امروز سهشنبه ۱۷ فروردین، هفتاد روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، نمایندگان جمهوری اسلامی ایران، بریتانیا، فرانسه، آلمان، چین، روسیه و آمریکا در وین تشکیل جلسه میدهند تا راههای بازگشت به برجام را بررسی کنند که شش سال قبل در همین شهر به امضاء رسیده بود.
نه تنها سابقه مذاکرات منتهی به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، بلکه اظهارات مقامات وزارت امور خارجه آمریکا، واقعیتهای موجود شامل نگرانیهای منطقهای و تحریمهایی که تنها با مجوز کنگره آمریکا لغو میشوند و همچنین موضوعات فنی مرتبط با بازگشت به اجرای تعهدات، نشان میدهد که مسیر دستیابی به توافق جامع و ماندگار؛ طولانی و دشوار خواهد بود و در دولت کنونی به نتیجه نهایی نمیرسد.
اما چرا جمهوری اسلامی بدون برآورده شدن خواسته لغو تمامی تحریمها که مورد تاکید علی خامنهای قرار داشت، در آستانه انتخابات پای میز مذاکره با آمریکا (با ادعای غیرمستقیم بودن مذاکرات از طریق واسطههای اروپایی) مینشیند؟ آن هم در شرایطی که ابهام درباره چشمانداز پس از انتخابات و تغییر تیم مذاکرهکننده هستهای، خود مانعی در راه توافق بهشمار میرود.
پاسخ به این پرسش را فراتر از نیازهای اقتصادی ضروری ایران، میتوان در فضای سیاست داخلی و انتخابات پیش رو جستجو کرد. انتخاباتی که مقامات جمهوری اسلامی میگویند حضور در آن زمینه ظهور امام زمان را فراهم میکند و ضامن بقای نظام است، اما عموم مردم که فراتر از سیاست؛ دغدغه نان و معیشت دارند، به آن اقبالی نشان نمیدهند. این دلزدگی در شعارهایی که در اعتراضهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ تا تجمع اخیر بازنشستگان معترض به وضعیت اقتصادی سر داده شد، مشهود است: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، «ما دیگه رای نمیدیم، عدالتی ندیدیم»….
در چنین فضایی تزریق امید به طبقه متوسط فقیر شده و زیر خط فقر از طریق به تصویر کشیدن فضای توافق با غرب و لغو تحریمها با وعده گشایش اقتصادی (فارغ از اینکه این وعدهها تا چه حد عملی باشد)، میتواند یکی از بازوهای تبلیغ مشارکت در انتخابات ۲۸ خرداد باشد.
توافق هستهای مقدماتی نتیجه دو ماه مذاکره علنی و دو سال مذاکره پشتپرده ایران و آمریکا بود. اکنون نیز این احتمال وجود دارد که با تصمیم سیاسی تهران برای بهرهبرداریهای انتخاباتی، این تجربه تکرار شود و در دو ماه باقی مانده تا انتخابات ریاستجمهوری چارچوبی ابتدایی برای پیشرفت مذاکرات به دست آید.
دور قبلی مذاکرات با آمریکا که نخستین مذاکرات مستقیم و علنی نمایندگان تهران و واشینگتن پس از وقوع انقلاب اسلامی بود، ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، در نیویورک آغاز و تا سوم آذرماه همان سال به توافق موقت ژنو یا برنامه اقدام مشترک منجر شد. توافقی که بخشی از تحریمها را در مقابل بخشی از فعالیتهای هستهای ایران تعلیق کرد و بارها تمدید شد تا سرانجام برجام در تیرماه ۱۳۹۴ به امضاء رسید.
بسیاری از مقامات آمریکایی حاضر در مذاکرات اوایل دهه ۹۰ شمسی، شامل رابرت مالی، اکنون عضو تیم مذاکرهکننده هستهای دولت جو بایدن هستند. چهرههایی مانند جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه او که حامی تعامل با جمهوری اسلامی و معمار برجام بودند؛ اکنون میتوانند در تحقق پروژه پمپاژ امید انتخاباتی نقش موثری ایفا کنند.
رابرت مالی در مصاحبهای در روز جمعه تاکید کرده بود که آمریکا برای ترغیب تهران بهمنظور بازگشت به تعهداتش باید تحریمها را لغو کند. او در این مصاحبه کوچکترین اشارهای به تقویت توافق هستهای با ایران (براساس برجام بسیاری از محدودیتهای هستهای برای ایران در سال ۲۰۲۵ به پایان میرسد و از سال ۲۰۳۰ همه محدودیتها برداشته میشود) نکرد و از فعالیتهای منطقهای جمهوری اسلامی و برنامههای موشکی سخنی به میان نیاورد. نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در مقابل از لزوم تعدیل مواضع و بیاعتمادی ایران به آمریکا در نتیجه اقدامات ترامپ سخن گفت و تاکید کرد که اکنون زمان کوتاه آمدن از خواستههای حداکثری است.
دیدگاهی که دیگر مقامات دولت بایدن نیز آن را تایید کردهاند. به گفته آنها تحریمهای اعمال شده علیه ایران مورد بازبینی قرار میگیرد و هدف مذاکرات جاری نیز شناسایی گامهایی است که دو طرف باید برای بازگشت به تعهدات بردارند.
این رویکرد که در تضاد کامل با سیاست چهار سال گذشته دولت دونالد ترامپ و از همین رو مطلوب تهران است، میتواند به توافقی مقدماتی برای تعلیق همزمان بخشی از تحریمها و فعالیتهای هستهای ایران منجر شود.
اما پس از عبور از پیچ انتخابات و حرکت به سوی توافق جامع، چالشهای اصلی در مواضع کشورهای منطقه، کنگره آمریکا، احزاب سیاسی داخلی و بحثهای فنی نمایان میشود.
این روند طولانی و پر فراز و نشیب حتی اگر به نتیجه برسد نیز به معنی پایان بحرانها برای مردم ایران نیست. لازمه دوام یک توافق فراگیر بر خلاف آنچه درمورد برجام اتفاق افتاد، رفتار عادی در جامعه جهانی، پیروی از حداقلهای استانداردهای بینالمللی، ایجاد توازن در مناسبات با شرق و غرب و همسایگان و حل ریشهای مشکلات با آمریکا است.
اما محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه تحصیلکرده آمریکا که خود از طراحان برجام است و هیچ دستاوردی در تنظیم مناسبات با همسایگان نداشته، در پیشبینی چشمانداز روابط خارجی ایران میگوید، «در ۱۰ سال آینده اتکای ما به روسیه و چین است». علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نیز به روشنی از سپاه پاسداران میخواهد، برای عملیات تنها به داخل مرزهای ایران اکتفا نکند و همچنان بر بیاعتمادی به آمریکا و ادامه دشمنی با کشوری که طرف اصلی توافق مورد بحث است، تاکید دارد.
در این نگرش اصولا ضرورتی برای حل ریشهای اختلافات با آمریکا و کشورهای منطقه، تبدیل «دشمن» به دوست و عادیسازی رفتار وجود ندارد.
توافق دوباره با غرب، اگر حاصل شود؛ از نگاه جمهوری اسلامی تنها فرصتی برای تنفس و ادامه حیات در دل بحرانها است و از نگاه غرب به تعویق انداختن نقطه تقابل در چالشی که فعلا راهحلی برای آن ندارد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید