روبوتی از اندیشەهای سیاسی (در نقد تشکیل احزاب در خارج از کشور)
تعلق یک فرد بە حزب تنها از روی اعتقاد بە برنامە و ایدئولوژی تعیین نمی شود. تعلق یک احساس هم هست و دارای بعد تاریخی. این احساس و بعد تاریخی در جریان حوادث ساختە می شوند. حزب سیاسی در حین مبارزە در داخل جامعە خود، بعلت درگیرشدن در زندگی و مطالبات مردم و هزینەدادن، کم کم احساس و بعد تاریخی در اذهان می آفریند. تا این درگیرشدن بیشتر باشد، این دو خصیصە برجستەتر و قوی تر می شوند.
پس تعلق حزبی صرفا یک تعلق برنامەای و ایدئولوژیک نیست، بلکە یک تعلق احساسی و تاریخی هم هست، و هر دوی این تعلق در بطن جامعە و در شرایط حضور مستقیم حزب مورد نظر سیاسی ایجاد می شود.
بنابراین هر حزب سیاسی برای اینکە بتواند در این دو مورد (هم مورد برنامەای و هم مورد احساسی) برجستە شود باید مستقیما در داخل جامعە حضور داشتەباشد و این حضور هم شامل لحظە ایجاد و تشکیل حزب می شود و هم شامل تداوم آن در لحظەها در آیندە.
در تاریخ مدرن ایران ما هیچ وقت شاهد برآمد قوی و یا حضور قوی حزب و یا سازمانی نبودەایم کە در خارج کشور تشکیل شدەباشد. همە احزاب و جریانهائی کە سری بە تن دارند و بر تاریخ این کشور تاثیر ماندگار داشتەاند و توانستەاند خود را تداوم بخشند، احزاب و جریاناتی هستند کە در داخل و در بطن خود جامعە تشکیل شدەاند،... جریاناتی کە رهبری و بدنە با هم بودەاند و با هم هزینە دادەاند. زیرا کە تنها در این صورت است می توان اعتماد مردم را جلب کرد و کم کم بە جریانی قوی تبدیل شد. حال اگر بعدها بعلت تشدید جو سرکوب بخشی ناچار بە مهاجرت شدند خود چیزی، اما نباید از همان ابتدای تشکیل، رهبری و حزب در میان مردم نباشد.
هنگامیکە چنین احزابی با چنین مختصاتی تشکیل می شوند و برای خود علاوە بر برنامە و ایدئولوژی، احساس و تاریخ هم تولید می کنند دیگر نام آن جریان بعنوان آدرسی کە بە تاریخی خاص ارجاع می دهد و با خود بنیە اجتماعی خاصی را تعریف می کند بە واقعیتی چنان عینی تبدیل می شود کە باید حرمت آن را نگە داشت. این نام، در خود حامل بسیاری مولفەها می شود کە دیگر خارج از کنترل حتی خود اعضای جریان مذکور هم هست. و بە این ترتیب تاریخ بە بخشی مهمی از اذهان تبدیل می شود.
در سازمان چریکهای فدائی و نیز در حزب دمکرات کردستان ایران و کوملە و نیز راە کارگر هر بار کە انشقاق صورت گرفتەاست، همە تقریبا با همان نام اولیە اصرار داشتەاند بە فعالیت خود ادامە دهند و درست بە این دلیل سادە کە مادامیکە رهبری این جریانات در خارج کشور حضور دارند و از امکان تاثیرگذاری مستقیم بهرەمند نیستند پس حفظ تاریخ از اوجب واجبات است. درست است کە بخش مهمی از انشعابات درون سازمان چریکها در داخل کشور روی دادند، اما باز این اهمیت حفظ تاریخ را در ابراز هویت نشان می دهد. و تا بیشتر از مرزهای کشور دور شد باید بیشتر بە تاریخ چسبید. البتە با این تاکید کە این چسبیدگی نە از جنس محافظەکاری بلکە از جنس تحول و خودانطباقی واقع بینانە باشد.
در خارج کشور توهمی شکل گرفتە است کە گویا می توان بعلت دنیای دیجیتالی مرزهای جغرافیائی را نادیدەگرفت و یا اینکە می توان تاریخ را از جریانی (یا جریانهائی) بە جریانی نوساختە انتقال داد. این افراد فراموش می کنند کە دنیای دیجیتالی تنها بە منزلە حضور معنوی است و نە حضور مادی. و جائیکە حزب سیاسی نتواند از طریق حضور مادی، احساس و تاریخ ایجاد کند نمی تواند خود را بە جریانی جدی تبدیل کند. از طرف دیگر تاریخ انتقال دادنی نیست قبل از هر چیز بە این دلیل کە معمولا جریان جدید با وحدت نحلەهای مختلف در پی پی ریزی تشکلی نوین در خارج مرزهاست.
درست است کە ما در جهانی بسر می بریم کە روند تحولات بسیار فزونی گرفتەاند، اما برای سازمانهای تاریخدار خارج کشوری روند خودانطباقی آسان نیست زیرا کە در داخل جامعە خود نیستند. باید مواظب بود کە روند خودانطباقی منجر بە حذف تاریخ و بنابراین شناسە نشود.
نهایتا اینکە احزابی کە در خارج کشور ساختە می شوند بعلت اینکە خاستگاهشان در داخل خود جامعە نیست، شاید بتوانند برنامە و ایدئولوژی برای خود بیافرینند، اما قادر نیستند احساس و تاریخ درست کنند. خارج کشور، احساس و تاریخ را از بین می برد و از احزاب جدید تنها روبوتی از اندیشەهای سیاسی باقی می گذارد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
فرخ نعمتپور
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید