"" روسیه امروز، دوران پست کمونیزم را طی میکند، دست کم وضع اینها، از آمریکای لاتین کمونیست زده نکبت زده، بهتر است "" بحثهای عوامانه چپولها و جامعه شناسهای جهان سومی، مانع شده به رویدادهای مهم دنیا بپردازیم، "" کاپیتالیزم در حال ورود به کاپیتالیزم سبز است "" انرژیهای جایگزین، انرژیهای خورشیدی، بادی، باتریها با ظرفیت قدرت شارژ و حفظ انرژی برای زمان طولانی مصرف، و بانکها که " گردش سرمایه بسوی انرژیهای نو "" را تسهیل خواهند کرد، خانوارهای طبقه متوسط، بالای طبقه متوسط و آکادمیکها Green-washed capitalists لشگر این پوست اندازی کاپیتالیسم را تشکیل میدهند، با این شیفت، آیا جهان سوم تبدیل به سرزمین زبالهها خواهد شد؟ای کمونیست / تودهای / جامعه شناس دست کم با حمایت از پ ک ک و کوههای قندیل تنها کشور خاورمیانه " تورکیه " با اقتصاد غیر نفتی را ویران نکن. کارل مارکس چقدر ابله بود، >
کارل مارکس , بنیانگذار سوسیالیسم انقلابی ، نه تنها روباتهای کارگر تو مخ اش نفوذ نکرد، بلکه نو آوری کاپیتالزیم را به هیچ گرفت.
"" آسیای مرکزی و گامهای پیشرفت "" بخش صنعت ماشین سازی ازبکستان، ۱۰۰۰ هزار ماشین به آزربایجان شمالی در هر سال صادر خواهد کرد، ماشینهای ساخت ازبکستان امروز به اوکراین، افغانستان، بلاروس، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان صادر میشوند، پیشتر نیز گفتم صنعت ماشین سازی، بیشترین میزان ( کار افرینی ) را در جوامع به خود اختصاص میدهد، گفتمان چپولها و جامعه شناسهای ابله ما، درک ما از اقتصاد را، به سطح پ ک ک ، کوههای قندیل و رژاوا تنزل داده است، کشور تورکمنستان نیز، به افغانستان برق صادر میکند و با تکمیل شدن خط لوله تاپی، خطوط کابلهای برق صادراتی تورکمنستان، برق را به پاکستان نیز صادر خواهند کرد. https://menafn.com/1098785254/UzAuto-Motors-talks-about-supply-of-cars-… https://www.azernews.az/region/153872.html Turkmenistan to send humanitarian aid to Afghanis
دوستان گرامی، انسان ها از چهار زمان تاریخی گذشته اند: یک - زمان ددمنشی، دو - زمان برده داری، سه - زمان دهداری، چهار - زمان سرمایه داری
دولت در هر زمان ابزار چیرگی یک بخش از انسان ها بر بخش های دیگر بوده است، روشن است که در زمان ددمنشی چون انسان ها مانند جانوران می زیستند چیزی به نام کشور و دولت نیز در کار نبود اما در زمان برده داری دولت ابزار چیرگی برده داران بر دیگران است و در زمان دهداری دولت ابزار چیرگی دهداران بر دیگران است و در زمان سرمایه داری دولت ابزار چیرگی سرمایه داران بر دیگران است و جهانیان هم اکنون در زمان سرمایه داری زندگی می کنند!
پرسش: سرمایه داری چیست؟
پاسخ: بهره برداری گروه انگشت شماری از مردم یک سرزمین که دارای ابزار کار (سرمایه) هستند از دارائی های آن سرزمین و گرسنه ماندن انبوه میلیونی مردم آن سرزمین سرمایه داری است!
پرسش: دموکراسی چیست؟
پاسخ: .....
..... پاسخ: "دمو" واژه ای یونانی است و برابر پارسی آن مردم است و "کراسی" نیز واژه ای یونانی است و برابر پارسی آن فرمانروائی است، از این روی چم واژه دموکراسی در زبان پارسی مردم سالاری است.
دوستان گرامی، روشن است که در سیستم سرمایه داری آن چه که یونانی ها آن را "دمو" می نامند نمی تواند به فرمانروائی برسد و پیاده شدن دموکراسی در سیستم سرمایه داری ناشدنی است! انبوه میلیونی مرم در رژیم سرمایه داری کارگران و رنجبران و دهقانانی هستند که فرمانروائی در دست آنها نیست بلکه در دست سرمایه داران و زرسالاران است!
آن چه که در سیستم سرمایه داری کسی را از دیگری برتر کرده و به فرمانروائی می رساند پول است و فرمانروائی تنها با نیروی پول شدنی است و کسانی که در سیستم سرمایه داری به فرمانروائی می رسند زرسالان هستند که با نیروی پولشان بر دیگران برتری دارند و در سیستم سرمایه داری به جای مردم سالاری باید از زرسالاری و زرسالاران سخن گفت!
از این روی برای رسیدن به دموکراسی حقیقی در سرتاسر جهان سیستم سرمایه داری باید برچیده شود و به جای بهره برداری گروه انگشت شماری از مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین که دارای ابزار کار (سرمایه) هستند باید سیستم بهره برداری برابر و مشترک مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین (کمونیسم) در سایه عمومی سازی نهادهای اقتصادی (سوسیالیسم) پیاده شود تا جهانیان به دموکراسی برسند!
این رژیم فاسد و دروغگو به هیچ اخلاق و عرف پایبند نیست و نیست و دائما دروغ و افترا میزند و برای بقا کثیف و نا مشروعش دست به هر کار خلاف اخلاقی میزند. چون تحریمهای آمریکا آنها را به زانو درآورده و داره طومار کثیفشان را میپیچاند برای فرار از سرنگونی بشدت به روش همیشگی که شامل فشار د. داخل و بحران و گروگانگیری در منطقه و های جک کردن تانکر ها در تنگه هرمز وبهانه دادم به کشورها ی غربی برای آوردن انواع و اقسام ناوهای چنگی به خللیج فارس و با هزاران ترفند و با تلاشهای مزبوهانه بهر دری میزند که از سرنگونی رژیم جلوگیری کرده و جان سالم بدر ببرد. رژیم ملاها فقط بفکر خودش است و در این ماجرا به تنها جیزی که اهمیت نمی دهد اوضاع اسفناک ملت گر فتار ایران است. رژیم از تحریمهای ترامپ بشدت دلگیر است و دائما و برای تلافی کر ن لبه تیغش را بطرف آمریکا نشانه گرفته و در حال ایجاد بحران است ودر حالی که
انواع و اقسام جاسوس از کشورهای مختلف از جمله اسرائیل را در سپاه و در بین آخوندها بوفور دارد صحبت از دستگیری جاسوس سیا و غیره میکند و برچسب میزند از جمله دستگیری کار شناسان وظیفه شناس محیط زیست که بجرم وطیفه شناسی در کنج زندان هستنند و بدین بهانه و به منظور تسکین حس انتقام و خونخواهی خود با برچسب زدن جاسوسی بکشد و ماشین اعدام و آدمکشی چهل ساله خودش را پا برجا نگهدارد. در اینجا باید ملت ایران را به وظیفه میهنی و حساسی که در این برهه زمانی بعهده دارند گوشزد کرد که ذیگر آدمه ظلم و ستم و غارت کشور توسط این رژیم فاسد و ضد ایرانی و اشغالگر بس است سکوت و بی عملی و کشور را به قضا و قدر سپردن کافی است بپا خزید و تا قبل از اینکه ایران بدست این بی وطنان نابود شود کاری کنید و کشور را از لوت کثیف وجود ین بیگانگان پاک کنید. مرگ با عزت و شرافت ب بهتر از زندگی به ننگ است.
ممنون از به دست دان معیار درست که احزاب و سازمانها و نهادها سیاسی-مدنی "در حکومت آزاد آینده هر یک از انها توسط ملت آبیاری شود رشد و نمو و در صورت عدم آبیاری خشکیده خواهد شد." این بهترین و کم هزینه ترین معیار انتخاب است. پس الان با رواداری، سعه صدر و احترام متقابل دوش به دوش هم مبارزه کنیم تا فردا افتخار پسندیده شدن مردم را نصیب خود نمائیم.
ممنون تبریزی عزیز به خاطر بحث مبسوط. هر چند با همه آن موافق نیستم.
متاسفانه برخی واژه ها آنقدر به نادرستی و از سوی نیروهای ضد مردمی بکار برده شد که تشخیص معنی واقعی آنها دشوار است، ناسیونالسم، جمهوری، مشروطه از آن میان هستند.
آنچه شما راجع به ناسیونالیست های افراطی می گوئید درست است. ولی معیار هر حرکت سیاسی منفعت، رفاه، آسایش، آرامش و کرامت یک ملت است. ما معیاری بهتر نداریم و باید به این محتوی نظر داشت.
از جانبی دیگر امروزه همگرائی ملت ها بیشتر به نفع آنهاست تا همدیگر را تکمیل کنند تا ملت های کوچک طعمه اقتصاد جهانی شده ی مدرن. تلاشی که در اتحادیه اروپا می شود از این نمونه موفق است. از طرفی برخی اقوام ایرانی ناعادلانه از سطح پیشرفت حداقلی که مرکز و شمال ایران وجود دارد، محروم تر هستند و مبارزه سیاسی در این راه می شود که نباید رد کرد، بلکه حمایت کرد و به کانال سازنده هدایت کرد.
ســـلام دوســــلار..
آقا و یا خانم لاشین. و پان ایران..خوشبختانه شما مجبور نیستید که مرا با واژه میهنی زبان پارسی و تعصب ملی پان ایرانیست ها آشنا بکنید. چون بنده در سن یازده سالگی که برای اولین بار برای دیدار خواهرم به تهران رفته بودم و موقعی که با پسر بچه های همسایه « پایتخت » نشین خواستم فوتبال بازی کنم , پسری به اسم (( مسعود )) مرا با این واژه آشنا کرد. و گفت "" ما با (( تـــرک خـــر هـــا )) فوتبال بازی نمی کنیم"".اگر من در سن یازده سالگی با این واژه میهن پرستانه شما که دارای فرهنگ 13 هزارساله هستید , آشنا شدم, پدرم و اجدادم با این واژه ها بیش از 90 سال آشنائی دارند. در ضمن ما تورک ها مثلی داریم ...
تجزیه همیشه خوب نبوده وخوشایند یک ملت نیست .اما حتی درحقوق بشرگفته شده اگر عده ای تحت ستم قرار گرفتند میتوانند اقدام کنند وحتی استفاده از اسلحه درصورت نیاز حتمی استفاده کنند .اصلا گور بابای حقوق بشر .شما حتما با چپ مخالف واستالین را هم یک دیکتاتور بحساب میاوری خوب
بفرمائید دلیل مخالفت شما با استالین چیست ؟چگونه از جنایت
وکشتارهای وی صدایت راتا اسمان میبری؟واینجا به صراحت
میگوئید قتل وعام شوند .شما چکاره هستید؟ من با تجزیه مخالف هستم ولی دلیلش این نیست طرفدار تو باشم.البته شما
بهتر است راهی دیگر انتخاب کنی ان اطلاعات رژیم اخوندی
خوب درست نداده ودیگر.فرصت نیست فکری بحال خشم مردم
ستم کش چهل ساله باشید.هرکدام داغی درسینه دارند که با هیچ چیزی تسکین.نمی یابد.
آقای کیانوش گرامی بعقیده من بهتره سایت طوری تنظیم بشه که کامنت ها در زیر هر مقاله ویا داستان مربوط
به آن نوشته منتشر بشه. در ضمن باAnynomous موافقم با سیستم امتیاز دهی مثبت و منفی سابق. البته هرطور میل شماست. اما فکر کنم اینطوری نظم سایت بهتر میشه.
امثال لاشین و سازاچ ضد ایرانی ، که کلمه تجزیه را مثل نقل و نبات در دهان خود قرقره میکنند ، باید با یک واژه مخوف نظامی میهنی زبان پارسی ، و تعصب ملی پان ایرانیست ها، آشنا شوند ، و آن لغت "قتل عام" تحزیه طلبان مغول تبار خواهد بود. البته امثال لاشین ها هیچ گاه شهامت نخواهند داشت امریکا را بسوی ایران و آذربادگان ترک کنند. فقط با نام مستعار مغولی ،در خارج نشسته و بچه میترسانند.
"قتل عام " را بخاطر بسپار ای خائن ایرانزمین ،چون لاف و شعار در فرنگ ،مردنی است !
مشکلات ما یکی دوتا نیست و متاسفانه فهم و درک قضیه هم ساده نیست .انچنان نظام اسلامی مخالفان را به ریشخند گرفته است که خود نظام به عنوان معضل اصلی از بین رفته است .نگاهی به همین مقالات تارنما نشان میدهد مخالفان نظام نه در جهت اهداف ازادی وووبلکه در سمت سیاست نظام قدم بر میدارند .ایا مقاله اقای لوایی برای نظام درد سر ساز است ؟موضوع پرچم چگونه ؟اعلامیه چهارده نفر ؟حماسه ماناس؟
این مخالفان اساسن برای نظام بی خطر هستند و نه مرد میدانی است ونه نظری واحد برای ایجاد اتحاد برای انتخابات ازاد .خطر اساسی برای نظام در واقع همین انتخابات ازاد است که هم نظام مخالف ان است وهم مخالفان اصراری بر بوجود امدن ان ندارند.
پیروزواقعی نظام وبازنده تاریخی مردم ایران و شرمنده گان تاریخ مدعیان از خود راضی
کیانوش گرامی، به دید من در بخشش «لیدر» ی اپوزیسیون تا اندازه ای افراط می کنید. تغییر روش کنشگران سیاسی ای که زمانی از رژیم جمهوری اسلامی پشتیبانی سیاسی کرده اند و اینک به روشنی از رویکرد گذشته ی خود انتقاد کرده، خواهان براندازی این رژیم ننگین هستند پدیده ی مثبتی است. اما نشاندن خائنانی چون محمد خاتمی و «کلی فعال انجمن اسلامی، نماینده مجلس، معاون وزیر» بر جایگاه «لیدری اپوزیسیون» دیگر به راستی بی انصافی است! اینان عناصری در درون نظام هستند که در شکنجه ها، آدمکشی ها و دزدی ها از دارایی مردم دست داشته و هم اکنون هم با همه ی نیرو برای برجای نگه داشتن جمهوری اسلامی در تکاپویند. مخالفت های این عده با برخی از سران رژیم دعواهای رقابتی و درون رژیمی است، نه از روی مردمدوستی و میهن خواهی. چگونه اینها را به «لیدری اپوزیسیون» رسانده اید؟!
قسمت آخر
پنجم، علیرغم تمایل برخی فعالین چپ به پذیرفتن این واقعیت، دوگانه ی شرق-غرب توضیح دهنده و توجیهکنندهی پیچیدگیهای نظام سرکوبگر و سلطهجوی کنونی (که از تفاوت های نژادی-قومی-ملی تغذیه می کند) نیست. در عمل هم به خاطر شرایطی که جریانهای رادیکال و اقلیتها در آن دوست و همپیمان قابل اطمینانی ندارند، تنها فرصتهای پیش رو برای این جریانها استفاده از شکافهای نظم سیاسی و ژئوپولیتیک موجود است. گزارهی استفاده احتمالی نیروهای سیاسی کردستان از خلا قدرت در ایران در صورت حملهی آمریکا – احتمالی که دولت مرکزی را آشفته کرده است – فاقد هرگونه جانبداری از حمله نظامی آمریکا به ایران است. این صرفا بیان مصداق یک واقعیت و اصل اساسی در مناسبات قدرت و حیات سیاسیست که نیروهای سیاسی عملگرا از چپ تا راست به آن واقفاند.
به عنوان مثال، تحولات انقلاب فرانسه، روسیه یا چین بدون استفاده از رقابتها و منازعات ژئوپلیتیک مختص زمانهشان به ثمر نمیرسیدند. تقریبا تمامی جنبشهای آزادیبخش ملی جهان، از جمله فلسطین، از این قبیل رقابتها و تضادهای ژئوپلیتیک بهره میگیرند. در جامعهی کردستان هم مانند جامعهی ایران، طیف وسیعی از موافقان و مخالفان حمله ی نظامی آمریکا وجود دارند، اما نوع و مختصات پیشبینیهای اینان برای استفاده از چنین خلا قدرتی کاملا متفاوت است. بنابراین اگر اپوزیسیون ایران میخواهد از احتمال وقوع چنین وضعیتی جلوگیری کند بهتر است به سمت تغییر درک سیاسی خود از مسالهی ملت، مفهوم آزادی و حق ملیتهای ایرانی در تعیین سرنوشت خود حرکت کند. در غیر این صورت، به سیاق نکتهی پیشین، حق انتقاد از اقلیتهای ملی برای استفاده از خلا قدرت احتمالی را پیشاپیش از خود سلب کرده است.
ششم، مساله ملی کرد، و مساله ملتها در ایران به طور کلیتر، از مبارزه و ساختار طبقاتی، و نیز سلسله مراتب جنسیتی، جنسی و مبارزه علیه آنها جدایی ناپذیر است. تمامی اجتماعات سیاسی "انگاشته" هستند. آنچه "ملت" مدرن (به مثابه یک اجتماع انگاشته) را از اشکال پیشین هویت جمعی متمایز میکند شکل سیاسی ابراز حاکمیت آن است که مبتنی بر حق حاکمیت مدرن (sovereignty) است. امری که به نوبه خود مبتنی بر توسعه نظاممند روابط سرمایهداری – به طور معین روند به اصطلاح "انباشت اولیه سرمایه" (Primitive Accumulation of Capital) – است. همانطور که اشاره شد، دولت-ملت ایران همانند تمامی دولت-ملتهای متاخر نه برخاسته از توسعه روابط سرمایهداری در سطح داخلی بلکه در مقابله با گرایشهای استعماری سرمایهداریِ خارجی تشکیل شد. بنابراین، همانا این دولت-ملت مدرن آغاز کننده و پیشبرنده اصلیِ انباشت اولیه (اصلاحات ارضی) و توسعه سرمایهداری در ایران بود. دولت-ملتی که هویتش مبتنی بر تحمیل همسانسازانه و خشونتبار یک زبان و فرهنگِ خاص (فارسی-تشیع) بر زبانها و فرهنگهای دیگر بود. به این ترتیب، جغرافیای سیاسی ساختار طبقاتی سرمایهداری در ایران، و نیز مولفههای جمعیتی طبقات کارگر و زحمتکش و سرمایهدار و فرادست متاثر از، و منعکسکننده، توازن قوای نابرابر سیاسی بین هویت ملی غالب و هویتهایِ جمعی مغلوب است. و حاصل این امر مرکزی فربه و قوی و حاشیههایی نحیف و مکتوم بوده است. در واقع، دسترسی به مناصب سیاسی مهم و تعیین کننده، که در یک اقتصاد سیاسی رانتمدار شرط لازم برای برخورداری از امکانات انباشت و دسترسی به منابع ثروت است، کاملا متاثر از فاصله افراد و گروههای از هسته سیاسی-فرهنگی-ایدئولوژیک دولت-ملت موجود است. این امر به شکلی اجتناب ناپذیر ملتهای غیر فارس و غیر شیعه را همواره در موقعیتی مادون قرار میدهد. به علاوه، این شرایط ترکیب جمعیتی طبقات فرودست و تحت استثمار را به شکل نامتوازنی به ضرر غیر فارسها و غیر شیعیان شکل میدهد. بیدلیل نیست که جغ
بقیەی مقالە بخش 3
(Imagined Communities) – یا همان مرزهایی که حول آنها فرآیند دیگری سازی شکل میگیرد – اغلب فاقد حتی حداقلی از انطباق هستند. به ویژه در دولت-ملتهایی چون ایران که به طور مستمر و در مدت بسیار کوتاهی نظم امپراطوری پیشاسرمایهداری را با نظم سیاسی مدرن مبتنی بر دولت-ملت – که وجه ممیزه تاریخی آن "حق حاکمیت مدرن" (sovereignty) است – و بدون توسعه داخلی سرمایهداری جایگزین کردهاند. این وضعیت موجد تضادی ساختاری است که برای مهار آن خشونت سازمانیافته دولتی به شکلی نظاممند به کار گرفته میشود. با چنین پیشینه تاریخی در ایران، آغاز روند تشکیل دولت-ملت – پیش از توسعه نظاممند روابط اجتماعی سرمایهدارانه، که پایه اجتماعیِ حاکمیتِ مدرن است – با تحمیل خشونتبار یک مرکز تکبنی «فارس-شیعه» بر حاشیه های غیرفارس و غیر شیعه همزمان و همسو شد. روندی که لازمه آن اجبار به تبعیت از حاکمیت
و فرهنگ فارس مدارِ مرکزگرا در مناطقیست که تا پیش از این از مزایای خودمختاری به درجات مختلفی بهره میبردند. به عبارت دیگر، برخورد با به اصطلاح "اقلیتها" ٖ– که خود مولود روند اینچنینی تشکیل دولت-ملت مدرن هستند و نه پدیدهای طبیعی و ازلی – در دولت-ملت ایران همواره به شکل "شمول از طریق حذف" (inclusion through exclusion) بوده است؛ و در واقع، ادغام کردن هویتهای دیگر همچون کرد، ترک، بلوچ، عرب و غیره در دل فرهنگ غالب از طریق حذف آنها از ساختار سیاسی و موازنهی قدرت انجام میگیرد.
بنابراین، مبارزات ملی کردها و روی آوری احتمالِی این نیروهای سیاسی به استقلالطلبی نقطه آغازین روند حذفگرایانه دیگری ساز در ایران نیست. بلکه این تضاد سیاسی خود نتیجهی سیاست "شمول از طریق حذف" است. در حقیقت، این تلاشهای نخستین دولت-ملتهای فارس-شیعه مدارِ ایران برای حذف کردها از سپهر سیاسی این حیطه بود که کردهای ایرانی را وادار به استفاده از پویایی سیاسی-تاریخی – و در این راستا گرایش به ویژگیها و ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی و جفرافیایِ خاص خود – برای بازتعریف هویت جمعیاش در قالب ملیتی در تضاد با مرکز کَرد.
خلاصه اینکه تفاوت بین قوم و ملت از منظر سیاسی را نه ارجاع به قلمروهای امپراطوریهای پیشامدرن تعیین می کند و نه قدرت داشتن بالفعل در چارچوب مرزهای سیاسی فعلاً موجود. بلکه رسیدن به درکی تاریخی و سیاسی از تصور خود به عنوان یک «ملت» به مثابه جامعهای «انگاشته» زاده فرایندی سیاسیست که در آن گروهی از مردم، صرف نظر از تفاوتها و تکثر داخلیشان، به درکی از حق تعیین سرنوشت جمعی برای استمرار بقای خود میرسند.
نکتههایی درباره تفکر چپ کرد هراس ایرانی
چند نکته مهم در این بازتعریف مفهوم دولت-ملت وجود دارد که درک آنها برای شکل گیری هرگونه پروژه رادیکال و «واقع گرایانه» چپ در وضعیت کنونی ایران و خاورمیانه ضروری است. و با اینکه بیان این نکات توضیح واضحات به نظر میرسد، این مهم هنوز در تصورات سیاسی اکثریت اپوزیسیون داخلی و خارجی ایران محلی از اعراب ندارد. این نکات ناظر به بُعد منطقهای و بینالمللی جنبشهای ملی، ماهیت سیاسی و نه "هویتگرایانه" این جنبشها، حق تعیین سرنوشت ملتها، و رابطه جنبشهای ملتهای تحت ستم با جنبشهای طبقاتی و جنبشهای مبارزه برای برابری جنسیتی هستند.
نخست اینکه بازتولید دوگانهی شرق-غرب مدار جنگ سرد، که حتی در دوران خود جنگ سرد هم دینامیسم سیاست جهانی و منطقهای را به درستی تبیین نمی کرد، به هیچ عنوان نشان دهندهی واقعیت مرزبندیها و سلسله مراتب تفکیک سرکوب/مقاومت موجود در جهان مدرن نیست. بازتولید چنین دوگانهای به عنوان شاهبیت سیاستهای چپ و مترقی ناگزیر به بازتولید و استمرار دولتهای استبدادی و ذهنیتهای نژادپرستانهای کمک میکند که از ظواهر «ضدامپریالیستی» خود برای استتار استعمار م
از واکنش این دسته دلسرد کنندهتر اما همصدایی یا سکوت تاییدآمیز برخی از «چپ»ها بود که با تحلیل این بحث در چارچوب مناسبات جهانی جنگ سرد همچنان تنها شرّ واقعا موجودِ جهان را آمریکا و تنها شکل مقاومت مشروع در برابر این شرّ را در مرکزگرایی و "حفظ تمامیت ارضی" (بخوانید انکار، سرکوب و در حاشیه نگاه داشتن همه هویتهای جمعی "دیگر" به نفع یک هویت خاصِ "فارس-شیعه") به هر بهایی میبینند. اینان درک نمیکنند که شهامت در مخالفت با امپریالیسم داخلی یکی از مهمترین معیارهای چپگرا بودن است، و نه تکرار بیمحتوا و بی خطرِ بدیهیترین عنصرِ سیاستِ سوسیالیستی – مخالفت با امپریالیسمِ غربی – آن هم بدون خطکشی استراتژیک با نظام شبه-فاشیستی جمهوری اسلامی.
از واکنش این دسته دلسرد کنندهتر اما همصدایی یا سکوت تاییدآمیز برخی از «چپ»ها بود که با تحلیل این بحث در چارچوب مناسبات جهانی جنگ سرد همچنان تنها شرّ واقعا موجودِ جهان را آمریکا و تنها شکل مقاومت مشروع در برابر این شرّ را در مرکزگرایی و "حفظ تمامیت ارضی" (بخوانید انکار، سرکوب و در حاشیه نگاه داشتن همه هویتهای جمعی "دیگر" به نفع یک هویت خاصِ "فارس-شیعه") به هر بهایی میبینند. اینان درک نمیکنند که شهامت در مخالفت با امپریالیسم داخلی یکی از مهمترین معیارهای چپگرا بودن است، و نه تکرار بیمحتوا و بی خطرِ بدیهیترین عنصرِ سیاستِ سوسیالیستی –
لازم است بر این نکته تاکید کنم که هدف این متن متقاعد کردن افراد و جریانهای گروه نخست به اعتراف به کژفهمی خود نیست، چرا که هم راستایی اصلاح طلبی، اقتدارگرایی، ملیگرایی، و شوونیسم فارسمدار در راستای سرکوب حاشیهها – علیرغم تفاوتهای سیاسی و رقابتهای داخلیشان بر سر قدرت – پدیدهایست نه تازه و نه غیرمنتظره. آنچه ناامیدکننده است پیروی حداقل بخشی از چپ ایرانی از برداشت تکبُنی و نژادپرستانه ناسیونالیسمِ ایرانی از ملت، فهم مرکزگرایانهاش از دولت و اجتنابشان از درک وضعیت عینی و پتانسیلهای رهایی بخش موجود در دیگر نقاط ایران و منطقه است. این کژفهمی راه را حتی به روی تصور چند و چونی یک جریان چپِ پیشرو سراسری هم بسته است. بنابراین اینجا مایلم این موج واکنشهای خصمانه به اظهاراتم را بهانهای کنم برای بیان نکاتی درباره "مساله کرد" و "مساله ملتها" در ایران.
درباره «دولت-ملت»
فهم دولت-ملتهای کنونی به عنوان مقیاس بیبدیلِ امرِ سیاسی و تفکیک مرزهای سرزمینی دولت-ملت ها به عنوان تنها تعریف مشروع هویتهای سیاسیِ دارایِ حقِ استقلال و آزادی، ناشی از اشتباه گرفتنِ امری قراردادی با امری طبیعی است.
بی تردید، غایت مفهوم و ساختارِ «دولت-ملتِ مدرن» شکلدهی و سامان دادن به ذهنیتها و هویتها در چارچوب مرزهای سرزمینی دولتهاست. اما واقعیت این است که نه مرزهای دولت-ملتها توانستهاند جمعیتهای درونشان را همسان کنند، و نه مسالهی شکلگیری ملتها امریست «درونزا» (endogenous) که از طریق آن بشود آغاز و پایان مرزهای دولت-ملتها را به آن تحمیل کرد. اگرچه درونزا نبودن هویتهای ملی به این معناست که از فرهنگ، تاریخ و زبان مشترک به عنوان در دسترس ترین ابزارهای شکلگیری چنین هویتهایی استفاده میشود، اما هویتهای ملی در مرحلهای بنیادیتر خود را از طریق تمایزات و تضادهای سیاسی – و نه صرفاً فرهنگی – با دیگر ملتها یا هویتهای جمعی تعریف میکنند. به عبارتی دیگر، فرآیند تشکیل هویت ملی با «دیگری سازی» سیاسی (Othering) دیگر هویتهای جمعی همراه است.
با این حال، حیطه منطق دیگری سازی صرفا محدود به مرزها نیست. درون مرزهای دولت-ملتهای مدرن، مرزهای سیاسی و مرزهای «جوامع انگاشته» (Imagined Communities) – یا همان مرزهایی که حول آنها فرآیند دیگری سازی شکل میگیرد – اغلب فاقد حتی حداقلی از انطباق هستند. به ویژه در دولت-ملتهایی چون ایران که به طور مستمر و در مدت بسیار کوتاهی نظم امپراطوری پیشاسرمایهداری را با نظم سیاسی مدرن مبتنی بر دولت-ملت – که وجه ممیزه تاریخی آن "حق حاکمیت مدرن" (sovereignty) است – و بدون توسعه داخلی سرمایهداری جایگزین کردهاند. این وضعیت موجد تضادی ساختاری است که برای مهار آن خشونت سازمانیافته دولتی به شکلی نظاممند به کار گرفته میشود. با چنین پیشینه تاریخی در ایران، آغاز روند تشکیل دولت-ملت – پیش از توسعه نظاممند روابط اجتماعی سرمایهدارانه، که پایه اجتماعیِ حاکمیتِ مدرن است – با تحمیل خشونتبار یک مرکز تکبنی «ف
دوستان من مقالەی کامران متین را در جواب بی بی سی و ئوپوزسیون تمامیت خواه در این صفحە میگذارم بە دلیل طولانی بودن آن در چند بخش آن را پیادە میکنم مقالەای جالب و جواندنی در جواب فاشیزم مرکز گرا
پاسخ تحلیلی کامران متین به واکنشها به اظهارات اخیرش در برنامه "۶۰ دقیقه" بیبیسی فارسی
اظهارات من در برنامه ۱۸ تیر برنامه "۶۰ دقیقه" تلویزیون بیبیسی فارسی مبنی بر نگرانی دولت ایران از احتمال استفادهی نیروهای سیاسی کرد از ضعف دولت مرکزی برای آزادسازی مناطقی از کردستان ایران در صورت وقوع جنگ بین ایران و آمریکا، و تاکید من بر این نگرانی به عنوان دلیل اصلی تمایل دولت ایران در این مقطع به گفتگو با نمایندگان برخی احزاب سیاسی کردستان، خشم بسیاری از ملیگرایان ایرانی از طیفهای سیاسی گوناگون را برانگیخت.
مدت کوتاهی پس از مصاحبه من، در حرکتی بیسابقه بیبیسی فارسی در یک توییت رسمی از اظهارات به زعم این رسانه "بحث برانگیز" من اعلام برائت کرد. این در حالی بود که با توجه به پخش زنده مصاحبه من به عنوان "مهمان" و نه "کارمند" بیبیسی، مطلقا دلیلی برای این اعلام برائت وجود نداشت. لازم به ذکر است بیبیسی فارسی در موارد متعددی در گذشته هیچگاه از اظهارات مهمانان و حتی کارمندان نیمهرسمیش – که اظهارات "بحث برانگیز"ی نظیر ستایش از رهبر جمهوری اسلامی که دادگاه معروف به "میکونوس" وی را یکی از آمرین ترور سیاسی رهبران کرد در برلین معرفی کرده، و یا از فرمانده "سپاه قدس" که یکی از پشتیبانان اصلی رژیم اسد که متهم به ارتکاب جنایات جنگی است – اعلام برائت نکرده است.
وجه مشترک تمامی واکنشهای خصمانه به اظهارات من در توصیف دورنمای احتمالی سیاست احزاب کرد ایرانی در صورت وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا، ابراز هراس و خشم از عبارت "آزادسازی" کردستان توسط نیروهای کرد بود. در این نگاه مشترک کرد هراس، ناسیونالیستهای ایرانی که فهم سیاسیشان با خوانشی مرکز گرایانه از سرحدات دولت-ملت مدرن به پایان میرسد – و به دلیل عدم درک تفاوتهای بنیادین ساختار غیر متمرکز امپراطوری-پادشاهیهای پیشامدرن و دولت-ملت مرکزگرای مدرن، کلیت قلمرویِ ایران پیشامدرن را حق طبیعی دولت-ملت فارس مدارِ ایران میدانند – نشان دادند که در پس ادعاهای آزادی خواهانهشان یکصدا و متحد به دنبال استمرار دولت-ملت ضد-دموکراتیک و تک-بنی موجود هستند که شرط وجودش انقیاد ملل غیر فارس و سرکوب حاشیهها بوده و هست. آنها نشان دادند که در رسیدن به این مقصود ابایی از همسویی و حتی همکاری با هر نظام سیاسی مستقر از جمله حکومت جمهوری اسلامی، که برخی از این افراد و گروهها داعیه دار مخالفت با آن هستند، ندارند.
قسمتی از نوشته آقای حسن راشدی . جهت درک و شناخت مسیر مبارزه در اوضاع کنونی !
مصاحبه های اخیر افراد شاخصی از اصلاح طلبان کشور با رسانه ها نشان می دهد گسترش فوق العاده حرکت هویتخواه، خودباور، خودشناس و عدالت طلب ترکان ایران سبب شده است که پان ایرانیستهای تمامیت خواه با نام و مارک اصلاح طلب قلع و قمع ترکان عدالتخواه ایران را در اولویت برنامه های نژاد پرستانه خود قرار داده اند تا جایی که از مخالفین و نیروهای برانداز جمهوری اسلامی در خارج از کشور برای مقابله با فعالیت مدنی و انساندوستانه و حق طلب ترکان داخل کشور دعوت به یاری و همکاری کرده اند!
همه اینها نشان می دهد فعالین حرکت ملی آذربایجان چقدر باید هوشیار باشند و اختلافات سلیقه ای و گروهی را به کناری نهاده و منافع ملی را ارجح بر منافع شخصی و گروهی دانسته بجای تضعیف یکدیگر و یا به فکر در راس قرار گرفتن، به اتحاد و در کنار هم و پشتیبان و یار و یاور هم بودن فکر کنند که دشمنان آنها در فکر تضعیف و حتی نابودی همه فعالین حرکت ملی مدنی بدون توجه به نوع طرفداری آنها از فرد و یا طرز فکر خاص هستند!
اقاي مزدك بامدادان گرامي /بدين وسيله بطور رسمي از جنابعالي دعوت مي كنم كه در يك گفتگو دو و يا سه نفر در خصوص پرچم شير و خورشيد شركت نماييد،از شركت شما در اين بحث خوشحال خواهم شد
دوست گرامی، احد قربانی دهناری، شما چنان سخن می گوئید که تو گوئی در ایران دو گروه باهم می جنگند، یک گروه آدم های خوب و یک گروه هم آدم های بد، سرانجام هم حتما آدم های خوب پیروز خواهند شد و آدم های بد شکست خواهند خورد، (مانند فیلم های سینمائی!) ای کاش این چنین بود اما بدبختانه این چنین نیست!
دوست گرامی، احد قربانی دهناری، هنگام نبرد با رژیم دژخیمان و شکنجه گران به پشت سرتان هم نگاهی بکنید! که اگر به پشت سرتان نگاه کنید خائن های آماده به کاری را خواهید دید که آماده خنجر زدن از پشت هستند!
دوست گرامی، احد قربانی دهناری، برای آن که بدانید سخن از کدام خائن هاست به نوشتاری در لینک زیر نگاه کنید
"" با حکومت فارسستانیان، شیر به شیره مواد مخدر و خورشید به خرافه ختم شد "" پیدایش پرچم ایران را باید در حکومت تورکان یافت، افول ایران، با اوفول تورکان در قدرت مرکزی، آجین است، آخرین دست آورد مافیای سپاه "" حلقهٔ اصفهان سردمداران سپاه "" است، انقلاب مدرن مشروطه و اعدام شیخ فزللاه نوری شیرازی آخوند، خشم مرتجع مرکز بر افروخته شد، شاهنامه خوانی را شروع کردند و بعد از ۱۰۰ سال تنبلی ذهنی / فکری با عایدات مفت نفت، آخوند هندی خمینی را در ماه دیدند، "" شاهنامه باعث شد با جوگیر شدن جامعه به اسطوره و افسانه، عکس آخوند در ماه متجلی شود "" صد سال پیش با انقلاب مشروطه، انقلابیون تورک، آخوند را نه تنها در ماه ندیدند، بلکه در مرکز به دار آویختند، اینک بدون عایدات مفت نفت، چاه جمکران و ساختارهای علم در جامعه فارسی، هر روز جهل تولید میکنند، ناسیونالیزم فارسی در آخرین اقدام، دست به دامان پ ک ک و کومله در
در نروژ شد تا دوباره آزربایجان را در حبس نگاه دارد، غافل از اینکه آزربایجان از پ ک ک و پژاک و کمونیزم و اسلام عبور کرده است هر چند یک عده ابله چپول، جامعه شناس، تودهای نمیخواهند باور کنند.
آقای توکلی شما نوشته اید هدف نژادپرستان آریایی خفه کردن گونا گونی اتنیکی ایران است. چطور این را متوجه شدید. دقیقا مشکل شما و چپ و رفقا در اینجاست که با یک کتاب کسروی پرچمدار میشوید و با نق نق رفقا و شعار قلابی دفاع از ملل تحت ستم بساط را جمع میکنید. بی جهت نیست که تجزیه طلبان به بهانه های مختلف در این سایت همه چیز ایران را به مسخره گرفته اند. این ترک ها در به زیر بغل دادن هندوانه استاد هستند و مخصوصا به افراد ساده دل .شما کمونیست ها مردم ایران را خفه کردید یا پرچم شیر و خورشید.
ســـالام دوســـلار...
آقای توکلی و دوستان..... همانطور که به درستی اشاره کردید , دو عامل اصلی که ایران را تجزیه خواهد کرد یکی نژاد پرستی آریائی و دیگری جمهوری جهل و جهالت , آپارتاید و استعمارگر داخلی اسلامی ایران است. شاید بتوان در همچنین روزهای تاریخی و حساس که صدای پوتین سرباز های بیگانه در نزدیکی مرزهای کشور شنیده میشود, تمام ملت های ایران را برای یک آرمان مقدس به هم پیوند داد ولی متاسفانه افکار روشنفکران به اصطلاح ایرانی آریائی هنوز در دوره یخبندان 2500 ساله آن چنان منجمدمانده است که نه تنها قدرت تفکر را از دست داده اند, بلکه سعی در ذوب کردن این تفکرات کوه های یخی به یک دوره حرارتی بیش از حد طولانی کره زمین احتیاج است . شواهد عینی نشان میدهد که متاسفانه تا آن موقع خیلی دیر خواهد شد. بقول یک نویسنده اسکاتلندی « جیمز کلمن » ..How Late It Was, How Late...بهترین ها را برایتان آرزومندم.
سالام _ این پرچم مربوط به دوران قاجاراست.ولی پان فارس های نژادپرست آنراهمچون بسیاری دیگربرای خودمصادره کرده اند.
پان فارس زاده انگلیس خیلی چیزهارابرای خودشان مصادره کرده ومردم وروشنفکرازآن بیخبرمیباشد.
همانطورکه امیرکبیر رابرای ملی گرایی کورپان فارس وپان ایرانیست هامصادره کرده اند.
همانطورکه آهنگ های موسیقی مقامی رادزدیده وبرای خودمصادره کرده اند،همانطورکه شخصیت های تاریخی مثل ابن سیناوحافظ.مولوی.نظامی.خواجه نصیروغیررامصادره کرده ومردم ازآنهابی خبرند.
همانطورکه سرزمین توران رابجای ایران افسانه ایی فردوسی غالب میکنند.
همانطورکه آثارباستانی سومری ،آکدی،اعیلامی،مادوغیررابنام ساسانی وهخامنشی برای مردم تغذیه فکرکرده اند
جناب توکلی ،نوشته شما بسیارعالی بود،شماوقتی چهل میلیون تورک ازخوراسان ومرکزی وجنوب رانمی بینی که صدسال است بتوسط نژادپرستان محوفرهنگی میشوند،
عرب وبلوچ وکوردوتورک راباید
دید،این ملت هاتوسط نژادپرستان نابودمیشوند،این ماییم که تحت ستم فرهنگی میباشیم ،پس ماپان نیستیم این پان ونژادپرستان فارس هستند.
البته منظورمن ازفارس پان فارس های تمامیت خواه شئونیست هاست.
ماییم که صدسال است آسیمله میشویم ،بتوسط کی میشویم ؟آیافارس ها بتوسط ماآسیمله میشوند؟،که ماپان باشیم؟
این پان فارس هاهستند،که بازیاده خواهی ملل درون هزاران ساله ایران راازتفکرایرانیت فراری میدهند،پس تجزیه طلب واقعی آنهایند.
"" گفتمانهای جدید، فرضیات پوچ گفتمانهای کهنه را، سلاخی خواهند کرد "" با گلوبلایزیشن و جهانی شدن، گفتمانها وارد جنگ بقا خواهند شد، ۱- گفتمان پسا ساختار گرا ئی، پست مدرنیسم، کوههای قندیل و رژاوا به گفتمان "" صلح، امنیت، اشتغال و پیشرفت "" خواهد باخت، جامعه شناسهای ابله ما در خواهند یافت "" کارافرینی برتر از جنگ چریکی پ ک ک - رژاوا "" است. ۲- گفتمان نقش مخرب جامعه شناسان در عقب ماندگی فارسستان، با نظریه سازی پیرامون "" غرب گرا ئی در پیش از انقلاب و پان تورکیزم کذا ئی بعد از انقلاب "" تبدیل به گفتمان حاکم خواهد شد. ۳- با فارسستان در افق از دست دادن عایدات نفت، شکست ناسیونالیزم فارسی و چرا ئی آن، با برجسته شدن این گفتمانها وارد فاز جدید خواهند شد>>
"" چرا ناسیونالیزم فارسی، ظرفیت ملیت سازی تورکیه مدرن یا یونان مدرن را ندارد؟ "">>
"" چرا ناسیونالیزم فارسی، ظرفیت ملیت سازی تورکیه مدرن یا یونان مدرن را ندارد؟ "" ناسیونالیسم و ملت - دولت سازی در تورکیه، مراحل احیا و باز سازی خود را، زمانی توسط آتا تورک تکوین کرد که هنوز
موسسات و بنیادهای دوران امپراتوری عثمانی، پا بر جا بودند، بدین سبب باید ویران میشدند تا تورکیه نوین روی خاکستر آن، ایجاد شود، فارسستان فاقد این پیش زمینه است، یونان مدرن نیز و ناسیونالیست آن، نه تنها هیچ دشمنی با امپراتوری بیزانتین نداشت، بلکه خود را بخشی از میراث آن مخصوصا مذهب مسیحی تلقی میکرد، یعنی در حالیکه با رد امپراتوری عثمانی به استقلال رسید رگههای امپراتوری بیزانتین را با افکار دمکراتیک سالهای ۱۸۵۰ پیوند داد، فارسستان و ناسیونالیزم فارسی، با گذشته کذا ئی خود، بیشتر از ۲ هزاره فاصله دارد، هزار سال حکومت عرب ها، بیشتر از هزار سال حکومت تورکان، جامعه شناسهای ابله اینها نیز، پیش از انقلاب غرب گرا ئی را کشف کردند و بعد از انقلاب پان تورکیزم کذا ئی را، وقتیکه یک عده ابله , جامعه شناس یک جامعه هستند تاسیس دولت - ملت به این ساده گیها نیست, وقتیکه جامعه شناس ابله یک جامعه، توان ذهنی آن را ندارد تا دریابد جوامع تورک بیشترین میزان روحیه کار افرینی در خاورمیانه را دارند و در "" دوران پایان دوره نفت و گاز و آیدات مفت آن که ستون فقرات ناسیونالیزم فارسی را تشکیل میدهد "" به نصف ایران با اتهام پان تورک کذا ئی الان جنگ میدهد، شما شاهد تشکیل دولت - ملت مدرن نخواهید بود، شاهد گسست در تمام ابعاد جامعه خواهید بود.
"" ناسیونالیزم فارسی و پرژهٔ دولت - ملت سازی در فارسستان و مقایسه آن با تورکیه آتا تورک و یونان "" ملیت یونانی، موجودیت خود را، به کلیسای ارتدوکس که روسیه از آن حمایت کرد و حمایت انگلستان از استقلال یونان از امپراتوری عثمانی برای جلوگیری از سقوط یونان به آغوش کلیسای ارتدوکس روسیه مدیون است، ملیت و ناسیونالیزم تورک به رهبری آتا تورک، قادر بود گفتمان "" در دوران امپراتوری عثمانی، ما خادمین یونانی ها، ارامنه و دیگر مسیحیان بودیم "" و با نابودی امپراتوری عثمانی، تورکیه نوین را پایه گذاری خواهیم کرد بنا نهاد. ناسیونالیزم یونانی، امروز دیگر به گفتمان واهی "" یک نیروی تاثیر گذار در بالکان "" باور ندارد، مقدونیه شمالی تاسیس شده و کشورهای بالکان میدانند ناسیونالیستهای یونانی، از اسلوبودان میلسویچ حمایت کردند، این در حالیست تورکیه نه تنها در بالکان، بلکه آسیای مرکزی و قفقاز، در حال نفوذ بیشتر است. ناسیونالیزم فارسی در حالی در حال و هوای "" گسترش قلمرو "" در عالم هپروت سیر میکند که بزودی از ارمنستان نیز، منزوی تر خواهد شد.
"" ناسیونالیزم برای اولین بار، در قرن ۱۶، در انگلستان پا به عرصه وجود گذاشت "" به مدت ۲ قرن، این ناسیونالیزم در انگلستان ماندگار بود تا اینکه فرانسه و آلمان، ناسیونالیزم را وارد گفتمان دولت - ملت کردند، روسیه با پشت سر گذاشتن " ایوان کبیر که به پرداخت مالیات به مغولها سرباز زد، ایوان مخوف، کاترین کبیر، پتر کبیر به قلمرو خود افزوده بود ولی ناسیونالیزم و ملی گرای روس، هنوز سالها از انگلستان، آلمان و فرانسه عقب بود، با تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، ناسیونالیزم روسی کمی عقب نشست، با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، هنوز بحث ناسیونالیزم روسی وارد یک چهارچوب تعریف شده نشده، لطفا دقت کنید خراجی که مغولها از روسها میگرفتند نطفههای تشکیل ناسیونالیزم روسی را کاشت، مغولها باعث شدند روسها به درک اقتصادی برسند، نه شاهنامه، امروز الیت روس، بین انتخاب پروژهٔ دولت - ملت سازی، روی ۲ کشور زوم کرده اند، یونان یونان یا تورکیه، شاید یونان به دلیل مذهب ارتدوکس الگوی خوبی برای روسیه مدرن باشد.
سالام _ جناب لوایی عزیز،این حقیرمتنی دررابطه بانوشته قبلی شماراجع به آقایان ارک وراشدی درگروه 1400 نفری جمتاو1300 نفری آزربایجان گوندمی نوشته وپخش کردم.
اینجاتنهابه چندنکات اشاره میکنم،
1 _ شمادراین نوشته دست به نکات ریزی گذاشتیدکه حق هم دارید.ودرخارج تشریف دارید،جایتان امن است.بسیارهم خوب نوشته اید. نسبت به جایگاه ومکان هاتوجه کنید.
2 - درموردجنگ باسیستم نه نام های شاه وشیخ حق ودرست میباشد،بفکرم شمادراین مورداشتباه میکنید.
همانطورکه درجواابیه بشمادرگروه هانوشته ام بایدتوجه کرد.
3 - این سیستم حاکم وبرقرارشده پان فارسیستی نژادپرستی است ،که حامی ارمنستان وچین وپ ک ک میشود،دقت کنید،اگرفردا افرادی مثل تبریزی سوسیال دروغین واقبال اقبالی وکوروش زعیم وبهزادکریمی ورجوی هم حاکم شود،بایدازاین هانیزهمان توقع شاه وشیخ راداشته باشی .
پس نوع حکومت وافراددلیل حمایت ازارمنستان وروس وچین وپ ک ک نیست.
این نوع چیدمان سیستم حکومتی درشریک نفت خواری وپدر سالاری انگلیس وغرب برای پان فارسیسم است که انقلابهارامنحرف میکند،البته درتفکرایرانیت .
ولی اگرچنانچه فردایی آزربایجان استقلال گیردوبازهم اگرنتواند نوع درست سیستم حکومتی رابرقرارسازد.به سرنوشت انقلاب اکتبر.کوبا.ایران.مصرالجزایر ووگرفتارخواهدشد.
دوست وسرورگرامی ،شمابایداین مسایل رادرنظرگرفته تاجایگاه آقایان ارک وحسن راشدی را بدرستی درک کنید.
درست بيست و پنج سال پيش (1994)با اينكه هنوز چپ بودم با خواندن جزؤه كوچك "داستان شير و خورشيد " از احمد كسروي بدون توجه به متلك هاي رفقا ،پرچمي با نشان شير و خورشيد در خانه ام نصب كرده بودم .پس از چند سال يواش يواش متوجه رشد روز افزونر نژاد پرستي پانيرانيستي أريائي شد م و از ان پس بي سر و صدا پرچم شير و خورشيد را از روي ميز كارم برداشتم و در پستوي خانه ام پنهان كردم .ايران كشوري بزرگي است با اتنيك ها ،زبان ها ،گويش ها و اقوام مختلف ،نژاد پرست هاي أزيائي هدف شان از شير و خورشيد خفه كردن گوناگوني و تنوع اتنيكي ايران است و يك سان سازي و نا بودي زبانهاي مردمان ايران هستند ،خوشبختانه با ورود جهان به عصر ديجيتال دكان نژاد پرستها پانيرانيست ها از رونق اقتاده است .
واقعيت اين است ،بر قراري حكومت ديني در ايران ،موجب رشد افكار ملي گرايي در هر سو شد ،
درست بيست و پنج سال پيش (1994)با اينكه هنوز چپ بودم با خواندن جزؤه كوچك "داستان شير و خورشيد " از احمد كسروي بدون توجه به متلك هاي رفقا ،پرچمي با نشان شير و خورشيد در خانه ام نصب كرده بودم .پس از چند سال يواش يواش متوجه رشد روز افزونر نژاد پرستي پانيرانيستي أريائي شد م و از ان پس بي سر و صدا پرچم شير و خورشيد را از روي ميز كارم برداشتم و در پستوي خانه ام پنهان كردم .ايران كشوري بزرگي است با اتنيك ها ،زبان ها ،گويش ها و اقوام مختلف ،نژاد پرست هاي أزيائي هدف شان از شير و خورشيد خفه كردن گوناگوني و تنوع اتنيكي ايران است و يك سان سازي و نا بودي زبانهاي مردمان ايران هستند ،خوشبختانه با ورود جهان به عصر ديجيتال دكان نژاد پرستها پانيرانيست ها از رونق اقتاده است .
واقعيت اين است ،بر قراري حكومت ديني در ايران ،موجب رشد افكار ملي گرايي در هر سو شد ،اريايي هاي نژاد پرست پانيرانيستي از يك سود و در سو هاي ديگر افكار توروك پرستي ،كرد پرستي تا جايي امروز مرگ بر فارس و مرگ بر ايران در حال رشد است و سخن اخر :كساني كه بر طبل پانيرانيستي مي كوبد ،نا دانسته به تفويت تجزيه طلبي ايران. كمك مي كنند ،ايران به پرچم ي نيازمند است كه نه نشانه الله داشته باشد و نه نشان پانيرانيستي ،نشان پرچم سه رنگ ايران آرمي در بر گيرنده همه ي اقوام و اتنيك هاي ايران باشد،نياز دارد .آري با پذيرش رنگارنگي اتنيكي ايران مي توان جلوي تجزيه ايران را گرفت
مایه خوشحالی که عاقبت فیلمی هم از توموروس ساخته شد تا لاشین و سازاخ و یارادکیری انگیزه ای برای نشاط داشته باشند، چرا که اینها همه توانشان را در آخر هفته، بجای مطالعه و رسیدگی به نوه هایشان، جلوی منویتور میگذارند تا شاید بتوانند بشکلی عقده پراکنی کنند.
https://www.youtube.com/watch?v=Ch9nMKvi7-0
ســـالام دوســـلار...
دوست گرامی yaradiciliq..
برای یافتن این فیلم با ارزش بایستی به کنسولگری قازاقستان در اورنج کانتی کالیفرنیا رفته و اطلاعات بیشتری را بدست بیاورم. طبق اطلاع فرستاده شما , این فیلم بایستی تمام شده باشد. لینک بالائی چند دقیقه در باره ساختن این فیلم اطلاع می دهد. لینک پائینی هم در باره این فیلم با زبان تورکی اطلاع میدهد.. https://www.youtube.com/watch?v=dylMoUzIK8Q
خیلی ممنون از اطلاعات شما و من سعی میکنم هرچه بیشتر ار باره این فیلم اطلاعات جمع بکنم... در ضمن این لینک هم در باره ساختن فیلم توموروس است و صحنه های که استفاده شده را با زبان روسی هم نشان میدهد.. https://www.youtube.com/watch?v=HLYisQW4vjs
بهترین ها را برایتان ارزومندم..امیدوارم این فیلم را هر چه زودتر در پرده های سینما ها تماشا بکنیم..
هومن : درباره داستان خانم راشل زرگریان و کلاه کیپا
کلاه یهودی کیپا در مردم منطقه مرکز ایران هنوز هم پس از شیعه شدن اجباری مردم یهودی تبار استفاده می شود در روستاهای مرکز ایران هنوز مرسوم هست و نشان از یهود تباری آنان دارد جنس بافتنی دارد و مشکی است و کمی پایین تر می آید سادات به اصطلاح سبز آنرا می گذارند در حاشیه خلیج فارس و جنوب سفید آنرا بر سر می گذارند مردم مسلمان شده ولی تماما ریشه یهودی دارد . ایران یکی از بزرگترین مجامع یهودی نشین جهان را در دوران باستان تا ظهور اسلام و بعد شیعه داشت بسیاری از مردم یهود مجبور به تغییر دین به شیعه شدند ولی سنت ها و رفتار های یهودی خود را حفظ کردند .
شما حتما از این چپ ستیزی هفتاد ساله ایرانیان خبر دارید وخودشما هم تفکر.چپ دارید وفضای سیاسی موجود را میشناسید اگر به این فلرسها وتورکها ومطالبشان نگاه کنید پی
میبرید که واقعا باعث تاسف وشرمندگی میباشد .گویا صدسال است جنگ واقعی دارند مطالب انها قابل هضم نیست .ایااین افراد باید در سرنوشت مردم دخیل باشند ؟لذا با توجه به چپ ستیزی فعلی حتما میگویند عمدا این کارهارا صورت میداد تا
بجان هم بیافتند.اگر این قضاوت حتمی را قبول دارید فکریِ دراین خصوص. بعمل بیاورید .ممنون از شما
پس این وسط یاد گرفتیم که باریش پورفسوری میشود راهزن
بود البته هر نوع راهزنی را جواب نمیدهد باید در مورد کشتی
باشد.ولی هرچه فکر کردم اخوندها ریش پورفسوری نمیگذارند
فقط ظریف است که او هم فقط یک لبخند مسخره بلداست که عادت است نه عمدی..جناب سازاخ ظاهرا دیر ازخواب بیدار
شده .این جماعت چهل سال است نفت را غارت میکنند.وگروگان انها مردم هستند.
م
این یک اصل است ،کسانیکه خود را ایرانی نمیدانند حق اظهار نظر در باره تاریخ ایران را ندارند .
نظام کنونی اسلام محصول تاریخی اسلام وشیعیان و بویژه صفویه وشاه اسماعیل است .این نظام در حال حاضر اداره کشور را به عهده دارد و دفاع از مرزهای ایران وتمامیت ارضی ان وظیفه دولت و نظام کنونی است .
مخالفت ما با نظام به هیچ وجه دلیل همکاری با دشمن چه داخلی ویا خارجی نمیتواند باشد .سازمان جنایتکار مجاهدین خلق و عوامل استعمار و تجزیه طلب بدانند برای حفظ ایران وتمامیت ارضی ایران مردم در کنار نظام تا فرصت ملی دیگری باقی خواهند ماند .
سازاخ تاریخ را هم مثل سومر شناسشان میداند. این راهزنی ها وآدمکشی برای شیعه کردن را از شاه اسماعیل لواط کار ترک صفوی مروج شیعه به ارث برده اند وگرنه ایرانیان همیشه مردانه جنگیده اند.کوروش کبیر با ادیان کار نداشت و آزاد بودند. نقش مخرب ترکان در تاریخ پوشیده نیست. گناه ما نیست اگر شما تاریخ قابل احترام ندارید. ما هرچه داریم خوب یا بد مال ما هست. به بهانه زبان مادری سو استفاده ممنوع. بسوز و بساز مثل اسمت سازاخ که بعد سقوط رژیم شما ها را میبینیم.
سالام _ جناب اقبالی ائدئولوژی اسلامی چه فرقی با کمونیسم دارد؟
یکی اسلام ناب مجمدی وعدل علی واقتصادی توحیدی رابرنامه خودمیداند،یکی نیز عدالت کمونیستی وائوئولوژی جهان وطنی را.
ولی شمابه پان فارس نژادپرستی فاشیستی وناسیونال سوسیالیسم رادراین سایت تبلیغ میکنی ،
اسمت راگذاشته ایی کمونیست ولی برای ناسیونالیسم فاشیستی پان فارسی چاه میکنی.
مگرپان اسلامیسم با کمونیسم چی فرقی دارد؟آیابنظرشمافرقی باشوروی وکوباوکره وونزیولا وجوددارد،
شمادردت مردم نیست ،بلکه ازبین رفتن پان فارسیسم درجغرافیای امروزی ایران میباشد.
دردشماایران هم نیست ،چون که ایران بامردمش باتمام زبانهایش باید عزیزباشد.
نه آنی که ... میخواهی ودرآن غرق هستی
گروگانگیری و رهزنی دریائی و زمینی کاری است که از دوران بانی حقوق بشر و منشور کورش و داریوش و خشایارشا بجا مانده است، تجاوز به حقوق حقه دیگران و ممنوعیت زبان مادری دیگر ملل از خصوصیات و روح تجاوزکارانه پانفارسیمسی آنان ناشی می شود، که فکر می کند با گذاشتن ریش پروفسوری می توانند همه جنایات پانفارسیسم را سرپوش گذاشته و بشوید.
طی هفتاد سال گذشته همیشه چپ ستیزی وجود داشته وظاهرا تمام شدنی نیست .حزب توده همیشه خائن ذکر شده
ولی درواقع هر کس یا هر گروهی بنابه تفکر واهداف خود انرا
خیانت کار مینامند که خود این امر هنوزبطور دقیق برسی نشده است .البته خیانت این حزب انکار نشدنی است ولی مشگل در برخورد با این موضوع است.در جوامع مختلف چپ را یکسان
نمیبینند اما متاسفانه در ایران همه را یکی بحساب میاورند
انچه درمورد چپ درجریان است قضاوت غیر عادلانه ای بوده
که رها نمیشود بعبارتی حق چپ کجاست ؟چرا به سرکوب واعدام وشکنجه انها توجه نمیشود ؟شک نکنید اگر چپ اعتراض خودرا به مجامع بین المللی ببرد دستش خالی نخواهد بود چگونه درحالی که حق اولیه انها مبنی بر ازادی بیان رعایت نشده وبرعکس با شکنجه واعدام سرکوبب شده از انها بازخواست میکنید؟از حزب توده به بعد شرایط بدتر شده لیکن
ما ایرانی ها همیشه باید بادنیا فرق داشته باشیم..مثلا
هیچ کجای تاریخ شاهان عدالت نداشته وهمیشه ستمگر بوده
وزندگی مردم بدبخت گویای ان میباشد.انهم کشوری با این ثروت..هرگاه کشوری از فضای سیاسی مناسبی برخوردار بود
میتوانند حق خودرا عنوان ومشگلات را مطرح نمایند.وقتی فضای حاکم خفقان.بود واعدام درانتظار انان باشد بدیهی است
که سیاسیون ومبارزین هرچقدرمسیر سالمی رادرپیش گیرند.باز
هم خطا خواهد بود بعبارتی خطا وخیانت زائیده خفقان وسرکوب است .البته این به معنای تائید ان نیست .چرا مخالفین چپ هیچوقت سراغ حاکمین وشاهان نمیروند؟مگر ظلم انها
موجب سانسور وبساط شکنجه نبوده است ؟بحث من بر سر
انچه گذشته نیست بلکه این مورد است که ما منشارا رها کرده
ایم .دراین مباحث ابتدا به ساختار وعملکرد رژیم میپردازند نه
به قربانی یا معترض هرچند که خطاکارباشند بازهم اول سراغ
عملکرد نطام حاکم میروند.در اخر فکر میکنم همسایگی ما
موجب بسیاری از این مسائل شده است .امید است انصاف درکارباشد وگرنه حزب توده انچنان قابل بحث ودفاع نیست.
"" فیلم توموروس آنا، ملکهای که سر کوروش را از سرش جدا کرد، بزودی در تمام دنیا، به نمایش در خواهد آمد "" لاچین lachin عزیز، با تشکر، آیا فیلمی از این حماسه ساخته شده؟ باید کل قفقاز و آسیای مرکزی را با "" نسل احمدی نژاد "" آشنا کرد که هیچ تمام دنیا بایند نسل "" پسا مدرن و پسا ساختار گرای نسل احمدی نژاد را "" بشناسند. بخشها ئی از این فیلم را ببینید >> https://www.sabithaber.com/tomris-filmi-yayinlandi-tomris-kimdir-11462/
این تهرانلی و یا سازاخ هرروز شنبه، مانند گدایان شب جمعه، پاراگراف شناخته شده خودش را برای تحریک کاربران مینویسد و خود را مانند ساتن مخفی میکند و از درگیری کامنتگزاران دستها... را بهم میمالاند.
"" اثرات مخرب فرهنگ شعر و شاعری زبان فارسی "" آینده گرا ئی در راس اولویتهای دانشمند تورک آزربایجانی "" Dr Igor Ashurbeyli " ایگور آشور بئیلی" است، تا حالا ۲۰ هزار نفر به عضویت " آسقاردیا Asgardia " در آمداند، تولد اولین انسان در فضا، گسترش دانش و پیشرفت دامنه نفوذ انسان در فضا و هاکزا اهداف دیگر "" ایگور آشور بئیلی "" است. فرهنگ شعر و شاعری و شاهنامه، با لغات محدودی که دامنه آن از ۶۰۰ لغت فراتر نمیرود و شاهنامهای ۸۰۰ صفحهای را با ۶۰۰ لغت سیاه میکند، توان خواندن و درک مطلب را از فارسستانیان گرفته است ، بیشتر در مورد آینده گرا ئی بخوانید تا با دانشمند تورک آزربایجانی آشنا شوید. >> https://www.express.co.uk/news/science/1143650/who-wants-to-live-foreve…
Asgardia’s leader, the Azerbaijani billionaire, Dr Igor Ashurbeyli, a scientist and entrepreneur, has
Asgardia’s leader, the Azerbaijani billionaire, Dr Igor Ashurbeyli, a scientist and entrepreneur, has set the goal of achieving the first human birth in space in the next quarter of a century and we are now working with scientists across the world to achieve this monumental breakthrough
جناب دو شعار شما قابل فهم است اما این تورک به تورکستان
را ما متوجه نشدیم وذر واقع کمی تضاد دارد.فراموش نکنیم
ما همواره باید حق وحقوق ودر اصل نظر مردم را باید فراموش نکنیم.
کمنت زیر" آنونی موس" نه تنها تکراری بلکه دزدی و کپی رایت از کمنت های ایرانیان ضد پان ترک است. لاشین مغول زاده در این کمنت فارسها ، جای ترک و ایرانی را عوض کرده و در این سایت قرار داده.
امید است مسئول سایت این امکان ... را از این فاشیست تجزیه طلب ضد ایرانی بگیرد و تا او نتواند بدون کنترل در این سایت کمنت و مقاله بگذارد.
از زمان اعتراضات دوسال گذشته ومدام صحبت بر سریک رهبری وهدایت کردن اعتراض به یک کانال مشخص بود تا بتواند عملا برنامه دهد وهماهنگی های لازم صورت ودرنهایت
همه چیز از این مسیر عبور کند.بیشک جزئیات نیز مد نظر میباشد.اما امروز میبینیم علی رغم رفغ این طلسم کسی حمایت نکرده ودلسردی بیشتر شد..این فرصت خوبی بود اما متاسفانه
همگی این اتفاق راحمایت نکردند وفقط باید گفت متاسفم.
جای تاسف بسیار است که.اختلاف وانتقاد شما وفارسها از ن
حدود خارج وتبدیل به حرفهائی شده که ماهیت ضد انسانی و
اخلاقی خودرا روکردید ونشان دادید چه کسانی هستید .ننگ بر این تفکر ننگبر تورک وفارس .البته افراد این سایت را مد نظر دارم ودیگران مانند شما نیستند وشاید از عوامل رژیم هستید.
زبان ارتجاعی پانفارس
ناسیونالیسم ایلاتی تمامیت خواه، مرکز گرا بدلیل وابستگی آرمانی به فئودالیسم کویری، در زبان اجتماعی سیاسی نیز ناتوان و ارتجاعی است. مدام از تمامیت ارضی و تحمیق و هژمونی کولیگری بر کل ایران، به زنجیر بستن ملل غیر فارس به بهانه ایران سر میدهد. اینان که فرهنگ مستبد و ارتجاعی امثال شاه معدوم، رژیم اسلامی، و مفتخورهای آریا مهری لس آنجلسی را تبلغ میکنند. با آن شکل وشمایل کولی وار، با پوست جزغاله شده شان در دمای چهل درجه کویر لوت، بطور تمسخر آمیزی خود را برتر از دیگران دانسته، قصد دارند فرهنگ کولی گری و بیابانی خود را بر ملل ایران گسترش دهند. اینان که از بیابانهای دور و بی آب و علف هندوستان خانه بدوش گشته، قرنها در دامنه کوههای پامیر سرگردان بوده اند، لاخره برای امرار معاش به فالگیری، مارگیری، رقاصی و خدمتکاری در دربار پادشاهان تورک،
به خدمتکاری گماشته شده اند!، تا بعنوان ترحم بدستور سلاطین تورک، پادشاهان سلجوقی و قاجار در بیابانهای مناطق کویری ایران اسکان داده شوند، این قوم کولی اکنون نه تنها حد و حدود خود را نمی شناسند، و به آن قانع نیست، بلکه بطور خنده آوری، لقمه های بزرگتر از دهن برداشته، خود را به غلط، مالک جغرافیای موسوم به ایران دانسته مردم را بخود میخنداند. گویا بتصور واهی فکر میکنند، با آن قیافه های جزغاله شده شان، از دیگران برترند. همین امر سبب شده است، که اینان از درک واقعیتهای موجود جامعه ایران عاجز باشند. ادعای های نادرست این قوم کولی تبار و مهمان، با تصورات باطل خود، و با گنده گوئی های خنده آور سبب شده است، که ملل غیر فارس در آینده باید چاره ای بیندیشند، تا حد و حدود این قوم کولی تبار را به آنان نشان دهند، تا با خصوصیات کولیگری و زیاده خواهی، دم از برتری طلبی نزنند.
مقاله ماناس لاشین ، دست برد و کپی کردن منابع و تحقیقات شوروی سابق است. لاشین مغول تبار که خود را ضد استالین
مقاله ماناس "لاشین" همراه تصاویر آن، دست برد و دزدی و کپی برداری از منابع و تحقیقات شوروی سابق در کشورها و جمهوری های آسیای میانه است. "لاشین " سرخپوست مغول تبار ضد ایرانی که خود را ضد استالین و ضد کمونیست و ضد ستاره سرخ تبریز میداند ، مانند سایر پان ترک تجزیه طلب، مدام از دست آوردهای تحقیقات شوروی کمونیستی سابق سوء استفاده میکند ، چون ترک و ترکستان ، فاقد هرگونه تمدن و فرهنگ پیش از انقلاب اکتبر است ، و غیر از کشک و قارا و پنیر تبریر و ماست بهبهان ، کالا و عرضه و دست آوردی ، برای بشریت نداشته.
نویسنده مدام از ابله بودن سخن میگوید وبعد از دانشمند ی
که ظاهرا تنها دانشمند دنیا محسوب میشودبا چه اب وتابی تعریف میکند.حال با همان زبان خودش میگویم اخر ابله دانشمند در هر کشوری وجود دارد چراکه همه از یک مشخصات
برخوردار ولی عده ای محدود فراتر از دیگران هستند که البته
شرایط خاصی موجب رشد فکری این عده میشود.بگذریم
اخر مرد حسابی این چه افتخاری دارد که کسی دانشمند کشتن
باشد وتازه.سروصدا کنیم واز افتخار ان بگوئیم ؟کشتن ادمها
با این گونه تسلیحات نظامی چه خاصیتی دارد ؟کجایش افتخار
میباشد؟عجب یکی هنوز اینهارا نفهمیده وتکنولژی کشتار را دارد
با شوق وشعف تعریف میکند.این افراد جانی وقاتل هستند وهیچ توجیهی هم ندارد.شاید بگوئید این یک مزیت دارد تا ان کشور ومردمش خیالشان راحت باشد که هیچ قدرتی انهارا
تهدید نمیکند.اما در دراز مدت این ماشین کشتار به دیگران
میفروشند .وبازهم دنبال ساخت پیشرفته
تر ان هستند .هرچقدر تبلیغ کنیم ومردم را به صلح دعوت نمائیم شرایط به درک صلح تمام شود این ابزارها نیز کم کم از
ذهن ها دور میشود .ایا میدانید سود فروش یک سال اسلحه
میتواند900 میلیون نفر را از گرسنگی برای همیشه نجات میدهد؟یا اگر تسلیحات دریکسال تولید نشود همه را نجات میدهند.وفقر ازبین میرود؟
"" روسیه امروز، دوران پست کمونیزم را طی میکند، دست کم وضع اینها، از آمریکای لاتین کمونیست زده نکبت زده، بهتر است "" بحثهای عوامانه چپولها و جامعه شناسهای جهان سومی، مانع شده به رویدادهای مهم دنیا بپردازیم، "" کاپیتالیزم در حال ورود به کاپیتالیزم سبز است "" انرژیهای جایگزین، انرژیهای خورشیدی، بادی، باتریها با ظرفیت قدرت شارژ و حفظ انرژی برای زمان طولانی مصرف، و بانکها که " گردش سرمایه بسوی انرژیهای نو "" را تسهیل خواهند کرد، خانوارهای طبقه متوسط، بالای طبقه متوسط و آکادمیکها Green-washed capitalists لشگر این پوست اندازی کاپیتالیسم را تشکیل میدهند، با این شیفت، آیا جهان سوم تبدیل به سرزمین زبالهها خواهد شد؟ای کمونیست / تودهای / جامعه شناس دست کم با حمایت از پ ک ک و کوههای قندیل تنها کشور خاورمیانه " تورکیه " با اقتصاد غیر نفتی را ویران نکن. کارل مارکس چقدر ابله بود، >
کارل مارکس , بنیانگذار سوسیالیسم انقلابی ، نه تنها روباتهای کارگر تو مخ اش نفوذ نکرد، بلکه نو آوری کاپیتالزیم را به هیچ گرفت."" آسیای مرکزی و گامهای پیشرفت "" بخش صنعت ماشین سازی ازبکستان، ۱۰۰۰ هزار ماشین به آزربایجان شمالی در هر سال صادر خواهد کرد، ماشینهای ساخت ازبکستان امروز به اوکراین، افغانستان، بلاروس، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان صادر میشوند، پیشتر نیز گفتم صنعت ماشین سازی، بیشترین میزان ( کار افرینی ) را در جوامع به خود اختصاص میدهد، گفتمان چپولها و جامعه شناسهای ابله ما، درک ما از اقتصاد را، به سطح پ ک ک ، کوههای قندیل و رژاوا تنزل داده است، کشور تورکمنستان نیز، به افغانستان برق صادر میکند و با تکمیل شدن خط لوله تاپی، خطوط کابلهای برق صادراتی تورکمنستان، برق را به پاکستان نیز صادر خواهند کرد.
https://menafn.com/1098785254/UzAuto-Motors-talks-about-supply-of-cars-…
https://www.azernews.az/region/153872.html Turkmenistan to send humanitarian aid to Afghanis
دوستان گرامی، انسان ها از چهار زمان تاریخی گذشته اند: یک - زمان ددمنشی، دو - زمان برده داری، سه - زمان دهداری، چهار - زمان سرمایه داری
دولت در هر زمان ابزار چیرگی یک بخش از انسان ها بر بخش های دیگر بوده است، روشن است که در زمان ددمنشی چون انسان ها مانند جانوران می زیستند چیزی به نام کشور و دولت نیز در کار نبود اما در زمان برده داری دولت ابزار چیرگی برده داران بر دیگران است و در زمان دهداری دولت ابزار چیرگی دهداران بر دیگران است و در زمان سرمایه داری دولت ابزار چیرگی سرمایه داران بر دیگران است و جهانیان هم اکنون در زمان سرمایه داری زندگی می کنند!
پرسش: سرمایه داری چیست؟
پاسخ: بهره برداری گروه انگشت شماری از مردم یک سرزمین که دارای ابزار کار (سرمایه) هستند از دارائی های آن سرزمین و گرسنه ماندن انبوه میلیونی مردم آن سرزمین سرمایه داری است!
پرسش: دموکراسی چیست؟
پاسخ: .....
..... پاسخ: "دمو" واژه ای یونانی است و برابر پارسی آن مردم است و "کراسی" نیز واژه ای یونانی است و برابر پارسی آن فرمانروائی است، از این روی چم واژه دموکراسی در زبان پارسی مردم سالاری است.دوستان گرامی، روشن است که در سیستم سرمایه داری آن چه که یونانی ها آن را "دمو" می نامند نمی تواند به فرمانروائی برسد و پیاده شدن دموکراسی در سیستم سرمایه داری ناشدنی است! انبوه میلیونی مرم در رژیم سرمایه داری کارگران و رنجبران و دهقانانی هستند که فرمانروائی در دست آنها نیست بلکه در دست سرمایه داران و زرسالاران است!
آن چه که در سیستم سرمایه داری کسی را از دیگری برتر کرده و به فرمانروائی می رساند پول است و فرمانروائی تنها با نیروی پول شدنی است و کسانی که در سیستم سرمایه داری به فرمانروائی می رسند زرسالان هستند که با نیروی پولشان بر دیگران برتری دارند و در سیستم سرمایه داری به جای مردم سالاری باید از زرسالاری و زرسالاران سخن گفت!
از این روی برای رسیدن به دموکراسی حقیقی در سرتاسر جهان سیستم سرمایه داری باید برچیده شود و به جای بهره برداری گروه انگشت شماری از مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین که دارای ابزار کار (سرمایه) هستند باید سیستم بهره برداری برابر و مشترک مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین (کمونیسم) در سایه عمومی سازی نهادهای اقتصادی (سوسیالیسم) پیاده شود تا جهانیان به دموکراسی برسند!
این رژیم فاسد و دروغگو به هیچ اخلاق و عرف پایبند نیست و نیست و دائما دروغ و افترا میزند و برای بقا کثیف و نا مشروعش دست به هر کار خلاف اخلاقی میزند. چون تحریمهای آمریکا آنها را به زانو درآورده و داره طومار کثیفشان را میپیچاند برای فرار از سرنگونی بشدت به روش همیشگی که شامل فشار د. داخل و بحران و گروگانگیری در منطقه و های جک کردن تانکر ها در تنگه هرمز وبهانه دادم به کشورها ی غربی برای آوردن انواع و اقسام ناوهای چنگی به خللیج فارس و با هزاران ترفند و با تلاشهای مزبوهانه بهر دری میزند که از سرنگونی رژیم جلوگیری کرده و جان سالم بدر ببرد. رژیم ملاها فقط بفکر خودش است و در این ماجرا به تنها جیزی که اهمیت نمی دهد اوضاع اسفناک ملت گر فتار ایران است. رژیم از تحریمهای ترامپ بشدت دلگیر است و دائما و برای تلافی کر ن لبه تیغش را بطرف آمریکا نشانه گرفته و در حال ایجاد بحران است ودر حالی که
انواع و اقسام جاسوس از کشورهای مختلف از جمله اسرائیل را در سپاه و در بین آخوندها بوفور دارد صحبت از دستگیری جاسوس سیا و غیره میکند و برچسب میزند از جمله دستگیری کار شناسان وظیفه شناس محیط زیست که بجرم وطیفه شناسی در کنج زندان هستنند و بدین بهانه و به منظور تسکین حس انتقام و خونخواهی خود با برچسب زدن جاسوسی بکشد و ماشین اعدام و آدمکشی چهل ساله خودش را پا برجا نگهدارد. در اینجا باید ملت ایران را به وظیفه میهنی و حساسی که در این برهه زمانی بعهده دارند گوشزد کرد که ذیگر آدمه ظلم و ستم و غارت کشور توسط این رژیم فاسد و ضد ایرانی و اشغالگر بس است سکوت و بی عملی و کشور را به قضا و قدر سپردن کافی است بپا خزید و تا قبل از اینکه ایران بدست این بی وطنان نابود شود کاری کنید و کشور را از لوت کثیف وجود ین بیگانگان پاک کنید. مرگ با عزت و شرافت ب بهتر از زندگی به ننگ است.ممنون از به دست دان معیار درست که احزاب و سازمانها و نهادها سیاسی-مدنی "در حکومت آزاد آینده هر یک از انها توسط ملت آبیاری شود رشد و نمو و در صورت عدم آبیاری خشکیده خواهد شد." این بهترین و کم هزینه ترین معیار انتخاب است. پس الان با رواداری، سعه صدر و احترام متقابل دوش به دوش هم مبارزه کنیم تا فردا افتخار پسندیده شدن مردم را نصیب خود نمائیم.
مقاله شما را خواندم و نظرم را در زیر آن نوشتم.
ممنون تبریزی عزیز به خاطر بحث مبسوط. هر چند با همه آن موافق نیستم.
متاسفانه برخی واژه ها آنقدر به نادرستی و از سوی نیروهای ضد مردمی بکار برده شد که تشخیص معنی واقعی آنها دشوار است، ناسیونالسم، جمهوری، مشروطه از آن میان هستند.
آنچه شما راجع به ناسیونالیست های افراطی می گوئید درست است. ولی معیار هر حرکت سیاسی منفعت، رفاه، آسایش، آرامش و کرامت یک ملت است. ما معیاری بهتر نداریم و باید به این محتوی نظر داشت.
از جانبی دیگر امروزه همگرائی ملت ها بیشتر به نفع آنهاست تا همدیگر را تکمیل کنند تا ملت های کوچک طعمه اقتصاد جهانی شده ی مدرن. تلاشی که در اتحادیه اروپا می شود از این نمونه موفق است. از طرفی برخی اقوام ایرانی ناعادلانه از سطح پیشرفت حداقلی که مرکز و شمال ایران وجود دارد، محروم تر هستند و مبارزه سیاسی در این راه می شود که نباید رد کرد، بلکه حمایت کرد و به کانال سازنده هدایت کرد.
ســـلام دوســــلار..
آقا و یا خانم لاشین. و پان ایران..خوشبختانه شما مجبور نیستید که مرا با واژه میهنی زبان پارسی و تعصب ملی پان ایرانیست ها آشنا بکنید. چون بنده در سن یازده سالگی که برای اولین بار برای دیدار خواهرم به تهران رفته بودم و موقعی که با پسر بچه های همسایه « پایتخت » نشین خواستم فوتبال بازی کنم , پسری به اسم (( مسعود )) مرا با این واژه آشنا کرد. و گفت "" ما با (( تـــرک خـــر هـــا )) فوتبال بازی نمی کنیم"".اگر من در سن یازده سالگی با این واژه میهن پرستانه شما که دارای فرهنگ 13 هزارساله هستید , آشنا شدم, پدرم و اجدادم با این واژه ها بیش از 90 سال آشنائی دارند. در ضمن ما تورک ها مثلی داریم ...
این دزدان باچراغ نظام ولایی و دولت حسن کلید،وقتی ازدر بیرونشان می کنند از پنجره واردشان می کنند.
کاوه گرامی از چه می گویی؟ این مطلب چه ربطی به محمد خاتمی دارد؟
تجزیه همیشه خوب نبوده وخوشایند یک ملت نیست .اما حتی درحقوق بشرگفته شده اگر عده ای تحت ستم قرار گرفتند میتوانند اقدام کنند وحتی استفاده از اسلحه درصورت نیاز حتمی استفاده کنند .اصلا گور بابای حقوق بشر .شما حتما با چپ مخالف واستالین را هم یک دیکتاتور بحساب میاوری خوب
بفرمائید دلیل مخالفت شما با استالین چیست ؟چگونه از جنایت
وکشتارهای وی صدایت راتا اسمان میبری؟واینجا به صراحت
میگوئید قتل وعام شوند .شما چکاره هستید؟ من با تجزیه مخالف هستم ولی دلیلش این نیست طرفدار تو باشم.البته شما
بهتر است راهی دیگر انتخاب کنی ان اطلاعات رژیم اخوندی
خوب درست نداده ودیگر.فرصت نیست فکری بحال خشم مردم
ستم کش چهل ساله باشید.هرکدام داغی درسینه دارند که با هیچ چیزی تسکین.نمی یابد.
آقای کیانوش گرامی بعقیده من بهتره سایت طوری تنظیم بشه که کامنت ها در زیر هر مقاله ویا داستان مربوط
به آن نوشته منتشر بشه. در ضمن باAnynomous موافقم با سیستم امتیاز دهی مثبت و منفی سابق. البته هرطور میل شماست. اما فکر کنم اینطوری نظم سایت بهتر میشه.
امثال لاشین و سازاچ ضد ایرانی ، که کلمه تجزیه را مثل نقل و نبات در دهان خود قرقره میکنند ، باید با یک واژه مخوف نظامی میهنی زبان پارسی ، و تعصب ملی پان ایرانیست ها، آشنا شوند ، و آن لغت "قتل عام" تحزیه طلبان مغول تبار خواهد بود. البته امثال لاشین ها هیچ گاه شهامت نخواهند داشت امریکا را بسوی ایران و آذربادگان ترک کنند. فقط با نام مستعار مغولی ،در خارج نشسته و بچه میترسانند.
"قتل عام " را بخاطر بسپار ای خائن ایرانزمین ،چون لاف و شعار در فرنگ ،مردنی است !
مشکلات ما یکی دوتا نیست و متاسفانه فهم و درک قضیه هم ساده نیست .انچنان نظام اسلامی مخالفان را به ریشخند گرفته است که خود نظام به عنوان معضل اصلی از بین رفته است .نگاهی به همین مقالات تارنما نشان میدهد مخالفان نظام نه در جهت اهداف ازادی وووبلکه در سمت سیاست نظام قدم بر میدارند .ایا مقاله اقای لوایی برای نظام درد سر ساز است ؟موضوع پرچم چگونه ؟اعلامیه چهارده نفر ؟حماسه ماناس؟
این مخالفان اساسن برای نظام بی خطر هستند و نه مرد میدانی است ونه نظری واحد برای ایجاد اتحاد برای انتخابات ازاد .خطر اساسی برای نظام در واقع همین انتخابات ازاد است که هم نظام مخالف ان است وهم مخالفان اصراری بر بوجود امدن ان ندارند.
پیروزواقعی نظام وبازنده تاریخی مردم ایران و شرمنده گان تاریخ مدعیان از خود راضی
کیانوش گرامی، به دید من در بخشش «لیدر» ی اپوزیسیون تا اندازه ای افراط می کنید. تغییر روش کنشگران سیاسی ای که زمانی از رژیم جمهوری اسلامی پشتیبانی سیاسی کرده اند و اینک به روشنی از رویکرد گذشته ی خود انتقاد کرده، خواهان براندازی این رژیم ننگین هستند پدیده ی مثبتی است. اما نشاندن خائنانی چون محمد خاتمی و «کلی فعال انجمن اسلامی، نماینده مجلس، معاون وزیر» بر جایگاه «لیدری اپوزیسیون» دیگر به راستی بی انصافی است! اینان عناصری در درون نظام هستند که در شکنجه ها، آدمکشی ها و دزدی ها از دارایی مردم دست داشته و هم اکنون هم با همه ی نیرو برای برجای نگه داشتن جمهوری اسلامی در تکاپویند. مخالفت های این عده با برخی از سران رژیم دعواهای رقابتی و درون رژیمی است، نه از روی مردمدوستی و میهن خواهی. چگونه اینها را به «لیدری اپوزیسیون» رسانده اید؟!
قسمت آخر
به عنوان مثال، تحولات انقلاب فرانسه، روسیه یا چین بدون استفاده از رقابتها و منازعات ژئوپلیتیک مختص زمانهشان به ثمر نمیرسیدند. تقریبا تمامی جنبشهای آزادیبخش ملی جهان، از جمله فلسطین، از این قبیل رقابتها و تضادهای ژئوپلیتیک بهره میگیرند. در جامعهی کردستان هم مانند جامعهی ایران، طیف وسیعی از موافقان و مخالفان حمله ی نظامی آمریکا وجود دارند، اما نوع و مختصات پیشبینیهای اینان برای استفاده از چنین خلا قدرتی کاملا متفاوت است. بنابراین اگر اپوزیسیون ایران میخواهد از احتمال وقوع چنین وضعیتی جلوگیری کند بهتر است به سمت تغییر درک سیاسی خود از مسالهی ملت، مفهوم آزادی و حق ملیتهای ایرانی در تعیین سرنوشت خود حرکت کند. در غیر این صورت، به سیاق نکتهی پیشین، حق انتقاد از اقلیتهای ملی برای استفاده از خلا قدرت احتمالی را پیشاپیش از خود سلب کرده است.پنجم، علیرغم تمایل برخی فعالین چپ به پذیرفتن این واقعیت، دوگانه ی شرق-غرب توضیح دهنده و توجیهکنندهی پیچیدگیهای نظام سرکوبگر و سلطهجوی کنونی (که از تفاوت های نژادی-قومی-ملی تغذیه می کند) نیست. در عمل هم به خاطر شرایطی که جریانهای رادیکال و اقلیتها در آن دوست و همپیمان قابل اطمینانی ندارند، تنها فرصتهای پیش رو برای این جریانها استفاده از شکافهای نظم سیاسی و ژئوپولیتیک موجود است. گزارهی استفاده احتمالی نیروهای سیاسی کردستان از خلا قدرت در ایران در صورت حملهی آمریکا – احتمالی که دولت مرکزی را آشفته کرده است – فاقد هرگونه جانبداری از حمله نظامی آمریکا به ایران است. این صرفا بیان مصداق یک واقعیت و اصل اساسی در مناسبات قدرت و حیات سیاسیست که نیروهای سیاسی عملگرا از چپ تا راست به آن واقفاند.
ششم، مساله ملی کرد، و مساله ملتها در ایران به طور کلیتر، از مبارزه و ساختار طبقاتی، و نیز سلسله مراتب جنسیتی، جنسی و مبارزه علیه آنها جدایی ناپذیر است. تمامی اجتماعات سیاسی "انگاشته" هستند. آنچه "ملت" مدرن (به مثابه یک اجتماع انگاشته) را از اشکال پیشین هویت جمعی متمایز میکند شکل سیاسی ابراز حاکمیت آن است که مبتنی بر حق حاکمیت مدرن (sovereignty) است. امری که به نوبه خود مبتنی بر توسعه نظاممند روابط سرمایهداری – به طور معین روند به اصطلاح "انباشت اولیه سرمایه" (Primitive Accumulation of Capital) – است. همانطور که اشاره شد، دولت-ملت ایران همانند تمامی دولت-ملتهای متاخر نه برخاسته از توسعه روابط سرمایهداری در سطح داخلی بلکه در مقابله با گرایشهای استعماری سرمایهداریِ خارجی تشکیل شد. بنابراین، همانا این دولت-ملت مدرن آغاز کننده و پیشبرنده اصلیِ انباشت اولیه (اصلاحات ارضی) و توسعه سرمایهداری در ایران بود. دولت-ملتی که هویتش مبتنی بر تحمیل همسانسازانه و خشونتبار یک زبان و فرهنگِ خاص (فارسی-تشیع) بر زبانها و فرهنگهای دیگر بود. به این ترتیب، جغرافیای سیاسی ساختار طبقاتی سرمایهداری در ایران، و نیز مولفههای جمعیتی طبقات کارگر و زحمتکش و سرمایهدار و فرادست متاثر از، و منعکسکننده، توازن قوای نابرابر سیاسی بین هویت ملی غالب و هویتهایِ جمعی مغلوب است. و حاصل این امر مرکزی فربه و قوی و حاشیههایی نحیف و مکتوم بوده است. در واقع، دسترسی به مناصب سیاسی مهم و تعیین کننده، که در یک اقتصاد سیاسی رانتمدار شرط لازم برای برخورداری از امکانات انباشت و دسترسی به منابع ثروت است، کاملا متاثر از فاصله افراد و گروههای از هسته سیاسی-فرهنگی-ایدئولوژیک دولت-ملت موجود است. این امر به شکلی اجتناب ناپذیر ملتهای غیر فارس و غیر شیعه را همواره در موقعیتی مادون قرار میدهد. به علاوه، این شرایط ترکیب جمعیتی طبقات فرودست و تحت استثمار را به شکل نامتوازنی به ضرر غیر فارسها و غیر شیعیان شکل میدهد. بیدلیل نیست که جغ
بقیەی مقالە بخش 3
و فرهنگ فارس مدارِ مرکزگرا در مناطقیست که تا پیش از این از مزایای خودمختاری به درجات مختلفی بهره میبردند. به عبارت دیگر، برخورد با به اصطلاح "اقلیتها" ٖ– که خود مولود روند اینچنینی تشکیل دولت-ملت مدرن هستند و نه پدیدهای طبیعی و ازلی – در دولت-ملت ایران همواره به شکل "شمول از طریق حذف" (inclusion through exclusion) بوده است؛ و در واقع، ادغام کردن هویتهای دیگر همچون کرد، ترک، بلوچ، عرب و غیره در دل فرهنگ غالب از طریق حذف آنها از ساختار سیاسی و موازنهی قدرت انجام میگیرد.(Imagined Communities) – یا همان مرزهایی که حول آنها فرآیند دیگری سازی شکل میگیرد – اغلب فاقد حتی حداقلی از انطباق هستند. به ویژه در دولت-ملتهایی چون ایران که به طور مستمر و در مدت بسیار کوتاهی نظم امپراطوری پیشاسرمایهداری را با نظم سیاسی مدرن مبتنی بر دولت-ملت – که وجه ممیزه تاریخی آن "حق حاکمیت مدرن" (sovereignty) است – و بدون توسعه داخلی سرمایهداری جایگزین کردهاند. این وضعیت موجد تضادی ساختاری است که برای مهار آن خشونت سازمانیافته دولتی به شکلی نظاممند به کار گرفته میشود. با چنین پیشینه تاریخی در ایران، آغاز روند تشکیل دولت-ملت – پیش از توسعه نظاممند روابط اجتماعی سرمایهدارانه، که پایه اجتماعیِ حاکمیتِ مدرن است – با تحمیل خشونتبار یک مرکز تکبنی «فارس-شیعه» بر حاشیه های غیرفارس و غیر شیعه همزمان و همسو شد. روندی که لازمه آن اجبار به تبعیت از حاکمیت
بنابراین، مبارزات ملی کردها و روی آوری احتمالِی این نیروهای سیاسی به استقلالطلبی نقطه آغازین روند حذفگرایانه دیگری ساز در ایران نیست. بلکه این تضاد سیاسی خود نتیجهی سیاست "شمول از طریق حذف" است. در حقیقت، این تلاشهای نخستین دولت-ملتهای فارس-شیعه مدارِ ایران برای حذف کردها از سپهر سیاسی این حیطه بود که کردهای ایرانی را وادار به استفاده از پویایی سیاسی-تاریخی – و در این راستا گرایش به ویژگیها و ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی و جفرافیایِ خاص خود – برای بازتعریف هویت جمعیاش در قالب ملیتی در تضاد با مرکز کَرد.
خلاصه اینکه تفاوت بین قوم و ملت از منظر سیاسی را نه ارجاع به قلمروهای امپراطوریهای پیشامدرن تعیین می کند و نه قدرت داشتن بالفعل در چارچوب مرزهای سیاسی فعلاً موجود. بلکه رسیدن به درکی تاریخی و سیاسی از تصور خود به عنوان یک «ملت» به مثابه جامعهای «انگاشته» زاده فرایندی سیاسیست که در آن گروهی از مردم، صرف نظر از تفاوتها و تکثر داخلیشان، به درکی از حق تعیین سرنوشت جمعی برای استمرار بقای خود میرسند.
نکتههایی درباره تفکر چپ کرد هراس ایرانی
چند نکته مهم در این بازتعریف مفهوم دولت-ملت وجود دارد که درک آنها برای شکل گیری هرگونه پروژه رادیکال و «واقع گرایانه» چپ در وضعیت کنونی ایران و خاورمیانه ضروری است. و با اینکه بیان این نکات توضیح واضحات به نظر میرسد، این مهم هنوز در تصورات سیاسی اکثریت اپوزیسیون داخلی و خارجی ایران محلی از اعراب ندارد. این نکات ناظر به بُعد منطقهای و بینالمللی جنبشهای ملی، ماهیت سیاسی و نه "هویتگرایانه" این جنبشها، حق تعیین سرنوشت ملتها، و رابطه جنبشهای ملتهای تحت ستم با جنبشهای طبقاتی و جنبشهای مبارزه برای برابری جنسیتی هستند.
نخست اینکه بازتولید دوگانهی شرق-غرب مدار جنگ سرد، که حتی در دوران خود جنگ سرد هم دینامیسم سیاست جهانی و منطقهای را به درستی تبیین نمی کرد، به هیچ عنوان نشان دهندهی واقعیت مرزبندیها و سلسله مراتب تفکیک سرکوب/مقاومت موجود در جهان مدرن نیست. بازتولید چنین دوگانهای به عنوان شاهبیت سیاستهای چپ و مترقی ناگزیر به بازتولید و استمرار دولتهای استبدادی و ذهنیتهای نژادپرستانهای کمک میکند که از ظواهر «ضدامپریالیستی» خود برای استتار استعمار م
بقیەی مقالەی آقای کامران متین
از واکنش این دسته دلسرد کنندهتر اما همصدایی یا سکوت تاییدآمیز برخی از «چپ»ها بود که با تحلیل این بحث در چارچوب مناسبات جهانی جنگ سرد همچنان تنها شرّ واقعا موجودِ جهان را آمریکا و تنها شکل مقاومت مشروع در برابر این شرّ را در مرکزگرایی و "حفظ تمامیت ارضی" (بخوانید انکار، سرکوب و در حاشیه نگاه داشتن همه هویتهای جمعی "دیگر" به نفع یک هویت خاصِ "فارس-شیعه") به هر بهایی میبینند. اینان درک نمیکنند که شهامت در مخالفت با امپریالیسم داخلی یکی از مهمترین معیارهای چپگرا بودن است، و نه تکرار بیمحتوا و بی خطرِ بدیهیترین عنصرِ سیاستِ سوسیالیستی – مخالفت با امپریالیسمِ غربی – آن هم بدون خطکشی استراتژیک با نظام شبه-فاشیستی جمهوری اسلامی.
از واکنش این دسته دلسرد کنندهتر اما همصدایی یا سکوت تاییدآمیز برخی از «چپ»ها بود که با تحلیل این بحث در چارچوب مناسبات جهانی جنگ سرد همچنان تنها شرّ واقعا موجودِ جهان را آمریکا و تنها شکل مقاومت مشروع در برابر این شرّ را در مرکزگرایی و "حفظ تمامیت ارضی" (بخوانید انکار، سرکوب و در حاشیه نگاه داشتن همه هویتهای جمعی "دیگر" به نفع یک هویت خاصِ "فارس-شیعه") به هر بهایی میبینند. اینان درک نمیکنند که شهامت در مخالفت با امپریالیسم داخلی یکی از مهمترین معیارهای چپگرا بودن است، و نه تکرار بیمحتوا و بی خطرِ بدیهیترین عنصرِ سیاستِ سوسیالیستی –لازم است بر این نکته تاکید کنم که هدف این متن متقاعد کردن افراد و جریانهای گروه نخست به اعتراف به کژفهمی خود نیست، چرا که هم راستایی اصلاح طلبی، اقتدارگرایی، ملیگرایی، و شوونیسم فارسمدار در راستای سرکوب حاشیهها – علیرغم تفاوتهای سیاسی و رقابتهای داخلیشان بر سر قدرت – پدیدهایست نه تازه و نه غیرمنتظره. آنچه ناامیدکننده است پیروی حداقل بخشی از چپ ایرانی از برداشت تکبُنی و نژادپرستانه ناسیونالیسمِ ایرانی از ملت، فهم مرکزگرایانهاش از دولت و اجتنابشان از درک وضعیت عینی و پتانسیلهای رهایی بخش موجود در دیگر نقاط ایران و منطقه است. این کژفهمی راه را حتی به روی تصور چند و چونی یک جریان چپِ پیشرو سراسری هم بسته است. بنابراین اینجا مایلم این موج واکنشهای خصمانه به اظهاراتم را بهانهای کنم برای بیان نکاتی درباره "مساله کرد" و "مساله ملتها" در ایران.
درباره «دولت-ملت»
فهم دولت-ملتهای کنونی به عنوان مقیاس بیبدیلِ امرِ سیاسی و تفکیک مرزهای سرزمینی دولت-ملت ها به عنوان تنها تعریف مشروع هویتهای سیاسیِ دارایِ حقِ استقلال و آزادی، ناشی از اشتباه گرفتنِ امری قراردادی با امری طبیعی است.
بی تردید، غایت مفهوم و ساختارِ «دولت-ملتِ مدرن» شکلدهی و سامان دادن به ذهنیتها و هویتها در چارچوب مرزهای سرزمینی دولتهاست. اما واقعیت این است که نه مرزهای دولت-ملتها توانستهاند جمعیتهای درونشان را همسان کنند، و نه مسالهی شکلگیری ملتها امریست «درونزا» (endogenous) که از طریق آن بشود آغاز و پایان مرزهای دولت-ملتها را به آن تحمیل کرد. اگرچه درونزا نبودن هویتهای ملی به این معناست که از فرهنگ، تاریخ و زبان مشترک به عنوان در دسترس ترین ابزارهای شکلگیری چنین هویتهایی استفاده میشود، اما هویتهای ملی در مرحلهای بنیادیتر خود را از طریق تمایزات و تضادهای سیاسی – و نه صرفاً فرهنگی – با دیگر ملتها یا هویتهای جمعی تعریف میکنند. به عبارتی دیگر، فرآیند تشکیل هویت ملی با «دیگری سازی» سیاسی (Othering) دیگر هویتهای جمعی همراه است.
با این حال، حیطه منطق دیگری سازی صرفا محدود به مرزها نیست. درون مرزهای دولت-ملتهای مدرن، مرزهای سیاسی و مرزهای «جوامع انگاشته» (Imagined Communities) – یا همان مرزهایی که حول آنها فرآیند دیگری سازی شکل میگیرد – اغلب فاقد حتی حداقلی از انطباق هستند. به ویژه در دولت-ملتهایی چون ایران که به طور مستمر و در مدت بسیار کوتاهی نظم امپراطوری پیشاسرمایهداری را با نظم سیاسی مدرن مبتنی بر دولت-ملت – که وجه ممیزه تاریخی آن "حق حاکمیت مدرن" (sovereignty) است – و بدون توسعه داخلی سرمایهداری جایگزین کردهاند. این وضعیت موجد تضادی ساختاری است که برای مهار آن خشونت سازمانیافته دولتی به شکلی نظاممند به کار گرفته میشود. با چنین پیشینه تاریخی در ایران، آغاز روند تشکیل دولت-ملت – پیش از توسعه نظاممند روابط اجتماعی سرمایهدارانه، که پایه اجتماعیِ حاکمیتِ مدرن است – با تحمیل خشونتبار یک مرکز تکبنی «ف
دوستان من مقالەی کامران متین را در جواب بی بی سی و ئوپوزسیون تمامیت خواه در این صفحە میگذارم بە دلیل طولانی بودن آن در چند بخش آن را پیادە میکنم مقالەای جالب و جواندنی در جواب فاشیزم مرکز گرا
پاسخ تحلیلی کامران متین به واکنشها به اظهارات اخیرش در برنامه "۶۰ دقیقه" بیبیسی فارسی
اظهارات من در برنامه ۱۸ تیر برنامه "۶۰ دقیقه" تلویزیون بیبیسی فارسی مبنی بر نگرانی دولت ایران از احتمال استفادهی نیروهای سیاسی کرد از ضعف دولت مرکزی برای آزادسازی مناطقی از کردستان ایران در صورت وقوع جنگ بین ایران و آمریکا، و تاکید من بر این نگرانی به عنوان دلیل اصلی تمایل دولت ایران در این مقطع به گفتگو با نمایندگان برخی احزاب سیاسی کردستان، خشم بسیاری از ملیگرایان ایرانی از طیفهای سیاسی گوناگون را برانگیخت.
مدت کوتاهی پس از مصاحبه من، در حرکتی بیسابقه بیبیسی فارسی در یک توییت رسمی از اظهارات به زعم این رسانه "بحث برانگیز" من اعلام برائت کرد. این در حالی بود که با توجه به پخش زنده مصاحبه من به عنوان "مهمان" و نه "کارمند" بیبیسی، مطلقا دلیلی برای این اعلام برائت وجود نداشت. لازم به ذکر است بیبیسی فارسی در موارد متعددی در گذشته هیچگاه از اظهارات مهمانان و حتی کارمندان نیمهرسمیش – که اظهارات "بحث برانگیز"ی نظیر ستایش از رهبر جمهوری اسلامی که دادگاه معروف به "میکونوس" وی را یکی از آمرین ترور سیاسی رهبران کرد در برلین معرفی کرده، و یا از فرمانده "سپاه قدس" که یکی از پشتیبانان اصلی رژیم اسد که متهم به ارتکاب جنایات جنگی است – اعلام برائت نکرده است.
وجه مشترک تمامی واکنشهای خصمانه به اظهارات من در توصیف دورنمای احتمالی سیاست احزاب کرد ایرانی در صورت وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا، ابراز هراس و خشم از عبارت "آزادسازی" کردستان توسط نیروهای کرد بود. در این نگاه مشترک کرد هراس، ناسیونالیستهای ایرانی که فهم سیاسیشان با خوانشی مرکز گرایانه از سرحدات دولت-ملت مدرن به پایان میرسد – و به دلیل عدم درک تفاوتهای بنیادین ساختار غیر متمرکز امپراطوری-پادشاهیهای پیشامدرن و دولت-ملت مرکزگرای مدرن، کلیت قلمرویِ ایران پیشامدرن را حق طبیعی دولت-ملت فارس مدارِ ایران میدانند – نشان دادند که در پس ادعاهای آزادی خواهانهشان یکصدا و متحد به دنبال استمرار دولت-ملت ضد-دموکراتیک و تک-بنی موجود هستند که شرط وجودش انقیاد ملل غیر فارس و سرکوب حاشیهها بوده و هست. آنها نشان دادند که در رسیدن به این مقصود ابایی از همسویی و حتی همکاری با هر نظام سیاسی مستقر از جمله حکومت جمهوری اسلامی، که برخی از این افراد و گروهها داعیه دار مخالفت با آن هستند، ندارند.
قسمتی از نوشته آقای حسن راشدی . جهت درک و شناخت مسیر مبارزه در اوضاع کنونی !
مصاحبه های اخیر افراد شاخصی از اصلاح طلبان کشور با رسانه ها نشان می دهد گسترش فوق العاده حرکت هویتخواه، خودباور، خودشناس و عدالت طلب ترکان ایران سبب شده است که پان ایرانیستهای تمامیت خواه با نام و مارک اصلاح طلب قلع و قمع ترکان عدالتخواه ایران را در اولویت برنامه های نژاد پرستانه خود قرار داده اند تا جایی که از مخالفین و نیروهای برانداز جمهوری اسلامی در خارج از کشور برای مقابله با فعالیت مدنی و انساندوستانه و حق طلب ترکان داخل کشور دعوت به یاری و همکاری کرده اند!
همه اینها نشان می دهد فعالین حرکت ملی آذربایجان چقدر باید هوشیار باشند و اختلافات سلیقه ای و گروهی را به کناری نهاده و منافع ملی را ارجح بر منافع شخصی و گروهی دانسته بجای تضعیف یکدیگر و یا به فکر در راس قرار گرفتن، به اتحاد و در کنار هم و پشتیبان و یار و یاور هم بودن فکر کنند که دشمنان آنها در فکر تضعیف و حتی نابودی همه فعالین حرکت ملی مدنی بدون توجه به نوع طرفداری آنها از فرد و یا طرز فکر خاص هستند!
اقاي مزدك بامدادان گرامي /بدين وسيله بطور رسمي از جنابعالي دعوت مي كنم كه در يك گفتگو دو و يا سه نفر در خصوص پرچم شير و خورشيد شركت نماييد،از شركت شما در اين بحث خوشحال خواهم شد
دوست گرامی، احد قربانی دهناری، شما چنان سخن می گوئید که تو گوئی در ایران دو گروه باهم می جنگند، یک گروه آدم های خوب و یک گروه هم آدم های بد، سرانجام هم حتما آدم های خوب پیروز خواهند شد و آدم های بد شکست خواهند خورد، (مانند فیلم های سینمائی!) ای کاش این چنین بود اما بدبختانه این چنین نیست!
دوست گرامی، احد قربانی دهناری، هنگام نبرد با رژیم دژخیمان و شکنجه گران به پشت سرتان هم نگاهی بکنید! که اگر به پشت سرتان نگاه کنید خائن های آماده به کاری را خواهید دید که آماده خنجر زدن از پشت هستند!
دوست گرامی، احد قربانی دهناری، برای آن که بدانید سخن از کدام خائن هاست به نوشتاری در لینک زیر نگاه کنید
http://iranglobal.info/node/69652
"" با حکومت فارسستانیان، شیر به شیره مواد مخدر و خورشید به خرافه ختم شد "" پیدایش پرچم ایران را باید در حکومت تورکان یافت، افول ایران، با اوفول تورکان در قدرت مرکزی، آجین است، آخرین دست آورد مافیای سپاه "" حلقهٔ اصفهان سردمداران سپاه "" است، انقلاب مدرن مشروطه و اعدام شیخ فزللاه نوری شیرازی آخوند، خشم مرتجع مرکز بر افروخته شد، شاهنامه خوانی را شروع کردند و بعد از ۱۰۰ سال تنبلی ذهنی / فکری با عایدات مفت نفت، آخوند هندی خمینی را در ماه دیدند، "" شاهنامه باعث شد با جوگیر شدن جامعه به اسطوره و افسانه، عکس آخوند در ماه متجلی شود "" صد سال پیش با انقلاب مشروطه، انقلابیون تورک، آخوند را نه تنها در ماه ندیدند، بلکه در مرکز به دار آویختند، اینک بدون عایدات مفت نفت، چاه جمکران و ساختارهای علم در جامعه فارسی، هر روز جهل تولید میکنند، ناسیونالیزم فارسی در آخرین اقدام، دست به دامان پ ک ک و کومله در
در نروژ شد تا دوباره آزربایجان را در حبس نگاه دارد، غافل از اینکه آزربایجان از پ ک ک و پژاک و کمونیزم و اسلام عبور کرده است هر چند یک عده ابله چپول، جامعه شناس، تودهای نمیخواهند باور کنند.آقای توکلی شما نوشته اید هدف نژادپرستان آریایی خفه کردن گونا گونی اتنیکی ایران است. چطور این را متوجه شدید. دقیقا مشکل شما و چپ و رفقا در اینجاست که با یک کتاب کسروی پرچمدار میشوید و با نق نق رفقا و شعار قلابی دفاع از ملل تحت ستم بساط را جمع میکنید. بی جهت نیست که تجزیه طلبان به بهانه های مختلف در این سایت همه چیز ایران را به مسخره گرفته اند. این ترک ها در به زیر بغل دادن هندوانه استاد هستند و مخصوصا به افراد ساده دل .شما کمونیست ها مردم ایران را خفه کردید یا پرچم شیر و خورشید.
ســـالام دوســـلار...
آقای توکلی و دوستان..... همانطور که به درستی اشاره کردید , دو عامل اصلی که ایران را تجزیه خواهد کرد یکی نژاد پرستی آریائی و دیگری جمهوری جهل و جهالت , آپارتاید و استعمارگر داخلی اسلامی ایران است. شاید بتوان در همچنین روزهای تاریخی و حساس که صدای پوتین سرباز های بیگانه در نزدیکی مرزهای کشور شنیده میشود, تمام ملت های ایران را برای یک آرمان مقدس به هم پیوند داد ولی متاسفانه افکار روشنفکران به اصطلاح ایرانی آریائی هنوز در دوره یخبندان 2500 ساله آن چنان منجمدمانده است که نه تنها قدرت تفکر را از دست داده اند, بلکه سعی در ذوب کردن این تفکرات کوه های یخی به یک دوره حرارتی بیش از حد طولانی کره زمین احتیاج است . شواهد عینی نشان میدهد که متاسفانه تا آن موقع خیلی دیر خواهد شد. بقول یک نویسنده اسکاتلندی « جیمز کلمن » ..How Late It Was, How Late...بهترین ها را برایتان آرزومندم.
سالام _ این پرچم مربوط به دوران قاجاراست.ولی پان فارس های نژادپرست آنراهمچون بسیاری دیگربرای خودمصادره کرده اند.
دید،این ملت هاتوسط نژادپرستان نابودمیشوند،این ماییم که تحت ستم فرهنگی میباشیم ،پس ماپان نیستیم این پان ونژادپرستان فارس هستند.پان فارس زاده انگلیس خیلی چیزهارابرای خودشان مصادره کرده ومردم وروشنفکرازآن بیخبرمیباشد.
همانطورکه امیرکبیر رابرای ملی گرایی کورپان فارس وپان ایرانیست هامصادره کرده اند.
همانطورکه آهنگ های موسیقی مقامی رادزدیده وبرای خودمصادره کرده اند،همانطورکه شخصیت های تاریخی مثل ابن سیناوحافظ.مولوی.نظامی.خواجه نصیروغیررامصادره کرده ومردم ازآنهابی خبرند.
همانطورکه سرزمین توران رابجای ایران افسانه ایی فردوسی غالب میکنند.
همانطورکه آثارباستانی سومری ،آکدی،اعیلامی،مادوغیررابنام ساسانی وهخامنشی برای مردم تغذیه فکرکرده اند
جناب توکلی ،نوشته شما بسیارعالی بود،شماوقتی چهل میلیون تورک ازخوراسان ومرکزی وجنوب رانمی بینی که صدسال است بتوسط نژادپرستان محوفرهنگی میشوند،
عرب وبلوچ وکوردوتورک راباید
البته منظورمن ازفارس پان فارس های تمامیت خواه شئونیست هاست.
ماییم که صدسال است آسیمله میشویم ،بتوسط کی میشویم ؟آیافارس ها بتوسط ماآسیمله میشوند؟،که ماپان باشیم؟
این پان فارس هاهستند،که بازیاده خواهی ملل درون هزاران ساله ایران راازتفکرایرانیت فراری میدهند،پس تجزیه طلب واقعی آنهایند.
"" گفتمانهای جدید، فرضیات پوچ گفتمانهای کهنه را، سلاخی خواهند کرد "" با گلوبلایزیشن و جهانی شدن، گفتمانها وارد جنگ بقا خواهند شد، ۱- گفتمان پسا ساختار گرا ئی، پست مدرنیسم، کوههای قندیل و رژاوا به گفتمان "" صلح، امنیت، اشتغال و پیشرفت "" خواهد باخت، جامعه شناسهای ابله ما در خواهند یافت "" کارافرینی برتر از جنگ چریکی پ ک ک - رژاوا "" است. ۲- گفتمان نقش مخرب جامعه شناسان در عقب ماندگی فارسستان، با نظریه سازی پیرامون "" غرب گرا ئی در پیش از انقلاب و پان تورکیزم کذا ئی بعد از انقلاب "" تبدیل به گفتمان حاکم خواهد شد. ۳- با فارسستان در افق از دست دادن عایدات نفت، شکست ناسیونالیزم فارسی و چرا ئی آن، با برجسته شدن این گفتمانها وارد فاز جدید خواهند شد>>
"" چرا ناسیونالیزم فارسی، ظرفیت ملیت سازی تورکیه مدرن یا یونان مدرن را ندارد؟ "">>
"" چرا ناسیونالیزم فارسی، ظرفیت ملیت سازی تورکیه مدرن یا یونان مدرن را ندارد؟ "" ناسیونالیسم و ملت - دولت سازی در تورکیه، مراحل احیا و باز سازی خود را، زمانی توسط آتا تورک تکوین کرد که هنوز
موسسات و بنیادهای دوران امپراتوری عثمانی، پا بر جا بودند، بدین سبب باید ویران میشدند تا تورکیه نوین روی خاکستر آن، ایجاد شود، فارسستان فاقد این پیش زمینه است، یونان مدرن نیز و ناسیونالیست آن، نه تنها هیچ دشمنی با امپراتوری بیزانتین نداشت، بلکه خود را بخشی از میراث آن مخصوصا مذهب مسیحی تلقی میکرد، یعنی در حالیکه با رد امپراتوری عثمانی به استقلال رسید رگههای امپراتوری بیزانتین را با افکار دمکراتیک سالهای ۱۸۵۰ پیوند داد، فارسستان و ناسیونالیزم فارسی، با گذشته کذا ئی خود، بیشتر از ۲ هزاره فاصله دارد، هزار سال حکومت عرب ها، بیشتر از هزار سال حکومت تورکان، جامعه شناسهای ابله اینها نیز، پیش از انقلاب غرب گرا ئی را کشف کردند و بعد از انقلاب پان تورکیزم کذا ئی را، وقتیکه یک عده ابله , جامعه شناس یک جامعه هستند تاسیس دولت - ملت به این ساده گیها نیست, وقتیکه جامعه شناس ابله یک جامعه، توان ذهنی آن را ندارد تا دریابد جوامع تورک بیشترین میزان روحیه کار افرینی در خاورمیانه را دارند و در "" دوران پایان دوره نفت و گاز و آیدات مفت آن که ستون فقرات ناسیونالیزم فارسی را تشکیل میدهد "" به نصف ایران با اتهام پان تورک کذا ئی الان جنگ میدهد، شما شاهد تشکیل دولت - ملت مدرن نخواهید بود، شاهد گسست در تمام ابعاد جامعه خواهید بود.
"" ناسیونالیزم فارسی و پرژهٔ دولت - ملت سازی در فارسستان و مقایسه آن با تورکیه آتا تورک و یونان "" ملیت یونانی، موجودیت خود را، به کلیسای ارتدوکس که روسیه از آن حمایت کرد و حمایت انگلستان از استقلال یونان از امپراتوری عثمانی برای جلوگیری از سقوط یونان به آغوش کلیسای ارتدوکس روسیه مدیون است، ملیت و ناسیونالیزم تورک به رهبری آتا تورک، قادر بود گفتمان "" در دوران امپراتوری عثمانی، ما خادمین یونانی ها، ارامنه و دیگر مسیحیان بودیم "" و با نابودی امپراتوری عثمانی، تورکیه نوین را پایه گذاری خواهیم کرد بنا نهاد. ناسیونالیزم یونانی، امروز دیگر به گفتمان واهی "" یک نیروی تاثیر گذار در بالکان "" باور ندارد، مقدونیه شمالی تاسیس شده و کشورهای بالکان میدانند ناسیونالیستهای یونانی، از اسلوبودان میلسویچ حمایت کردند، این در حالیست تورکیه نه تنها در بالکان، بلکه آسیای مرکزی و قفقاز، در حال نفوذ بیشتر است. ناسیونالیزم فارسی در حالی در حال و هوای "" گسترش قلمرو "" در عالم هپروت سیر میکند که بزودی از ارمنستان نیز، منزوی تر خواهد شد.
"" ناسیونالیزم برای اولین بار، در قرن ۱۶، در انگلستان پا به عرصه وجود گذاشت "" به مدت ۲ قرن، این ناسیونالیزم در انگلستان ماندگار بود تا اینکه فرانسه و آلمان، ناسیونالیزم را وارد گفتمان دولت - ملت کردند، روسیه با پشت سر گذاشتن " ایوان کبیر که به پرداخت مالیات به مغولها سرباز زد، ایوان مخوف، کاترین کبیر، پتر کبیر به قلمرو خود افزوده بود ولی ناسیونالیزم و ملی گرای روس، هنوز سالها از انگلستان، آلمان و فرانسه عقب بود، با تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، ناسیونالیزم روسی کمی عقب نشست، با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، هنوز بحث ناسیونالیزم روسی وارد یک چهارچوب تعریف شده نشده، لطفا دقت کنید خراجی که مغولها از روسها میگرفتند نطفههای تشکیل ناسیونالیزم روسی را کاشت، مغولها باعث شدند روسها به درک اقتصادی برسند، نه شاهنامه، امروز الیت روس، بین انتخاب پروژهٔ دولت - ملت سازی، روی ۲ کشور زوم کرده اند، یونان یونان یا تورکیه، شاید یونان به دلیل مذهب ارتدوکس الگوی خوبی برای روسیه مدرن باشد.
سالام _ جناب لوایی عزیز،این حقیرمتنی دررابطه بانوشته قبلی شماراجع به آقایان ارک وراشدی درگروه 1400 نفری جمتاو1300 نفری آزربایجان گوندمی نوشته وپخش کردم.
این نوع چیدمان سیستم حکومتی درشریک نفت خواری وپدر سالاری انگلیس وغرب برای پان فارسیسم است که انقلابهارامنحرف میکند،البته درتفکرایرانیت .اینجاتنهابه چندنکات اشاره میکنم،
1 _ شمادراین نوشته دست به نکات ریزی گذاشتیدکه حق هم دارید.ودرخارج تشریف دارید،جایتان امن است.بسیارهم خوب نوشته اید. نسبت به جایگاه ومکان هاتوجه کنید.
2 - درموردجنگ باسیستم نه نام های شاه وشیخ حق ودرست میباشد،بفکرم شمادراین مورداشتباه میکنید.
همانطورکه درجواابیه بشمادرگروه هانوشته ام بایدتوجه کرد.
3 - این سیستم حاکم وبرقرارشده پان فارسیستی نژادپرستی است ،که حامی ارمنستان وچین وپ ک ک میشود،دقت کنید،اگرفردا افرادی مثل تبریزی سوسیال دروغین واقبال اقبالی وکوروش زعیم وبهزادکریمی ورجوی هم حاکم شود،بایدازاین هانیزهمان توقع شاه وشیخ راداشته باشی .
پس نوع حکومت وافراددلیل حمایت ازارمنستان وروس وچین وپ ک ک نیست.
ولی اگرچنانچه فردایی آزربایجان استقلال گیردوبازهم اگرنتواند نوع درست سیستم حکومتی رابرقرارسازد.به سرنوشت انقلاب اکتبر.کوبا.ایران.مصرالجزایر ووگرفتارخواهدشد.
دوست وسرورگرامی ،شمابایداین مسایل رادرنظرگرفته تاجایگاه آقایان ارک وحسن راشدی را بدرستی درک کنید.
درست بيست و پنج سال پيش (1994)با اينكه هنوز چپ بودم با خواندن جزؤه كوچك "داستان شير و خورشيد " از احمد كسروي بدون توجه به متلك هاي رفقا ،پرچمي با نشان شير و خورشيد در خانه ام نصب كرده بودم .پس از چند سال يواش يواش متوجه رشد روز افزونر نژاد پرستي پانيرانيستي أريائي شد م و از ان پس بي سر و صدا پرچم شير و خورشيد را از روي ميز كارم برداشتم و در پستوي خانه ام پنهان كردم .ايران كشوري بزرگي است با اتنيك ها ،زبان ها ،گويش ها و اقوام مختلف ،نژاد پرست هاي أزيائي هدف شان از شير و خورشيد خفه كردن گوناگوني و تنوع اتنيكي ايران است و يك سان سازي و نا بودي زبانهاي مردمان ايران هستند ،خوشبختانه با ورود جهان به عصر ديجيتال دكان نژاد پرستها پانيرانيست ها از رونق اقتاده است .
درست بيست و پنج سال پيش (1994)با اينكه هنوز چپ بودم با خواندن جزؤه كوچك "داستان شير و خورشيد " از احمد كسروي بدون توجه به متلك هاي رفقا ،پرچمي با نشان شير و خورشيد در خانه ام نصب كرده بودم .پس از چند سال يواش يواش متوجه رشد روز افزونر نژاد پرستي پانيرانيستي أريائي شد م و از ان پس بي سر و صدا پرچم شير و خورشيد را از روي ميز كارم برداشتم و در پستوي خانه ام پنهان كردم .ايران كشوري بزرگي است با اتنيك ها ،زبان ها ،گويش ها و اقوام مختلف ،نژاد پرست هاي أزيائي هدف شان از شير و خورشيد خفه كردن گوناگوني و تنوع اتنيكي ايران است و يك سان سازي و نا بودي زبانهاي مردمان ايران هستند ،خوشبختانه با ورود جهان به عصر ديجيتال دكان نژاد پرستها پانيرانيست ها از رونق اقتاده است .واقعيت اين است ،بر قراري حكومت ديني در ايران ،موجب رشد افكار ملي گرايي در هر سو شد ،
واقعيت اين است ،بر قراري حكومت ديني در ايران ،موجب رشد افكار ملي گرايي در هر سو شد ،اريايي هاي نژاد پرست پانيرانيستي از يك سود و در سو هاي ديگر افكار توروك پرستي ،كرد پرستي تا جايي امروز مرگ بر فارس و مرگ بر ايران در حال رشد است و سخن اخر :كساني كه بر طبل پانيرانيستي مي كوبد ،نا دانسته به تفويت تجزيه طلبي ايران. كمك مي كنند ،ايران به پرچم ي نيازمند است كه نه نشانه الله داشته باشد و نه نشان پانيرانيستي ،نشان پرچم سه رنگ ايران آرمي در بر گيرنده همه ي اقوام و اتنيك هاي ايران باشد،نياز دارد .آري با پذيرش رنگارنگي اتنيكي ايران مي توان جلوي تجزيه ايران را گرفت
مایه خوشحالی که عاقبت فیلمی هم از توموروس ساخته شد تا لاشین و سازاخ و یارادکیری انگیزه ای برای نشاط داشته باشند، چرا که اینها همه توانشان را در آخر هفته، بجای مطالعه و رسیدگی به نوه هایشان، جلوی منویتور میگذارند تا شاید بتوانند بشکلی عقده پراکنی کنند.
https://www.youtube.com/watch?v=Ch9nMKvi7-0
ســـالام دوســـلار...
دوست گرامی yaradiciliq..
برای یافتن این فیلم با ارزش بایستی به کنسولگری قازاقستان در اورنج کانتی کالیفرنیا رفته و اطلاعات بیشتری را بدست بیاورم. طبق اطلاع فرستاده شما , این فیلم بایستی تمام شده باشد. لینک بالائی چند دقیقه در باره ساختن این فیلم اطلاع می دهد. لینک پائینی هم در باره این فیلم با زبان تورکی اطلاع میدهد..
https://www.youtube.com/watch?v=dylMoUzIK8Q
خیلی ممنون از اطلاعات شما و من سعی میکنم هرچه بیشتر ار باره این فیلم اطلاعات جمع بکنم... در ضمن این لینک هم در باره ساختن فیلم توموروس است و صحنه های که استفاده شده را با زبان روسی هم نشان میدهد..
https://www.youtube.com/watch?v=HLYisQW4vjs
بهترین ها را برایتان ارزومندم..امیدوارم این فیلم را هر چه زودتر در پرده های سینما ها تماشا بکنیم..
هومن : درباره داستان خانم راشل زرگریان و کلاه کیپا
کلاه یهودی کیپا در مردم منطقه مرکز ایران هنوز هم پس از شیعه شدن اجباری مردم یهودی تبار استفاده می شود در روستاهای مرکز ایران هنوز مرسوم هست و نشان از یهود تباری آنان دارد جنس بافتنی دارد و مشکی است و کمی پایین تر می آید سادات به اصطلاح سبز آنرا می گذارند در حاشیه خلیج فارس و جنوب سفید آنرا بر سر می گذارند مردم مسلمان شده ولی تماما ریشه یهودی دارد . ایران یکی از بزرگترین مجامع یهودی نشین جهان را در دوران باستان تا ظهور اسلام و بعد شیعه داشت بسیاری از مردم یهود مجبور به تغییر دین به شیعه شدند ولی سنت ها و رفتار های یهودی خود را حفظ کردند .
شما حتما از این چپ ستیزی هفتاد ساله ایرانیان خبر دارید وخودشما هم تفکر.چپ دارید وفضای سیاسی موجود را میشناسید اگر به این فلرسها وتورکها ومطالبشان نگاه کنید پی
میبرید که واقعا باعث تاسف وشرمندگی میباشد .گویا صدسال است جنگ واقعی دارند مطالب انها قابل هضم نیست .ایااین افراد باید در سرنوشت مردم دخیل باشند ؟لذا با توجه به چپ ستیزی فعلی حتما میگویند عمدا این کارهارا صورت میداد تا
بجان هم بیافتند.اگر این قضاوت حتمی را قبول دارید فکریِ دراین خصوص. بعمل بیاورید .ممنون از شما
پس این وسط یاد گرفتیم که باریش پورفسوری میشود راهزن
بود البته هر نوع راهزنی را جواب نمیدهد باید در مورد کشتی
باشد.ولی هرچه فکر کردم اخوندها ریش پورفسوری نمیگذارند
فقط ظریف است که او هم فقط یک لبخند مسخره بلداست که عادت است نه عمدی..جناب سازاخ ظاهرا دیر ازخواب بیدار
شده .این جماعت چهل سال است نفت را غارت میکنند.وگروگان انها مردم هستند.
م
این یک اصل است ،کسانیکه خود را ایرانی نمیدانند حق اظهار نظر در باره تاریخ ایران را ندارند .
نظام کنونی اسلام محصول تاریخی اسلام وشیعیان و بویژه صفویه وشاه اسماعیل است .این نظام در حال حاضر اداره کشور را به عهده دارد و دفاع از مرزهای ایران وتمامیت ارضی ان وظیفه دولت و نظام کنونی است .
مخالفت ما با نظام به هیچ وجه دلیل همکاری با دشمن چه داخلی ویا خارجی نمیتواند باشد .سازمان جنایتکار مجاهدین خلق و عوامل استعمار و تجزیه طلب بدانند برای حفظ ایران وتمامیت ارضی ایران مردم در کنار نظام تا فرصت ملی دیگری باقی خواهند ماند .
نوشته دختر سومری در بالای صفحه منتشر شده نه در بخش هنری
سازاخ تاریخ را هم مثل سومر شناسشان میداند. این راهزنی ها وآدمکشی برای شیعه کردن را از شاه اسماعیل لواط کار ترک صفوی مروج شیعه به ارث برده اند وگرنه ایرانیان همیشه مردانه جنگیده اند.کوروش کبیر با ادیان کار نداشت و آزاد بودند. نقش مخرب ترکان در تاریخ پوشیده نیست. گناه ما نیست اگر شما تاریخ قابل احترام ندارید. ما هرچه داریم خوب یا بد مال ما هست. به بهانه زبان مادری سو استفاده ممنوع. بسوز و بساز مثل اسمت سازاخ که بعد سقوط رژیم شما ها را میبینیم.
سالام _ جناب اقبالی ائدئولوژی اسلامی چه فرقی با کمونیسم دارد؟
یکی اسلام ناب مجمدی وعدل علی واقتصادی توحیدی رابرنامه خودمیداند،یکی نیز عدالت کمونیستی وائوئولوژی جهان وطنی را.
ولی شمابه پان فارس نژادپرستی فاشیستی وناسیونال سوسیالیسم رادراین سایت تبلیغ میکنی ،
اسمت راگذاشته ایی کمونیست ولی برای ناسیونالیسم فاشیستی پان فارسی چاه میکنی.
مگرپان اسلامیسم با کمونیسم چی فرقی دارد؟آیابنظرشمافرقی باشوروی وکوباوکره وونزیولا وجوددارد،
شمادردت مردم نیست ،بلکه ازبین رفتن پان فارسیسم درجغرافیای امروزی ایران میباشد.
دردشماایران هم نیست ،چون که ایران بامردمش باتمام زبانهایش باید عزیزباشد.
نه آنی که ... میخواهی ودرآن غرق هستی
گروگانگیری و رهزنی دریائی و زمینی کاری است که از دوران بانی حقوق بشر و منشور کورش و داریوش و خشایارشا بجا مانده است، تجاوز به حقوق حقه دیگران و ممنوعیت زبان مادری دیگر ملل از خصوصیات و روح تجاوزکارانه پانفارسیمسی آنان ناشی می شود، که فکر می کند با گذاشتن ریش پروفسوری می توانند همه جنایات پانفارسیسم را سرپوش گذاشته و بشوید.
طی هفتاد سال گذشته همیشه چپ ستیزی وجود داشته وظاهرا تمام شدنی نیست .حزب توده همیشه خائن ذکر شده
هیچ کجای تاریخ شاهان عدالت نداشته وهمیشه ستمگر بودهولی درواقع هر کس یا هر گروهی بنابه تفکر واهداف خود انرا
خیانت کار مینامند که خود این امر هنوزبطور دقیق برسی نشده است .البته خیانت این حزب انکار نشدنی است ولی مشگل در برخورد با این موضوع است.در جوامع مختلف چپ را یکسان
نمیبینند اما متاسفانه در ایران همه را یکی بحساب میاورند
انچه درمورد چپ درجریان است قضاوت غیر عادلانه ای بوده
که رها نمیشود بعبارتی حق چپ کجاست ؟چرا به سرکوب واعدام وشکنجه انها توجه نمیشود ؟شک نکنید اگر چپ اعتراض خودرا به مجامع بین المللی ببرد دستش خالی نخواهد بود چگونه درحالی که حق اولیه انها مبنی بر ازادی بیان رعایت نشده وبرعکس با شکنجه واعدام سرکوبب شده از انها بازخواست میکنید؟از حزب توده به بعد شرایط بدتر شده لیکن
ما ایرانی ها همیشه باید بادنیا فرق داشته باشیم..مثلا
وزندگی مردم بدبخت گویای ان میباشد.انهم کشوری با این ثروت..هرگاه کشوری از فضای سیاسی مناسبی برخوردار بود
میتوانند حق خودرا عنوان ومشگلات را مطرح نمایند.وقتی فضای حاکم خفقان.بود واعدام درانتظار انان باشد بدیهی است
که سیاسیون ومبارزین هرچقدرمسیر سالمی رادرپیش گیرند.باز
هم خطا خواهد بود بعبارتی خطا وخیانت زائیده خفقان وسرکوب است .البته این به معنای تائید ان نیست .چرا مخالفین چپ هیچوقت سراغ حاکمین وشاهان نمیروند؟مگر ظلم انها
موجب سانسور وبساط شکنجه نبوده است ؟بحث من بر سر
انچه گذشته نیست بلکه این مورد است که ما منشارا رها کرده
ایم .دراین مباحث ابتدا به ساختار وعملکرد رژیم میپردازند نه
به قربانی یا معترض هرچند که خطاکارباشند بازهم اول سراغ
عملکرد نطام حاکم میروند.در اخر فکر میکنم همسایگی ما
موجب بسیاری از این مسائل شده است .امید است انصاف درکارباشد وگرنه حزب توده انچنان قابل بحث ودفاع نیست.
"" فیلم توموروس آنا، ملکهای که سر کوروش را از سرش جدا کرد، بزودی در تمام دنیا، به نمایش در خواهد آمد "" لاچین lachin عزیز، با تشکر، آیا فیلمی از این حماسه ساخته شده؟ باید کل قفقاز و آسیای مرکزی را با "" نسل احمدی نژاد "" آشنا کرد که هیچ تمام دنیا بایند نسل "" پسا مدرن و پسا ساختار گرای نسل احمدی نژاد را "" بشناسند. بخشها ئی از این فیلم را ببینید >>
https://www.sabithaber.com/tomris-filmi-yayinlandi-tomris-kimdir-11462/
این تهرانلی و یا سازاخ هرروز شنبه، مانند گدایان شب جمعه، پاراگراف شناخته شده خودش را برای تحریک کاربران مینویسد و خود را مانند ساتن مخفی میکند و از درگیری کامنتگزاران دستها... را بهم میمالاند.
"" اثرات مخرب فرهنگ شعر و شاعری زبان فارسی "" آینده گرا ئی در راس اولویتهای دانشمند تورک آزربایجانی "" Dr Igor Ashurbeyli " ایگور آشور بئیلی" است، تا حالا ۲۰ هزار نفر به عضویت " آسقاردیا Asgardia " در آمداند، تولد اولین انسان در فضا، گسترش دانش و پیشرفت دامنه نفوذ انسان در فضا و هاکزا اهداف دیگر "" ایگور آشور بئیلی "" است. فرهنگ شعر و شاعری و شاهنامه، با لغات محدودی که دامنه آن از ۶۰۰ لغت فراتر نمیرود و شاهنامهای ۸۰۰ صفحهای را با ۶۰۰ لغت سیاه میکند، توان خواندن و درک مطلب را از فارسستانیان گرفته است ، بیشتر در مورد آینده گرا ئی بخوانید تا با دانشمند تورک آزربایجانی آشنا شوید. >>
Asgardia’s leader, the Azerbaijani billionaire, Dr Igor Ashurbeyli, a scientist and entrepreneur, has set the goal of achieving the first human birth in space in the next quarter of a century and we are now working with scientists across the world to achieve this monumental breakthroughhttps://www.express.co.uk/news/science/1143650/who-wants-to-live-foreve…
Asgardia’s leader, the Azerbaijani billionaire, Dr Igor Ashurbeyli, a scientist and entrepreneur, has
جناب دو شعار شما قابل فهم است اما این تورک به تورکستان
را ما متوجه نشدیم وذر واقع کمی تضاد دارد.فراموش نکنیم
ما همواره باید حق وحقوق ودر اصل نظر مردم را باید فراموش نکنیم.
کمنت زیر" آنونی موس" نه تنها تکراری بلکه دزدی و کپی رایت از کمنت های ایرانیان ضد پان ترک است. لاشین مغول زاده در این کمنت فارسها ، جای ترک و ایرانی را عوض کرده و در این سایت قرار داده.
امید است مسئول سایت این امکان ... را از این فاشیست تجزیه طلب ضد ایرانی بگیرد و تا او نتواند بدون کنترل در این سایت کمنت و مقاله بگذارد.
از زمان اعتراضات دوسال گذشته ومدام صحبت بر سریک رهبری وهدایت کردن اعتراض به یک کانال مشخص بود تا بتواند عملا برنامه دهد وهماهنگی های لازم صورت ودرنهایت
همه چیز از این مسیر عبور کند.بیشک جزئیات نیز مد نظر میباشد.اما امروز میبینیم علی رغم رفغ این طلسم کسی حمایت نکرده ودلسردی بیشتر شد..این فرصت خوبی بود اما متاسفانه
همگی این اتفاق راحمایت نکردند وفقط باید گفت متاسفم.
جای تاسف بسیار است که.اختلاف وانتقاد شما وفارسها از ن
حدود خارج وتبدیل به حرفهائی شده که ماهیت ضد انسانی و
اخلاقی خودرا روکردید ونشان دادید چه کسانی هستید .ننگ بر این تفکر ننگبر تورک وفارس .البته افراد این سایت را مد نظر دارم ودیگران مانند شما نیستند وشاید از عوامل رژیم هستید.
زبان ارتجاعی پانفارس
به خدمتکاری گماشته شده اند!، تا بعنوان ترحم بدستور سلاطین تورک، پادشاهان سلجوقی و قاجار در بیابانهای مناطق کویری ایران اسکان داده شوند، این قوم کولی اکنون نه تنها حد و حدود خود را نمی شناسند، و به آن قانع نیست، بلکه بطور خنده آوری، لقمه های بزرگتر از دهن برداشته، خود را به غلط، مالک جغرافیای موسوم به ایران دانسته مردم را بخود میخنداند. گویا بتصور واهی فکر میکنند، با آن قیافه های جزغاله شده شان، از دیگران برترند. همین امر سبب شده است، که اینان از درک واقعیتهای موجود جامعه ایران عاجز باشند. ادعای های نادرست این قوم کولی تبار و مهمان، با تصورات باطل خود، و با گنده گوئی های خنده آور سبب شده است، که ملل غیر فارس در آینده باید چاره ای بیندیشند، تا حد و حدود این قوم کولی تبار را به آنان نشان دهند، تا با خصوصیات کولیگری و زیاده خواهی، دم از برتری طلبی نزنند.ناسیونالیسم ایلاتی تمامیت خواه، مرکز گرا بدلیل وابستگی آرمانی به فئودالیسم کویری، در زبان اجتماعی سیاسی نیز ناتوان و ارتجاعی است. مدام از تمامیت ارضی و تحمیق و هژمونی کولیگری بر کل ایران، به زنجیر بستن ملل غیر فارس به بهانه ایران سر میدهد. اینان که فرهنگ مستبد و ارتجاعی امثال شاه معدوم، رژیم اسلامی، و مفتخورهای آریا مهری لس آنجلسی را تبلغ میکنند. با آن شکل وشمایل کولی وار، با پوست جزغاله شده شان در دمای چهل درجه کویر لوت، بطور تمسخر آمیزی خود را برتر از دیگران دانسته، قصد دارند فرهنگ کولی گری و بیابانی خود را بر ملل ایران گسترش دهند. اینان که از بیابانهای دور و بی آب و علف هندوستان خانه بدوش گشته، قرنها در دامنه کوههای پامیر سرگردان بوده اند، لاخره برای امرار معاش به فالگیری، مارگیری، رقاصی و خدمتکاری در دربار پادشاهان تورک،
مقاله ماناس لاشین ، دست برد و کپی کردن منابع و تحقیقات شوروی سابق است. لاشین مغول تبار که خود را ضد استالین
مقاله ماناس "لاشین" همراه تصاویر آن، دست برد و دزدی و کپی برداری از منابع و تحقیقات شوروی سابق در کشورها و جمهوری های آسیای میانه است. "لاشین " سرخپوست مغول تبار ضد ایرانی که خود را ضد استالین و ضد کمونیست و ضد ستاره سرخ تبریز میداند ، مانند سایر پان ترک تجزیه طلب، مدام از دست آوردهای تحقیقات شوروی کمونیستی سابق سوء استفاده میکند ، چون ترک و ترکستان ، فاقد هرگونه تمدن و فرهنگ پیش از انقلاب اکتبر است ، و غیر از کشک و قارا و پنیر تبریر و ماست بهبهان ، کالا و عرضه و دست آوردی ، برای بشریت نداشته.نویسنده مدام از ابله بودن سخن میگوید وبعد از دانشمند ی
تر ان هستند .هرچقدر تبلیغ کنیم ومردم را به صلح دعوت نمائیم شرایط به درک صلح تمام شود این ابزارها نیز کم کم ازکه ظاهرا تنها دانشمند دنیا محسوب میشودبا چه اب وتابی تعریف میکند.حال با همان زبان خودش میگویم اخر ابله دانشمند در هر کشوری وجود دارد چراکه همه از یک مشخصات
برخوردار ولی عده ای محدود فراتر از دیگران هستند که البته
شرایط خاصی موجب رشد فکری این عده میشود.بگذریم
اخر مرد حسابی این چه افتخاری دارد که کسی دانشمند کشتن
باشد وتازه.سروصدا کنیم واز افتخار ان بگوئیم ؟کشتن ادمها
با این گونه تسلیحات نظامی چه خاصیتی دارد ؟کجایش افتخار
میباشد؟عجب یکی هنوز اینهارا نفهمیده وتکنولژی کشتار را دارد
با شوق وشعف تعریف میکند.این افراد جانی وقاتل هستند وهیچ توجیهی هم ندارد.شاید بگوئید این یک مزیت دارد تا ان کشور ومردمش خیالشان راحت باشد که هیچ قدرتی انهارا
تهدید نمیکند.اما در دراز مدت این ماشین کشتار به دیگران
میفروشند .وبازهم دنبال ساخت پیشرفته
ذهن ها دور میشود .ایا میدانید سود فروش یک سال اسلحه
میتواند900 میلیون نفر را از گرسنگی برای همیشه نجات میدهد؟یا اگر تسلیحات دریکسال تولید نشود همه را نجات میدهند.وفقر ازبین میرود؟