بە نظر می رسد بە جز جنگهای قبیلەای، همە جنگهای تاریخ خصلت فرا محلی و فرا ملی داشتەاند. خصلتی کە کماکان ادامە دارد. در زمان قدیم نیروی نظامی امپراطوری ها متشکل از نیروهای مختلف با عقبە نژادی و اتنیکی متفاوت بودەاند. می گویند یکی از علل شکست خشایارشاە در حملە بە یونان، تنوع قومیتی نیروهای این پادشاە و نبود یک زبان مشترک برای هماهنگی بودەاست. در جریان جنگ دوم جهانی، نیروهای متفقین و بویژە انگلیس از سیاەپوستان افریقائی کمک گرفتند، امری کە موجب ریشخند فاشیستهای آلمانی شد! در جریان جنگ داخلی اسپانیا و نیز جنگ ویتنام مبارزان زیادی در جهان بە کمک اسپانیای ها و ویتنامی ها شتافتند.
در لحظە کنونی هم همین پدیدە ادامە دارد. بە جنگ افغانستان نگاهی بیافکنیم، بە جنگ لیبی و یا بە جنگ سوریە و حال جنگ میان آذربایجان و ارمنستان. آذربایجان سفیر خود را از یونان برای اعتراض بە فرستادن نیروهای کمکی ارمنی بە ارمنستان از این کشور فراخواند، و ارمنستان هم معتقد است کە ترکیە بعنوان یک کشور مستقیما در جنگ حضور دارد و حتی بخشهائی از نیروهای تحت حمایت خود از سوریە را بە قرەباغ هم اعزام کردەاست.
پس جنگها همیشە خصلت فرا ملی و فرا محلی داشتەاند. این خصلت بویژە در زمانە کنونی بارزتر از همیشە است. هر جنگی در هر کجائی اتفاق می افتد بلافاصلە تعداد زیادی از نیروهای ریز و درشت منطقەای و جهانی در آن دخالت می کنند و وضعیت بلافاصلە چنان بە کلافە سردرگمی تبدیل می شود کە برگرداندن وضعیت بە شرایط قبل تقریبا غیرممکن می شود. در وضعیت فعلی جهان، دولتها و سازمانهای غیر دولتی با امکانات گستردەای کە در اختیار دارند بلافاصلە بە تقسیم غنائم و یا مناطق مورد نظر خود چنان اقدام می کنند کە دیگر جمع و جور کردن کشور مورد نظر غیرممکن می شود. بە زبان دیگر، یعنی اینکە جنگ، کشور جنگزدە را بە طعمەای تبدیل می کند کە هر گرگی بخشی از آن را می بلعد.
بنابراین می توان گفت در زمانە ما خصلت منفی جنگ بیش از پیش برجستەتر شدەاست. شاید دیگر جنگ رهائی بخشی وجود نداشتەباشد، زیرا نیروی رهائی بخش داخلی هم بلافاصلە بە بخشی از نیروهای خارج از مرزهای خود تبدیل می شود و خصلت ملی خود را از دست می دهد. و با توجە بە قدرقدرتی کشورهای خارجی و نقش تعیین کنندەای کە در یکسویە کردن روند حوادث دارند، نیروی رهائی بخش عملا اهمیت استراتژیک خود را از دست می دهد و بە نیروئی جانبی تبدیل می شود.
در عصری کە ما زندگی می کنیم بعلت خصلت گلوبالیستی جهان، جنگ هم بشدت پدیدەای گلوبالیستی است. دیگر محکوم کردن کشورها برای دخالتشان در دیگر کشورها بە مضحکەای تبدیل شدەاست، زیرا کە کسی آن را جدی نمی گیرد. در اساس باید چنان شرایطی ایجاد کرد کە بە جنگ منتهی نشود، واللا در صورت بروز بحران و جنگ، جلوگیری از دخالتها غیرممکن می شود.
برای همین مهم است کە پارامترهائی کە منجر بە بحران داخلی می شوند و شرایط دخالت دیگر کشورها را مهیا می کنند از میان برداشتە شوند، و این تنها با ایجاد سیستمی ایجاد می شود کە در آن مردم احساس راحتی کنند و از حقوق خود در همە عرصەها بهرەمند. قدرت بازدارندگی نظامی در مراحل بعدی می آید. بقول معروف اول ایجاد مولفەهای نرم قدرت و بعد ایجاد مولفەهای سخت آن.
تجربە جهان کنونی نشان می دهد کشوری کە بە جنگ گرفتار شدە، حتی تحت لوای رهائی بخش بودن آن، بە چنان بلا و مصائبی آلودە شدە کە بە این زودی از آن بدر نمی آید (حال اگر بدرآمدنی متصور باشد!). جنگ کنونی ریز ریز می کند و آن هیمنەای هم کە ملی نامیدە می شد را بشدت ویران. حال در هر بعدی.
جنگ حالا پدیدەای است با خصلت بشدت گلوبالیستی، حتی اگر خاستگاە آن ملی باشد. جنگ بە وسیلەای تبدیل شدە برای ویران کردن خصلت ملی. قدرتهای ریز و درشت منطقەای و جهانی، خصلت ملی دیگران را برای سود ملی خود ویران می کنند. البتە اگر برای آنها هم چنین خصلتی وجود داشتەباشد، زیرا کە با درهم تنیدەشدن اقتصاد ملی با اقتصاد جهانی، بخش مهمی از مولفە ملی خصلت فراملی بخود گرفتەاست.
شاید بتوان گفت هم اکنون هیچ چیزی بە اندازە جنگ بە نقطە آغاز فروپاشی خصلتی بە نام خصلت 'ملی' تبدیل نشدەاست. پس برای اینکە ملی بود باید قبل از هر چیز ضد جنگ بود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید