رفتن به محتوای اصلی

هر عشق، رابطه، سکس و اروتیک در واقع یک نوع دیالوگ و بازی و اجرای یک‌سری بازی‌های جنسی و جنسیتی برای دست‌یابی به تمنای عشقی و جنسی خویش است. در واقع در پشت هر عشق و هر عمل جنسی نوعی استعاره و سناریو نهفته است که بسته به نوع این سناریو، حالت عشق و عمل اروتیکی تفاوت دارد. از این‌رو، به قول طنز زیبای لکان «عمل جنسی در واقع یک عمل جنسیتی‌ست». ما در سکس شاهد رابطه میان یک مرد و یک زن، یا دو همجنس، به همراه فانتزی‌های سمبلیک یا خیالی و کابوس‌وار آنها و تصورات آنها از رابطه و دیسکورس جنسی و جنسیتی هستیم
وظیفه روشنگری جنسی این است که از یک‌سو با توجه به حالت بینامتنی و چندنسلی جامعه‌ی خویش پاسخ‌هایی مناسب و روشنگرانه به معضلات جنسی و اروتیکی و عشقی این نسل‌ها دهد و از طرف دیگر به تحولات جنسی جامعه خویش توجه کند و بر بستر آنها به رشد روشنگری جنسی و تحول جنسی کمک رساند. از این رو من چند سال پیش در مقاله‌ای در باب بحران جنسی هم به موضوع ازدواج موقت و دیدن آن به‌سان امکانی برای تحول جنسی پرداختم و هم دلایل مقاومت درست و خردمند خانواده‌‌ها و دختران را در برابر امکان ازدواج موقت بیان و اشاره کردم.
خوشبختانه اخیرا در فضای اینترنتی بحث مهمی درباره موضوع سکولاریسم و چگونگی امکان یا عدم امکان تحول سکولار در مذهب و فرهنگ ایرانی صورت گرفته است، که پرداختن به آن از منظر روانکاوی بباور من ضروری است. این بحث از یکطرف از طرف نگاه کسانی مثل آرامش دوستدار و عبدی کلانتری مطرح می شود که جوهر کلامشان در واقع عدم امکان تحول سکولار در مذهب اسلام و فرهنگ ایرانی و ضرورت رهایی جان و روان ایرانی از این دین خویی نهفته در مذاهب و فرهنگ ایرانیست .
انتخابات مجلس مؤسسان ( برای تفویض سلطنت به رضاخان ) پس از دو هفته به انجام رسید. وزارت جنگ و داخله ـ که مسئول برگزاری انتخابات بودند ـ همه‌ی تمهیدات لازم را به عمل آوردند تا تنها نام کسانی از صندوق‌های رأی‌گیری بیرون آید که ، بدون اما و چرا به سلطنت رضاخان رأی مثبت بدهند . «در پاره‌ای از حوزه‌های شهرستانی هیچ انتخابی صورت نگرفت. وزارت داخله به نامزدان اطلاع می‌داد که به عضویت مجلس مؤسسان برگزیده شده‌اند. وکلای مجلس که به خلع قاجار رأی دادند تقریباً همه به نمایندگی مجلس مؤسسان رسیدند».
آيا حذف دبير کل پيشين، ما را يک قدم، آری حتا يک قدم، به اصول دموکراتيک نزديک کرده است، يا اينکه بديهی ترين جلوه ليبراليسم، يعنی " آزادی و امنيت فرد " زير فرمانهای ملوکانه له شده اند؟ آيا باز هم اين جمهوريخواهان هستند که ما را به نو ليبرالی متهم ميکنند، يا اينکه اين خود ما هستيم که مشروطه را در سلطنت مطلقه و سلطنت مطلقه را در حذف " خودی " تقليل داده ايم؟
اين نشانه ای از خصوصيت" استبداد گرای " حزب مشروطه است که هر انتقادی را هر چند اندک، حتا اگر تحت عنوان اصول اساسی دموکراسی و...
ماسالی و محفوظی بعنوان ناقل خبر و حیدر و عباس هاشمی بعنوان شاهد ؛طرح می شوند در حالی که اتفاقا حیدر وعیاس هاشمی درزمان قتل پنجه شاهی هر دو در لبنان همراه چریک های جبهه خلق جرج حبش حضور داشتند و ههیج کدام از چهار نفر نمی توانستند که بعنوان شاهد و یا منبع اصلی مطرح باشند .
ایا این یک بام و دو هوا و اخلاق دوگانه دربرخورد با قتل های تاریخی نیست در حالی چپ دمکرات " فرهنگ سکوت" را شکسته است، راست و بهتر است گفته شود طرفداران نظام پادشاهی همچنان بر انکار جنایت سیاسی در زمان پهلوی ها ایستاده اند
فروغی : حاصل این که حرف همان است که همیشه می‌گفتم، ایران نه دولت دارد و نه ملت. جماعتی که قدرت دارند و کاری از دست‌شان ساخته است مصلحت خودشان را در این ترتیب حالیه می‌پندارند. باقی هم که خوابند... اگر ایران ملتی داشت و افکاری بود اوضاع خارجی از امروز بهتر متصور نمی‌شد. با همه قدرتی که انگلیس دارد و امروز یکه‌مرد میدان سیاست است با ایران هیچ کار نمی‌تواند بکند... فقط کاری که انگلیس می‌تواند بکند همین است که خود ما ایرانی‌ها را به جان هم انداخته پوست یک‌دیگر را بکنیم
افكار ، شخصيتها و سازمانهاي مختلف سياسي بايد و بايد در يك تفكر مشترك براي اين هدف برنامه ريزي كنند و حركتهاي خود جوش را به حركتهاي سازماندهي شده تبديل كنند . صرف نظر از اختلافات حل نشدني اين اقدام به همه نفع ميرساند و ابراز عقيده را براي همه تسريع و تسهيل ميكند . نفع اين اقدام آنقدر زياد است كه بتوان براي مدتي اختلافات را فراموش كرد
دکتر درویش پور، در نوشتهء خود تضمین جایگزین کردن دموکراسی در ایران را تنها در ساختار جمهوریّت می بینند، به بیانی دیگر دموکراسی را زیر مجموعه ای از جمهوریّت ارزیابی میکند، در صورتیکه در متون تئوری دانش سیاست عکس این قضیه است و در گذر تاریخ بطور پراکتیک آنرا هم به اثبات رسانده است. جمهوریّت ابزاری در خدمت و زیر مجموعه ای از دموکراسی هست
بر این باورم "گذشته چراغ راه اینده نیست" چرا که پارادایم ها بکلی عوض شده است و ما در عصر و دوران بکلی متفاوت با زمان انقلاب ایران ؛زندگی می کنیم و دیگر ان کشتار و درگیری سال 60 و انقلاب 57 تکرار شدنی نیست
بایستی متوجه باشیم که در عصر جدید کمتر اشتباه کنیم و از همه مهم تر دیگر آن احزاب آرمانگرای توده ای و قدرت مندی مثل فدائیان و مجاهدین در جنبش سیاسی ایران نخواهد روئید و شخصیت های مثل خمینی ، رجوی ؛ نگهدار و کیانوری در جنبش سیاسی ایران ظهور نخواهند کرد و....