رفتن به محتوای اصلی

«شاید نوبتی دیگر» پیگیری پیشنهاد آقای محققی 2

«شاید نوبتی دیگر» پیگیری پیشنهاد آقای محققی 2

از هنگامی که اولین مقاله را در این مورد نوشتم یک ماهی میگذرد. 

1-  اسرائیل به نوار غزه حمله کرده است.

2- جمهوری اسلامی  کشور ما را با آمریکا و اسرائیل سرشاخ کرده است.

3- نحله های اپوزیسیون ایران که در این قضیه نه سر پیازند و نه ته پیاز یکدیگر را بخاطر نظرات و مواضعی که پیرامون این موضوع دارند انگار موضوع مرگ و زندگی ایران است زیر ضرب گرفته اند و بیانیه داده اند و امضا جمع کرده اند.

کسانی که مهمترین موضوع این برخوردها هستند عبارتند از: خامنه ای، ناتانیاهو، بایدن و حماس، .. و از همه مهمتر مردم ایران، هیچکدام.. هیچکدام روح شان هم از این برخوردها و بیانیه ها و اعلام مواضع خبر ندارد. نتیجه این که ما ایرانیان استعداد خوبی داریم که از هیچ و پوچ موضوع جنگ و دعوا بسازیم اگرنه از بی موضوعی و عدم برخورد و دشمنی جان مان در میرود!  اینچنین است اغلب مواضعی که اپوزیسیون در این سالها داشته است. 

«اعلام موضع» یکی از معضلات اپوزیسیون ایران است. در هر موضوعی باید اعلام موضع کنند نه که لال و بیمار از این دنیا بروند. آنچه که اپوزیسیون را در این سالها به خود مشغول داشته و موضوع این برخوردها یعنی مردم ایران روح شان هم از این جنگ و بحث ها خبر نداشته از قرار زیر است: (البته فقط سر درختی ها را چیده ام و زحمت جستجو نداده ام اگر جستجو کنید بیشتر می یابید) این که مردم در رای گیری شرکت کنند یا خیر، به خاتمی و یا موسوی رای بدهند یا خیر و این که کسانی میخواهند از «حق رای» شان استفاده کنند کار درستی میکنند یا خیر، به ایران میروند و می آیند درست است یا خیر، این که باید مردم  با تیم فوتبال برخورد کنند یا استقبال کنند، این که سپاه پاسداران تروریست اعلام شود یا نشود، به سلاح سنگین مجهز شود یا نشود، چه کسانی در یک همبستگی شرکت داشته باشند، عبدالله مهتدی حضور داشته باشند یا نداشته باشد، شاهزاده با دخترش بازی کند و بالانس بزند یا نزند،  به اسرائیل سفر کند یا نکند، اگر رفت کنار دیوار ندبه برود یا نرود، مسیح علینژاد بگوید جاوید شاه یا نگوید، تقصیر آقای هالو است که به او انگشت رسیده یا خیر ... و دهها موضوع عجیب و غریب دیگر که خارجی انگشت حیرت به دهان میگیرد از کردار ما که در این سالها از ما انرژی های بسیاری برده است و موضوع دعواست. من زیاد آدم خوش حافظه ای نیستم و این مقدار موجبات اختلاف در طی 44 سال را همینجوری بدون تلاش زیاد بیاد آوردم. مطمئنم اگر بخواهیم بکاویم سر به صدها مورد دعوا نیز میزند. چه گروههایی که کنار هم با امیدهای بسیار نشستیم و به نسیمی آنرا به هم زدیم. از نشست های ساکنان ایرانی یکی از شهرهای اروپا و آمریکا بگیر که بارها باهم همبسته شدند و بهم زدند تا این آخری گل سر سبد اپوزیسیون ایرانی، یعنی منشور مهسا، استعداد ما را در معرفی «ایرانی مستوره ناهمبستگی و سرخوردگی»  بخوبی به نمایش گذاشت. اینقدر که این «منشور همبستگی مهسا» ناهمبستگی ایرانیان را به نمایش گذاشت عکس آنرا نشان نداد. 

و من مانده ام که  با این وضعیت چطور دنبال پیام آقای ابوالفضل محققی را بگیرم؟ صحنه را نزد خودم تصور میکنم: عده ای از ما پس از کلی پیگیری ها و حرفها و  ناز کشیدن ها بالاخره در جلسه ای حضور داریم و طبق معمول سر نقطه و خط حرفهای مان برای تعامل با شاهزاده باهم مشکل داریم که یکدفعه وسط کار حماس به اسرائیل حمله می کند! حالا خر بیار و باقالی بار کن! مطمئنا سر این قضیه در همان جلسه باهم دست به یقه میشویم!  (البته الحمدولا نشست های احتمالی مان مجازی است و دست مان به هم نمیرسد). هنوز جلسه اول است و برخی پیشنهاد میدهند که ما باید یک بیانیه در این مورد صادر کنیم. عده ای مخالف و عده ای موافق و مخالفان جلسه را کلا ترک می کنند. موافقان صدور بیانیه بر سر این که طرف حماس را بگیرند یا اسرائیلی ها باهم دعوای شان میشود. از آخر موافقان به دو گروه پرو حماس و پرو اسرائیل تقسیم میشوند و طی بیانیه هایی ضمن متهم کردن طرف مقابل به این که نظرش به تحکیم پایه های قدرت جمهوری اسلامی می انجامد اعلام انشعاب می کنند! فردایش خوانندگانی که فعالیت ها را دنبال می کنند متوجه میشوند که گروهی ناتشکیل شده انشعاب کردند و بعد هم رفتند خانه شان و کل قضیه فراموش شد. دقیقا به همان سان که در این سالها صدها تشکل تازه تاسیس منحل شد، گروهها که انشعاب شد، و آخرینش منشور مهسا که از هم گسیخت، نشست چهل و چهار نفره فعالین از خارج و داخل کشور به دنبال حمایت از بیست تشکل در داخل تشکیل شده بود بوق و شیپوری زدند و کل قضیه به دست فراموشی سپرده شد. 

لذا.. شرمنده ابوالفضل جان.. با توجه به آنچه که آمد.. فعلا چیزی به فکرم نمیرسه. هنگ کردم! شاید نوبتی دیگر

اما یه چیزی.... یادته وقتی زمان جورج بوش صدام حسین را آمریکا دراز کرد؟ همان زمان به اپوزیسیون صدام خبر داد که آینده عراق در دست ما هست و میخواهیم بسپاریم به دست شما. هرکس سهمی از قدرت میخواهد در کنفرانس ما شرکت کند. آن اپوزیسیونی که سایه یکدیگر را با تیر میزدند یک شبه برادرانه مث بچه آدم کنار هم نشستند. یکی از آنها «احمد چلبی» بود! و اپوزیسیون ایرانی پیرامون احمد چلبی و مشابهاتش لغز ها سرودند.  

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید