجاد کند. او باید در انتخاب نمادها دقت بیشتر بە خرج دهد، زیرا کە نمادها بیش از هر چیز دیگر معرف میراثی هستند کە نسل امروز می خواهد برای نسلهای فردا بە جای بگذارد.
سوء استفادە موقوف!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید