پانترکيسم و ايران
معرفي و بررسي کتاب «پانترکيسم و ايران» اثر کاوه بيات توسط دکتر حميد احمدي (عضو انجمن دانشوران انجمن پژوهشي ايرانشهر)
در ميان آثار مربوط به ايدئولوژيهاي الحاقگرا در جهان امروز، کمترين ميزان ادبيات در گستره جهان به پانترکيسم مربوط ميشود. براي نمونه يک مقايسه ميان آثار انگليسي و فرانسويزبان درباره پانعربيسم، پاناسلاويسم-صهيونيسم و پانترکيسم، نشان ميدهد سهم پانترکيسم بسيار اندک است. به جز يکي دو کتاب حاشيهاي مربوط به نويسندگان ارمني، تنها اثر معروف و برجسته به زبان غربي اثر جيکوب لاندو (۱) است که مرجع همه پژوهشگران علاقهمند به پانترکيسم بوده است. به جز اين کتاب، هيچ اثر برجستهاي به يکي از زبانهاي عمده دنيا يعني انگليسي، اسپانيولي، فرانسه، آلماني و عربي انتشار پيدا نکرده است.
بدين ترتيب ميتوان گفت که اصولا نه تنها افکار عمومي جهان، بلکه نخبگان تحصيلکرده و حتي علاقهمندان به مسائل خاورميانه، آگاهي چنداني به اين پديده يا ايدئولوژي مهم الحاقگراي قرن بيستم نداشتهاند. گذشته از اين، در کشورهاي منطقهاي نيز بهويژه جهان عرب علاقه چنداني به شناخت اين ايدئولوژي و سياستهاي احزاب و جريانهاي پانترکيست وجود نداشته است. با اين همه، وضعيت ايران تا حد زيادي متفاوت است و تقريبا ميتوان گفت که بيشتر آثار خارجي مربوط به پانترکيسم و حتي نوشتههاي نويسندگان ارمني در اين باره به زبان فارسي منتشر شده است. علت اين علاقهمندي افکار عمومي و جامعه فکري-سياسي ايران را به شناخت پديده پانترکيسم در درجه نخست بايد در ارتباط اين ايدئولوژي با منافع ملي و امنيت ايران يافت. پانترکيسم از همان آغاز، ايران، فرهنگ ايراني و بخشهايي از سرزمين آن را هدف قرار داد و دعاوي الحاقگرايانه را با آن دنبال ميکرد.
اين ارتباط يا به عبارتي چالش، سبب توجه نويسندگان، مترجمان و فعالان سياسي- فرهنگي ايران به پديده پانترکيسم و تلاش براي شناخت چند و چون آن بوده است. با اين همه، ايرانيان به امر ترجمه آثار مربوط بسنده نکرده و در حد توان خود تلاشهايي را براي شناخت بيشتر پانترکيسم از راه نوشتن مقالات و کتابها صرف کردهاند. يک جنبه از آن تلاش و شايد پرثمرترين و سودمندترين آنها شناخت عميقتر مسئله از طريق جستوجو در منابع دست اول و متون اصلي مربوط به مباحث پانترکيسم و بازتابهاي آن در ايران بهويژه واکنشهاي ايرانيان به مواضع خصمانه ضدّ ايراني رهبران پانترک و سياستهاي پانترکي عليه ايران، منافع ملي و فرهنگ و تاريخ و تمدن ايران بوده است.
«پانترکيسم و ايران» که از سوي نشر شيرازه به بازار کتاب آمده است يکي از مهمترين اين گونه آثار است؛ کاوه بيات که پيش از اين با کتاب «آذربايجان در موجخيز تاريخ» اسناد و منابع دست اول مربوط به چگونگي تغيير نام اران، ايالت مسلماننشين قفقاز و بخشي از سرزمينهاي پيشين ايران را به «آذربايجان» در سال ۱۳۷۹ منتشر کرده بود، اينک اثري بسيار مهمتر را که در برگيرنده اسناد و منابع مربوط به فعاليتهاي ضدّ ايراني شخصيتها و جريانهاي پانترکيسم در ترکيه، به همراه واکنش ايرانيان به آنهاست، به خوانندگان علاقهمند به مباحث تاريخ ايران معاصر ارائه کرده است.
اين کتاب در واقع نخستين مواضع و اظهار نظرهاي شفاهي و کتبي نظريهپردازان و فعالان پانترکيست را عليه ايران که در نشريات و منابع سالهاي نخستين پس از کودتاي ۱۲۹۹ درج شده بود، در بر ميگيرد. واکنش مطبوعات و فعالان فکري و سياسي و فرهنگي ايران به اينگونه مواضع ضدّ ايراني و الحاقگرايانه، مطالب اصلي کتاب پانترکيسم و ايران را تشکيل داده است.
يکي از پيامدهاي مهم انتشار اين کتاب در اين است که سند محکم و دست اولي به دست ميدهد که نشاندهنده استدلال برخي مبني بر توهّم پانترکيسم و ادعاهاي آن عليه ايران است. گفتهها و نوشتههاي نظريهپردازان و فعالان جريان پانترکي عليه ايران در نشريات گوناگون ترکيه در آن سالها اين مسئله را روشن ميکند که اين تهاجم گفتاري و نوشتاري ضدّ ايرانيِ روشنفکران و فعالان جريان پانترکي عليه ايران و ميراث تاريخي و فرهنگي آن بهويژه زبان فارسي بوده است.
کتاب، روي هم رفته به چهار فصل اصلي تقسيم شده و نويسنده در اين فصلها ابعاد گوناگون مسئله را بررسي کرده است. در فصل نخست کتاب که به نوعي در حکم نقد نيز هست دو گفتار با عنوان جالب توجه «موج و صخره» آمده که در واقع بحثي تاريخي درباره چگونگي پيدايش انديشه پانترکيسم در نيمه دوم قرن نوزدهم است. بيات با تشريح دوره اصلاحات (تنظيمات) در دوره عثماني، آشناشدن نخبگان اين امپراتوري با انديشههاي نوين اروپا بهويژه ناسيونالسيم را سرآغاز بيداري ترکان ميداند. افرادي چون نامق کمال و ديگر عثمانيهاي جوان، پيشگام اين اصلاحات بودند. اين اصلاحات با روي کار آمدن سلطان عبدالحميد دوم ناکامماند؛ چراکه وي با استفاده از احساسات مسلمانان، منافع ترکيه عثماني را به پيش ببرند.
بيات سپس در قسمتهاي بعدي فصل نخست به جستوجوي ريشههاي انديشه و گرايش پانترکي در ميان مناديان داخلي و خارجي نخستين همچون احمد وثيق پاشا، علي سعاوي، آرتور لوملي ديويد، لئون کاهون و آرمينيوس وامبري ميگردد. اين نويسندگان نقش مهمي در ترويج انديشههاي پانترکي داشتند. نوشتههاي اين نويسندگان که تقيزاده، روشنفکر آذري ايراني آنان را «قصهپردازيهاي يک يهودي فرانسوي» ميخواند مروّج اصلي پانترکيسم شد. در قسمتهاي بعدي اين فصل، بيات به نقش چهرههاي داخلي چون اسماعيل گاسپرينلسکي، شهابالدين مرجاني، عبدالقيوم نصيري، يوسف آغچورا، احمد آقا اوغلو و يحيي بيگ حسينزاده در ترويج انديشههاي پانترکي ميپردازد.
شايد همين انديشههاي رؤياگونه درباره تأسيس يک امپراتوري سراسر ترک، از چين تا اروپا، باعث شد ترکهاي جوان به دامن سياستهاي بينالمللي معاصر گرفتار شوند و با پيوستن به آلمان در جنگ جهاني اول، هزينههاي نابودي خود و سقوط امپراتوري ۶۰۰ساله عثماني را فراهم سازند. در ادامه به شرح پيدايش پانترکيسم و ديگر صاحبنظران و راهبردهاي آن پرداخته است و سپس نشان ميدهد که اين موج، يعني پانترکيسم و دعاوي و سياستهاي آن در سر راه خود با يک مانع اصلي که «صخره» سرسخت ايران است رويارو شده است. از آنجا که نگرش پانترکيسم به سوي شرق، يعني آسياي ميانه و چين است و اين راه لاجرم بايد از مسير ايران بگذرد، تهاجم پانترکيسم نخست متوجه ايران، يکپارچگي سرزميني، تمدن و فرهنگ مردمان آن ميشد.
دومين قسمت فصل نخست کتاب به تلاشهاي قلمي و لفظي فعالان پانترکيست در عثماني عليه ايران و تماميت سرزمين و فرهنگي آن و واکنش ايرانيان به اين مواضع اختصاص دارد. پاسخ ايرانيان به حملات و عقايد افرادي چون سليمان لطيف و روشني بيک، تأکيد بر وحدت ملي ايران و دفاع از زبان فارسي بود. اين امر بيش از هر جا در آذربايجان و ميان روشنفکران آذري مشاهده ميشد.
ايستادگي شيخ محمد خياباني در برابر پانترکيستها و مداخلات آنان در ايران به تبعيد او از سوي ارتش عثماني انجاميد. بدينگونه بود که آذربايجان ايران به خطّ مقدم جبهه دفاع از ميهن در برابر برنامههاي پانترکيستها تبديل شد.
در نخستين قسمت فصل دوم به آغاز دشمني پانترکيسم با ايران پرداخته شده و با ذکر فعاليتها و نوشتهها و گفتههاي روشنيبيک، يکي از سردمداران ضدّ ايراني پانترکيسم عليه ايران، بازتاب آنها در ايران پيگيري شده است. روشنيبيک، شخصيت و فعال برجسته پانترکيست است که در جنگ جهاني اول مدتها در ايران و افغانستان به تبليغات پانترکي مشغول بود و بعدها در زمره نخستين آتشبياران معرکه ايران و ترکيه بود. اظهارات روشنيبيک مبني بر ترکبودن همه ايرانيان به جز تعدادي فارس پراکنده در بيابانها و توهين به ايران و فرهنگ ايراني و مردم ايران با واکنش نخست ديپلماتهاي ايران در ترکيه و سرانجام مقالات مهم علي صادقي تبريزي، برجستهترين پاسخگوي ايراني به مواضع پانترکيستها محور بحثهاي اين قسمت است.
دومين قسمت فصل دوم با عنوان «ميانپرده قفقازي» به صحنه آمدن فعالان مسلمان قفقاز که تحت تأثير گرايشهاي پانترکي عثماني قرار داشتند و مواضع و اظهارات ضدّ ايراني آنان اختصاص دارد. کتاب محمدامين رسولزاده و اعتراض علي صادقي تبريزي به اظهارات رسولزاده در اين کتاب، موضوع مدرسهي اتحاد ايرانيان در باکو و تلاشهاي پانترکي براي ممنوعساختن تدريس زبان فارسي در آن و سرانجام ترور مايل تويسرکاني، معلم مدرسه از موضوعات مهم و جالب توجه اين قسمت است.
سومين بخش فصل سوم به تداوم بحران و ادامه مواضع ضدّ ايراني پانترکيستهايي چون سليمان نظيف که آذريهاي ايران را «برادران يتيم ما» و زرتشت را «پيامبر ترک» خوانده بود ميپردازد. تداوم نقش بازيگر اصلي يعني روشنيبيک و پاسخهاي سرسختانه ايرانيان آذري و غيرآذري چون علي صادقي تبريزي و حبيباللّه نوبخت و دکتر رضازادهي شفق بحث بعدي نويسنده است. مداخله دو دولت ايران و ترکيه و سرانجام وظيفههاي عارف قزويني در تبريز در دفاع از ايران آخرين بحثهاي فصل دوم کتاب است.
فصل سوم کتاب با عنوان «مخاطره مدافعه» به سرچشمههاي جريان پرداخته و با بررسي ماهيت انجمن «ترک اجاقي» و مواضع آن عليه ايران، ريشه اين نوع سياستها را تجزيه و تحليل کرده است.
بيات در بخش نخست فصل سوم به سرچشمههاي کار پرداخته است و تداوم بحران را در بيانات و مواضع محفل ترک اجاقي عليه ايران نشان ميدهد. افرادي چون روشنيبيک و ديگران با استفاده از اين محفل به ايجاد ادبيات نفرت ضدّ ايراني و توهين به فرهنگ و تاريخ و ميراث ايران دست ميزدند. به ميدان آمدن کميسيون رسيدگي براي پاياندادن به اين کشمکشها توانست تا حدي مؤثر افتد و از دامنه بحران بکاهد. با اين همه، آغاز و تداوم اين مواضع رومانتيکگونهي پانترکي و مشکلاتي که ميتوانست براي ايران داشته باشد، باعث شد دولت و روشفکران ايران به فکر استحکام خطوط دفاعي ايران در برابر تهاجمات پانترکي بيفتند.
در گفتار دوم اين فصل با عنوان «خطوط دفاعي» نويسنده به تلاش ايرانيان براي مستحکمکردن مناطق و موضوعات مورد تهاجم پانترکيسم پرداخته است و نشان ميدهد که چگونه ايرانيان در آن دوران، نويسندگان و روشنفکران و فعالان سياسي و فرهنگي ايران به دعاوي پانترکي درباره زبان فارسي و اهميت آن براي ايران پاسخ دادهاند و در جهت تقويت آن به عنوان زبان ملي و رسمي ايران بهويژه در نقاط آسيبپذيري چون آذربايجان کوشيدند. روشنگري درباره آذربايجان تاريخي يعني نفي آذربايجانناميدن اران و تأکيد بر محدودبودن آذربايجان به سرزمينهاي شمال شرق ايران آن دوران از جمله کارهاي ديگر نخبگان فکري-فرهنگي ايران بود.
در جهت همين اهداف بود که يکي از نخبگان برجسته آذريِ آن دوران يعني احمد کسروي با نوشتن جزوه پژوهشي و تاريخياش با نام آذري يا زبان باستان آذربايگاني، دعاوي پانترکي را درباره قديميبودن زبان ترکي در ايران زير سؤال برد و گويشهاي زبان فارسي آن منطقه، يعني زبان «آذري» را به جامعه فرهنگي ايران و خارج آن معرفي کرد. تلاشهاي برخي ديگر از روشنفکران ايراني آن دوران همچون محمود افشار يزدي براي بحث مسئلهي وحدت و همبستگي و هويت ملي نيز اقدامات دفاعي ديگر ايرانيان براي استحکامبخشيدن به مسئله اتحاد ملي در ايران آن دوران بود.
آخرين فصل کتاب که «پايان بحث» نام دارد دربردارندهي تلاشهاي ايران در عرصه ديپلماسي براي کاهشدادن تنش دوجانبه بود که بهويژه با استحکام قدرت رضاشاه و ممنوعکردن هرگونه بحث درباره اين مسئله و دامنزدن به آن به عنوان سياست رسمي دولت ايران به اجرا گذاشته شد.
همچنين اين فصل به استقرار جمهوري ترکي پرداخته است و تلاشهاي دولت مصطفي کمال را براي پرهيز از سياستهاي رومانتيکگونهي پانترکي، يعني دوري از توران، سرزمين خيالي پانترکها تمرکز بر «ترکيه»، سرزمين واقعي ترکها به بحث ميگذارد. اين فصل به ايجاد مجمع زبان تاريخ ترک و تمرکز دولت و روشنفکران ترکيه براي ايجاد هويتسازي و تاريخنگاري براي ترکها اشاره ميکند. پالايش زبان ترکي از واژههاي فراوان و به سرقتبردن چهرههاي ايراني و تاريخ ايران براي ساختن تاريخ ترک و بزرگان ترک، بخشي از طرح ملّتسازي در ترکيهي دوران آتاتورک بوده است.
کتاب پانترکيسم و ايران، از لحاظ استناد تاريخي اثر مهمي به شمار ميآيد، چراکه منبع تمامي اين مشاجرات را در لابهلاي صفحات خود ذکر کرده است و همچنين صفحهداران اصلي اين کارزار را در دو طرف معرفي ميکند. در طرف مقابل چهرههايي چون روشنيبيک، سليمان نظيف، محمدامين رسولزاده، احمد شکري و رئوف بيک از سردمداران اصلي موضعگيريهاي ضدّ ايراني جريان پانترکي بودند. در مقابل، افرادي چون حسنزاده، علي صادق تبريزي – که بيات وي را «حريف قديمي روشنيبيک» ميخواند- حبيباللّه نوبخت، دکتر تقي اراني، مقدم بيات، احمد کسروي و سرانجام رضازاده شفق پرچم دفاع از ايرانيبودن آذربايجان و ميراث تاريخي و فرهنگي ايران بهويژه زبان فارسي را در برابر تهاجمات پانترکي برافراشتند. نکته بسيار مهم در اينجا اين است که قريب به اتفاق اين افراد همه از آذربايجان ايران برخاسته بودند و از ايرانيبودن آن دفاع ميکردند.
پانترکيسم و ايران، خلأ ناشي از نبود منابع دست اول و متن اظهارات و نوشتههاي مربوط را پرکرده و منبعگرانبهايي را در اختيار ايرانپژوهان قرار داده است.اين واقيعت را بهويژه در پيوستهاي کتاب که شامل اسناد و مقالات ضميمه است ميتوان يافت که کمتر از نيمي از صفحات کتاب را به خود اختصاص داده است.
پينوشت:
(*) بيات، کاوه (۱۳۸۷)؛ پانترکيسم و ايران؛ تهران: شيرازه، ۲۴۷ ص.
۱. براي ترجمه فارسي اين اثر بنگريد به: جيکوب لاندو، پانترکيسم: يک قرن در تکاپوي الحاقگري، ترجمه حميد احمدي، تهران: نشر ني، ۱۳۸۳.
منبع: ايرانشهر
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید