برنامۀ اتمی ایران و پلان ۲ آمریکا
انتقاد نسبت به آنچه «تعلل» دولت جو بایدن در برابر سیاست هستهای ایران نامیده میشود، در بین محافل محافظهکار آمریکا بالا گرفته است و برخی دمکراتها از جمله دنیس راس دیپلمات باسابقه نیز به آنها پیوستهاند.
هرچند که دولت سید ابراهیم رئیسی در مورد آغاز مذاکرات با طرفهای برجام اطمینان داده است و به نظر میرسد که این مذاکرات تا کمتر از یک ماه دیگر ازسرگرفته شود، اما طرفهای برجام از یک سو از به درازا کشیدن «دوران فترت مذاکرات» پس از انتخابات ریاستجمهوری ایران بهشدت ناراضیاند و از سوی دیگر، از سرسختی احتمالی جمهوری اسلامی در صورت آغاز مذاکرات اظهار نگرانی میکنند.
نگرانی اعضای برجام بخصوص از پیشرفتِ روزافزونِ برنامۀ هستهای ایران و انباشت فزایندۀ اورانیوم غنی شده با غلظت بالا و پایین در طول تعلیق مذاکرات است، اقدامی که از نظر آنها، احیای برجام بهصورت نخستینِ آن را بلاموضوع و بیاثر میکند.
ازاینرو، آمریکا و اروپا به طور علنی و روسیه با لحنی دیپلماتیک و ملایم اما صریح و قاطع و چین به طور غیرمستقیم و احتمالاً در پشت پرده، سران جمهوری اسلامی را تحتفشار گذاشتهاند تا فرصت از دست نرفته، به میز مذاکرات برگردند و گفتگوها را نیز از همان نقطهای آغاز کنند که در زمان ریاستجمهوری شیخ حسن روحانی قطع شده است.
بااینحال، طرفهای برجام هیچکدام تاریخ مشخصی را بهعنوان ضربالاجل بازگشت ایران به مذاکرات وین تعیین نکردهاند و همین موضوع، سبب انتقاد برخی محافل سیاسی بخصوص محافل نزدیک به دولت اسرائیل از دولت آمریکا شده است.
این محافل بر این باورند که تنها گزینۀ مورد علاقۀ دولت بایدن برای مهار و کنترل برنامۀ هستهای ایران دیپلماسی و مذاکره است و چنانچه مذاکره به نتیجۀ مشخصی نرسد، رئیسجمهور آمریکا گزینه یا نقشۀ دیگری را برای مقابله با ایران در دستور کارِ خود ندارد.
دیپلماتهای آمریکایی اما ضمن آنکه فرصت ایران برای بازگشت به میز مذاکره را رو به اتمام میدانند، بااینحال تا کنون از چیزی بهعنوان «پلان ۲» یا گزینۀ غیردیپلماتیک در برابر جمهوری اسلامی بهصراحت سخن نگفتهاند.
طبق گزارشِ رسانهها، دولت اسرائیل خواهان روشن شدن موضع مشخص اعضای دولت بایدن نسبت به این موضوع است و مجدانه میکوشد تا از جزئیات پلان ۲ احتمالی آمریکا باخبر شود و یا اگر چنین پلانی وجود ندارد، دولت بایدن را نسبت به تدوین آن متقاعد کند.
از همین رو، بازار گمانهزنی در بارۀ مختصات پلان ۲ در محافل رسانهای و سیاسی بینالمللی داغ شده است و برخی کارشناسان در این باره گمانههای خود را مطرح میکنند.
طبعاً باور به وجود پلان ۲ در ذهن یا دستور کار تصمیمگیران آمریکا، امری کاملاً منطقی به نظر میرسد حتی اگر رهبران واشنگتن در مورد آغاز سریع مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی و دستیابی به توافق با آن از اطمینان بالایی برخوردار باشند. عدم وجود پلان ۲ در هر نوع برنامهریزی، به معنای بیتفاوتی نسبت به شکست پلان ۱ و در واقع آمادگی برای تسلیم در برابر شرایط طرف مقابل است و به نظر نمیرسد آمریکا و متحدان آن، در مورد برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی برای پذیرش چنین ریسکی کمترین آمادگی را داشته باشند.
ازاینرو، سران جمهوری اسلامی باید وجود پلان ۲ را قطعی فرض کنند و مشاورۀ برخی مشاوران خود را در مورد نبود چنین برنامهای نادیده بگیرند.
پلان ۲ از نظرگاه منطقی قاعدتاً باید در درجۀ نخست بر افزایش فشارهای اقتصادی و بستن منافذ اندک تنفس اقتصاد ایران متمرکز باشد. اقتصاد ایران در حال حاضر از کمبود شدید منابع ارزی، کسری بودجۀ هنگفت، تورم و گرانی سرسامآور کالاهای ضروری و بدهی بیسابقۀ دولت به بانکها و سازمانهای بیمه در کنار فساد گستردۀ اداری و بیتابی فزایندۀ اقشار مختلف جامعه در برابر فقر و بیکاری و درآمدهای نامکفی بهشدت رنج میبرد و از نگاه برخی اقتصاددانان در آستانۀ جهش تورمی بسیار مخربی قرار دارد.
روشن است که این اقتصاد برای بقای خود در هر سطحی، نیازمند گشایش و شوکهای مثبت است و هرگونه شوک منفی جدید به آن میتواند پایههای آن را بهطورجدی به لرزه در آورد. ظاهراً برخی محافل در تهران تصورشان بر این است که چین و روسیه به دلیل اختلاف منافع با آمریکا و اروپا، مانع اعمال فشارهای تازه علیه ایران میشوند و بدین ترتیب، امکان خنثیسازی و بلااثر کردن پلان ۲ وجود دارد.
این تصور اما بهکلی بیبنیاد است چرا که ازیکطرف، متن برجام به سه کشور اروپاییِ عضو آن اجازه میدهد که «مکانیسم ماشه» را هر لحظه علیه ایران فعال کنند و سبب بازگشت تمام تحریمهای اقتصادی بینالمللی علیه تهران به طور خودکار شوند و از طرف دیگر، چین و روسیه در پیشرفت برنامۀ هستهای ایران نه فقط هیچ منفعتی برای خود نمیبینند بلکه آن را سبب برانگیخته شدنِ مسابقۀ تسلیحات اتمی در منطقه و به خطر افتادن ثابت خاورمیانه و در نتیجه تهدید گستردۀ منافع خود میدانند و چنانچه مقامهای جمهوری اسلامی از مذاکره و یا توافق شانه خالی کنند، در همراهی با کشورهای غربی برای افزایش فشار اقتصادی علیه ایران تردیدی به خود راه نمیدهند.
بااینهمه، دولت اسرائیل تکیه بر ابزارهای فشار اقتصادی و تحریم را بهعنوان تنها راه وادارسازی ایران به توقف برنامۀ هستهای آن، بهکلی دور از احتیاط میداند و خواهان تدوین برنامۀ مشخصی برای استفاده از زور در صورت ادامۀ پیشرفت اتمی ایران است.
باتوجهبه قدرت موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی در منطقه و وجود نیروهای نیابتیاش در گوشهوکنار منطقه، طبعاً آغاز جنگ با ایران سبب گسترش آن در سطح وسیعی از خاورمیانه میشود و آن را با ویرانی و بیثباتی بیسابقه روبرو میکند.
ظاهراً اسرائیلیها اگر بتوانند با اتکاء به سیستم ضد موشکی خود، کشور خودشان را از تلفات بالا و برخی آثار بهشدت مخرب جنگِ احتمالی محفوظ نگه دارند، از واردشدن خسارت و تلفات به سایر کشورهای منطقه چندان نگران به نظر نمیرسند!
از همین رو، آنان میکوشند تا پیش از رسیدن به چنان مرحلهای، ایران و نیروهای نیابتیاش را در هر نقطهای با گرفتاریهای تازهای روبرو کنند و قدرت مانور آنان علیه منافع و کشور خود را بهشدت کاهش دهند.
بااینحال، جنگ بهقدری برای تمام مردم منطقه پرهزینه است که احتمالاً فقط بهعنوان یک ابزار تهدید مورداستفاده قرار خواهد گرفت و جامعۀ جهانی به آن رضایت نخواهد داد. این موضوع اما مانع از تلاش اسرائیل برای ادامۀ خرابکاریهای دورهای و ضربات مقطعی به تأسیسات اتمی ایران و نیروهای نیابتی آن در خاورمیانه نخواهد شد. روش است که این نوع اقدامات اسرائیل در شرایط بنبست مذاکره و دیپلماسی از همکاری و حمایت برخی همسایگان ایران و قدرتهای جهانی هم برخوردار خواهد شد.
نتیجه اینکه اوضاع برای همۀ طرفها بغرنج است و به همین دلیل نیز از گزینۀ دیپلماتیک بهراحتی صرفنظر نخواهد شد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید