اینها ایرانی نیستند شناسنامه ایرانی هم ندارند مهاجران پاکستانی اند که حتی زمینی که به قول تو کاوه جویا الونک کوچک خود را روی ان ساخته اند متعلق به مردم ایران است نه اوارگان سیل پیشین پاکستان
بهتر هست که این سایت هم بیشتر در نشر اکاذیب فعالان بلوچ دقت کند چون برای اینها بلوچ پاکستان با بلوچ ایران فرقی ندارد هنوز از گرد راه نرسیده ادعای ارضی به بقیه سرزمین ها را هم دارند
دولت ایران که نباید بچه های پاکستانی ها را بزرگ کند
وقتیکه کودکی بیش نبودم ننه جونم برام قصه میگفت. شبی از شبها تابستان روی بالکن نشسته بودیم و به حرفهای ننه جون گوش میدادم که میگفت:
ننه جون ما ترکها اصلاً از مریخ به سوی زمین آمده ایم. فضاپیمای ما بطرف زمین، جایی که میان دوآب نام دارد و بعدها سومریخ و جدیداً « سومر» نام گرفت، بزمین خورد و مسافران آن چنان بر اثر این سقوط کله ملاغ شدند که آن حافظه ابر انسانی و مریخی خودشان را از دست دادند. از آن پس مریخی ها نام ما را سومریخها نهادند و سومریخ یا سومر کوتاه شده « آن سوی مریخ» و بهتر گفته شود بیرون از مریخ میباشد. به هر حال ساکنان مریخ از قدرت زاد و ولد بسیار گسترده ایی برخوردار بودند چنان که مریخ برایمان تنگ شده بود. در روی زمین هم همان قدرت فوق بشری زاد و ولد تا حدودی پابرجا ماند تا اینکه ما مجبور شدیم خر و اسبمان را زین کنیم و بطرف چین و آمریکا و شمال آمریکا برانیم.
یکی از عوامل ساخت دیوار چین، همان کسترش جمعیت ما به آن سو بود. چینی ها نگذاشتند که ما به کشورشان وارد شویم و ما مجبور شدیم دوباره بسوی غرب تا دریاچه خزر برگردیم.
در کشور آمریکا، دانشمندانش کوشش دارند که بتوانند با دستگاهای بسیار پیچیده، مغز مریخی ما را دوباره برگردانند تا بتوانند کارهای ابر انسانی را که در مریخ وجود دارد همچنین در روی زمین به آن نایل شوند. چندتا از از مغزها فعلاً بدست آمده که زیر نامهای بسیار محرمانه یاراچلیق و یازاچیق و لواییچلیق مشغول فعالیتهای ابرانسانی میباشند.
از اینکه نمیتوانم عکس ننه جونم را که در پای کامپیوتر در حال رصد مریخ است در کانت خود بچاپانم پوزش می طلبم.
این کامنت قابل توجە Azad و دیگر پان تورکها میباشد ،، Azad مینوسید ،،،،،،،،،،،،،،، چهل و پنج پلیس بیگناه ترکیه را که در اتوبوسی نشسته و برای مراعات نظم و ترتیب هواداران در جلوی باشگاه توقف داشت کشتار کردند.
هدف نویسنده مقاله این است که با ارائه فاکت هائی از دوران زندگی پیشه وری، شوروی تحت رهبری استالین را مورد حمله قرار دهد. در واقع امر، مقاله از یک دید ایده آلیستی و بدون پیوند دادن مسائل تاریخی بهمدیگر، نوشته شده است. نویسنده مقاله، این واقعیت را از انظار خوانندگان خود پنهان نگه میدارد که اگر یاریهای دولت جماهیر شوروی نبود، جعفر پیشه وری از رهبران حزب کمونیست ایران ( 1920) با همه درایت و کاردانی که داشت، با آن سهولت به تشکیل حکومت دموکراتیک در آذرببایجان موفق نمی شد. حکومت فرقه دموکرات آذربایجان در شرایطی ایجاد شد که در نتیجه بر افتادن سلطه رضا خانی، آزادیهای نسبی دموکراتیک در آذربایجان و دیگر نقاط کشور به وجود آمده بود. در چنین اوضاع و احوال مساعدی، دهقانان و دیگر توده های زحمتکش درسرتاس آذربایجان دست به عصیان و اعتراض علیه ارباب ها و ژاندارم ها زده و با توسل به
مبارزات مسلحانه توده ای، ضربه های کاری بر پیکر ارتجاع هار وارد ساختند. بدون هیچ تردیدی،جنبش خلق بپاخاسته آذربایجان، جنبش اصیل ومستقل خلق ستمدیده ای بود که طی سال ها از ظلم و بیدادگری دولت مرکزی و اربابان ستمگر و دیگر زالو های اجتماعی سخت به ستوه آمده و اینک در شرایط مساعدی که در صحنه سیاسی کشور ایجاد شده بود، دست به عصیان و مبارزه قهر آمیز توده ای زده بود. در بحبوحه حنگ جهانی دوم، به خاطر نزدیکی رضا شاه به آلمان هیتلری، قشونهای متفقین به ایران حمله کرده و این کشور را به اشغال نظامی خود در آورده بودند. وجود ارتش شوروی در آذربایجان، شرایط مساعدی را برای گسترش دامنه فعالیت های آزادیخواهانه و دموکراتیک در این خطه فراهم آورده بود. اگر دخالت ارتش شوروی نبود ، ارتجاع هار ایران که به منافع قدرت های امپریالیستی خدمت میکرد ، جنبش دموکراتیک خلق آذربایجان را در نطفه، خفه میکرد. اگر شوروی با دادن بیش از 20 میلیون قربانی در جنگ جهانی دوم ، نازیهای هیتلری را شکست نمی داد ، هرگز مبارزینی نظیر پیشه وری نمیتوانستند، حکومت دموکراتیکی را در آذربایجان پایه ریزی کنند. حکومت فرقه دموکرات آذربایجان گرچه در درجه نخست، نتیجه طبیعی مبارزات توده های زحمتکش آذربایجان در راه رسیدن به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی بود ، اما یاری های ارتش شوروی مقیم آذربایجان در شکل گرفتن و ایجاد آن بی تاثیر نبود. به نظر من، نویسنده مقاله عمدا به فعالیت های پیشه وری در جنبش کمونیستی ایران، حزب عدالت( 1917) و ادامه آن، حزب کمونیست ایران ، کوچکترین اشاره ای نمیکند.از دید نویسنده ، پیشه وری صرفا به خاطر خدمت به انسانیت بود که در عمر کوتاه پر ثمر خود آنهمه تلاش و فعالیت میکرد و یازده سال تمام در زندان های مخوف رضا خانی، متحمل آنهمه آزار و فشار جسمی و روحی میشد!
ایرادی ندارد اگر دارد شما به مشابه وطنی اش که اعدام بجای دستگیری هست بپردازید.سالانه نه بلکه ماهانه و هفتگی بیشتر از ان ار اهالی سنی و غیر سنی کشور اهورایی ویرانزمین فقط بخاطر این که سنی یا عرب یا بلوچ یا کورد سنی یا تورک شیعه یا فارس غیر خودی هستند دستگیر و در برخی موارد حتی اعدام می شوند.
ایرادی ندارد اگر دارد شما وقتتان را به مشابه وطنی ان که حمایت از حوثی ها و جیش الشیعی ها و پکک ها و خیلی از تروریست های رنگین تر توسط رژیم و اپوزیسیون نماهایش دارد بگذارید
"ضعف نشان دادن در برابر این رژیم ننگین و کوشش برای "جلب محبت" فقط سرباز رژیم شدن بخاطر حفظ خانه نیست بلکه صف کشیدن برای غذای نذری عوامل رژیم درلسانجلس مادرید و سایر شهر های دنیا توسط روشن فکر نماهای اپو.یسیون نمای پان تورک پان فارس سلطنت طلب رجوی چی کوروش پرست و غیره هست
"ضعف نشان دادن در برابر این رژیم ننگین و کوشش برای "جلب محبت" فقط سرباز رژیم شدن بخاطر حفظ خانه نیست بلکه همنوایی با رژیم در آزری نامیدن تورک هایی هست که می خواهند تورک باشند.
"ضعف نشان دادن در برابر این رژیم ننگین و کوشش برای "جلب محبت" فقط سرباز رژیم شدن بخاطر حفظ خانه نیست بلکه هماهنگی هر چه تمامتر با رژیم در تورکیه و تورک و عرب و بلوچ ستیزی و حمایت بی چون و چرا از جلادانی مثل پوتین و اسد هست....این یک بام و چند هوای عاریا چی ها بر همه عیان شده و با زیر برف کردن کله های متوهم مشکلی حل نخواهد شد.
فاشیزم بی در و پیکر آسوشیتدپرس گزارش داده، نیروهای امنیتی ترکیه تاکنون 568 نفر را به ظن ارتباط با انفجار استانبول و پکک دستگیر کرده است؛ دولت ترکیه هنوز نحوه کمک این 568 نفر به انفجارهای یکشنبه را مشخص نکرده است.
این فاشیزم بی در پیکر در همین سایت نیز از تراف اتراک خود را بە وضوح نشان میدهد کافیست یکم با دقت کامنت های کامنت گزاران پان تورک را بخوانید فاشیزم و بی در پیکر آنها بە خوبی نمایان است مثلأ همین آخرین کامنت قلم زن سایت یعنی اسم تبریز و نام تبریز انحصار آن در دست پان اتراک میباشد یعنی بە فرض محال پدر و مادری انگلیسی زبان در تبریز صاحب کودکی شوند و اسم آن را بە مناسبت تولد کودک در تبریز ،،، تبریز نام گزاری کنند دور از اخلاق است چون اسم تبریز در انحصار پان اتراک است دقیقأ مانند همان ممنوع کردن شلوار کوردی در اورمیە چون انحصار اورمیە در دست فاشیزم بی در و پیکر
است و کسی بە جز پان اتراک حق هیچ نوع پوشیدن لباس دیگری ندارند دوست عزیز شما اول بروید یاد بگیرد حضور دیگران و صدای مخالف را بعد دم از اخلاق بزنید
کرمی جان! با سلام، اردوغان در خبرها گفت: ریشه تروریستهای کرد را از بیخ خواهیم کند! گفت؛ اینها زیاد پر رو شده اند. و از دمکراسی پالمانی ترکیه نهایت سو استفاده را کرده بی رحمی و وحشگری خود را به همه نشان دادند. خارجی ها زیر بغلشان هندونه میدهند، تا در ملا عام، اقدام به قتل و کشتار پلیس، سرباز و مردم عادی از جمله هواداران تیمهای فوتبال دست یازند. رئیس سازمان امنیت ترکیه نیز در خبرها گفت؛ اگر چه کشورهای اروپائی با تبلیغات رادیو تلویزیونی علیه ترکیه شب و روز حلقوم پاره میکنند، و با حمایت مالی، با اسلحه و پولهای کلان از تروریستها کرد حمایت میکنند، تا جامعه ترکیه را به سوریه دوم بدل کنند، اما موفق به این کار نخواهند. از این پس مشت آهنین ملت ترکیه را لمس خواند کرد. مثل زمان جنگ ویتنام و جنگ کره، مخصوصا "جنگ چاناق قلعه" دست از پا درازتر به خانه بر خواهند گشت! در ضمن رئیس اداره آگاهی ترکیه
در خبرها بیان کرد؛ به زودی یک میلشیای نظامی در ترکیه ترتیب خواهد شد تا زندگی را بر تروریستهای کرد که به هیچ احدی ترحمی نمیکنند، جهنم کند. به گفته رئیس پارلمان ترکیه، یکی از نمونه های این اقدام این است، نمایندگان قلابی و طرفدار تروریستهای کرد را از مجلس بیرون خواهند ریخت. تا حساب دستشان بیاید. بدانند که با ستون پنجم بودن برای اجنبیها نمی توانند در پارلمان ترکیه لانه جاسوسی راه بیندازند! لازم به گفتن است، که سه روز پیش تروریستهای کرد با بمب گذاری در نزدیکی باشگاه فوتبال " فودافون" "سامسونگ " در استانبول، چهل و پنج پلیس بیگناه ترکیه را که در اتوبوسی نشسته و برای مراعات نظم و ترتیب هواداران در جلوی باشگاه توقف داشت کشتار کردند. همراه آنان چندین هوادار بیگناه فوتبال از جمله 150 نفر زخمی شدند که حال تعداد بیش از پانزده تن از آنان وخیم است. بنظر میرسد تروریستهای کرد اینبارسیلی سختی از ملت ترکیه خواهند خورد.
معنی « آلتین، ALTIN»:
کلمه ای ست ترکی . در فارسی طلا گفته میشود.
---
به دروغ خود را « تبریزی» نامیدن ، دور از اخلاق « اجتماعی و انسانی»ست.
در دوره ی انترنت نمیشود به این دروغگویی ها آویزان شد . با این کار میشود خود فریبی کرد
ولی دگر فریبی پیش نمیرود.
آدم قبل از اینکه شخصی اجتماعی، سیاسی، باشد لازم دارد صاحب حداقل معیارهای اخلاقی باشد
و خود فریبی را کنار بگذارد.
----
هر فردی که زبان مادریش ترکی ست، و آدم سیاسی ، و دست رسی به لغت نامه و انترنت دارد، و جربزه ی حداقل جستجو، میداند یا میتواند بداند که طلای فارسی را در ترکی آلتین گویند.
و دیگر آنرا «عربی» معنی نمیکند.
---
کسی که آلتین را در زبان عربی میجوید، ترکی نمیداند، و به ریا خود را « تبریزی» مینامد.
که کاری غیر اخلاقی ست.
---
کسی که مرتکب کار غیر اخلاقی شود، فاقد صلاحیت «سیاسی»ست.
و در سیاست حرفی برای گفتن ندارد.
این کار دیگر امتیاز« مثبت- منفی» کامنتها نیست که برخیها کودکانه « دستکاری » کنند و خود فریبی پیشه سازند.
که برای سایت همه ی حرکاتشان روشن است. و فاقد حد اقل معیارهای اخلاقی.
-----
آگاهی سیاسی با « فریب» متضاد است و ریاکار شکستش مسجل.
با تشکر از آقای سیامک بهاری که در مقالۀ خود بر ضرورت سرنگونی تام وتمام رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی تاکید کردند.
مبارزۀ قهر آمیز توده ای به عنوان یگانه راه حل سرنگونی رژیم تا دندان مسلح در مقابل جمهوری اسلامی مطرح است، این مبارزه هر چند که از پتانسیلی قوی برخوردار است اما در میان یک ملت استبداد زده، که اسیر دستگاه مسخ گر وحشت آفرین رژیم آخوندی – بازاری بوده است نیاز به زمان و ابتکارهای مشخصی دارد. ابتکار عملیات دفاع مسلحانه توسط نیروی پیشاهنگ در طول تظاهرات اعتراضی مختلف از موثرترین روشهاست. به همین دلیل نیز باید در شرایط کنونی نیروهای بیدار، آگاه، آگاه گر و شجاع مسئولیت ایفای این نقش کارساز و کلیدی را بر عهده گیرند. مبارزه ی قهرآمیز و کنش های مشخص مسلحانه بر علیه مهره های ریز و درشت رژیم و امکانات مادی آن می تواند پویایی عظیم و متفاوت، در ورای حرف زدگی سیاسی باطل، در مبارزۀ سرنگون ساز -
ایجاد کند. تجربۀ 38 سالۀ یک رژیم انسان کُش و ضد ایرانی و نقش مخرب گفتمان مبارزه ی مسالمت آمیز در طول هشت سال دولت آخوند خاتمی تایید کنندۀ این نکته است که باید با تمام قوا به دفاع و ترویج مبارزه ی قهر آمیر بر علیه رژیم پرداخت تا زمینه ی خروج عملی مبارزه از بن بست را فراهم کنیم. هموطنان ما در خارج از کشور باید در رسانه های مختلف به ترویج و جا انداختن چرایی و ضرورت مبارزه ی قهر آمیز پرداخته و گفتمان ضد خلقیِ مبارزۀ غیر خشونت آمیز را، با استدلال مستند، در مقابل واقعیت خشونت بی رحم، نهادینه و برنامه ریزی شدۀ 38 سال سرکوب جمهوری پاسدار-بسیجی-آخوندی-بازاری قرار دهند. زمان کنار گذاشتن تعارفات است : رژیم ضد بشری و ضد ایرانی جمهوری اسلامی را باید با مبارزۀ مسلحانه ی توده ای از جای برانداخت.
«به امید سرنگونی هرچه زودتر رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی و برپایی یک جمهوری بر اساس اصول سوسیالیسم و لائیسیته و دمکراسی»
این استخوان متعلق به جنایت های ارتش شاهنشاهی ایران است می باشد اگر باورندارید حوادث آن دوره مرورکنید بخصوص رومانهای مانند اشک سبلان ومردگان درباع سبز ویا دوقدم آن ورتر را مطالعه کنید.
این استخوان متعلق به جنایت های ارتش شاهنشاهی ایران است می باشد اگر باورندارید حوادث آن دوره مرورکنید بخصوص رومانهای مانند اشک سبلان ومردگان درباع سبز ویا دوقدم آن ورتر را مطالعه کنید.
برای خواندن جوابیهی مینو هُمیلی به تکذیبیهی مسئول دفتر مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران : سیامک بهاری، لطفن رو "ادامه" کلیک کنید.
خطاب به نماینده حزب كمونیست كارگری، جواب به اطلاعیه نویس: سیامك بهاری
سالها چه در زندان چه بیرون از آن و چه در تبعید، برای سود و زیان خویش كاری انجام ندادم، هر چه كردهام - هر چند كم- برای مردم و به عشق مردم بود و هست. وقتی كه در ان حزب و تشكیلات بودم،" رفیق مینو همیلی" خوانده میشدم، اما وقتی واقعیتی مستند را آرائه دادم ناگهان از اوج رفاقت به زمین پرتاپ شدم... و شدم شخصی حقیر به نام مینو همیلی.! و سران و تئوریسینهای حزب به جای تعمق در سند و از ترس إیجاد جو بیاعتمادی در حزبشان، به خار و ذلیل كردن من مبادرت كردند. خوب است نویسندگان اطلاعیههای چپ و راست بدانند كه اگر كسی در گذشته در میان آنان مقام و منزلتی داشته و دیگر به هر دلیل نمیخواهد با آنان ادامه دهد، از هویت گذشته خود تهی نمیشود. هر آدم حقیقی و حقوقی شناسنامهایی دارد و این را هیچكس نمی تواند انكار كند و پاره كرده و به دور بریزد. من مینو همیلی هستم با همان نام و نشان گذشته و همان تفكر و اندیشه و همان قلب و منطق. با این نوشتههای شما نه بزرگ میشوم و نه كوچك و نه دست از حقیقت و واقعیت موجود برمیدارم. شما بروید فكری به حال سیاست ورشكسته خودتان بكنید. من بیش از این توان خواندن دروغهای شما را ندارم. میدانم چه كسی هستم و چه میكنم، شما را با وجدانتان تنها میگذارم، و تا اثبات واقعیت كه در این سند وجود دارد از پا نمی نشینم. جزئیات، خود آشكار است. برای بیشتر دانستن این لینك را بخوانید.
جناب کاظم موافق گرامی ،این نوشته دو اشکال اساسی دارد:اول این بیانیه دیروز در سایت در بخش دیدگاه قرار دارد و لینک شما تکراری است، دوم این اطلاعیه نوشته شما نیست ، چرا نام خود را بنام نویسنده این اطلاعیه قرار داده اید، بهرحال این نوشته را در بخش اخبار گذاشته ام
برقرار باد -
اتحاد جماهیر شورایی ایران !
آزادی برای ایران . خودمختاری برای حلق ها !
مرگ بر تجزیه طلبی و اردغان پرستی و شیخ خزئل گرایی .
ترک به ترکستان و عرب به بین النهرین . بلوچ به پاکستان !
(ادامۀ نظر)
اساسا توسعه مقوله ای نیست که با زور و بخشنامه و با سرنیزه بتوان به مردم تحمیل کرد. توسعه از درون جامعه می اید و نتیجه کنش ها، واکنش ها و تبادل افکار عقاید و آرا است. به همین دلیل هم هست که دولت های دیکتاتور و سرکوبگر ذاتا ضد رشدند. توسعه ملی فقط در فضای باز سیاسی حاصل میشود و لا غیر. البته بعضیها توسعه را صرفا ساختن پل و راه و خانه و ....در نظرمیگیرند. این تعریف، تعریفی استعماری از مقوله توسعه است. ساختن پل و جاده و کارخانه و... گر چه جزیی از توسعه است ولی قطعا مترادف با توسعه نمیباشد. اساسا هر نوع سازندگی بدون توسعه نیروی انسانی ناتمام بوده و محکوم به نابودی است. آیا بسیاری از سازندگی هایی که در زمان پهلوی ها انجام شد در جنگ ضدملی و امپریالیستیِ خمینی خون آشام نابود نشدند؟ آیا ما توان جانشین ساختن آنها را داریم؟ در آلمان پس از جنگ دوم جهانی، با آنکه آلمان -
کلاً تبدیل به ویرانه شده بود، در مدت بسیار کوتاهی، خرابیها جبران گشته و کشوری بمراتب بهتر توسط مردمش ساخته شد. آیا ما توانسته ایم حتی خرمشهر را به وضعیت قبل از جنگ ترمیم کنیم؟ به همین دلیل هم هست که توسعه پایدار چیزی نیست جز توسعه نیروهای انسانی جامعه و این توسعه در یک حکومت سرکوبگر و دیکتاتور بدست نمی اید. آخوندها عملا پس از کودتای ۲۸ مرداد به جزیی از دستگاه شاه تبدیل شده بودند و حتی بخاطر شرکت و حمایت از کودتا، بنا به نقل قول ویلیام بلوم نویسنده و تاریخ نگار آمریکایی از یک منبع آگاه در سازمان سیا، هر ساله مبلغ ۴۰۰ میلیون دلار از آمریکا میگرفتند که تا زمان روی کار آمدن جیمی کارتر رییس جمهور اسبق آمریکا ادامه داشت. اصلاحات ارضی شاه هم تنها ملاکین بزرگ و آخوندهای حامی شان (مانند خمینی خون آشام) در دهات را ناراضی نمود ولی دست به ترکیب آخوندهای شهری نزد. آخوندهای پلید و مرتجع در دستگاه شاه خائن مشغول به وظیفه مقدس و اسلامیِ شست و شوی مغزی مردم و دعا گویی به سلطنت بودند و در بخشی از قدرت سهیم بودند. ضمناً منبع در آمد آنها هم بر خلاف آخوندهای ده از زمین و فئودالیسم نمی آمد بلکه از طریق سرمایه داری تجاری و دزدان بازاری تامین میشد که قبلاً هم آخوندهای شهری و سازمانهای اسلامی تروریستی مثل فدائیان اسلام را تامین مالی میکردند.
«به امید سرنگونی هرچه زودتر رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی و برپایی یک جمهوری لائیک و سوسیال و دمکراتیک»
چه کسی گفته است که ما مجبور به انتخاب بین شاه و شیخ هستیم؟ چرا نباید پس از صدواندی سال که از گذشتِ انقلاب مشروطه میگذرد ما باید هنوز بین دو قطب سرکوبگر اسیر و محصور باشیم. از ان گذشته اگر کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 نبود و ان کودتا فاتحه آزادی های بر آمده از مشروطه را نخوانده بود و جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان سرکوب نشده بود، چطور ممکن بود که آخوندهای پلید و مرتجع که با انقلاب مشروطه و با جانفشانی باقر خانها و ستارخانها و وحیدرخان عمواوغلی ها و یپرم خان ارمنی ها و هزاران سرباز و سردار گمنام جنبش به سوراخ های خود خزیده بودند، دوباره بتوانند قدرت بگیرند و عملا در اواخر دوران شاه خائن به تبلیغات ارتجاعی خود از رادیو، تلویزیون و مطبوعات کشور دست بزنند؟ آیا مجله زن رو که تنها مجله زنانه ایران بود تبدیل به محل تاخت و تاز و شلتاق و شلنگ تخته انداختن آخوند متحجر مطهری و -
آخوند مفتح از شاگردان خمینی خون آشام نشد؟ آیا کتاب نظام حقوق زن در اسلام نوشتۀ آخوند مطهری در دوران شاه خائن و با مجوز وزارت فرهنگ چاپ نمیشد. لازم به توضیح است که این کتاب سر تا پا توجیه قوانین ضد زن بود، مانند چند زنی. این کتاب در زمانی مجوز گرفت که کتابهایی با محتوای آزادیخواهانه امکان گرفتن مجوز چاپ نداشتند. آیا آخوند باهنر نخست وزیر رجایی خود در آموزش و پرورش شاهنشاهی با همکاری در نگارش کتابهای تعلیمات دینی نقش مهمی در شست و شوی مغزی کودکان، نوجوانان و جوانان ایران با خرافات مذهبی نداشت؟ آیا آخوند بهشتی که موسس حزب جمهوری اسلامی بود، خود در زمان محمد رضا شاه ،امام جمعه حکومت ایران در مسجد هامبورگ در آلمان نبود؟ اساساً مذهب در جوامعی قدرت میگیرد که حکومت استبدادی بوده و در اثر سرکوب و غارت مردم، مشروعیت خود را از دست داده است. از آنجا که چنین حکومتی، نه حافظ آزادی ها و حقوق مردم بوده و نه پاسخگوی به مردم میباشد، نمیتواند مشروعیتی بین مردم ندارد. اینجاست که مجبور است به خرافه و مذهب رو بیاورد تا مردم را به فریب و تزویر پشت سر خود نگاه دارد. البته استفاده از دین برای کسب وجهه و مشروعیت برای حکومت، چندان هم مجانی نیست. از آنجا که دکان دین سر قفلی داشته و صاحبان مفتخور و گردن کلفتی هم دارد، بدون باج دادن به آنها نمیتوان از دکان آنها کالای مشروعیت برای حکومت را مجانا ابتیاع نمود. این به معنای تقسیم قدرت است با دین پناهان. از ان گذشته حکومتی مثل حکومت پهلوی با سرکوب خونین نیروهای سکولار، از ملی ها گرفته تا کمونیستها و مجاهدین، عملا آخوندها را در کشور بی رقیب گذاشت تا کالای قلابی خود را به مدد حمایت بی دریغ دستگاه های تبلیغاتی کشور به مردمی که از شنیدن صداهای دیگر محرومند، قالب کند. این را اضافه کنید به سیاست رسمی امپریالیستهای غربی در حمایت از آخوندها برای مقابله با کمونیستها، مجاهدین ، ملی ها و سکولارها در راستای سیاست دشمن دشمن من دوست من است. آیا جای تعجب دارد که چرا آخوندها با اینهمه حمایت توانستند خلا قدرت پس از سرنگونی حکومت پهلوی را پر کنند؟ به دلایلی که ذکر شد، حکومت آخوندی دقیقا دنباله منطقی حکومت پهلوی است. به همین جهت هم با روی کار آوردن دوبارۀ خاندان پهلوی دچار همان دوری میشویم که تابحال شده بودیم.یعنی باید هر از گاهی منتظر چرخش قدرت بین شاه و شیخ باشیم. خود بخود این به معنای بوسیدن و کنار گذاشتن آرمان توسعه کشور است. حکومت پهلوی گر چه کشور را توسعه داد، ولی این توسعه، توسعه ای آمرانه و بزور و از بالا و صرفا ظاهری بود. نتیجه این گونه توسعه شدت گیری بحران هویت شد و زمینه نیرو گرفتن ارتجاعی ترین نیروها را برای پر کردن این خلا فراهم کرد. این فقط کشور ما نیست که در نتیجه اعمال سیاست توسعه آمرانه دچار بحران هویت و روی کار آمدن اسلام پناهان شد. نگاهی به ترکیه پس از حدود هفتاد سال که از اصلاحات اتاتورک میگذرد بخوبی گواه صدق این مدعاست. این کشور پس از مدتها که بدنبال اصلاحات آتاتورک به راه لائیسیته میرفت امروز توسط یک حزب اسلامی اداره میشود. احزاب بنیادگرا در این کشور رو به رشدند و تضاد بین آمال و آرزوی مردم با واقعیت بیش از پیش آشکار شده است. ظاهری اروپایی و باطنی اسلامی که اینها را نه اروپایی کرده و نه اسلامی و دقیقا یادآور حکایت معروف خود ما شده که کلاغ میخواسته راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم یادش رفت . این واقعیت بارها توسط اروپاییان به ترک ها یاد آوری شده و به همین علت هم عضویت شان را در اتحادیه اروپا به تعویق انداخته است. مجموعه این عوامل سرخوردگی شدید ترک ها را از اروپایی شدن در پی داشته و ترک ها را گرفتار نوستالژی دوران عثمانی کرده است.
آقای اسامه , .... قد نمیدهد که در دو جمله توضیح دهید که چرا آفریقائی ها پوست سیاه دارند. و اما در مورد آقای کرمی بازهم عرض میکنم که آقای کرمی بایستی با این فنوتیپی که دارد ازنظر ژنیتیکی محال است آریائی باشد.
بازی با واژهها نمیتواند حقیقت یک مسئله را پنهان نماید. عنوان این نوشتار "تاملی بر نژادپرستی در ایران و راهکاری بر حل مساله اقلیت های ملی" میباشد که شما هم به قول خودتان بارها از «ناسیونالیسم» و «پان» صحبت نمودهاید که پیش انداختن موضوع بیربط «آتاتورک» نیز نشان میدهد که فعالیت ملیگرایانهی تورکها را برابر با پانتورکیسم میدانید و به همین دلیل بارها «حق تعیین سرنوشت» و «تجزیهطلبی» را در کنار هم به کار بردهاید برای مثال نوشتهاید "این روزها حق تعیین سرنوشت و تجزیهطلبی مد است (نقل به مضمون)" یعنی از نظر شما مطالبهی حق تعیین سرنوشت برابر با تجزیهطلبی میباشد.
اینجا صحبت بر سر مطالبهی «یک حق مسلم» است و قلمداد نمودن دفاع از این «حق مسلم» به عنوان «تعصب» به دلیل آنست که فعالان حرکتی ملی تورک آزربایجان جنوبی از نظر اصول و مبانی تفکری متضاد با عیرانگرایان وابسته به سیستم «پانفارسیسم» مانند شما دارند.
همانگونه که بارها نوشتم مشکل شما فقط و فقط «حفظ طمامیط عرظی عیران» است اما برای ما فعالان ملی، «طمامیط عرظی عیران» مانع دستیابی آزربایجان جنوبی به «حق تعیین سرنوشت خود» میباشد.
آن کلماتی که شما اسمش را "ساده" میگذارید برای ما یک مسئلهی بسیار حیاتی است. البته من هرگز قصد مجاب نمودن شما که مطالبهی حق مسلم تعیین سرنوشت را برابر با «تعصب» میدانید ندارم.
شما یک متعصب پانفارسیست هستید که حاکمیت فاشیسم ف-ا-ر-س در عیران را با تمام وجود پذیرفتهاید اما «تعصب» خودتان را به من ربط میدهید.
گویا در ادبیات شما مفهوم «تعصب داشتن» و «طلب حق» یکیست!
من فکر مینمایم شما خودتان هم توانایی درک «کلمات سادهتان» را ندارید چه برسد به من!
لینک هلندی را که آقای محمدرضا گذاشته گزارش دولت هلند نیست. گزارش معروفترین روزنامه هلندی از جزئیات شبکه ای است که امرالله ابراهیمی افشا کرده ولی در این گزارش آمده که سازمان امنیت هلند گفته های امرالله را تایید کرده و در گزارش سالانه پلیس هم آمده. گزارش سازمان امنیت هلند و گزارش پلیس هلند در آرشیو اینترنت هست که به زبان هلندی است. روزنامه ها و نشریات گروههای اپوزیسیون این گزارشها را منتشر کردند. من روزنامه ها را به زبان فارسی دارم اما خیلی بزرگ است و نمی شود اسکن کرد و اینجا گذاشت. گزارش دادگاه آلمان به زبان فارسی هست که ما این شناسایی و دستگیری را هم مدیون امرالله ابراهیمی هستیم و من لینکش را میگذارم http://www.azadi-b.com/J/2015/11/post_377.html
جناب A یا 50 اسم دیگر:
شما برای اینکه بدانید که چرا پوست افریقایی ها سیاه است واژه نگروسان را در وب سرچ کن ده ها هزار مقاله انگلیسی از سایت های دانشگاهی تا فروم های راسیستی پیدا میکنی
من حوصله یاسین خواندن به گوش شما را ندارم شما از همین"شبیه فلان است" تشخیص داده میشود که کلیه نوشته های پیشین من درباره دو دوتا چهارتا بودن ژنتیک از در گوش شما وارد و از دروازه گوش دیگر خارج شده است
شما هم بهتره به قیافه بقیه گیر ندهید تا جایی که من دیدام کرمی مثل بقیه ایرانی ها جزو سفید پوست ها است و نه سیاهان دراویدی هندی شما هم لطف بکن ان قیافه ازبکی را اواتار کامنت کرده و رخ بنما تا چهره شما را هم بدانیم از کجا امده است و ره به کدام طایفه میبرد
جناب آلتین,
تا زمانی که تعصب وجود دارد در بر همان پاشنه خواهد چرخید و هیچ چیز قادر به نفوذ در پوسته سخت آن نخواهد بود. من در کجا گفتم " ناسیونالیسم ترک " و یا " پان تورک " ؟ حرف من " ناسیونالیسم " و " پان ها " بوده است و اگر گفته ام, همیشه از پان ترک و پان فارس و آریا پرستان و غیره صحبت کرده ام. آیا تعصب اجازه میدهد که معنی این کلمات ساده درک شود ؟ و یا " چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم " ؟
جناب لاچین:
بحث ما نژاد اریایی نیست هیچ وقت هم من درباره این نژاد ننوشتم حتی جمله کامنت من هم این بود ( نه ایرانی و نه اریایی) این دو تا را هم جمع نبستم که ایرانی ایریایی اگر هم شما جایی سراغ دارید که من نوشته باشم من اریایی ام یا اریایی ها فلان یا حتی یکبار جایی این را در کامنتی نوشته باشم بگذار تا همه ببینند
برای من همیشه ایرانی ایرانی است نه چیز دیگه
چیز هایی که من نوشتم توضیح این بود که فرضا همان دماغ عقابی که من گفتم یک نوع ژنوتیپ-فنوتیپ هست که زمانی که در یک جمعیت زیاد بشود یکی از شاخصه های ان جمعیت است
درباره علم ژنتیک هم دقیقا یکی از پیشرفته ترین دانش های امروزی است که یکی از موارد ان همین اثبات 40 درصد عرب بودن مردم کنونی اذربایجان است که هاپلوگروپ های J را نشان میدهند که شاخصه اعراب است و زمینه ان بسیار گسترده تر از کتاب دوره دبیرستان است
از نحوه قرار گرفتن استخوانها مشخص هست كه اين افراد را كشتند و جناره ها را با عجله داخل يك چاه يا گودالي كه كندند روي هم انداختند در عكس هاي منتشر شده در سايت هاي ديگر جاي سوراخ هاي مربوط به گلوله تفنگ روي استخوانهاي جمجمه ديده ميشود با اين تعداد زياد اين گور جمعی به احتمال زياد مربوط به قتل و عام و کشتار ازاديخواهان و ترک های آذربایجان جنوبی توسط ارتش ایران در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۲۵ شمسی می باشد.
فرهنگ و زبان و انشایت ، مجاهدی داعشی حزب اللهی است .
مردم ایران در آینده پاسخگوی شما خواهند بود.
حزب کمونیست هم همان سازمان پیکار و تفی شهرام و مارکسیسب های اسلامیست که مثل شما مجاهد بودند. همه شما از یک تبار هستید . وظیفه تان فقط دروغ و تهمت و مامور و جاسوسی و پرخاش گریست .
اپوزیسیون وقت و انرژی اش را باید در راه دیگری هدر کند . تکلیف شما را مردم درون ایران پاسخ خواهند داد.
آدرس غلط دادن همچون شما ، کار دشمنان خدا و خلق و پرولتاریاست .
به این سایت مجانی ، موقعی می آیید که همچون اسب ها در سربالایی همدیگر را گاز بگیرید و با همدیگر تسویه حسابهای خصوصی دارید .
ما ایرانیان قادر نخواهیم شد یک سیتم فکری و نظام نوینی را برای اداره خود و سرزمینمان بر پا کنبم. از دو انقلاب اخیر بایستی بر همگان روشن شده باشد!... سه حزب قوی جمهوری، دموکرات و مشروطه بایستی بر 3 اصل تمامیت ارضی، تقسیم قدرت و ثروت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر تمکین و تعهد کنند. اینکه این ایالات متحده مانند ساتراپ های کهن ایرانی یا آمریکایی اروپایی فعلی اداره شوند در درجه دوم است. مهم هم نیست که آقای پهلوی ولیعهد و سنبل شاهنشاهی یا جمهوری خواه دموکرات باشد، مهم سرزمین ایران و اتحاد مردمان و بقای آن است. لوئی جرگه بایستس تشکیل گردد!!!
بحث بر سر بودن یا نبودن ایشان بطور کلی نیست، بحث برسر جفنگیاتی است که ایشان در تضاد با منافع ملی و حاکمیت ملی ایران و ایرانی بر زبان میآورند. پرسشهای مطرح شده در متن کاملا گویاست
بدون شک اگر نظام پادشاهی بر قرار بود نه خبری از تروریستهای چپی مانند فدائی و توده ای بود ونه این همه جنایت اخوندها و اهل تشیع و مسلمانها مرتکب میشدند . اضافه بر این ها جریاناتی که از سوی دولت یهود و غرب و عربستان حمایت میشوند برای تجزیه ایران وجود نداشتند . این تجزیه طلبان بمراتب بدتر از خود اخوندها و چپهای توده فدائی کمتر ا ز اخوند و ترورست و ادمکش نیستند . در زمان گذشته بخاطر تبلیغات ضد ایرانی چپ از یک سو و بی برنامه گی نظام سابق از سوی دیگر امکان رشد حشرات خطرناک چپی و تجزیه طلب فراهم شد. واقعیت این است که نظام پادشاهی بهترین شکل اداره کشور بود و وجود شعار های چپی و دینی ایران را به این روز سیاه انداخت. اکثریت مردم ایران و بسیاری از سیاسی کاران حرفه ای حتا چپهای سابق از سرنگونی و انهدام نظام پادشاهی سخت پشیمان هستند .
در اینده نیز
بهتر ین گزینه همان نظام پادشاهی مشروطه میباشد .نگاهی به ترکیه و خاورمیانه نشان میدهد در زمان پادشاهی کشور ما از ثبات و ارامش بر خوردار بود و این چپگرایان و دین گراین بودند و هستند که مروج ترورو جنگ و ویرانی و بی وطنی هستند .تروریستهای فدائی اساسن خواهان تجزیه ایران میباشند . سازمان تروریستهای فدائی در اعلامیهای که در باره 21 اذر انتشار داده است به تجزیه ایران در زمان اشغال ایران توسط ارتش سرخ شوروی اعتراف میکنند و
در باره قاضی محمد یک خط هم ننوشتند واین نشان میدهد که تروریستهای فدائی خواهان تجزیه اذربایجان از ایران هستند و کردستان را به حا ل خود گذاشته اند . شرم باد بر بی وطنی فدائی و شرکا.
ببینید در تاریخ بشریت کلی جنایت توسط دولتهای حاکم بر علیه انسانها اعمال شده منتها جنایتی که توسط رژیم ایران بر علیه ملت تورک آذربایجان در ٢١ آذر اعمال شده با دیگر جنایات در دنیا فرق دارد که علاوه بر کشتار بیش از ٣٠ هزار انسان آنهم از طبقه تحصیل کرده و آواره و تبعید و زندانی شدن بیش از ١٠٠ هزار از جمله صفر خان قهرمانی سنبل مقاومت زندانی سیاسی ٣٢ سال در زندانهای شاه بود یک مسئله که روی آن صحبت نمیشود تجاوز ارتش و دولت ایران است که آتش سوزی کتابهای درسی بزبان تورکی در ٢٦ آذر نمونه باز این جنایات است و من نمیدانم که چرا نباید با تمام فاکتها که در دست است پرده از این تجاوز دولت و ارتش فاشیست ایران برداشته شود آیا یهودی ها با ساختن فیلم و نوشتن کتاب و امثالهم چهره کثیف ارتش نازی را بر جهانیان افشا نکردند پس چرا ما از تجربه یهودی ها استفاده نکنیم بالخص بازماندگان این ترادژی فجیع غیر انسانی
انسانی که از پدر و مادر خود شنیده و یا دیده اند که دولت و ارتش ایران چه بلائی را سر اینها نیاورده .
جهت اطلاع خوانندگان در آلمان و در کشورهایی که در آنها با زبان آلمانی گفتگو میکنند،
امشب ساعت یک ربع بعد از بیست، ساعت 20.15 یا 15 دقیقه بعد از ساعت 8 شب، در کانال 2 تلویزیون رسمی آلمان Z D F برنامه ای در مورد رجب طیب اردوغان و ترکیه بخش میشود. معمولأ برنامه های که در این وقت شب پخش میشود، مهم هستند.
در این برنامه به زندگینامه و کاراکتر شخص اردوغان و سیاست های در مدت این 13 سال او در ترکیه خواهند پرداخت. .....
کارشناسان خاورمیانه ای و تُرک شناسان، روانکا و صاحب نظران دیگر در عرصه های مختلف ، همچنین فرد بیوگرافی نویس اردوغان وجود دارند.
این برنامه از یک هفته پیش تا کنون در این شبکهء تلویزیونی تبلیغ میشود.
تماشای این برنامه را بویژه به تُرک تباران پان تُرکیسم پیشنهاد میکنم، که بدانند آنها بر شاخه ای نشسته اند که اردوغان دارد آن شاخه را با اره میبرد
این روزها بحث داغ در آلمان و در پارلمان اروپا موضوع ترکیه و آنچه در این کشور میگذرد میباشد.
يك نَفَر با نام" پل دختري "و "آخر مردك ) ظاهرأ خيلي گزيده شدند،
مزدوري براي عادي سازي خود را وارد صفوف حزب كمونيست كاركري ميكند ، تا از اين طريق اهداف ديكته شده و مورد نظر اربابانش را پيش ببرد، ضديت سياسي حزب كمونيست كارگري با مجاهدين بستر لازم را براي پيش برد اهداف مزدور مورد اشاره فراهم كرده بود ، مضروف به دنبال ضرفش بود ،همين ،
حالا اين مزدوران با تلاش دوستاني كه هم و غمشان بهروزي ايران است ، شناسايي و معرفي مي شوند ،
دستگيرشان و محكوميتشان ، ناشناس درستي كاري است كه دوستان پيش گرفته اند،
شاخص مشخص است كلوخ انداز و تهمت زننده و فحشان إز وحشت نوبت آسيابشان به هرزه دراني رو آورده اند ،
خانم هُميلي عزيز و جناب امرالله ابراهيمي عزيز ، كارتان مستدام و موفقيتتان پر دوام .
آقای کرمی هر کجای ایران که می روید ترک است و هر کار مهمی که (چه منفی و چه مثبت) در ایران صورت گرفته بدست ترکهای کارآفرین صورت گرفته و اگر امروز فرزند فرح دیبای تبریزی تا حدودی خود را باه واقعیتها نزدیک کرده، باعث خشم شماها شده و همگی پانفارسیستها دست بیکی کرده و او را آق والدین می کنید، بگذارید با شرح حالی که برایم اتفاق افتاد موقعیت برتری کیفی و کمّی ترکها را در ایران و جهان و بر خورد تخریبی بی ثمر پانفارسیسم را برایتان تجسم کنم ما به یک جشن دعوت شده بودیم چند نفر فارس زبان هم آمدند و در کنار من نشستند، سلام علیکی با هم کردیم و بلافاصله جوک گفتنها شروع شد، یه ترکه یود، یه رشتیه بود، یه لره بود، تا اینکه یک آدم مسّنی شروع به صحبت کرد، منهم فکر کردم که می خواهد این جوانها را نصیحت کند، ولی ایشان هم شروع کردند با کلمه ای بابا ما از دست این ترکها نمی دانیم کجا بریم، تهران که بودیم
همه در و همسایه هامون ترک بودند بعد رفتیم ترکیه پناهنده شدیم اونجا هم که ششدانگ ترک بود، تا اینکه بعد از دو سال از طریق سازمان ملل به اروپا آمدیم، دم در فرودگاه که سوار تاکسی شدیم، متوجه شدیم که شوفر ترک است و بعد که خانه گرفتیم، همسایه هامون ترک بودند، میوه فروش سر خیابان، دئنر کباب ترک و توی کوچه هم بچه های ترک با هم بازی می کنند و مرتب لغات ترکی می شنوی که بچه ها آنه آنه کنان مادرشان را صدا می کنند، ما عجب گیری افتادیم دست این ترکها، فکر کنم این ترکها تو اون دنیا هم دست از سر ما بر نمی دارند، تا آنموقع آنها متوجه نشده بودند که من ترک هستم، منهم گفتم، نکنه خدا هم ترکه؟ و بلافاصله شروع کردم به گفتن یک جوک، گفتم یک فارس زبانی بعد از فوت، در آن دنیا پیش خدا می رود و از خدا می پرسد که آخه خدا چرا این همه ترک آفریدی؟ خدا می پرسد؟ (نمنه ایستیرسن) چه می خواهی؟ بعد عزرائیل را صدا می زند، که من زبان این آقا را نمی فهمم (سن کی آدملارین جانین آلیسان هامنین دیلین دنیادا بلیرسن گل گور بو نه ایستیر) تو که به خاطر گرفتن جان آدمها زبان همه ملتها را می دانی بیا ببین این آقا چی می گه، اینها مثل بچه ائی که شلوارش را خیس کرده باشند، نمی دانستند چی بگویند، تا اینکه پیرمرد با احتیاط از من پرسید، شما آذری هستید؟ گفتم نه من ترک هستم، بعد شروع کردند به صغرا کبرا چیدن، تو رو خدا بدل نگیرید، منظور ما ترکهای ترکیه است، بعد منهم گفتم که همسایه هاتون هم در تهران ترک ترکیه بودند؟ دید که کار بدتر و خرابتر شده، کفت که شما ها که در اصل ترک نیستید، شما آذری هستید، گفتم که شما فرمودید همه همسایه هامون از این ترکهای اردبیل و تبریز بودند، پس این آذری بعداّ از کجا در آمد؟
در آن مهمانی چند نفر اروپائی هم بودند که یکی رو کرد به من و با عذر خواهی و اجازه از من پرسید می توانم بپرسم اهل کجا هستید، قبل از اینکه من جواب سئوال ایشان را بدهم، آنها بلافاصله جواب دادند که ما همه پرشین و ایرانین هستیم، او با تعجب یک نگاهی به من کرد و یک نگاهی به آنها و بعد گفت من تعجب می کنم این آقا بیشتر شبیه مردم اروپای شرقی است و تصور می کنم که شما ها هم هندی و یا پاکستانی باید باشید، دوباره آنها پریدند وسط صحبت و با اشاره به من گفتند که اینها از استان آذربایجان و آذری هستند که جز کوچکی (با حا لتی که آذربایجان مستعمره کوچکی از ایران است) ، از سرزمین بدون ساحل (منضورش سرزمین بیکران بود) با مرزهای پر از جواهر (منضورش مرزهای پر گهر بود) ایران، که آن اروپائی منگ و هاج و واج یک اوکئی گفت و رفت که بعدش اینها شروع کردند به توهین که این خارجی ها همه اشان راسیست و نژادپرستند و من تا آخر نفهمیدم که اینها بعنوان پناهنده در اروپا چرا خود اروپائی ها را خارجی خطاب می کنند،
راز عزیز، قبلاً باید به اطلاع برسانم، که همنشین بهار عزیز بواسطه ی مشغله های فراوان علمی و تاریخی فرصتی برای پاسخ به سئوالات ندارند، و اصولاً در هیچ بحثی شرکت نمی کنند، مگر آنکه طرفِ صحبتشان شخصیتی معروف یا صاحب نام باشد. به عبارتی ایشان مصداق صادق و عملاً موجود مثال معروف پارسی، باز با باز و کبوتر با کبوتر هستند.
اما از جایی که مشدی عباد، یعنی من، آشنایی مختصری با صمدآقا، حسین آقا و آقا مهدی بخاطرِ همسایه گی دارم، باید به عرض برسانم که این سه شخصیت در پائین آوردن هر نوع سرعتی تخصصی در حدِ فوق دکترا دارند.
و اساساً علتِ زنده ماندن طولانی ایشان هم ریشه در همین سرعت کم داشته و دارد. چرا که در اثر سرعت کم امکانِ درگیر شدن ایشان در تصادفاتِ معمول در رانندگیِهایِ زندگی منجر به مرگ به حداقل ممکن یعنی صفر مطلق رسیده است.
آقای کرمی شما که دم از دموکراسی می زنی باید برتری ما ترکها را در ایران بپذیری چون ما بیشترین جمعیت را داریم و باید زبانمان بجای فارسی رسمی شود و قدرت دست ما باشد.
بلوچها و حتی افغانها نیز با این رخ رشد بالای مهاجرت از بیرون به داخل ایران و زاد و ولد با نرخی چند برابر دیگر گروه های قومی در آینده اکثریت خواهند بود و یکی از طایفه ریگی و ملاعمر رییس جمهور شما خواهد شد و دخترتان باید با روبنده بیرون بیاید و به سبک طالبان آثار باستانی فارس شما را نابود خواهند کرد! البته ما در آن هنگام با شما نیستیم
آقای پیروزو آقای تبریزی،، ایران زندان ملتهاست و نگهبانان این زندان همان هایی هستند که در هر دین و مسلکی آگاهانه و یا ناآگاهانه برای حفظ مرزهای پر گهر آن نگهبانی می دهند، درتمام کتب درسی و غیر درسی، ایران به معنی فارس و فارس بمعنی ایران در مغز و مخ کودکان در مدارس چپانده شده و بقیه ملتها هم باید در داخل این امپراتوری خیالی ذوب و هضم آسیمله باید گردند تا این امپراتوری در جهان شق القمر کند و آمریکا و اروپا از ترس نام امپراتوری ایران شبها خواب خوشی نداشته باشند، ما آزربایجانی ها با چه زبانی می توانیم به شما ها حالی کنیم که بابا ما خیال امپراتور شدن نداریم، ما می خواهیم زبانی را که از مادرانمان گرفتیم آنرا حفظ کنیم امپراتوری ایران پیشکش دولت و ملت فارس مبارکشان باشد ما را به حال خود رها سازید بگذارید موسیقی چال توته گین دیله گلسین آزاد نغمه ایله گلسین در سرزمین اسیر ما به صدا درآید،
آقای تبریزی،، همانطور که فارسی سره فاقد تلفظ حروف ق ، اُ می باشد و مثلا قاشق ترکی را غاغشق و قابلمه را غابلمه و بشقاب را بشغاب و اتاق را اتاغ تلفظ می کنند و سه ترکی (üç) را اوچ (به معنی پرواز کن) تلفظ می کنند حرف( ا ) بدون زیر و پُش و کلاه را هم نمی توانند تلفظ کنند و مثلا girl انگلیسی را گِرل تلفظ می کنند و حرف (ا) در کلمه altin (به معنی طلا در ترکی) هم جزو حرفی است که در فارسی سره صدا ندارد، و من تعجب می کنم شما که ادعای تبریزی بودن دارید چطور بر مبنای دید یک فارس زبان کلمه ترکی اصیل ( آلتین) را به عربی شباهاندید و از آن به آلت تناسلی رسیدید؟ فکر نمی کنید برخورد غرض آلود واقعیت وجودی شما را بیشتر لو می دهد،
همینکه شما هرگونه فعالیت ناسیونالیستی (ملیگرایانه) تورکها را مساوی با «پانتورک بودن» که در ادبیات تورکستیزانِ مساوی با «تجزیهطلبی» میباشد قلمداد مینمایید دلیلی روشن بر تورکستیزی و وابسته بودنتان به «پانفارسیسم» میباشد حتی اگر آن را مثل دیگر فاشیستهای ضد تورک نه به صورت صریح بلکه به شکل تلویحی ابراز نمایید.
در ادبیات رژیم جمهوری عسلامی و فاشیستهای ریز و درشت درون و بیرون آن، فعالیت ملیگرایانهی تورکها را به عنوان «پانتورکیسم» قلمداد مینمایند تا با اتهام «تجزیهطلبی» راه برای سرکوب فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی باز شود که همین ادبیات را در مطلب ویکیپدیا به عینه میبینیم. شما خودتان هم «مطالبهی حق تعیین سرنوشت» و «استقلالطلبی» را برابر با «تجزیهطلبی» میدانید درحالیکه در کشورهای پیشرقتهی جهان «استقلالطلبی» یک حق کاملاً مشروع و دموکراتیک میباشد
و به همین دلیل من از شما پرسیدم چرا در کشورهایی مانند کانادا، اسپانیا و ... استقلالطلبان را سرکوب نکرده و آنان را «مهدورالدم» نمیدانند!!!؟ اما پاسخی از شما دریافت ننمودم. البته پیشاپیش از شما درخواست مینمایم اگر پاسخی برای این سؤال بخواهید بدهید صرفاً در چارچوب دموکراسی واقعی نه «مزورانه» آن را بیان نمایید و گرنه گوش ما فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی از مهملاتی مانند اینکه شرایط عیران خاص است و «طمامیط عرظی آن وحی منزل است»، «نباید بهیچوجه خم به ابروی عیران بیاید» و غیره پر است. عیران تافتهی جدابافته از جهان نیست و خونش هم از کشورهایی مانند شوروی و یوگسلاوی سابق رنگینتر نیست که فروپاشی را با تمام تلخیاش پذیرفتند.
شما میگویید وارد گفتگویی شدهاید که به آن علاقهای ندارید اما در این گفتگو یک زندانی حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی را با مطلب مسموم ویکیپدیای ف-ا-ر-س-ی تخریب نموده و نظریات ضد تورک خود نیز را در قالب تخریب پانتورکهای خیالی به نمایش گذاشتهاید اما گویا انتظار دارید شما متکلم وحده باشید و ما مستمعین در مقابل تخریبهای امثال شما فقط سرمان را به علامت تأیید تکان دهیم.
من هرچه در کامنتهای شما دیدهام را عیناً بدون هیچگونه تحریف و اغراقی نقل کردهام. وقتی در کامنتهایتان بارها از «پان» و «تجزیهطلبی» و ... صحبت نمودهاید که بکارگیری این ادبیات از طرف فاشیستهای ف-ا-ر-س برای ما فعالان ملی کاملاً آشنا بوده و کدهای مشخصی را برایمان ارسال مینمایند شبههای در خصوص اینکه شما یک تورکستیز و لو خجالتی هستید باقی نمینماند. البته قصد من بهیچوجه اینجا این نیست که امثال شما را مجاب نمایم چونکه به خوبی از آبشخور تورکستیزانهی تفکرتان اطلاع دارم.
«رضا میرپنج سوادکوهی» یک «مستبد خونخوار و «یک نژادپرست ف-ا-ر-س» بوده که به خون تورکها تشنه بوده است اما شما با پیش انداختن یک موضوع بیربط به مقالهی دکتر لطیف حسنی، خواستهاید قصور حاکم شدن نژادپرستی ف-ا-ر-س-ی توسط «رضا میرپنج» در عیران را به گردن سرمشق گرفتنش از «آتاتورک» پس از دیدار وی بیندازید. درحالیکه به دکتر لطیف حسنی و سایر فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی، اینکه آتاتورک در تورکیه چه کرده و چه نکرده است ارتباطی ندارد. اما به دلیل آنکه با مغزشویی پانفارسیسم در ذهن شما هک شده است که فعالان ملی آزربایجان جنوبی «تفکر پانتورکیستی» داشته و لاجرم وابسته به تورکیه میباشند خواستهاید با متصل کردن اقدامات نژادپرستانهی «رضا میرپنج» به «آتاتورک» نوشتار دکتر لطیف حسنی را با این گفته که مقصر حاکم شدن نژادپرستی ف-ا-ر-س-ی در عیران نه «رضا میرپنج» بلکه «آتاتورک» میباشد لوث نموده و مطالبهی حق تعیین سرنوشت ملتهای غیر ف-ا-ر-س، بویژه ملت تورک آزربایجان جنوبی را لجنمال نمایید. اما اگر واقعاً نیت صادقانهای داشتید بدون اینکه نیاز به گفتن وجود داشته باشد باید میدانستید که اقدامات «آتاتورک» در تورکیه به فعالان حرکت ملی تورک آزربایحان جنوبی ارتباطی ندارد ما خودمان به عنوان «انسانی» که دارای حقوق بشر بوده و «حق تعیین سرنوشت خود را داریم» حقوق اتنیک خود را مطالبه مینماییم اما مشکل شما و سایر فاشیستهای ف-ا-ر-س این است که تورکها را اصلاً «انسان» به حساب نمیآورید که حقی بخواهند مطالبه نمایند بلکه تا ابد باید قربانی «حفظ طمامیط عرظی عیران» بشوند.
شما هر وقت توانستید مثل یک آدم دموکرات واقعی بین «فعالیت ملیگرایانه» و «پان» و «تجزیهطلبی» و... تفاوت قائل شوید میتوانید از عدم تورکستیزیتان دفاع نمایید و گرنه با بکارگیری این ادبیات فاشیستهای ف-ا-ر-س یک تورکستیز بیش نیستید.
نادانی تو از معنی و مفهوم کلمات تورکی مگر مشکل من است!!!؟ وانگهی مگر من تو را دعوت به فعالیت زیر «آلتین» عربی آنهم در شرایط تحت فشار کارگری با داس و چکش جهت تأمین قیمت گزاف بربری روسی نمودم!!!؟
من نگفتم شما قربانیان ایدئولوژی فاشیستی کمونیسم بوقلمون سرخ کرده را با بربری روسی نوش جان مینمایید بلکه فقط به «بوقلمونصفت بودن» که یکی از کمالات انگلوفهای سیاسیِ ضد تورک مثل تو میباشد اشاره نمودم.
مسئول محترم کامنتها لطفاً کامنت «تبریزی قلابی» را به دقت خوانده و این کامنت را نیز همسان با کامنت وی منتشر نماید.
در سال 2008 میلادی با زنده یاد داریوش همایون از طریق ایمیل تماس داشتم و مکاتباتی در مورد حزب مشروطه و سلطنت صورت گرفت، در نهایت برای ایشان نوشتم که دوران سلطنت در ایران تمام شده، و آقای رضا پهلوی خود ادعا میکند، با سیستم جمهوریّت 90% خواسته هایش برآورده شده است، در نتیجه این حزب مشروطه امری اضافی و باعث تفرقه در بین ایرانیان و اپوزیسیون و سدی برای جایگزینی دمکراسی در ایران هست، و مورد سوء استفادهء گروهی ضد ایرانی که در این حزب جایگاه بالایی هم دارند میشود، گرچه یک پسوند" لیبرال" به نام این حزب افزودند، امّا این حزب همچنان ماند و کج روی های دیگری را در پیش گرفت،...
در نتیجه بر آن شدم که در همان سال 2008 یک نوشتار 3 بخشی (لینک در پایین)تحت عنوان: "حزب مشروطه، حزبی نه برای امروز و نه برای فردا" بپردازم و در سایت ایران گلوبال انتشار دهم. اکنون با چشم پوشی آقای رضا پهلوی از سلطنت، بی مصرف بودن این حزب هم بر همگان روشن شد،
چشم پوشی آقای رضا پهلوی از سلطنت یکی دیگر از شاخص های بلند فکری و آینده نگری و از شجاعت و صداقت ایشان میدانم. باعلیرغم نقاط ضعفی که آقای رضا پهلوی دارد، امّا در اپوزیسیون ایران کسی همتای ایشان نیست. حرکت ایشان بر جبههء اپوزیسیون شفافیّت خاصی خواهد بخشید و پروسهء جایگزینی دمکراسی را هموارتر کرده و شتاب بیشتری به آن خواهد داد.
انتقاد افراد از ایشان امری واپسگرایانه و فرقه ای بدون پشتوانه است و فقط دبنال هیچ و پوچ و اکنون سرگردان شده اند.
دوستان... درستی این خبر به قرار زیر است.....
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی، "باستانی بودن" و "تاریخی" بودن گور جمعی یافت
شده در تبریز را رد کرد.
به گزارش گوناز تی وی، به نقل از روابط عمومی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان آذربایجان شرقی، مهندس مرتضی آبدار گفت:
"طبق نتیجه اعلام شده از سوی کارشناسان و باستان شناسان اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی، بقایای استخوان های یافت شده تاریخی و باستانی نیست و حاشیه های مربوط به کشف گور دسته جمعیِ تاریخی صحت ندارد."
این اظهارنظر، صرفا "باستانی" و "تاریخی" بودن گور جمعی کشف شده در محله حیدر آباد (پاسداران) تبریز، را رد نموده است اما راجع به اینکه این گور جمعی مربوط به چه زمانی است اشاره ای نشده است.رحیم شهرتی فر دیروز اعلام کرد که این گورها مربوط به "دهه های گذشته" است.امروزه آزمایشگاههای
امروزه آزمایشگاههای مجهزی وجود دارند که می توانند تاریخ دقیق کشته شدن این افراد را مشخص کنند اما مسوولان حکومت ایران با این گونه ظهارنظرهای کلی، سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند اما آنچه که مشخص است اینکه این اجساد صفحات تراژیک تاریخ معاصر آذربایجان جنوبی را بازگو می کنند.
برخی معتقدند این اجساد مربوط به کشتار ترک های آذربایجان جنوبی توسط ارتش ایران در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۲۵ شمسی می باشد.
در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۲۵، ارتش ایران با حمله به آذربایجان جنوبی، حکومت ملی آذربایجان جنوبی را سرکوب و نزدیک به ۳۰ هزار نفر از شهروندان آذربایجانی را قتل عام کرد، در این واقعه هولناک بیش از ۳۰ هزار نفر از شهروندان آذربایجان جنوبی به خارج از آذربایجان تبعید شدند.
این قتل عام در شهرهای مختلف آذربایجان جنوبی از زنجان و میانه تا ارومیه، خوی، سلماس، اردبیل، تبریز و دیگر شهرها تداوم یافت.
با گذشت ۷۰ سال از این قتل عام، با اینکه این قتل عام در دوره پهلوی دوم صورت گرفت است، هنوز هم سخن گفتن از آن یکی از خط قرمزهای مربوط به تاریخ معاصر ایران می باشد..
اینها ایرانی نیستند شناسنامه ایرانی هم ندارند مهاجران پاکستانی اند که حتی زمینی که به قول تو کاوه جویا الونک کوچک خود را روی ان ساخته اند متعلق به مردم ایران است نه اوارگان سیل پیشین پاکستان
بهتر هست که این سایت هم بیشتر در نشر اکاذیب فعالان بلوچ دقت کند چون برای اینها بلوچ پاکستان با بلوچ ایران فرقی ندارد هنوز از گرد راه نرسیده ادعای ارضی به بقیه سرزمین ها را هم دارند
دولت ایران که نباید بچه های پاکستانی ها را بزرگ کند
یاشا الیار بی
جناب برومند گرامی، زنده و پایدار بمانید که ازیزرگان علم وادب وفرهنگ ايران زمين یاد کرده و یاد و خاطره آنان را گرامی می دارید. تندرست باشید
وقتیکه کودکی بیش نبودم ننه جونم برام قصه میگفت. شبی از شبها تابستان روی بالکن نشسته بودیم و به حرفهای ننه جون گوش میدادم که میگفت:
یکی از عوامل ساخت دیوار چین، همان کسترش جمعیت ما به آن سو بود. چینی ها نگذاشتند که ما به کشورشان وارد شویم و ما مجبور شدیم دوباره بسوی غرب تا دریاچه خزر برگردیم.ننه جون ما ترکها اصلاً از مریخ به سوی زمین آمده ایم. فضاپیمای ما بطرف زمین، جایی که میان دوآب نام دارد و بعدها سومریخ و جدیداً « سومر» نام گرفت، بزمین خورد و مسافران آن چنان بر اثر این سقوط کله ملاغ شدند که آن حافظه ابر انسانی و مریخی خودشان را از دست دادند. از آن پس مریخی ها نام ما را سومریخها نهادند و سومریخ یا سومر کوتاه شده « آن سوی مریخ» و بهتر گفته شود بیرون از مریخ میباشد. به هر حال ساکنان مریخ از قدرت زاد و ولد بسیار گسترده ایی برخوردار بودند چنان که مریخ برایمان تنگ شده بود. در روی زمین هم همان قدرت فوق بشری زاد و ولد تا حدودی پابرجا ماند تا اینکه ما مجبور شدیم خر و اسبمان را زین کنیم و بطرف چین و آمریکا و شمال آمریکا برانیم.
در کشور آمریکا، دانشمندانش کوشش دارند که بتوانند با دستگاهای بسیار پیچیده، مغز مریخی ما را دوباره برگردانند تا بتوانند کارهای ابر انسانی را که در مریخ وجود دارد همچنین در روی زمین به آن نایل شوند. چندتا از از مغزها فعلاً بدست آمده که زیر نامهای بسیار محرمانه یاراچلیق و یازاچیق و لواییچلیق مشغول فعالیتهای ابرانسانی میباشند.
از اینکه نمیتوانم عکس ننه جونم را که در پای کامپیوتر در حال رصد مریخ است در کانت خود بچاپانم پوزش می طلبم.
این کامنت قابل توجە Azad و دیگر پان تورکها میباشد ،، Azad مینوسید ،،،،،،،،،،،،،،، چهل و پنج پلیس بیگناه ترکیه را که در اتوبوسی نشسته و برای مراعات نظم و ترتیب هواداران در جلوی باشگاه توقف داشت کشتار کردند.
بە این ویدئو و پلیسهای بی گناه تورکیە نگاه کنید
https://www.youtube.com/watch?v=rhDkN2zpQzo
هدف نویسنده مقاله این است که با ارائه فاکت هائی از دوران زندگی پیشه وری، شوروی تحت رهبری استالین را مورد حمله قرار دهد. در واقع امر، مقاله از یک دید ایده آلیستی و بدون پیوند دادن مسائل تاریخی بهمدیگر، نوشته شده است. نویسنده مقاله، این واقعیت را از انظار خوانندگان خود پنهان نگه میدارد که اگر یاریهای دولت جماهیر شوروی نبود، جعفر پیشه وری از رهبران حزب کمونیست ایران ( 1920) با همه درایت و کاردانی که داشت، با آن سهولت به تشکیل حکومت دموکراتیک در آذرببایجان موفق نمی شد. حکومت فرقه دموکرات آذربایجان در شرایطی ایجاد شد که در نتیجه بر افتادن سلطه رضا خانی، آزادیهای نسبی دموکراتیک در آذربایجان و دیگر نقاط کشور به وجود آمده بود. در چنین اوضاع و احوال مساعدی، دهقانان و دیگر توده های زحمتکش درسرتاس آذربایجان دست به عصیان و اعتراض علیه ارباب ها و ژاندارم ها زده و با توسل به
مبارزات مسلحانه توده ای، ضربه های کاری بر پیکر ارتجاع هار وارد ساختند. بدون هیچ تردیدی،جنبش خلق بپاخاسته آذربایجان، جنبش اصیل ومستقل خلق ستمدیده ای بود که طی سال ها از ظلم و بیدادگری دولت مرکزی و اربابان ستمگر و دیگر زالو های اجتماعی سخت به ستوه آمده و اینک در شرایط مساعدی که در صحنه سیاسی کشور ایجاد شده بود، دست به عصیان و مبارزه قهر آمیز توده ای زده بود. در بحبوحه حنگ جهانی دوم، به خاطر نزدیکی رضا شاه به آلمان هیتلری، قشونهای متفقین به ایران حمله کرده و این کشور را به اشغال نظامی خود در آورده بودند. وجود ارتش شوروی در آذربایجان، شرایط مساعدی را برای گسترش دامنه فعالیت های آزادیخواهانه و دموکراتیک در این خطه فراهم آورده بود. اگر دخالت ارتش شوروی نبود ، ارتجاع هار ایران که به منافع قدرت های امپریالیستی خدمت میکرد ، جنبش دموکراتیک خلق آذربایجان را در نطفه، خفه میکرد. اگر شوروی با دادن بیش از 20 میلیون قربانی در جنگ جهانی دوم ، نازیهای هیتلری را شکست نمی داد ، هرگز مبارزینی نظیر پیشه وری نمیتوانستند، حکومت دموکراتیکی را در آذربایجان پایه ریزی کنند. حکومت فرقه دموکرات آذربایجان گرچه در درجه نخست، نتیجه طبیعی مبارزات توده های زحمتکش آذربایجان در راه رسیدن به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی بود ، اما یاری های ارتش شوروی مقیم آذربایجان در شکل گرفتن و ایجاد آن بی تاثیر نبود. به نظر من، نویسنده مقاله عمدا به فعالیت های پیشه وری در جنبش کمونیستی ایران، حزب عدالت( 1917) و ادامه آن، حزب کمونیست ایران ، کوچکترین اشاره ای نمیکند.از دید نویسنده ، پیشه وری صرفا به خاطر خدمت به انسانیت بود که در عمر کوتاه پر ثمر خود آنهمه تلاش و فعالیت میکرد و یازده سال تمام در زندان های مخوف رضا خانی، متحمل آنهمه آزار و فشار جسمی و روحی میشد!علی عزیز، ممنون از توجه شما.
ایرادی ندارد اگر دارد شما به مشابه وطنی اش که اعدام بجای دستگیری هست بپردازید.سالانه نه بلکه ماهانه و هفتگی بیشتر از ان ار اهالی سنی و غیر سنی کشور اهورایی ویرانزمین فقط بخاطر این که سنی یا عرب یا بلوچ یا کورد سنی یا تورک شیعه یا فارس غیر خودی هستند دستگیر و در برخی موارد حتی اعدام می شوند.
ایرادی ندارد اگر دارد شما وقتتان را به مشابه وطنی ان که حمایت از حوثی ها و جیش الشیعی ها و پکک ها و خیلی از تروریست های رنگین تر توسط رژیم و اپوزیسیون نماهایش دارد بگذارید
"ضعف نشان دادن در برابر این رژیم ننگین و کوشش برای "جلب محبت" فقط سرباز رژیم شدن بخاطر حفظ خانه نیست بلکه صف کشیدن برای غذای نذری عوامل رژیم درلسانجلس مادرید و سایر شهر های دنیا توسط روشن فکر نماهای اپو.یسیون نمای پان تورک پان فارس سلطنت طلب رجوی چی کوروش پرست و غیره هست
"ضعف نشان دادن در برابر این رژیم ننگین و کوشش برای "جلب محبت" فقط سرباز رژیم شدن بخاطر حفظ خانه نیست بلکه همنوایی با رژیم در آزری نامیدن تورک هایی هست که می خواهند تورک باشند.
"ضعف نشان دادن در برابر این رژیم ننگین و کوشش برای "جلب محبت" فقط سرباز رژیم شدن بخاطر حفظ خانه نیست بلکه هماهنگی هر چه تمامتر با رژیم در تورکیه و تورک و عرب و بلوچ ستیزی و حمایت بی چون و چرا از جلادانی مثل پوتین و اسد هست....این یک بام و چند هوای عاریا چی ها بر همه عیان شده و با زیر برف کردن کله های متوهم مشکلی حل نخواهد شد.
فاشیزم بی در و پیکر آسوشیتدپرس گزارش داده، نیروهای امنیتی ترکیه تاکنون 568 نفر را به ظن ارتباط با انفجار استانبول و پکک دستگیر کرده است؛ دولت ترکیه هنوز نحوه کمک این 568 نفر به انفجارهای یکشنبه را مشخص نکرده است.
این فاشیزم بی در پیکر در همین سایت نیز از تراف اتراک خود را بە وضوح نشان میدهد کافیست یکم با دقت کامنت های کامنت گزاران پان تورک را بخوانید فاشیزم و بی در پیکر آنها بە خوبی نمایان است مثلأ همین آخرین کامنت قلم زن سایت یعنی اسم تبریز و نام تبریز انحصار آن در دست پان اتراک میباشد یعنی بە فرض محال پدر و مادری انگلیسی زبان در تبریز صاحب کودکی شوند و اسم آن را بە مناسبت تولد کودک در تبریز ،،، تبریز نام گزاری کنند دور از اخلاق است چون اسم تبریز در انحصار پان اتراک است دقیقأ مانند همان ممنوع کردن شلوار کوردی در اورمیە چون انحصار اورمیە در دست فاشیزم بی در و پیکر
است و کسی بە جز پان اتراک حق هیچ نوع پوشیدن لباس دیگری ندارند دوست عزیز شما اول بروید یاد بگیرد حضور دیگران و صدای مخالف را بعد دم از اخلاق بزنیدکرمی جان! با سلام، اردوغان در خبرها گفت: ریشه تروریستهای کرد را از بیخ خواهیم کند! گفت؛ اینها زیاد پر رو شده اند. و از دمکراسی پالمانی ترکیه نهایت سو استفاده را کرده بی رحمی و وحشگری خود را به همه نشان دادند. خارجی ها زیر بغلشان هندونه میدهند، تا در ملا عام، اقدام به قتل و کشتار پلیس، سرباز و مردم عادی از جمله هواداران تیمهای فوتبال دست یازند. رئیس سازمان امنیت ترکیه نیز در خبرها گفت؛ اگر چه کشورهای اروپائی با تبلیغات رادیو تلویزیونی علیه ترکیه شب و روز حلقوم پاره میکنند، و با حمایت مالی، با اسلحه و پولهای کلان از تروریستها کرد حمایت میکنند، تا جامعه ترکیه را به سوریه دوم بدل کنند، اما موفق به این کار نخواهند. از این پس مشت آهنین ملت ترکیه را لمس خواند کرد. مثل زمان جنگ ویتنام و جنگ کره، مخصوصا "جنگ چاناق قلعه" دست از پا درازتر به خانه بر خواهند گشت! در ضمن رئیس اداره آگاهی ترکیه
در خبرها بیان کرد؛ به زودی یک میلشیای نظامی در ترکیه ترتیب خواهد شد تا زندگی را بر تروریستهای کرد که به هیچ احدی ترحمی نمیکنند، جهنم کند. به گفته رئیس پارلمان ترکیه، یکی از نمونه های این اقدام این است، نمایندگان قلابی و طرفدار تروریستهای کرد را از مجلس بیرون خواهند ریخت. تا حساب دستشان بیاید. بدانند که با ستون پنجم بودن برای اجنبیها نمی توانند در پارلمان ترکیه لانه جاسوسی راه بیندازند! لازم به گفتن است، که سه روز پیش تروریستهای کرد با بمب گذاری در نزدیکی باشگاه فوتبال " فودافون" "سامسونگ " در استانبول، چهل و پنج پلیس بیگناه ترکیه را که در اتوبوسی نشسته و برای مراعات نظم و ترتیب هواداران در جلوی باشگاه توقف داشت کشتار کردند. همراه آنان چندین هوادار بیگناه فوتبال از جمله 150 نفر زخمی شدند که حال تعداد بیش از پانزده تن از آنان وخیم است. بنظر میرسد تروریستهای کرد اینبارسیلی سختی از ملت ترکیه خواهند خورد.معنی « آلتین، ALTIN»:
این کار دیگر امتیاز« مثبت- منفی» کامنتها نیست که برخیها کودکانه « دستکاری » کنند و خود فریبی پیشه سازند.کلمه ای ست ترکی . در فارسی طلا گفته میشود.
---
به دروغ خود را « تبریزی» نامیدن ، دور از اخلاق « اجتماعی و انسانی»ست.
در دوره ی انترنت نمیشود به این دروغگویی ها آویزان شد . با این کار میشود خود فریبی کرد
ولی دگر فریبی پیش نمیرود.
آدم قبل از اینکه شخصی اجتماعی، سیاسی، باشد لازم دارد صاحب حداقل معیارهای اخلاقی باشد
و خود فریبی را کنار بگذارد.
----
هر فردی که زبان مادریش ترکی ست، و آدم سیاسی ، و دست رسی به لغت نامه و انترنت دارد، و جربزه ی حداقل جستجو، میداند یا میتواند بداند که طلای فارسی را در ترکی آلتین گویند.
و دیگر آنرا «عربی» معنی نمیکند.
---
کسی که آلتین را در زبان عربی میجوید، ترکی نمیداند، و به ریا خود را « تبریزی» مینامد.
که کاری غیر اخلاقی ست.
---
کسی که مرتکب کار غیر اخلاقی شود، فاقد صلاحیت «سیاسی»ست.
و در سیاست حرفی برای گفتن ندارد.
که برای سایت همه ی حرکاتشان روشن است. و فاقد حد اقل معیارهای اخلاقی.
-----
آگاهی سیاسی با « فریب» متضاد است و ریاکار شکستش مسجل.
با سپاس از شما، نام من به عنوان منتشرکننده آن است و نه نویسنده
با تشکر از آقای سیامک بهاری که در مقالۀ خود بر ضرورت سرنگونی تام وتمام رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی تاکید کردند.
ایجاد کند. تجربۀ 38 سالۀ یک رژیم انسان کُش و ضد ایرانی و نقش مخرب گفتمان مبارزه ی مسالمت آمیز در طول هشت سال دولت آخوند خاتمی تایید کنندۀ این نکته است که باید با تمام قوا به دفاع و ترویج مبارزه ی قهر آمیر بر علیه رژیم پرداخت تا زمینه ی خروج عملی مبارزه از بن بست را فراهم کنیم. هموطنان ما در خارج از کشور باید در رسانه های مختلف به ترویج و جا انداختن چرایی و ضرورت مبارزه ی قهر آمیز پرداخته و گفتمان ضد خلقیِ مبارزۀ غیر خشونت آمیز را، با استدلال مستند، در مقابل واقعیت خشونت بی رحم، نهادینه و برنامه ریزی شدۀ 38 سال سرکوب جمهوری پاسدار-بسیجی-آخوندی-بازاری قرار دهند. زمان کنار گذاشتن تعارفات است : رژیم ضد بشری و ضد ایرانی جمهوری اسلامی را باید با مبارزۀ مسلحانه ی توده ای از جای برانداخت.مبارزۀ قهر آمیز توده ای به عنوان یگانه راه حل سرنگونی رژیم تا دندان مسلح در مقابل جمهوری اسلامی مطرح است، این مبارزه هر چند که از پتانسیلی قوی برخوردار است اما در میان یک ملت استبداد زده، که اسیر دستگاه مسخ گر وحشت آفرین رژیم آخوندی – بازاری بوده است نیاز به زمان و ابتکارهای مشخصی دارد. ابتکار عملیات دفاع مسلحانه توسط نیروی پیشاهنگ در طول تظاهرات اعتراضی مختلف از موثرترین روشهاست. به همین دلیل نیز باید در شرایط کنونی نیروهای بیدار، آگاه، آگاه گر و شجاع مسئولیت ایفای این نقش کارساز و کلیدی را بر عهده گیرند. مبارزه ی قهرآمیز و کنش های مشخص مسلحانه بر علیه مهره های ریز و درشت رژیم و امکانات مادی آن می تواند پویایی عظیم و متفاوت، در ورای حرف زدگی سیاسی باطل، در مبارزۀ سرنگون ساز -
«به امید سرنگونی هرچه زودتر رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی و برپایی یک جمهوری بر اساس اصول سوسیالیسم و لائیسیته و دمکراسی»
این استخوان متعلق به جنایت های ارتش شاهنشاهی ایران است می باشد اگر باورندارید حوادث آن دوره مرورکنید بخصوص رومانهای مانند اشک سبلان ومردگان درباع سبز ویا دوقدم آن ورتر را مطالعه کنید.
این استخوان متعلق به جنایت های ارتش شاهنشاهی ایران است می باشد اگر باورندارید حوادث آن دوره مرورکنید بخصوص رومانهای مانند اشک سبلان ومردگان درباع سبز ویا دوقدم آن ورتر را مطالعه کنید.
برای خواندن جوابیهی مینو هُمیلی به تکذیبیهی مسئول دفتر مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران : سیامک بهاری، لطفن رو "ادامه" کلیک کنید.
خطاب به نماینده حزب كمونیست كارگری، جواب به اطلاعیه نویس: سیامك بهاریسالها چه در زندان چه بیرون از آن و چه در تبعید، برای سود و زیان خویش كاری انجام ندادم، هر چه كردهام - هر چند كم- برای مردم و به عشق مردم بود و هست. وقتی كه در ان حزب و تشكیلات بودم،" رفیق مینو همیلی" خوانده میشدم، اما وقتی واقعیتی مستند را آرائه دادم ناگهان از اوج رفاقت به زمین پرتاپ شدم... و شدم شخصی حقیر به نام مینو همیلی.! و سران و تئوریسینهای حزب به جای تعمق در سند و از ترس إیجاد جو بیاعتمادی در حزبشان، به خار و ذلیل كردن من مبادرت كردند. خوب است نویسندگان اطلاعیههای چپ و راست بدانند كه اگر كسی در گذشته در میان آنان مقام و منزلتی داشته و دیگر به هر دلیل نمیخواهد با آنان ادامه دهد، از هویت گذشته خود تهی نمیشود. هر آدم حقیقی و حقوقی شناسنامهایی دارد و این را هیچكس نمی تواند انكار كند و پاره كرده و به دور بریزد. من مینو همیلی هستم با همان نام و نشان گذشته و همان تفكر و اندیشه و همان قلب و منطق. با این نوشتههای شما نه بزرگ میشوم و نه كوچك و نه دست از حقیقت و واقعیت موجود برمیدارم. شما بروید فكری به حال سیاست ورشكسته خودتان بكنید. من بیش از این توان خواندن دروغهای شما را ندارم. میدانم چه كسی هستم و چه میكنم، شما را با وجدانتان تنها میگذارم، و تا اثبات واقعیت كه در این سند وجود دارد از پا نمی نشینم. جزئیات، خود آشكار است. برای بیشتر دانستن این لینك را بخوانید.
جناب کاظم موافق گرامی ،این نوشته دو اشکال اساسی دارد:اول این بیانیه دیروز در سایت در بخش دیدگاه قرار دارد و لینک شما تکراری است، دوم این اطلاعیه نوشته شما نیست ، چرا نام خود را بنام نویسنده این اطلاعیه قرار داده اید، بهرحال این نوشته را در بخش اخبار گذاشته ام
برقرار باد -
اتحاد جماهیر شورایی ایران !
آزادی برای ایران . خودمختاری برای حلق ها !
مرگ بر تجزیه طلبی و اردغان پرستی و شیخ خزئل گرایی .
ترک به ترکستان و عرب به بین النهرین . بلوچ به پاکستان !
(ادامۀ نظر)
کلاً تبدیل به ویرانه شده بود، در مدت بسیار کوتاهی، خرابیها جبران گشته و کشوری بمراتب بهتر توسط مردمش ساخته شد. آیا ما توانسته ایم حتی خرمشهر را به وضعیت قبل از جنگ ترمیم کنیم؟ به همین دلیل هم هست که توسعه پایدار چیزی نیست جز توسعه نیروهای انسانی جامعه و این توسعه در یک حکومت سرکوبگر و دیکتاتور بدست نمی اید. آخوندها عملا پس از کودتای ۲۸ مرداد به جزیی از دستگاه شاه تبدیل شده بودند و حتی بخاطر شرکت و حمایت از کودتا، بنا به نقل قول ویلیام بلوم نویسنده و تاریخ نگار آمریکایی از یک منبع آگاه در سازمان سیا، هر ساله مبلغ ۴۰۰ میلیون دلار از آمریکا میگرفتند که تا زمان روی کار آمدن جیمی کارتر رییس جمهور اسبق آمریکا ادامه داشت. اصلاحات ارضی شاه هم تنها ملاکین بزرگ و آخوندهای حامی شان (مانند خمینی خون آشام) در دهات را ناراضی نمود ولی دست به ترکیب آخوندهای شهری نزد. آخوندهای پلید و مرتجع در دستگاه شاه خائن مشغول به وظیفه مقدس و اسلامیِ شست و شوی مغزی مردم و دعا گویی به سلطنت بودند و در بخشی از قدرت سهیم بودند. ضمناً منبع در آمد آنها هم بر خلاف آخوندهای ده از زمین و فئودالیسم نمی آمد بلکه از طریق سرمایه داری تجاری و دزدان بازاری تامین میشد که قبلاً هم آخوندهای شهری و سازمانهای اسلامی تروریستی مثل فدائیان اسلام را تامین مالی میکردند.اساسا توسعه مقوله ای نیست که با زور و بخشنامه و با سرنیزه بتوان به مردم تحمیل کرد. توسعه از درون جامعه می اید و نتیجه کنش ها، واکنش ها و تبادل افکار عقاید و آرا است. به همین دلیل هم هست که دولت های دیکتاتور و سرکوبگر ذاتا ضد رشدند. توسعه ملی فقط در فضای باز سیاسی حاصل میشود و لا غیر. البته بعضیها توسعه را صرفا ساختن پل و راه و خانه و ....در نظرمیگیرند. این تعریف، تعریفی استعماری از مقوله توسعه است. ساختن پل و جاده و کارخانه و... گر چه جزیی از توسعه است ولی قطعا مترادف با توسعه نمیباشد. اساسا هر نوع سازندگی بدون توسعه نیروی انسانی ناتمام بوده و محکوم به نابودی است. آیا بسیاری از سازندگی هایی که در زمان پهلوی ها انجام شد در جنگ ضدملی و امپریالیستیِ خمینی خون آشام نابود نشدند؟ آیا ما توان جانشین ساختن آنها را داریم؟ در آلمان پس از جنگ دوم جهانی، با آنکه آلمان -
«به امید سرنگونی هرچه زودتر رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی و برپایی یک جمهوری لائیک و سوسیال و دمکراتیک»
چه کسی گفته است که ما مجبور به انتخاب بین شاه و شیخ هستیم؟ چرا نباید پس از صدواندی سال که از گذشتِ انقلاب مشروطه میگذرد ما باید هنوز بین دو قطب سرکوبگر اسیر و محصور باشیم. از ان گذشته اگر کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 نبود و ان کودتا فاتحه آزادی های بر آمده از مشروطه را نخوانده بود و جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان سرکوب نشده بود، چطور ممکن بود که آخوندهای پلید و مرتجع که با انقلاب مشروطه و با جانفشانی باقر خانها و ستارخانها و وحیدرخان عمواوغلی ها و یپرم خان ارمنی ها و هزاران سرباز و سردار گمنام جنبش به سوراخ های خود خزیده بودند، دوباره بتوانند قدرت بگیرند و عملا در اواخر دوران شاه خائن به تبلیغات ارتجاعی خود از رادیو، تلویزیون و مطبوعات کشور دست بزنند؟ آیا مجله زن رو که تنها مجله زنانه ایران بود تبدیل به محل تاخت و تاز و شلتاق و شلنگ تخته انداختن آخوند متحجر مطهری و -
آخوند مفتح از شاگردان خمینی خون آشام نشد؟ آیا کتاب نظام حقوق زن در اسلام نوشتۀ آخوند مطهری در دوران شاه خائن و با مجوز وزارت فرهنگ چاپ نمیشد. لازم به توضیح است که این کتاب سر تا پا توجیه قوانین ضد زن بود، مانند چند زنی. این کتاب در زمانی مجوز گرفت که کتابهایی با محتوای آزادیخواهانه امکان گرفتن مجوز چاپ نداشتند. آیا آخوند باهنر نخست وزیر رجایی خود در آموزش و پرورش شاهنشاهی با همکاری در نگارش کتابهای تعلیمات دینی نقش مهمی در شست و شوی مغزی کودکان، نوجوانان و جوانان ایران با خرافات مذهبی نداشت؟ آیا آخوند بهشتی که موسس حزب جمهوری اسلامی بود، خود در زمان محمد رضا شاه ،امام جمعه حکومت ایران در مسجد هامبورگ در آلمان نبود؟ اساساً مذهب در جوامعی قدرت میگیرد که حکومت استبدادی بوده و در اثر سرکوب و غارت مردم، مشروعیت خود را از دست داده است. از آنجا که چنین حکومتی، نه حافظ آزادی ها و حقوق مردم بوده و نه پاسخگوی به مردم میباشد، نمیتواند مشروعیتی بین مردم ندارد. اینجاست که مجبور است به خرافه و مذهب رو بیاورد تا مردم را به فریب و تزویر پشت سر خود نگاه دارد. البته استفاده از دین برای کسب وجهه و مشروعیت برای حکومت، چندان هم مجانی نیست. از آنجا که دکان دین سر قفلی داشته و صاحبان مفتخور و گردن کلفتی هم دارد، بدون باج دادن به آنها نمیتوان از دکان آنها کالای مشروعیت برای حکومت را مجانا ابتیاع نمود. این به معنای تقسیم قدرت است با دین پناهان. از ان گذشته حکومتی مثل حکومت پهلوی با سرکوب خونین نیروهای سکولار، از ملی ها گرفته تا کمونیستها و مجاهدین، عملا آخوندها را در کشور بی رقیب گذاشت تا کالای قلابی خود را به مدد حمایت بی دریغ دستگاه های تبلیغاتی کشور به مردمی که از شنیدن صداهای دیگر محرومند، قالب کند. این را اضافه کنید به سیاست رسمی امپریالیستهای غربی در حمایت از آخوندها برای مقابله با کمونیستها، مجاهدین ، ملی ها و سکولارها در راستای سیاست دشمن دشمن من دوست من است. آیا جای تعجب دارد که چرا آخوندها با اینهمه حمایت توانستند خلا قدرت پس از سرنگونی حکومت پهلوی را پر کنند؟ به دلایلی که ذکر شد، حکومت آخوندی دقیقا دنباله منطقی حکومت پهلوی است. به همین جهت هم با روی کار آوردن دوبارۀ خاندان پهلوی دچار همان دوری میشویم که تابحال شده بودیم.یعنی باید هر از گاهی منتظر چرخش قدرت بین شاه و شیخ باشیم. خود بخود این به معنای بوسیدن و کنار گذاشتن آرمان توسعه کشور است. حکومت پهلوی گر چه کشور را توسعه داد، ولی این توسعه، توسعه ای آمرانه و بزور و از بالا و صرفا ظاهری بود. نتیجه این گونه توسعه شدت گیری بحران هویت شد و زمینه نیرو گرفتن ارتجاعی ترین نیروها را برای پر کردن این خلا فراهم کرد. این فقط کشور ما نیست که در نتیجه اعمال سیاست توسعه آمرانه دچار بحران هویت و روی کار آمدن اسلام پناهان شد. نگاهی به ترکیه پس از حدود هفتاد سال که از اصلاحات اتاتورک میگذرد بخوبی گواه صدق این مدعاست. این کشور پس از مدتها که بدنبال اصلاحات آتاتورک به راه لائیسیته میرفت امروز توسط یک حزب اسلامی اداره میشود. احزاب بنیادگرا در این کشور رو به رشدند و تضاد بین آمال و آرزوی مردم با واقعیت بیش از پیش آشکار شده است. ظاهری اروپایی و باطنی اسلامی که اینها را نه اروپایی کرده و نه اسلامی و دقیقا یادآور حکایت معروف خود ما شده که کلاغ میخواسته راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم یادش رفت . این واقعیت بارها توسط اروپاییان به ترک ها یاد آوری شده و به همین علت هم عضویت شان را در اتحادیه اروپا به تعویق انداخته است. مجموعه این عوامل سرخوردگی شدید ترک ها را از اروپایی شدن در پی داشته و ترک ها را گرفتار نوستالژی دوران عثمانی کرده است.آقای اسامه , .... قد نمیدهد که در دو جمله توضیح دهید که چرا آفریقائی ها پوست سیاه دارند. و اما در مورد آقای کرمی بازهم عرض میکنم که آقای کرمی بایستی با این فنوتیپی که دارد ازنظر ژنیتیکی محال است آریائی باشد.
جناب peerooz
بازی با واژهها نمیتواند حقیقت یک مسئله را پنهان نماید. عنوان این نوشتار "تاملی بر نژادپرستی در ایران و راهکاری بر حل مساله اقلیت های ملی" میباشد که شما هم به قول خودتان بارها از «ناسیونالیسم» و «پان» صحبت نمودهاید که پیش انداختن موضوع بیربط «آتاتورک» نیز نشان میدهد که فعالیت ملیگرایانهی تورکها را برابر با پانتورکیسم میدانید و به همین دلیل بارها «حق تعیین سرنوشت» و «تجزیهطلبی» را در کنار هم به کار بردهاید برای مثال نوشتهاید "این روزها حق تعیین سرنوشت و تجزیهطلبی مد است (نقل به مضمون)" یعنی از نظر شما مطالبهی حق تعیین سرنوشت برابر با تجزیهطلبی میباشد.
اینجا صحبت بر سر مطالبهی «یک حق مسلم» است و قلمداد نمودن دفاع از این «حق مسلم» به عنوان «تعصب» به دلیل آنست که فعالان حرکتی ملی تورک آزربایجان جنوبی از نظر اصول و مبانی تفکری متضاد با عیرانگرایان وابسته به سیستم «پانفارسیسم» مانند شما دارند.همانگونه که بارها نوشتم مشکل شما فقط و فقط «حفظ طمامیط عرظی عیران» است اما برای ما فعالان ملی، «طمامیط عرظی عیران» مانع دستیابی آزربایجان جنوبی به «حق تعیین سرنوشت خود» میباشد.
آن کلماتی که شما اسمش را "ساده" میگذارید برای ما یک مسئلهی بسیار حیاتی است. البته من هرگز قصد مجاب نمودن شما که مطالبهی حق مسلم تعیین سرنوشت را برابر با «تعصب» میدانید ندارم.
شما یک متعصب پانفارسیست هستید که حاکمیت فاشیسم ف-ا-ر-س در عیران را با تمام وجود پذیرفتهاید اما «تعصب» خودتان را به من ربط میدهید.
گویا در ادبیات شما مفهوم «تعصب داشتن» و «طلب حق» یکیست!
من فکر مینمایم شما خودتان هم توانایی درک «کلمات سادهتان» را ندارید چه برسد به من!
لینک هلندی را که آقای محمدرضا گذاشته گزارش دولت هلند نیست. گزارش معروفترین روزنامه هلندی از جزئیات شبکه ای است که امرالله ابراهیمی افشا کرده ولی در این گزارش آمده که سازمان امنیت هلند گفته های امرالله را تایید کرده و در گزارش سالانه پلیس هم آمده. گزارش سازمان امنیت هلند و گزارش پلیس هلند در آرشیو اینترنت هست که به زبان هلندی است. روزنامه ها و نشریات گروههای اپوزیسیون این گزارشها را منتشر کردند. من روزنامه ها را به زبان فارسی دارم اما خیلی بزرگ است و نمی شود اسکن کرد و اینجا گذاشت. گزارش دادگاه آلمان به زبان فارسی هست که ما این شناسایی و دستگیری را هم مدیون امرالله ابراهیمی هستیم و من لینکش را میگذارم
http://www.azadi-b.com/J/2015/11/post_377.html
عجب! مش رجب!
جناب A یا 50 اسم دیگر:
شما برای اینکه بدانید که چرا پوست افریقایی ها سیاه است واژه نگروسان را در وب سرچ کن ده ها هزار مقاله انگلیسی از سایت های دانشگاهی تا فروم های راسیستی پیدا میکنی
من حوصله یاسین خواندن به گوش شما را ندارم شما از همین"شبیه فلان است" تشخیص داده میشود که کلیه نوشته های پیشین من درباره دو دوتا چهارتا بودن ژنتیک از در گوش شما وارد و از دروازه گوش دیگر خارج شده است
شما هم بهتره به قیافه بقیه گیر ندهید تا جایی که من دیدام کرمی مثل بقیه ایرانی ها جزو سفید پوست ها است و نه سیاهان دراویدی هندی شما هم لطف بکن ان قیافه ازبکی را اواتار کامنت کرده و رخ بنما تا چهره شما را هم بدانیم از کجا امده است و ره به کدام طایفه میبرد
جناب آلتین,
تا زمانی که تعصب وجود دارد در بر همان پاشنه خواهد چرخید و هیچ چیز قادر به نفوذ در پوسته سخت آن نخواهد بود. من در کجا گفتم " ناسیونالیسم ترک " و یا " پان تورک " ؟ حرف من " ناسیونالیسم " و " پان ها " بوده است و اگر گفته ام, همیشه از پان ترک و پان فارس و آریا پرستان و غیره صحبت کرده ام. آیا تعصب اجازه میدهد که معنی این کلمات ساده درک شود ؟ و یا " چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم " ؟
جناب لاچین:
بحث ما نژاد اریایی نیست هیچ وقت هم من درباره این نژاد ننوشتم حتی جمله کامنت من هم این بود ( نه ایرانی و نه اریایی) این دو تا را هم جمع نبستم که ایرانی ایریایی اگر هم شما جایی سراغ دارید که من نوشته باشم من اریایی ام یا اریایی ها فلان یا حتی یکبار جایی این را در کامنتی نوشته باشم بگذار تا همه ببینند
برای من همیشه ایرانی ایرانی است نه چیز دیگه
چیز هایی که من نوشتم توضیح این بود که فرضا همان دماغ عقابی که من گفتم یک نوع ژنوتیپ-فنوتیپ هست که زمانی که در یک جمعیت زیاد بشود یکی از شاخصه های ان جمعیت است
درباره علم ژنتیک هم دقیقا یکی از پیشرفته ترین دانش های امروزی است که یکی از موارد ان همین اثبات 40 درصد عرب بودن مردم کنونی اذربایجان است که هاپلوگروپ های J را نشان میدهند که شاخصه اعراب است و زمینه ان بسیار گسترده تر از کتاب دوره دبیرستان است
محمدرضا جان. اعترافات احمد جعفری در همین سایت ایران گلوبال هست که لینکش را میگذارم
http://iranglobal.info/node/29655
اینهم لینک در فرمت پی دی اف است که عکس و توضیحات هم داره و در سایت دیدگاه از نشریه راه کارگر کلیشه شد
http://www.didgah.net/didaks/2010_negah_tarikh/atlas29_1376_doc_p1-4.pdf
گزارشی که شما لینک هلندی آن را گذاشتین، فارس اش در سایت پژواک ایران هست ولی چون صاحب سایت ایرج مصداقی است، از گذاشتن لینک آن سایت شرم دارم
از نحوه قرار گرفتن استخوانها مشخص هست كه اين افراد را كشتند و جناره ها را با عجله داخل يك چاه يا گودالي كه كندند روي هم انداختند در عكس هاي منتشر شده در سايت هاي ديگر جاي سوراخ هاي مربوط به گلوله تفنگ روي استخوانهاي جمجمه ديده ميشود با اين تعداد زياد اين گور جمعی به احتمال زياد مربوط به قتل و عام و کشتار ازاديخواهان و ترک های آذربایجان جنوبی توسط ارتش ایران در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۲۵ شمسی می باشد.
از مدعیان مبارزه طبقاتی و چپ ، انتظار میرود که در نوشته ها و تحلیل هایشان از این موضع به پرسشها بپردازند.
فرهنگ و زبان و انشایت ، مجاهدی داعشی حزب اللهی است .
مردم ایران در آینده پاسخگوی شما خواهند بود.
حزب کمونیست هم همان سازمان پیکار و تفی شهرام و مارکسیسب های اسلامیست که مثل شما مجاهد بودند. همه شما از یک تبار هستید . وظیفه تان فقط دروغ و تهمت و مامور و جاسوسی و پرخاش گریست .
اپوزیسیون وقت و انرژی اش را باید در راه دیگری هدر کند . تکلیف شما را مردم درون ایران پاسخ خواهند داد.
آدرس غلط دادن همچون شما ، کار دشمنان خدا و خلق و پرولتاریاست .
به این سایت مجانی ، موقعی می آیید که همچون اسب ها در سربالایی همدیگر را گاز بگیرید و با همدیگر تسویه حسابهای خصوصی دارید .
" ایــــــــــــــــــــــــالات متحــــــــــــــــــــده ایــــــــــــــــــــــران "
ما ایرانیان قادر نخواهیم شد یک سیتم فکری و نظام نوینی را برای اداره خود و سرزمینمان بر پا کنبم. از دو انقلاب اخیر بایستی بر همگان روشن شده باشد!... سه حزب قوی جمهوری، دموکرات و مشروطه بایستی بر 3 اصل تمامیت ارضی، تقسیم قدرت و ثروت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر تمکین و تعهد کنند. اینکه این ایالات متحده مانند ساتراپ های کهن ایرانی یا آمریکایی اروپایی فعلی اداره شوند در درجه دوم است. مهم هم نیست که آقای پهلوی ولیعهد و سنبل شاهنشاهی یا جمهوری خواه دموکرات باشد، مهم سرزمین ایران و اتحاد مردمان و بقای آن است. لوئی جرگه بایستس تشکیل گردد!!!
ازقدرت گیری تورکیه در سوریه .. آلمانها بیشتر از سایر کشورهای اروپائی میسوزد
جناب توکلی گرامی،
بحث بر سر بودن یا نبودن ایشان بطور کلی نیست، بحث برسر جفنگیاتی است که ایشان در تضاد با منافع ملی و حاکمیت ملی ایران و ایرانی بر زبان میآورند. پرسشهای مطرح شده در متن کاملا گویاست
بدون شک اگر نظام پادشاهی بر قرار بود نه خبری از تروریستهای چپی مانند فدائی و توده ای بود ونه این همه جنایت اخوندها و اهل تشیع و مسلمانها مرتکب میشدند . اضافه بر این ها جریاناتی که از سوی دولت یهود و غرب و عربستان حمایت میشوند برای تجزیه ایران وجود نداشتند . این تجزیه طلبان بمراتب بدتر از خود اخوندها و چپهای توده فدائی کمتر ا ز اخوند و ترورست و ادمکش نیستند . در زمان گذشته بخاطر تبلیغات ضد ایرانی چپ از یک سو و بی برنامه گی نظام سابق از سوی دیگر امکان رشد حشرات خطرناک چپی و تجزیه طلب فراهم شد. واقعیت این است که نظام پادشاهی بهترین شکل اداره کشور بود و وجود شعار های چپی و دینی ایران را به این روز سیاه انداخت. اکثریت مردم ایران و بسیاری از سیاسی کاران حرفه ای حتا چپهای سابق از سرنگونی و انهدام نظام پادشاهی سخت پشیمان هستند .
بهتر ین گزینه همان نظام پادشاهی مشروطه میباشد .نگاهی به ترکیه و خاورمیانه نشان میدهد در زمان پادشاهی کشور ما از ثبات و ارامش بر خوردار بود و این چپگرایان و دین گراین بودند و هستند که مروج ترورو جنگ و ویرانی و بی وطنی هستند .تروریستهای فدائی اساسن خواهان تجزیه ایران میباشند . سازمان تروریستهای فدائی در اعلامیهای که در باره 21 اذر انتشار داده است به تجزیه ایران در زمان اشغال ایران توسط ارتش سرخ شوروی اعتراف میکنند ودر اینده نیز
در باره قاضی محمد یک خط هم ننوشتند واین نشان میدهد که تروریستهای فدائی خواهان تجزیه اذربایجان از ایران هستند و کردستان را به حا ل خود گذاشته اند . شرم باد بر بی وطنی فدائی و شرکا.
ببینید در تاریخ بشریت کلی جنایت توسط دولتهای حاکم بر علیه انسانها اعمال شده منتها جنایتی که توسط رژیم ایران بر علیه ملت تورک آذربایجان در ٢١ آذر اعمال شده با دیگر جنایات در دنیا فرق دارد که علاوه بر کشتار بیش از ٣٠ هزار انسان آنهم از طبقه تحصیل کرده و آواره و تبعید و زندانی شدن بیش از ١٠٠ هزار از جمله صفر خان قهرمانی سنبل مقاومت زندانی سیاسی ٣٢ سال در زندانهای شاه بود یک مسئله که روی آن صحبت نمیشود تجاوز ارتش و دولت ایران است که آتش سوزی کتابهای درسی بزبان تورکی در ٢٦ آذر نمونه باز این جنایات است و من نمیدانم که چرا نباید با تمام فاکتها که در دست است پرده از این تجاوز دولت و ارتش فاشیست ایران برداشته شود آیا یهودی ها با ساختن فیلم و نوشتن کتاب و امثالهم چهره کثیف ارتش نازی را بر جهانیان افشا نکردند پس چرا ما از تجربه یهودی ها استفاده نکنیم بالخص بازماندگان این ترادژی فجیع غیر انسانی
انسانی که از پدر و مادر خود شنیده و یا دیده اند که دولت و ارتش ایران چه بلائی را سر اینها نیاورده .جهت اطلاع خوانندگان در آلمان و در کشورهایی که در آنها با زبان آلمانی گفتگو میکنند،
کارشناسان خاورمیانه ای و تُرک شناسان، روانکا و صاحب نظران دیگر در عرصه های مختلف ، همچنین فرد بیوگرافی نویس اردوغان وجود دارند.امشب ساعت یک ربع بعد از بیست، ساعت 20.15 یا 15 دقیقه بعد از ساعت 8 شب، در کانال 2 تلویزیون رسمی آلمان Z D F برنامه ای در مورد رجب طیب اردوغان و ترکیه بخش میشود. معمولأ برنامه های که در این وقت شب پخش میشود، مهم هستند.
در این برنامه به زندگینامه و کاراکتر شخص اردوغان و سیاست های در مدت این 13 سال او در ترکیه خواهند پرداخت. .....
این برنامه از یک هفته پیش تا کنون در این شبکهء تلویزیونی تبلیغ میشود.
تماشای این برنامه را بویژه به تُرک تباران پان تُرکیسم پیشنهاد میکنم، که بدانند آنها بر شاخه ای نشسته اند که اردوغان دارد آن شاخه را با اره میبرد
این روزها بحث داغ در آلمان و در پارلمان اروپا موضوع ترکیه و آنچه در این کشور میگذرد میباشد.
يك نَفَر با نام" پل دختري "و "آخر مردك ) ظاهرأ خيلي گزيده شدند،
مزدوري براي عادي سازي خود را وارد صفوف حزب كمونيست كاركري ميكند ، تا از اين طريق اهداف ديكته شده و مورد نظر اربابانش را پيش ببرد، ضديت سياسي حزب كمونيست كارگري با مجاهدين بستر لازم را براي پيش برد اهداف مزدور مورد اشاره فراهم كرده بود ، مضروف به دنبال ضرفش بود ،همين ،
حالا اين مزدوران با تلاش دوستاني كه هم و غمشان بهروزي ايران است ، شناسايي و معرفي مي شوند ،
دستگيرشان و محكوميتشان ، ناشناس درستي كاري است كه دوستان پيش گرفته اند،
شاخص مشخص است كلوخ انداز و تهمت زننده و فحشان إز وحشت نوبت آسيابشان به هرزه دراني رو آورده اند ،
خانم هُميلي عزيز و جناب امرالله ابراهيمي عزيز ، كارتان مستدام و موفقيتتان پر دوام .
گزارش دولت هلند در مورد پرونده این شبکه جاسوسی. متاسفانه ترجمه فارسی را نتونستم پیدا کنم
http://www.trouw.nl/tr/nl/5009/Archief/article/detail/2744871/1996/07/2…
آقای کرمی هر کجای ایران که می روید ترک است و هر کار مهمی که (چه منفی و چه مثبت) در ایران صورت گرفته بدست ترکهای کارآفرین صورت گرفته و اگر امروز فرزند فرح دیبای تبریزی تا حدودی خود را باه واقعیتها نزدیک کرده، باعث خشم شماها شده و همگی پانفارسیستها دست بیکی کرده و او را آق والدین می کنید، بگذارید با شرح حالی که برایم اتفاق افتاد موقعیت برتری کیفی و کمّی ترکها را در ایران و جهان و بر خورد تخریبی بی ثمر پانفارسیسم را برایتان تجسم کنم ما به یک جشن دعوت شده بودیم چند نفر فارس زبان هم آمدند و در کنار من نشستند، سلام علیکی با هم کردیم و بلافاصله جوک گفتنها شروع شد، یه ترکه یود، یه رشتیه بود، یه لره بود، تا اینکه یک آدم مسّنی شروع به صحبت کرد، منهم فکر کردم که می خواهد این جوانها را نصیحت کند، ولی ایشان هم شروع کردند با کلمه ای بابا ما از دست این ترکها نمی دانیم کجا بریم، تهران که بودیم
همه در و همسایه هامون ترک بودند بعد رفتیم ترکیه پناهنده شدیم اونجا هم که ششدانگ ترک بود، تا اینکه بعد از دو سال از طریق سازمان ملل به اروپا آمدیم، دم در فرودگاه که سوار تاکسی شدیم، متوجه شدیم که شوفر ترک است و بعد که خانه گرفتیم، همسایه هامون ترک بودند، میوه فروش سر خیابان، دئنر کباب ترک و توی کوچه هم بچه های ترک با هم بازی می کنند و مرتب لغات ترکی می شنوی که بچه ها آنه آنه کنان مادرشان را صدا می کنند، ما عجب گیری افتادیم دست این ترکها، فکر کنم این ترکها تو اون دنیا هم دست از سر ما بر نمی دارند، تا آنموقع آنها متوجه نشده بودند که من ترک هستم، منهم گفتم، نکنه خدا هم ترکه؟ و بلافاصله شروع کردم به گفتن یک جوک، گفتم یک فارس زبانی بعد از فوت، در آن دنیا پیش خدا می رود و از خدا می پرسد که آخه خدا چرا این همه ترک آفریدی؟ خدا می پرسد؟ (نمنه ایستیرسن) چه می خواهی؟ بعد عزرائیل را صدا می زند، که من زبان این آقا را نمی فهمم (سن کی آدملارین جانین آلیسان هامنین دیلین دنیادا بلیرسن گل گور بو نه ایستیر) تو که به خاطر گرفتن جان آدمها زبان همه ملتها را می دانی بیا ببین این آقا چی می گه، اینها مثل بچه ائی که شلوارش را خیس کرده باشند، نمی دانستند چی بگویند، تا اینکه پیرمرد با احتیاط از من پرسید، شما آذری هستید؟ گفتم نه من ترک هستم، بعد شروع کردند به صغرا کبرا چیدن، تو رو خدا بدل نگیرید، منظور ما ترکهای ترکیه است، بعد منهم گفتم که همسایه هاتون هم در تهران ترک ترکیه بودند؟ دید که کار بدتر و خرابتر شده، کفت که شما ها که در اصل ترک نیستید، شما آذری هستید، گفتم که شما فرمودید همه همسایه هامون از این ترکهای اردبیل و تبریز بودند، پس این آذری بعداّ از کجا در آمد؟در آن مهمانی چند نفر اروپائی هم بودند که یکی رو کرد به من و با عذر خواهی و اجازه از من پرسید می توانم بپرسم اهل کجا هستید، قبل از اینکه من جواب سئوال ایشان را بدهم، آنها بلافاصله جواب دادند که ما همه پرشین و ایرانین هستیم، او با تعجب یک نگاهی به من کرد و یک نگاهی به آنها و بعد گفت من تعجب می کنم این آقا بیشتر شبیه مردم اروپای شرقی است و تصور می کنم که شما ها هم هندی و یا پاکستانی باید باشید، دوباره آنها پریدند وسط صحبت و با اشاره به من گفتند که اینها از استان آذربایجان و آذری هستند که جز کوچکی (با حا لتی که آذربایجان مستعمره کوچکی از ایران است) ، از سرزمین بدون ساحل (منضورش سرزمین بیکران بود) با مرزهای پر از جواهر (منضورش مرزهای پر گهر بود) ایران، که آن اروپائی منگ و هاج و واج یک اوکئی گفت و رفت که بعدش اینها شروع کردند به توهین که این خارجی ها همه اشان راسیست و نژادپرستند و من تا آخر نفهمیدم که اینها بعنوان پناهنده در اروپا چرا خود اروپائی ها را خارجی خطاب می کنند،
راز عزیز، قبلاً باید به اطلاع برسانم، که همنشین بهار عزیز بواسطه ی مشغله های فراوان علمی و تاریخی فرصتی برای پاسخ به سئوالات ندارند، و اصولاً در هیچ بحثی شرکت نمی کنند، مگر آنکه طرفِ صحبتشان شخصیتی معروف یا صاحب نام باشد. به عبارتی ایشان مصداق صادق و عملاً موجود مثال معروف پارسی، باز با باز و کبوتر با کبوتر هستند.
اما از جایی که مشدی عباد، یعنی من، آشنایی مختصری با صمدآقا، حسین آقا و آقا مهدی بخاطرِ همسایه گی دارم، باید به عرض برسانم که این سه شخصیت در پائین آوردن هر نوع سرعتی تخصصی در حدِ فوق دکترا دارند.
و اساساً علتِ زنده ماندن طولانی ایشان هم ریشه در همین سرعت کم داشته و دارد. چرا که در اثر سرعت کم امکانِ درگیر شدن ایشان در تصادفاتِ معمول در رانندگیِهایِ زندگی منجر به مرگ به حداقل ممکن یعنی صفر مطلق رسیده است.
آقای کرمی شما که دم از دموکراسی می زنی باید برتری ما ترکها را در ایران بپذیری چون ما بیشترین جمعیت را داریم و باید زبانمان بجای فارسی رسمی شود و قدرت دست ما باشد.
بلوچها و حتی افغانها نیز با این رخ رشد بالای مهاجرت از بیرون به داخل ایران و زاد و ولد با نرخی چند برابر دیگر گروه های قومی در آینده اکثریت خواهند بود و یکی از طایفه ریگی و ملاعمر رییس جمهور شما خواهد شد و دخترتان باید با روبنده بیرون بیاید و به سبک طالبان آثار باستانی فارس شما را نابود خواهند کرد! البته ما در آن هنگام با شما نیستیم
آقای پیروزو آقای تبریزی،، ایران زندان ملتهاست و نگهبانان این زندان همان هایی هستند که در هر دین و مسلکی آگاهانه و یا ناآگاهانه برای حفظ مرزهای پر گهر آن نگهبانی می دهند، درتمام کتب درسی و غیر درسی، ایران به معنی فارس و فارس بمعنی ایران در مغز و مخ کودکان در مدارس چپانده شده و بقیه ملتها هم باید در داخل این امپراتوری خیالی ذوب و هضم آسیمله باید گردند تا این امپراتوری در جهان شق القمر کند و آمریکا و اروپا از ترس نام امپراتوری ایران شبها خواب خوشی نداشته باشند، ما آزربایجانی ها با چه زبانی می توانیم به شما ها حالی کنیم که بابا ما خیال امپراتور شدن نداریم، ما می خواهیم زبانی را که از مادرانمان گرفتیم آنرا حفظ کنیم امپراتوری ایران پیشکش دولت و ملت فارس مبارکشان باشد ما را به حال خود رها سازید بگذارید موسیقی چال توته گین دیله گلسین آزاد نغمه ایله گلسین در سرزمین اسیر ما به صدا درآید،
آقای تبریزی،، همانطور که فارسی سره فاقد تلفظ حروف ق ، اُ می باشد و مثلا قاشق ترکی را غاغشق و قابلمه را غابلمه و بشقاب را بشغاب و اتاق را اتاغ تلفظ می کنند و سه ترکی (üç) را اوچ (به معنی پرواز کن) تلفظ می کنند حرف( ا ) بدون زیر و پُش و کلاه را هم نمی توانند تلفظ کنند و مثلا girl انگلیسی را گِرل تلفظ می کنند و حرف (ا) در کلمه altin (به معنی طلا در ترکی) هم جزو حرفی است که در فارسی سره صدا ندارد، و من تعجب می کنم شما که ادعای تبریزی بودن دارید چطور بر مبنای دید یک فارس زبان کلمه ترکی اصیل ( آلتین) را به عربی شباهاندید و از آن به آلت تناسلی رسیدید؟ فکر نمی کنید برخورد غرض آلود واقعیت وجودی شما را بیشتر لو می دهد،جناب peerooz
همینکه شما هرگونه فعالیت ناسیونالیستی (ملیگرایانه) تورکها را مساوی با «پانتورک بودن» که در ادبیات تورکستیزانِ مساوی با «تجزیهطلبی» میباشد قلمداد مینمایید دلیلی روشن بر تورکستیزی و وابسته بودنتان به «پانفارسیسم» میباشد حتی اگر آن را مثل دیگر فاشیستهای ضد تورک نه به صورت صریح بلکه به شکل تلویحی ابراز نمایید.
در ادبیات رژیم جمهوری عسلامی و فاشیستهای ریز و درشت درون و بیرون آن، فعالیت ملیگرایانهی تورکها را به عنوان «پانتورکیسم» قلمداد مینمایند تا با اتهام «تجزیهطلبی» راه برای سرکوب فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی باز شود که همین ادبیات را در مطلب ویکیپدیا به عینه میبینیم. شما خودتان هم «مطالبهی حق تعیین سرنوشت» و «استقلالطلبی» را برابر با «تجزیهطلبی» میدانید درحالیکه در کشورهای پیشرقتهی جهان «استقلالطلبی» یک حق کاملاً مشروع و دموکراتیک میباشد
و به همین دلیل من از شما پرسیدم چرا در کشورهایی مانند کانادا، اسپانیا و ... استقلالطلبان را سرکوب نکرده و آنان را «مهدورالدم» نمیدانند!!!؟ اما پاسخی از شما دریافت ننمودم. البته پیشاپیش از شما درخواست مینمایم اگر پاسخی برای این سؤال بخواهید بدهید صرفاً در چارچوب دموکراسی واقعی نه «مزورانه» آن را بیان نمایید و گرنه گوش ما فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی از مهملاتی مانند اینکه شرایط عیران خاص است و «طمامیط عرظی آن وحی منزل است»، «نباید بهیچوجه خم به ابروی عیران بیاید» و غیره پر است. عیران تافتهی جدابافته از جهان نیست و خونش هم از کشورهایی مانند شوروی و یوگسلاوی سابق رنگینتر نیست که فروپاشی را با تمام تلخیاش پذیرفتند.شما میگویید وارد گفتگویی شدهاید که به آن علاقهای ندارید اما در این گفتگو یک زندانی حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی را با مطلب مسموم ویکیپدیای ف-ا-ر-س-ی تخریب نموده و نظریات ضد تورک خود نیز را در قالب تخریب پانتورکهای خیالی به نمایش گذاشتهاید اما گویا انتظار دارید شما متکلم وحده باشید و ما مستمعین در مقابل تخریبهای امثال شما فقط سرمان را به علامت تأیید تکان دهیم.
من هرچه در کامنتهای شما دیدهام را عیناً بدون هیچگونه تحریف و اغراقی نقل کردهام. وقتی در کامنتهایتان بارها از «پان» و «تجزیهطلبی» و ... صحبت نمودهاید که بکارگیری این ادبیات از طرف فاشیستهای ف-ا-ر-س برای ما فعالان ملی کاملاً آشنا بوده و کدهای مشخصی را برایمان ارسال مینمایند شبههای در خصوص اینکه شما یک تورکستیز و لو خجالتی هستید باقی نمینماند. البته قصد من بهیچوجه اینجا این نیست که امثال شما را مجاب نمایم چونکه به خوبی از آبشخور تورکستیزانهی تفکرتان اطلاع دارم.
«رضا میرپنج سوادکوهی» یک «مستبد خونخوار و «یک نژادپرست ف-ا-ر-س» بوده که به خون تورکها تشنه بوده است اما شما با پیش انداختن یک موضوع بیربط به مقالهی دکتر لطیف حسنی، خواستهاید قصور حاکم شدن نژادپرستی ف-ا-ر-س-ی توسط «رضا میرپنج» در عیران را به گردن سرمشق گرفتنش از «آتاتورک» پس از دیدار وی بیندازید. درحالیکه به دکتر لطیف حسنی و سایر فعالان حرکت ملی تورک آزربایجان جنوبی، اینکه آتاتورک در تورکیه چه کرده و چه نکرده است ارتباطی ندارد. اما به دلیل آنکه با مغزشویی پانفارسیسم در ذهن شما هک شده است که فعالان ملی آزربایجان جنوبی «تفکر پانتورکیستی» داشته و لاجرم وابسته به تورکیه میباشند خواستهاید با متصل کردن اقدامات نژادپرستانهی «رضا میرپنج» به «آتاتورک» نوشتار دکتر لطیف حسنی را با این گفته که مقصر حاکم شدن نژادپرستی ف-ا-ر-س-ی در عیران نه «رضا میرپنج» بلکه «آتاتورک» میباشد لوث نموده و مطالبهی حق تعیین سرنوشت ملتهای غیر ف-ا-ر-س، بویژه ملت تورک آزربایجان جنوبی را لجنمال نمایید. اما اگر واقعاً نیت صادقانهای داشتید بدون اینکه نیاز به گفتن وجود داشته باشد باید میدانستید که اقدامات «آتاتورک» در تورکیه به فعالان حرکت ملی تورک آزربایحان جنوبی ارتباطی ندارد ما خودمان به عنوان «انسانی» که دارای حقوق بشر بوده و «حق تعیین سرنوشت خود را داریم» حقوق اتنیک خود را مطالبه مینماییم اما مشکل شما و سایر فاشیستهای ف-ا-ر-س این است که تورکها را اصلاً «انسان» به حساب نمیآورید که حقی بخواهند مطالبه نمایند بلکه تا ابد باید قربانی «حفظ طمامیط عرظی عیران» بشوند.
شما هر وقت توانستید مثل یک آدم دموکرات واقعی بین «فعالیت ملیگرایانه» و «پان» و «تجزیهطلبی» و... تفاوت قائل شوید میتوانید از عدم تورکستیزیتان دفاع نمایید و گرنه با بکارگیری این ادبیات فاشیستهای ف-ا-ر-س یک تورکستیز بیش نیستید.
تبریزی قلابی!
نادانی تو از معنی و مفهوم کلمات تورکی مگر مشکل من است!!!؟ وانگهی مگر من تو را دعوت به فعالیت زیر «آلتین» عربی آنهم در شرایط تحت فشار کارگری با داس و چکش جهت تأمین قیمت گزاف بربری روسی نمودم!!!؟
من نگفتم شما قربانیان ایدئولوژی فاشیستی کمونیسم بوقلمون سرخ کرده را با بربری روسی نوش جان مینمایید بلکه فقط به «بوقلمونصفت بودن» که یکی از کمالات انگلوفهای سیاسیِ ضد تورک مثل تو میباشد اشاره نمودم.
مسئول محترم کامنتها لطفاً کامنت «تبریزی قلابی» را به دقت خوانده و این کامنت را نیز همسان با کامنت وی منتشر نماید.
در سال 2008 میلادی با زنده یاد داریوش همایون از طریق ایمیل تماس داشتم و مکاتباتی در مورد حزب مشروطه و سلطنت صورت گرفت، در نهایت برای ایشان نوشتم که دوران سلطنت در ایران تمام شده، و آقای رضا پهلوی خود ادعا میکند، با سیستم جمهوریّت 90% خواسته هایش برآورده شده است، در نتیجه این حزب مشروطه امری اضافی و باعث تفرقه در بین ایرانیان و اپوزیسیون و سدی برای جایگزینی دمکراسی در ایران هست، و مورد سوء استفادهء گروهی ضد ایرانی که در این حزب جایگاه بالایی هم دارند میشود، گرچه یک پسوند" لیبرال" به نام این حزب افزودند، امّا این حزب همچنان ماند و کج روی های دیگری را در پیش گرفت،...
در نتیجه بر آن شدم که در همان سال 2008 یک نوشتار 3 بخشی (لینک در پایین)تحت عنوان: "حزب مشروطه، حزبی نه برای امروز و نه برای فردا" بپردازم و در سایت ایران گلوبال انتشار دهم. اکنون با چشم پوشی آقای رضا پهلوی از سلطنت، بی مصرف بودن این حزب هم بر همگان روشن شد،چشم پوشی آقای رضا پهلوی از سلطنت یکی دیگر از شاخص های بلند فکری و آینده نگری و از شجاعت و صداقت ایشان میدانم. باعلیرغم نقاط ضعفی که آقای رضا پهلوی دارد، امّا در اپوزیسیون ایران کسی همتای ایشان نیست. حرکت ایشان بر جبههء اپوزیسیون شفافیّت خاصی خواهد بخشید و پروسهء جایگزینی دمکراسی را هموارتر کرده و شتاب بیشتری به آن خواهد داد.
انتقاد افراد از ایشان امری واپسگرایانه و فرقه ای بدون پشتوانه است و فقط دبنال هیچ و پوچ و اکنون سرگردان شده اند.
http://www.iranglobal.info/node/22878
http://www.iranglobal.info/node/22814
این ها بقایای استخوان های قتل عام مردم آذربایجان به دست ارتش شاهنشاه است . هزاران گمنام در این گورهای دسته جمعی خفته اند .
دوستان... درستی این خبر به قرار زیر است.....
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی، "باستانی بودن" و "تاریخی" بودن گور جمعی یافت
شده در تبریز را رد کرد.
به گزارش گوناز تی وی، به نقل از روابط عمومی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان آذربایجان شرقی، مهندس مرتضی آبدار گفت:
"طبق نتیجه اعلام شده از سوی کارشناسان و باستان شناسان اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی، بقایای استخوان های یافت شده تاریخی و باستانی نیست و حاشیه های مربوط به کشف گور دسته جمعیِ تاریخی صحت ندارد."
این اظهارنظر، صرفا "باستانی" و "تاریخی" بودن گور جمعی کشف شده در محله حیدر آباد (پاسداران) تبریز، را رد نموده است اما راجع به اینکه این گور جمعی مربوط به چه زمانی است اشاره ای نشده است.رحیم شهرتی فر دیروز اعلام کرد که این گورها مربوط به "دهه های گذشته" است.امروزه آزمایشگاههای
امروزه آزمایشگاههای مجهزی وجود دارند که می توانند تاریخ دقیق کشته شدن این افراد را مشخص کنند اما مسوولان حکومت ایران با این گونه ظهارنظرهای کلی، سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند اما آنچه که مشخص است اینکه این اجساد صفحات تراژیک تاریخ معاصر آذربایجان جنوبی را بازگو می کنند.
برخی معتقدند این اجساد مربوط به کشتار ترک های آذربایجان جنوبی توسط ارتش ایران در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۲۵ شمسی می باشد.
در ۲۱ آذرماه سال ۱۳۲۵، ارتش ایران با حمله به آذربایجان جنوبی، حکومت ملی آذربایجان جنوبی را سرکوب و نزدیک به ۳۰ هزار نفر از شهروندان آذربایجانی را قتل عام کرد، در این واقعه هولناک بیش از ۳۰ هزار نفر از شهروندان آذربایجان جنوبی به خارج از آذربایجان تبعید شدند.
این قتل عام در شهرهای مختلف آذربایجان جنوبی از زنجان و میانه تا ارومیه، خوی، سلماس، اردبیل، تبریز و دیگر شهرها تداوم یافت.
با گذشت ۷۰ سال از این قتل عام، با اینکه این قتل عام در دوره پهلوی دوم صورت گرفت است، هنوز هم سخن گفتن از آن یکی از خط قرمزهای مربوط به تاریخ معاصر ایران می باشد..