رفتن به محتوای اصلی

"در انجمادِ وجدان"

"در انجمادِ وجدان"

این سروده در همدردی با زلزله زدگان آذربایجان شرقی ست که در این فصل سرما همچنان بی دادرس مانده اند.»

 

"در انجمادِ وجدان"

 

با مصیبتِ فلک، در خویش چمیده اند،

میان ویرانه هایِ ترس و یاس

و در رویا:

پی یافتن آلونکک ِهای مفلوکشان می چرخند

که به موئی باد

فروریختند.

در تلخِ انتظارـ

در خانه یِ دشت،

که به بزرگی سرماست،

لرزان و پا در گل ـ

چشم، براه ناجی غریب می چرخانند.

در لائه ی گرمِ خیال

که به وعده ی پوچ«گندگرانِ زمان»

آغشته ست،

دیریست دلسرد و پریش

به انتظار نشسته اند،

بی نوازشِ دستی و چشمی،

یا، توشه ی نرمی و گرمی.

چه تهی روزگاری:

که نه طبیعتِ مست پایِ خشمی دارد ـ

که گرگ و سرما را بتاراند!

و نه "گردونً سریرانِ» سوار را

فرصتِ کوتاهی!

تا دمی بر آورگان بی پناه، نگاهکی بگردانند.

"آسمان جولان"

 همچنان

در انجمادِ وجدان ِ غارتگران

زیر سقف ِآسمان

در ویرانه هایشان

بی سر پناه و

تنها مانده اند.

 

بهنام چنگائی ـ 28 مهر 1391

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید