"شناخت شهيد لاجوردي از سركردگان جبهه مشاركت را ميتوان در سخنان سعيد حجاريان به درستی فهميد. وی پس از شهادت اين شهيد بزرگوار در مصاحبهاي ميگويد: لاجوردی به خود من همواره ميگفت شما از منافقين هم بدتر و خطرناكتريد، میگفت رجوی دورانديش نبود و خيلی زود دست خودش را رو كرد، اما شما سازمانیها دورانديش هستيد و خودتان را براي آينده آماده كردهايد و منتظر فرصت هستيد تا شرايط به نفعتان مهيا شود. حجاريان در ادامه ميگويد: لاجوردی مرا كه ميديد ميگفت تو و بهزاد(نبوی) و خسرو(تهرانی) از رجوی خطرناكتريد... بارها به من گفت كه شما (سازمان مجاهدين انقلاب) از منافقين بدتريد."
اینها جملاتی اند کە سالها پیش در مقالەای در سایت مشرق آمدە است. لاجوردی کە در بیرحمی و قصاوت نسبت بە زندانیان سیاسی گوی سبقت را از همە جلادان ربودەبود، این جملات را خطاب بە افرادی می گوید کە آنها هم بە جمهوری اسلامی باور داشتند، اما در برخورد بە مخالفین و یا تصور از نظام آیندە از همان منش و جهان بینی لاجوردی ها پیروی نمی کردند؛ و لاجوردی همان کسیست کە خامنەای او را فردی خطاب می کند کە هیچ وقت از خط صحیح انقلاب منحرف نشد!
اما این خط صحیح چیست کە هر سرکوبگری خط سرکوب خود را با آن توجیە می کند؟ آیا واقعا خط صحیحی وجود دارد، و اگر وجود دارد چرا برای پیشبرد آن نیاز بە سرکوب و جنایت است؟ این چە خط صحیحی است کە بر خون و شکنجە بنا می شود و استواری خود را در حذف فیزیکی دیگران می بیند؟!
آیا نمی توان برای پیشبرد خط صحیح از اسلوب گفتگو، مدارا و انتخابات استفادە کرد؟ آیا نمی توان این خط صحیح را با مردم در میان گذاشت تا از طرق آنها بتوان بە عملی کردن آن در جامعە پرداخت و نە از طریق زندان و ستاندن جان انسانها و براە انداختن ماشین کشتار؟
اگر خطی صحیح است و بە یمن انقلاب در مسیر تسخیر قدرت افتادەاست، دیگر چە نیازی بە استفادە از همان متدی دارد کە انقلاب علیە آنها برپا شدەاست؟
تازە آیا اساسا خط صحیحی وجود دارد و یا آنچە موجود است اساسا تعبیر ما انسانها از خطی است کە صحیح می نماید، خطی کە برای جمعی صحیح است و اساسا از جهان شمولی بودن و خصیصە مطلق بودن فارغ است. آیا نباید بە این ترتیب برای دوری از ابزار سرکوب برای صحیح جلوەدادن خطی بە امر خوانش انسانها از صحیح بودن گردن نهاد و آن را تابع مکانیزمهای دمکراتیک کرد؟ آیا همین استفادە از ابزار قدرت و سرکوب خود نشانە آن نیست کە خط صحیح مورد ادعا صحیح نیست و برای همین ناچار بە استفادە از زور برای اثبات صحیح بودن خود است؟
در تاریخ مدعیان خط صحیح در همە عرصەهای ایدئولوژیک وجود داشتەاند، چە در چپ و چە در راست، چە مذهبی و چە ملی و چە میانی ها، همە در مقاطعی زور را چاشنی ادعای حقانیت خود کردەاند، زوری کە از لولە سلاح بیرون آمدەاست و حقیقتی را کە کمتر حقیقت بودە است بە حقیقت تبدیل کردەاست!
و حقیقتی کە بە خون آلودە است آیا حقیقت است و مصداق حقانیت؟ جمهوری اسلامی بیشتر از چهل سال است از چنین منطقی پیروی می کند و آن را بە الگوی رفتاری خود تبدیل کردەاست، و گویا خود باورکردەاند کە حامل خط صحیح و بیانگر حقیقت اند.
و حقیقتی کە نتواند در یک شرایط برابر و عادلانە با افکار دیگر بە اثبات خود بنشیند و خود بر کرسی نرم نشستە و دیگران را بر سرنیزە نشاندە است، نمی تواند حامل خط صحیح باشد آنقدرکە حامل خط خنجر است.
انسان بە درازای تاریخ قربانی چنین نگاهی بە 'خط صحیح' است. خطی کە هیچگاە صحیح بودن خود را از همە آحاد مردم نگرفتە است و در بهترین حالت تنها مورد حمایت اکثریت مردم بودەاست و همین اکثریت هم عجبا کە برای پیشبرد آن بە سلاح متوسل شدەاست!
صحیح بودن، همیشە هویتی اجتماعی و نسبی دارد و تابع متغیرهاست. پس هیچ صحیحی نە برای همیشە صحیح است و نە در همان زمانی کە از توان صحیح بودن برخوردار است مطلقا صحیح است. اگر صحیحی بخواهد برای همیشە صحیح شود ناچارا باید بە سلاح متوسل شود، و این داستان جمهوری اسلامی است.
و کمدی چنین ایدئولوژیهائی این است کە چنین ایدئولوژیستهائی در حقیقت با سلاح قبل از هر چیز بە جنگ ایدەئولوژی خود می روند، زیرا کە آن را از منطق کلامی تهی می کنند. پس حاملان خط صحیح، خود قبل از دیگران بە دشمنان خط صحیح خود تبدیل می شوند. و این چنین خط صحیح از منطق خود تهی می شود و خود را مضحکە تاریخ می کند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید