رفتن به محتوای اصلی

این شعر را سالها پیش وقتی نوشتم که دوستی خودش را در روح من کشت. جدالی قلمی که یک دوستنمای پیشین، این اواخر، با من به راه انداخت، مرا به یاد این سروده انداخت. سرگیجه گرفته ایم و به راستی هر یک از ما داریم بدل به گورستان کسانی می شویم که اگر نه دوست، دست کم، روزی آشنامان بوده اند. به آنها مهر داشته ایم. نان و نمکی باشان خورده ایم و وقتی در ما خود را می کشند...
قربانی تجاوزدر ایران بر خلاف دانمارک ، حقایق دردناک تجاوز را به دلایل اجتماعی و قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی نه تنها به پلیس گزارش نمی دهند بلکه اکثر دختران و زنان آن را پنهان می کنند . قربانیان نا گزیر به سکوت می شوند چرا که از" آبروریزی" می ترسند ویا حتی سنگسار ، اینگونه زنان را تهدید می کند
در" اینجا " اگر زنان از کم لطفی و احتیاج به محبت از دوست پسر سابق خود انتقام می گیرند و اکثرا به پلیس گزارش دروغ می دهند در" آنجا " یعنی در ایران...
اما وقتی از «عباس اميرانتظام» (مردی که تقريباً به اندازه‌‌ی عمر من در «زندان» در زندان و «ايستاده» روزگار را سپری کرده است) می‌شنوم که «تا قدرت‌های خارجی نخواهند هيچ تحولی در وضع‌مان صورت نخواهد گرفت. تمايلی در آنها برای تغيير در ايران نمی‌بينم»؛ رفته‌رفته دارد باورم می‌شود پس در همینجا باید گفت اگر مجاهدین خلق و سلطنت طلب ها به انتظار بیگانه ها نشسته اند بیهود نیست همچنان که انقلاب مشروطیت و روی کار آمدن خاندان پهلوی و کودتای 28 مرداد و انقلاب اسلامی با حمایت های خارجی ها بوده است
انقلاب مشروطیّت صرفأ یک ائتلاف سیاسی ملّی بر علیه استعمار و استثمار و برکناری حکومت مطلقه بود. سکولاریسم، انقلاب فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مدرنیته، حقوق فردی و شهروندی فراگیر عمومی، از برنامه های اساسی و هدفمند با برنامه ریزی شدهء قبلی این جنبش نبود، به زبانی دیگر زمان آن فرا نرسیده و به دلیل آمیختگی لایه های اجتماعی توان آنرا هم نداشت، فقط حزب و یا افرادی خاص خواهان چنین تحولاتی بودند. شاهان پهلوی با هر کوتاهی در شناخت مشکلات زمان خویش و مصدق ها با هر تند روی و اشتباه...
ولی اگر منظورتان این است که تنها زبان رسمی در کشور باید فارسی باشد و دولتهای ایالتی حق ندارند مثلا زبان، تاریخ، فرهنگ و هنر بومی را گسترش دهند، چون آنوقت می شود فدرالیسم قومی! یعنی دولت مرکزی، حکومتهای ایالتی را خواهد پایید تا مبادا قومگرا شوند، انتخابات ایالتی را تحت کنترل درخواهد آورد تا آنچه که قوم گرایان می نامد اجازه شرکت در انتخابات را نداشته باشند و آنها رد صلاحیت خواهند شد و دولت مرکزی این اجازه را برای خود قائل است که هر آن در امور داخلی ایالات دخالت کند و...
برخورد با چنین جنبشی دشوار است. برای حمله به آن باید آن را از تداوم انداخت اما چگونه؟ ایجاد وحشت و ارعاب، اتهام براندازی نرم و سخت،وابستگی به بیگانه، دریافت کمک مالی و... به فعالان آن می تواند ریزش های کوتاه مدتی را سبب شود اما آن را از تداوم نمی اندازد. از این رو با اتخاذ چنین روش هایی است که می توان الگوهای پیشین تاریخی جنبش ها و حکومت ها را از جهش و سرکوب مداوم به سمت مقاومت و تغییر مداوم سوق داد. کمپین یک میلیون امضا نقطه کانونی چنین روشی است
جائی به ناگزیر پای انتخاب به میان می آید: می توان تا انقراض عالم بر سر این بحث کرد که مرزهای ایرانزمین مقدس هستند یا نه. و بر سر این که آیا سخن گفتن و آموزش و فرهیزش مردمان گوناگون این مرز پرگهر به زبان مادری تمامیت ارضی این سرتاسر نکبت و ادبار را به خطر خواهد انداخت یا نه؟ و می توان تا ابد به هیچ توافقی در این مورد نرسید. نتیجه اما روشن است: تا ابد همه مردمان آن سرزمینی که هیچ کس در آن اجازه نداشته باشد خود باشد، عقب ماندگانی خواهند بود که فقط خمینی می تواند نماینده آنان باشد.
ایران گلوبال سایتی مشارکتی که بر اساس" سر دبیر خودم " سازمان داده شده است و 15 نفر اعضای مدیریت آن را تشکیل می دهند؛ اعضا ، سر دبیر مطالب خود هستند ؛یعنی تصمیم می گیرند کدام کاتاگوری و یا لید نوشته انتخاب کنند و یا آن را در هر قسمتی که تشخیص می دهند قرار دهند کلیه اخبار و مقالات به مدت 24 ساعت در قسمت وسط و در بالا قرار می گیرد و پس از آن مقالات بر اساس اینکه همکاران سایت آن را در کدام کاتوگاری قرار می دهند، بطور اتومات به قسمت های مربوطه منتقل می شوند
اگر نيروهائي نظير حزب دموکرات کردستان و کومله به روشني تمام بر عليه «حکومت قومي» و «تجزيه طلبي» (نظير برنامۀ احزابي همچون «پژاک») موضع نگيرند و آنها نيز بخواهند با تحريف مفهوم فدراليسم و به بهانۀ آن همکاري خود با تشکيلات موسوم به «کنگره ايران فدرال» را ادامه دهند (کنگره اي که بين فدراليسم با حکومت قومي و تجزيه طلبي خط فاصلي نمي گذارد)، آنگاه لازم است که جنبش سراسري ايران با حذف طرح فدراليسم، از آنان جدائي بگيرد، چرا که...
ظلم و ستمی که در طی 150 سال گذشته بر بهائیان ایران روا داشته شده ، بر هیچیک از اقلیت های دینی ایران نشده است . حتی شخصیت اصلاح گری مانند میرزاتقی خان امیر کبیر نیز از روی تعصب و جهالت شیعه گری ، در قلع و قمع و کشتار جنبش بابیه که در زمان خود جنبشی مترقی بوده است با ناصر الدین شاه قاجار همدست می شود که در کنار خدماتش به ایران ، این نقطه سیاه "بابی کُشی" که در زمان صدارت اواتفاق است را هم نباید از یاد برد .