زمانی خمینی گفت مجلس در راس همە امور است. او این حرف را در اوائل انقلاب زد، یعنی زمانیکە هنوز جو انقلابی بر کشور حاکم بود و در مجلس اول از جناحهای مختلف سیاسی در کشور نمایندگانی در مجلس حاضربودند. در واقع مجلس اول آزادترین مجلس در طول عمر جمهوری اسلامی است کە در جریان آن نظارت استصوابی وجود نداشت.
اما با گذشت زمان، در راس امور بود مجلس کم کم تابع کشمکشکهای سیاسی درون کشور، تقویت سیستم ولایت فقیە، نظارت استصوابی و تعارضهای جناحی در درون جمهوری اسلامی شد. و اکنون آنچە باقی ماندەاست مجلسی است کە نە تنها در راس امور نیست، بلکە بعلت همان دلایلی کە در بالا ذکر شدند بە مجلسی در ذیل امور تبدیل شدەاست.
البتە شاید خامنەای حق هم داشتەباشد کە این چنین دست و پای مجلس را بستە و آن را بە ذیل امور تبدیل کردە است، زیرا هیچ کس بە اندازە او نمی داند کە بیشتر نمایندگانی کە حالا در مجلس نشستەاند، نە نمایندە بلکە اساسا مریدان نظام اند. در واقع یعنی مریدان بخش رهبری و سپاهی؛ و کسی کە نتواند از خود شخصیت سیاسی مستقل ارائە دهد و جرات آن را نداشتەباشد تا از منافع ملت در مجلس دفاع کند، یا لااقل دارای نظر شخصی باشد، برای ذیل بودن خوب است. همچنین کسی کە بە یمن مرید بودنش بە مجلس راە یافتە، از همان بدو ورود راس بودن خود را فدای مرید بودن خود کردەاست. نظارت استصوابی در واقع از واردشدن نمایندگان واقعی مردم بە مجلس جلوگیری می کند و از این طریق کسانی عمدتا وارد می شوند کە حضورشان مصداق رد 'در راس امور بودن' است. بە بیانی دیگر، بیشتر نمایندگان از همان ابتدای شروع رقابتها بعلت شیوە ورود بە امر انتخابات 'ذیل بودن' خود را رقم می زنند.
البتە ذیل بودن هم یک انتخاب است. بیشتر نمایندگان مجلس یازدهم از چنین قماشی اند. اما مشکل اینجاست کە ذیل بودن قبل از نمایندەشدن و بعد از نمایندە شدن از لحاظ کیفی دو موضوع متفاوت اند. قبل از نمایندەشدن ذیل بودن یک رابطە عقیدتی ـ سیاسی است و بە ماهیت فردی شخص و انتخاب او برمی گردد، اما بعد از انتخاب شدن از این موضوع فراتر می رود و بە یک رابطە ارگانی ارتقاء پیدامی کند. یعنی شخص انتخاب شدە همراە خود یک ارگان را هم ذیل می کند. و این چنین ماهیت فردی بە ماهیت ارگانی سرایت دادە می شود.
عیان است کە 'ذیل شدگان' بە ذیل بودن خود مفتخرند، کما اینکە این ذیل شدگی دارای یک وجە روحانی هم باشد. یعنی علاوە بر کسب مال و منال در این دنیای فانی، منجر بە کسب جایگاە رفیق بهشت هم در آن دنیای دیگر بشود.
اما آنچە کماکان بی جواب می ماند امر اصل نمایندگی است. درست است کە چنین فردی بنوعی در قامت نمایندە ذیل شوندگان درون جامعە کە بە او رای دادەاند ظاهر می شود، اما ذیل شدگان کە نمایندە نمی خواهند تا نمایندگی اشان کند، زیرا همیشە گوش بە فرمان اند. نمایندە و پروسە نمایندگی در اساس بە آزادگان تعلق دارد. پس ذیل شدە کە اساسا نمایندە نیست با هویت جدید خود بعنوان نمایندە در تناقض می افتد و همین جاست کە پدیدە از خود بیگانگی در چنین فردی بە اوج می رسد.
نهایتا اینکە ذیل شدگان، از طریق نمایندە شدن بە ذیل شدگی خود سرعت بیشتر می بخشند و این عمدتا از طریق ذیل شدگی ارگانی صورت می گیرد. بیهودە نیست کە چنین مجالسی بی ارادەترین مجالس موجود دنیا هستند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید