انقلابها عموما پدیدەهای خشنی هستند. البتە این خشونت تنها ریشە در خشونت طلبی انقلابیون ندارد، بلکە در خشونت نهادینە شدە در جامعە و قدرت سیاسی کە مورد کارکرد انقلابیون قراردارند هم نهفتە است. در واقع انقلاب روند بهم رسیدن خشونت طلبی انقلابیون و صاحبان قدرت در برهە زمانی خاصی است کە نهایتا منجر بە تغییر در بافت طبقاتی قدرت می شود.
اما انقلاب تنها بە تسخیر قدرت سیاسی در داخل جامعەای کە در آن انقلاب صورت می گیرد، بسندە نمی کند. انقلابها میل بە جهانی شدن دارند. در این مورد تنها کافیست بە سە انقلاب در جهان اشارە کنیم: انقلاب بورژوا ـ دمکراتیک فرانسە در سال ١٧٨٩، انقلاب اکتبر در سال ١٩١٧ و سرانجام انقلاب بهمن در ایران در سال ١٩٧٩.
انقلاب بورژوا ـ دمکراتیک در فرانسە منجر بە نفی سیستم فئودالی در این کشور شد و با خود سیستم بورژوائی را بە ارمغان آورد. انقلاب درست در شرایطی انجام گرفت کە در اروپا کماکان سیستمهای فئودالی با نظامهای قدرت بستە سیاسی حاکم بودند. از همان صبح پیروزی انقلاب، ترس انقلابیون تنها از ضدانقلاب داخلی نبود، آنها نگران از تجمیع و حـملە کشورهای همسایە کە خطری واقعی بود راە را در صدور انقلاب خود و انتقال پیام آن بە سایر مناطق اروپا دیدند. و بە این ترتیب سالها بعد جنگهای ناپلئونی شروع شدند.
در روسیە لنین و بلشویکها هموارە از تز انقلاب جهانی طرفداری می کردند زیرا کە بنابر ایدئولوژی کمونیستی سرمایەداری یک سیستم جهانیست کە باید آنرا در سطح جهانی شکست داد و بنابراین کمونیستها هموارە باید در فکر صدور انقلاب و تداوم آن بە سایر کشورها هم باشند. بیهودە نبود کە لنین هموارە نگاە ویژەای بە شرایط آڵمان و فعالیت کمونیستهای آلمانی در کمک رسانی بە انقلاب اکتبر داشت و هموارە روی تحولات این کشور حساب ویژە باز می کرد. ایجاد کمینترن و سربرآوردن احزاب لنینی در اقصاء نقاط جهان بعنوان بازوان انقلاب سوسیالیستی اکتبر عمل می کردند و قرار بود رویای ایجاد یک سوسیالیسم جهانی را برآوردەسازند.
در ایران هم بعد از انقلاب سال ١٩٧٩، سیستم تئوکراتیک تازە تاسیس شدە حاکم هموارە در فکر صدور انقلاب خود بودەاست. شعارهای خمینی در حمایت از مستضعفان جهان، ادامە جنگ ایران و عراق، تجهیز و کمک بە نیروهای همگن در منطقە و نیز ادامە دشمنی با ایالات متحدە و اسرائیل بعنوان معیار ثابت اثبات انقلابی گری حاکمان جدید در سطح جهان از جملە رفتارهای رژیم جمهوری اسلامی است.
با این منطق می توان پیش بینی کرد اگر دوبارە در ایران انقلابی رخ بدهد (حال با هر هویتی، چە بورژوا دمکراتیک و چە چپی)، باز رژیم جدید برای تثبیت خود در داخل نیاز بە جهانشمولی شدن مبانی خود دارد و بر این اساس وارد تعارضات جدی در منطقە از جملە با کشورهای عربی خواهدشد. اشتباە محض است اگر تصور کنیم کە با انقلاب جامعە ایران درونگرا خواهد شد و وظایف خود را اساسا در رابطە با مسائل داخل کشور تعریف خواهدکرد. وجود کشورهای غیردمکراتیک در منطقە وجود این روند را الزامی می کند.
البتە باید گفت کە میل بە جهانشمول شدن انقلابات تنها مختص بە دوران مدرن و سرمایەداری نیست. سربرآوردن اسلام در شبەجزیرە عربستان در بیشتر از ١٤٠٠ سال قبل کە انگلس آن را انقلاب محمدی می نامد نیز از این قاعدە مستثنی نیست. بر این مبنا شاید بتوان گفت آنچە امروز ما در ایران شاهد آن هستیم، آمیزش دو روح (یک روح باستانی و یک روح جدید) از یک پدیدە در قرن بیستم و ادامە و تسری آن بە قرن بعد از آن هستیم.
کلام آخر اینکە انقلاب یک ذات جهانشمول دارد، و این ذات، انقلابیون را از هر نوع آن با خود خواهد برد. بە این ترتیب آن چیزی کە مارکس آن را تاریخ طبقاتی و جهانشمولی آن می داند در مقولە انقلاب بە اوج خود می رسد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید