رفتن به محتوای اصلی

«حزب چپ ایران»، حزبی نامربوط به ایرانیان!

«حزب چپ ایران»، حزبی نامربوط به ایرانیان!

 

واژه فرقه یا کالت عبارتی برای اشاره به جنبش‌های گروه‌هایی است که اعتقادات آنها یا رفتارهایشان از نظر عموم مردم غیرعادی یا غریب محسوب می‌شود. بنظر میرسد که «حزب چپ ایران» در کنار فرقه رجوی یکی از انها باشد! 

زمانی حزب توده میتوانست مدعی شود که بخش مهمی از کارگران و بطور کلی مزد بگیران ایران را نمایندگی می کند. اما امروز احزاب چپ ایرانی چه کهنه و چه نوی شان (حزب کمونیست کارگری ایران) سالهاست که هیچ ارتباطی با جامعه ایرانی ندارند و معلوم نیست برای  کدام مردمان و کدام کشور فعالیت می کنند. فداییان از دوران جنبش سیاهکل توسط مردمان روستای سیاهکل و اطراف دستگیر و به ژاندارمری تحویل میشدند و پس از انقلاب هم خانه های تیمی یا افراد شان توسط مردم به رژیم اسلامی لو داده میشدند. از این رو و با توجه به نبود پایه اجتماعی در میان مردم ایران میتوان گفت که اهداف نیروهای چپ ایرانی و گفتمان شان ارتباطی با دردها و مطالبات امروزین ایران ندارد. این نیروها بخصوص به لحاظ روانی، فرهنگی و اجتماعی هیچ ارتباطی با آنچه در عمق جامعه ایرانی می گذرد ندارند از این رو میتوان با تعریف بالا در مورد گروه های سکت آنها را سکت نامید و سکت به حساب آورد. 

 

میزان تاثیر یک نیرو بر وقایع سیاسی در عمل تعیین کننده است نه شعارها! 

جرمی بنتام می‌گوید: هدف قانونگذار باید این باشد که بیشترین خوشبختی را برای بیشترین افراد فراهم کند. بعبارت دیگر بنتام مدعی نیست که در شرایط معاصر امکان فراهم آوردن همه خوشبختی برای همه مردمان وجود دارد بلکه میگوید رفاه عمومی امری است که بتدریج در جوامع غربی رخ میدهد و تا زمان رسیدن به هدف غایی رفاه همه افراد جامعه، باید ترتیبی در سیاست و اقتصاد پیگیری شود که تا حد امکان «بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردمان|» را فراهم آورد. این وضعیتی است که میتواند برای سامان دادن جامعه ایرانی برای پس از جمهوری اسلامی مناسب باشد. در نقطه مقابل این نظر سوسیالیزم قرار دارد که مدعی است که هرآنچه در دست است را باید یکشبه به تساوی بین همه مردمان تقسیم کرد که تصور نمیرود این ایده مورد استقبال ایرانیان قرار بگیرد. اما این نگاه دیرزمانی بیش از چندین دهه است که معتقدان به این نگاه را تبدیل به سکت کرده است. 

نگاهی به متوسط سن شرکت کنندگان در کنگره سوم حزب چپ ایران و نیز فالوئرهای این نیروها بخوبی این فلاکت و بیگانگی اجتماعی نیروی چپ در جامعه ایرانی را نشان میدهد. حتا دکور و ظاهر کنگره و افراد و مباحث مطروحه نیز  یک نمونه کامل از بی ارتباطی این جمع سودا زده به جامعه ایرانی را به نمایش می گذارد. در شرایطی که  ایرانی گرایی - ملی گرایی و پرچم شیر و خورشید و گذار از کلیت نظام تبدیل به وسیله ای برای گذار از جمهوری اسلامی شده است در کنگره حزب چپ بجز نق و «نصایح الملوک»  هیچ نشانی از ملی گرایی و ایرانیت نمی بینید. بجز نام کنگره «زن زندگی آزادی» که بیشتر جنبه تبلیغی داشت، پیام این کنگره نه در خارج و نه در داخل انعکاسی نیافت. مقایسه کنید با توییت و ریتوییت ها شر کردن های پیام سلبریتی هایی مثل علی کریمی یا فعالینی مثل مسیح علینژاد و یا شاهزاده رضاپهلوی در ابعاد چند ده هزار!  شعارهای این گنگره (سوسیالیسم، دمکراسی آزادی و عدالت اجتماعی) اگرچه بعنوان درونمایه ای حزبی برای یک جامعه گذار کرده از جمهوری اسلامی میتواند شعار یک نیروی سیاسی باشد اما برای شرایط فعلی پاسخ به آن نیازی نیست که مردم در کف خیابان فریاد میزنند. « پیام کنگره‌ی سوم حزب چپ ایران، به خانواده‌‌یِ جانباختگان راه آزادی، به زندانیان سیاسی و خانواده‌های آنان»  به گوش چند نفر در ایران رسید؟ کدام خانواده جانباخته به این پیام پاسخ گفت؟ یک آبی در هاون بود که کوبیده شد!  شرکت کنندگان یک زحمتی کشیدند یکدیگر را دیدند و قوت قلبی گرفتند و مناسک حج سکت را بجای آوردند، شانه ای سبک کردند و با وجدان راحت بابت آخرت شان به خانه ها رفتند. این حزب نیست.. یک سکت است!

یک نیروی متعهد به خدمت به جامعه باید با یک مهندسی معکوس نگاه کند که چه مسائلی برای جامعه از اهمیت دست اول برخوردار است و به آن پاسخ بگوید حتا اگر آن مسائل جزو اهداف یا مقولات غایی مورد نظر آن نیرو نباشد. حزب چپ اول باید بپذیرد که جامعه ایران جامعه ای ملی گراست و پرچم شیر و خورشید برایش مهم است - به ابعاد چند ده هزار در برلین دیدیم-  و با به احتزاز در آوردن آن در نشست هایش به این پرچم احترام بگذارد، بلکه حزب چپ باید به این مردم با این خصوصیات و ارزشها سرویس بدهد.  آیا در حزب چپ چنین آمادگی هست؟ یک نیروی متعهد به جامعه نباید نگاه کند که جامعه ایده آل سوسیالیستی مورد نظر او اول تشکیل شود و بعد برای رفاه ش فعالیت کند بلکه باید فعالیت هایش هماهنگ با آن جامعه و در همان وضعیت فرهنگی اجتماعی باشد. حزب چپ چنین مشخصاتی ندارد پس جای تعجب نیست اگر جامعه ایرانی  با نگاهی بی گذشت (نمونه اش را در جشن شادی باخت تیم ملی دیدیم) این نیروی چپ را اصلا ایرانی به حساب نیاورد و به چشم بیگانه نگاه کند.  نگاه چپ ایرانی به جمهوری اسلامی نه نگاه تهدید که نگاه گلایه و التماس و زاری است و این اصلا سنخیتی با جامعه جنگجو و جوشان امروز ایران ندارد. این نگاه باید عوض و تهاجمی تر شود. جای تعجب است که این نیروها هر ساله سالروز واقعه سیاهکل را گرامی میدارد! اینها با حرکت سیاهکل هم بیگانه شده اند و باهم نمی خوانند ولی همچنان خود را میراث بر آن حرکت به حساب می آوردند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید