
بیداری غرب در سایه تحریم نفتی عربستان در زمستان سرد ۱۹۷۳ میلادی !
غرب تصمیم گرفت تا خاورمیانه نفت خیز را به گونه ای به بحران و جنگ خونریزی بکشاند که وابستگی غرب به نفت حکومت های منطقه نفت خیز پایان یابد و بالعکس حکومت های دارای طلای سیاه برای فروش نفت به غرب وابسته گردند!
زمینه های شورش و نارضایتی در ایران از طریق صدور بحران معروف “بیماری هلندی در حوزه اقتصاد” کلید خورد! پیش زمینه های یک بحران اجتماعی به رهبری روحانیت و به زعامت خمینی از مدت ها پیش رصد می شد و لاجرم در سال 57 به یک فاجعه تاریخی تبدیل شد و چهره استراتژیکی منطقه می بایستی برای همیشه عوض می شد! بحران و مناقشه مرزی ایران و عراق که با قرار داد 1975 در دوران شاه ، ظاهرا پایان یافته بود اما با ورود خمینی به ایران و تلاش وی برای وحدت شیعیان عراق و ایران ـ بهترین زمینه ها را برای آغاز یک جنگ بیهوده بین ایران و عراق را آماده ساخت .اعراب در سال ۱۳۶۰ خورشیدی در وحشت از پیشروی شیعه صفوی به رهبران ایران مبلغ 60 میلیارد دلار غرامت جنگی اعطاء کردند تا آن جنگ در همان آغاز به پایان برسد اما رژیم ولایت فقیه آرزوی تصاحب همه کشورهای اسلامی را در رویای خویش داشت !
اتحاد تاریخی اعراب علیه اسرائیل در وحشت از صدور انقلاب شیعه صفوی به منطقه ، به ائتلاف اعراب علیه رژیم اسلامی تبدیل شد و این روزها کم کم به اتحاد اعراب و اسرائیل علیه حاکمان اسلامی تبدیل خواهد شد!
در زمستان سرد سال 1973 ملک فیصل پادشاه عربستان ،مدت سه ماه فروش نفت به اروپا را تحریم کرد.شاه ایران درآن قضیه شرکت نکرد اما بعدا تهدید که ایران نیز در سال 1979 از کنسرسیوم نفت خارج خواهد شده و به تملک ملت ایران در می آید که مصادف با سرنگونی حکومتش شد! غرب در انتقام از تحریم نفتی عربستان سعودی که عامل بحران یعنی ملک فیصل را از طریق پسر بردارش که یک دوست دختر موطلائی امریکائی داشت، ترور کرد و ملک خالد متمایل به غرب به جای برادرش نشست. پس ترور ملک فیصل نوبت به سرنگونی شاه ایران رسید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
خودفریبی توجیهی
درود بر آقای مستشار!
موجز و مختصر بگویم.
پدیده ای به نام غرب که از کشورهای اسکاندیناوی و اروپایی شروع میشود تا آمریکا و دیگر نقاط جهان که بفهمی نفهمی در سمت و سوی دایره و حوزه ساختارهای فرهنگی و تاریخی «مغرب زمین» محسوب میشوند، نخستین بار نیست که در فکر تامین منافع حیاتی خودشان هستند و برای رسیدن و تامین منافع حیاتی به اقدامها و شیوه های خاصّ خودشان تقلّا میکنند. قضیه سمتگیری و هژمونی «غرب در معنای کلّی» از دوران رنسانس به این سو، پایه ریزی شد که متعاقبا پروسه توسعه آن از اواخر قرن هیجده و اوایل قرن نوزده تا امروز به اوج خودش رسیده و در سراسر جهان دست اندازی کرده است. اینکه هر کشوری به طور کلّی در فکر منافع و سیطره و اقتدار و به کرسی نشاندن اراده و خواست خودش است، بحثیست اظهر من الشّمس و نیازی به روده درازی در این زمینه نیست و شواهد روشن و گویای آن را میتوان بی واسطه هر روز و هر شب تجربه کرد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که غرب در معنای کلّی و به تعبیر و برداشت شخص شما، فقط کارش توطئه است و حمایت از حکومتهای دست نشانده و تلاش برای به قدرت رساندن حکومتگران وابسته به خودش، آنگاه من از شمای نوعی میپرسم که جنابعالی و کثیری اشخاص که همچون جنابعالی نظر دارند به رغم دانش به این مسئله، چگونه در تئوری و عمل برای مقابله با غرب، روبرو خواهید شد؟.
مطالعه و تدقیق شدن به فلاکتهای ایران از کهنترین ایّام تا همین ثانیه های گذرا که جفت پاهایم در گور است به من ثابت کرده اند که علت العلل اصلی و کلیدی و نود و نُه درصد بدبختی و خوار و زاری و نکبت و رذالت و قهقرائی و عقب ماندگی ایران و مردمش، زیر سر طیف تحصیل کرده و کنشگران تاق و جفت آن بوده و هنوزم هست. غرب همواره از بلبشو و آلوده بودن و فضای غبار آلودی که در کشورهایی مثل ما به یمن و همّت هرکولی کشمکشهای سخیف مدّعیان کنشگری و ریش سفیدی قوم ایجاد میشوند، بهره برداریهای خودش را به پیش میبرد. وقتی من ایرانی به دست خودم حکومتی را بر سرنوشت خودم و میهنم و فرزندانم حاکم مطلق میکنم و تسلیم اوامر او میشوم، جانا!، مسبّب عواقب اعمالم را نباید به آدرسی حواله داد که مرا در اعمالم و تصمیمها و کنشها و واکنشها و غیره و ذالک خودم تبرئه و بیگناه و حتّا به حیث قربانی نمایش دهد. این کار، خودفریبی است که دهه هاست طیف رنگارنگ کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی به شدّت به آن مبتلایند و آلوده. حقیقت این است که ما ایرانیان – تحصیل کردگان و کنشگران منظورمه – اصلا نمیفهیم دیپلماسی یعنی چه؟. کشورداری و سیاست یعنی چه؟. قانون یعنی چه؟. حقوق یعنی چه؟. همسایه داری و مناسبات بین المللی یعنی چه؟. و کذا و کذا. اگر ما اندکی! آری فقط اندکی از تحوّلات تاریخی و فرهنگی همین غرب ملعون!، دانش درخور داشتیم و چیزی می آموختیم، آنگاه متوجّه میشدیم که خانه آبا و اجدادی را چگونه باید مراقبت و ترمیم و شیک و پیک و محافظت و نو به نو آباد کرد. نه جانا!. ما کشته خویشیم و غربیان از بلاهتهای دم دست به نفع خودشان بهره برداریهای دراز مدّت میکنند و حساب و کتابهای دور اندیشانه. آنکه باید «بیدار» شود، غرب نیست آقای مستشار که قرنهای قرن است بیدار و هوشیار و میداندار است؛ بلکه آن که باید بیدار شود، شما و من و هزاران نفر امثال مای ایرانی هستیم که قرنهاست به خواب اصحاب کهفی فرو رفته ایم و خوابهای شیرین «مدرنیته ای و سکولاری و دمکراتیکی و خزعبلات مشابه» را میبینیم؛ نه واقعیّت زمخت و خانمانسوزی که از طرف فعّالان مایشاء حکومتگران فقاهتی، چهره کریه خودش را بیش از چهار دهه است در ایران و جهان نمایش میدهد؛ یعنی حکومتی که اقتدار زمامدارانش، محصول حماقتهای فردی و جمعی «خوبترین خوبان کنشگر و تحصیل کرده ایرانی» است و همچنان هست.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید