بازیابی سەگانە
در انقلاب بهمن سال ٥٧، تقریبا همە طبقات و اقشار جامعە ایران بەجز بورژوازی کمپرادور (وابستە) شرکت داشتند. خصلت فراگیر انقلاب کە علیە نظام سلطنتی و دیکتاتوری شاە بود در شخص خمینی هم بعنوان رهبر کاریزماتیک انقلاب انعکاس یافت (فارغ از اعتقاد قلبی و یا عدم اعتقاد قلبی او بە آن)؛ و او از همان ابتدا در نوفل لوشاتو با جمع کردن لیبرالها بدور خود از حقوق کمونیستها هم دفاع کرد. خمینی کە می دانست رژیم شاە بدون یک اجماع ملی و بدون نظر مساعد غرب قابل سرنگونی نیست، تلاش کرد ضمن برجستەکردن شکل مذهبی انقلاب (بعنوان اسلام)، اما بدان ماهیت مدرن هم بدهد و بنابراین در سخنانش بە تلفیق اسلام با مدرنیسم پرداخت. این حربە در شرایط آن زمان کارساز بود، زیرا کە تصور آن بود ماهیت مهمتر از فرم است. مخالفت با نام موروثی و دفاع از حقوق دگراندیشان از جملە تلاشهای او بودند.
بعد از سرنگونی شاە، بتدریج بعلت یک سری عوامل از جملە نیت اصلی حاکمان جدید و تندروی ها در هر سو و نیز وجود اسلامگراهای سنتی، هر چە جلو می رویم فرم انقلاب با ماهیت اسلامی (در شکل سنتی آن) بیشتر عجین می شود، و انقلاب بیش از پیش وجود اسلامی پیدا می کند. مدرنسیم ادعائی خمینی عقب نشینی می کند. البتە اینکە انقلاب بهمن را با خصوصیات خود در مقطع وقوع آن اسلامی دانست بسیار مشکل است، زیرا چنانکە گفتەشد انقلاب بعدها بود کە با حذف دیگران (بویژە نیروهای چپ و مدرن) بخود ماهیت اسلامی داد.
اما این هنوز کە هنوز است مانع آن نشدە است کە تلفیق جمهوری و اسلامیت کە مهر خود را بعلت تنوع نیروهای شرکت کنندە در انقلاب بر نظام کوبید، برای جمهوری اسلامی کنونی دردسرساز نباشد. هنوز انقلاب بهمن در فرم جمهوری خود را بر سران رژیم تحمیل می کند و تناقضی درونی کماکان سرتاپای رژیم را درمی نوردد.
ولی واقعیت این است کە بخش سنتی و رادیکال مذهبی، نتایج انقلاب را بە سود خود تمام کردەاند و ظاهرا دغدغە چندانی از نیروهای دیگر مشارکت کنندە در انقلاب، از لیبرالها گرفتە تا نیروهای چپ و دمکرات و حتی اصلاح طلبان ندارند. این نیروها بە کنار راندەشدەاند و یا از تاثیرات آنها کم شدەاست، و با توجە بە وجود جو امنیتی و سرکوب در کشور فعلا گمان آن نمی رود کە بتوانند بە این زودی بە نیروئی جدی برای بە چالش کشیدن قدرت حاکم تبدیل شوند.
اما مشکلی کە وجود دارد این است کە شرایط زندگی در کشور شرایطی نرمال و طبیعی نیست، و مرتب بحرانهائی ساختاری قدرت حاکم، ارکان جامعە و کشور را بە لرزە در می آورند. انقلاب بهمن کە قرار بود با خود آزادی و عدالت اجتماعی بیاورد، نە تنها با خود این مفاهیم را نهادینە نکرد بلکە عملا بە این دو هدف انقلاب بوضوح خیانت شدەاست. در واقع دیگر مشارکت کنندگان در انقلاب و بە تبع آن بخش مهمی از مردم ایران کماکان مطالبەگر حقوق از دست رفتە خود هستند کە تاریخا در راە آن جانفشانی و تلاش کردند.
نظام حاکم با تاکید بر استقلالی کە بعد از پیروزی انقلاب نصیب کشور شدەاست، بسیار بر خود می بالد. این استقلال کە از جملە بە دخالتهای آمریکا در سیاست کشور خاتمەداد، اما بە علت خیانت بە امر آزادی و عدالت اجتماعی از طرف حاکمان جدید بە بلائی برای کشور و مردم تبدیل شدەاست. استقلالی کە نتواند منجر بە ایجاد و بسط آزادی و عدالت اجتماعی شود، یک استقلال واقعی نیست. سەگانە استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی کاملا بە همدیگر وابستەاند و عدم اهتمام بە هر کدام می تواند بە تضعیف دیگری و از این منظر بە تضعیف بنیان جامعە و کشور منتهی شود. در واقع آنجائی کە استقلال منجر بە کشتن یا تضعیف آزادی و عدالت شود بدان معناست کە بنیان چنین استقلالی بر منافع دیگری پایەریزی شدەاست کە اساسا ربطی بە استقلال واقعی ندارد. چهار دهە است بە نام بازیابی استقلال و حفظ آن، دشمنیهای مصنوعی ایجاد شدە و بە پیش بردە می شوند و بە جای هدایت کشور بە امر رقابت در حوزەهای مختلف با دیگر کشورها و از جملە ایالات متحدە، مردم را با بدترین شرایط زندگی مواجە می کنند. استقلالی کە نان را از سفرە مردم برباید، و بر این ربایش اصرار ورزد ربطی بە استقلال ندارد.
واقعیت این است انقلاب بهمن هنوز بە پایان راە نرسیدە و کشور کماکان در مسیر تحقق آزادی و عدالت اجتماعی و از این منظر بازتعریف دوبارە امر استقلال قراردارد، استقلالی کە معنای آن توسط حاکمان جدید از همان ابتدا مخدوش شد.
سەگانە بهم پیوستە اوائل انقلاب بهمن کماکان شعلە فروزانیست کە راە ما را روشن می کند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
فرخ نعمتپور
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید