رفتن به محتوای اصلی

هم مالیات رسمی، هم خمس و ذکات و سهم امام، هم صدقه و خیرات می گیرند و هم مردمان را به گریه وزاری و به سر و سینه کوفتن وا میدارند و هم زنان و دخترانمان را صیغه می کنند و هم نفت و گاز را تصاحب کرده اند. آیا جیگر ما ایرانیان نباید به حال زار طفلان مسلم عزیز (آقا زاده ها؟) آیت الله های جانی، زمین خوار، شکر دزد، لاستیگ دزد و.....بسوزد؟ قول هو و الله ...والضّالین و مکّارین و.... اگر این استکبار و استعمار نیست پس چیست؟ ( گر گدا پیشرو لشکر اسلام شود، کافر از بیم توقع برود تا در چین)..
در تظاهرات دیشب هم که علیرغم سرمای شدید و باد و باران با شرکت بیش از 200 نفر و با موفقیت انجام شد همین اتفاق تکرار شد. 7ـ8 نفر از سلطنت طلبان به صورت هماهنگ شعار نسل ما آریاست دین از سیاست جداست را سر دادند که تعدادی از جوانان نا آگاه شرکت کننده هم این شعارها را تکرار میکردند. تذکر این مسئله که این شعار نژاد پرستانه و بی معنیست(بقیه اقوام غیر آریایی که در ایران هستند در این شعار فراموش شده و در ضمن در اروپا هیچکس آریایی بودن هیتلر را هنوز فراموش نکرده است) هم تغییری در نظرات حضرات نداشت و...
اگر اینبار و در فرصت باقی مانده ، ایران به صورت واقعی ثابت نکند که در رسیدن به توافق با جامعه بین الملل جدی و صادق است ، انگاه این پرزیدنت اوباما خواهد که موقعیتش را در برابر منتقدان خارج و داخل دولتش از دست خواهد داد .
در خیابان ولی عصر ماشین هایی پر گاردی سوار و پیاده می شدند. آنچه که غیر قابل توضیح است، نگاه های گریزان انها هنگام تصادف با چشمهای مردم است. پیامی که رد و بدل می شود بسیار غریب است. نگاهشان مخلوطی بود از شرم و دستپاچگی و تلاش برای ایجاد خشونت و بی اعتنایی... کلا خیلی درهم ریخته بودند.
رهبر نظام، برخلاف انتظارات، توافق با آمریکا را نفی کرد و مذاکره دولت کودتا با آمریکا را مذاکره گرگ و میش نامید. شاید این سخنان در آستانه روزی که سبزها برای شرکت در راهپیمایی بزرگ خود آماده میشوند، چندان جلب توجه نکند، اما تحلیل دقیق سخنان فوق و مقایسه آن با گفته های رئیس دولت کودتا، خبر از فرصتی عظیم برای جنبش سبز میدهد که باید با تمرکز و هشیاری تمام به آن توجه کرد.
اصل بیست و سوم قانون اساسی، تصریح می کند که بیان عقیده، آزاد است. نمی توان آن را به صرف، آزادی «داشتن عقیده»، فرو کاست که نه تنها کافی نیست، نه تنها فایده ای ندارد، نه تنها نادرست است، نه تنها با عبارات خود این اصل ناسازگاراست، بلکه اصولاً سخنی بی معناست. پیامد پذیرش آزادی بیان، پذیرش آزادی عدم بیان است. اما این شاه بیتِ قصیده قانون اساسی ایران، در عمل متروک مانده است. در ایران، نه داشتن عقیده آزاد است، نه نداشتن آن. نه بیان کردن عقیده آزاد است و نه بیان نکردن آن.
این مردم نبوده اه ند که رهبر را عریان کرده اند بلکه شیاد وارگی مسلط بر این بارگاه و دستگاه دولتی است که رهبر را از هرآنچه انقلاب، اسلام و امام به او داده بود عریان کرده است. او به طمع چیزی بیش از آنچه از انقلاب و.. گرفته بود خود و با افسون احمدی نژاد و باندجنتی و مصباح عریان شد و دستگاه شیاد جمکرانیسم شنل فرهیختگی رهبری از تن او برکند تا او را در طلسم توطئه البسه واهی خداوندگاری خود زمین گیر کرده باشد.
پس از کودتای انتخاباتی خرداد ماه، سرکوب مطبوعات در ایران فزونی یافته است. در ماههای گذشته ماموران وزارت اطلاعات به دستگیری مديران و نویسندگان روزنامه های مستقل پرداختند. از شواهد پيداست، پروژه سخت و مهیبی در انتظار روزنامه نگاران ايران است؛ روزنامه نگاراني که به گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز رکورد دار دستگيري و زندان هستند.
هفته پیش در مورد بهره‌برداری سیاسی از مسائل و وسائل زندگانی روزمره مردم توسط رژیم، مباحثی در این ستون مطرح شد. تا آنجا که ممکن بود به اختصار در مورد شکست‌های پیاپی برنامه‌های اقتصادی حکومت اسلامی از بازسازی گرفته تا خصوصی‌‌سازی و به اصطلاح طرح تحول اقتصادی و امروز ماجرای پر سر و صدائی به نام «هدفمند کردن یارانه‌ها». به جای بحث‌های دور و دراز فنی و تخصصی پاسخ به یک سؤال ساده می‌تواند بهترین محک آزمایش برای همه این برنامه‌ها باشد.
به جرأت می توان گفت که در طول یکصد سال اخیر هیچ سیاستی مانند اشغال سفارتخانه امریکا و اقدام به گروگان گیری ، منافع ملی ایران را دچار خسارت های جبران ناپذیر نساخته است . اگر روزی قرار براین شود که متخصصان مختلف به ارزیابی میزان خسارات جانی و مالی و سیای واقتصادی و فرهنگی و هنری و غیره و غیره که در نتیجه پیامدهای آن اقدام شرورانه ، نصیب مردم ایران گردید بپردازند آنگاه خواهید دید که