رفتن به محتوای اصلی

ربط ما چیست؟ ۳

ربط ما چیست؟ ۳

در خواست و هدفتان چیست؟ با رسیدن به اهدافش انسان آینده را خلق میکند.

وقتی که تاریخ تمدنمان را میخوانیم سوالی که دائم پیش میآید این است که چرا ایران به اندازه امریکا یا هلند یا ژاپن ترقی نکرده؟ همراه این سوال کلافگی و گیجی ئ ناخودآگاهی هم اغلب به ما دست میدهد به این دلیل که در عین حال در همان تاریخ میخوانیم که ایرانیها چه در زمان ایران باستان یا در دوران طلائی اسلام، رویهم رفته حدود ۱۸ قرن، یکی از دو سه تمدنهای بزرگ و بسیار موفق دنیا بودند. یعنی بارها و بارها ما دوراندیشی، خلاقیت و پشتکار خود را برای ساختن و پیشبردن جامعه ای توانا، مرفه و مستقل نشان داده ایم. برای ۱۸ قرن، زمانی که هیچ الگوئی دیگری بغیر از ذهن، خلاقیت و انرژی خودمان نداشتیم، ما بارها توانائی خود را برای کشف و اختراع و تولید کالا و سرویس، برای تغذیه بهتر و بهتر کردن زندگی مردم و فرزندان خود، برای پروراندن علما و دانشمندان، برای تجارت و متمول شدن و ابداع کردن سازمانها و سیستمهای موفق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و بر قرار کردن روابط مثبت با اقصانقاط جهان نه تنها ثابت کرده ایم بلکه زبانزد بوده ایم. پس چرا ما ایرانیها با تمام قدمت تمدن و بهره هوشی فردی و جمعیمان حدود ۶-۸ قرن پشت سر انقلاب صنعتی و پیشرفتهای ملموس غرب هستیم؟

میشود به این سوال از زوایا و دیدهای مختلف جواب داد. ولی کدام زاویه یا دید توانائی آن را دارد که چاره ای بغیر از آنچه در پیش گرفته ایم جلوی پای ما بگذارد؟ کدام زاویه میتواند تمرکز صد ساله ئ سیاسی-اجتماعی و ذهنی ما را به جهت صنعتی-اقتصادی و عملی سوق دهد؟ کدام دید و درخواست امروز یا فردای ما میتواند صدها مسئله و مشکلات ما را در مسیر خود-چاره-سازی جریان داده و ما را قادر کند که برای رقابت در دنیائی نو خود و فرزندان خود را بپرورانیم؟ بنظر من یکی از مطالب پایه ای برای تشخیص اینکه چطور بعد از قرنها یک جامعه پیشرفت کرده و دیگری نکرده موضوع اقتصاد است. پس اجازه بدید که نگاه مختصری (از نظر خودم) به موضوع اقتصاد و بعضی از مسائل ساختاری مربوطه اش بکنیم.

فصل اول

اقتصاد - اقتصاد چیست و چگونه بوجود میاید؟ زیربنای اقتصادی یعنی چی و چگونه ساخته میشود؟ چگونه طبیعت، سازمانها، تکنولوژی و مردم و شبکه های رابط ای یک کشور سیستم اقتصادی آن را فرم میدهند؟ و اقتصاد مدرن چیست؟ اینها سوالهای مهمی هستند که میتوانید در ذهن داشته باشید. ولی در این مقاله من سعی خواهم کرد که تصویری کلی از روابط و فاکتورهائی که یک اقتصاد پویا و تاب آور را میسازند برایتان بکشم.

معمولا وقتی که ما به کلمه "اقتصاد" فکر میکننم ممکن است سود و کاسبی و آینده قابل پیش بینی، یا برعکس مسائل پیچیده ی دارائی و تئوریهای مختلف یا قیمتهای گران و بی کاری به ذهنمان بیآید. فهمیدن معنی اقتصاد وقتی بدرد خور است که بما نشان دهد که چگونه با رسیدن به اهدافمان ما میتوانیم محیطمان را بهتر و آبادتر کنیم، و در عین حال بما نشان دهد که چگونه محیط ما میتواند باعث دلسرد شدن ما یا تشویق ما در جهت عملی کردن و رسیدن به اهدافمان باشد.

بطور کلی یکی از تعریفهای مفید و ملموس اقتصاد این است که اقتصاد (یک فرد، یک گروه، یک جامعه یا اقتصاد جهانی) نتیجه ئ تولید کالا (مثل لباس، محصولات غذائی و کشاورزی، کامپیوتر) و سرویس (مثل تحقیق، مکانیکی، پزشکی، طراحی تارنما)، ردوبدل کردن کالا و سرویس، توضیع و پخش کالا و سرویس و مصرف کالا و سرویس است. به گفته ئ دیگر هر زمانی که فرد و جامعه بدنبال اهداف و احتیاجات خود با محیط و دیگران به فعل و انفعال بپردازند، اگر موانع غیر عبور یا کشنده در سر راه نباشند، بوجود آمدن یک سیستم و انگاره ای بنام اقتصاد غیرقابل اجتناب است. برای شکافتن این نکته اجازه بدهید که چند مفهوم پایه ای را براتون توضیح بدهم.

(۱) - سنرجی اقتصادی - اقتصاد یک مفهوم جدا از انسان یا یک پدیده سرخود (مثل یک درخت یا هوا یا دریا) نیست و به خودی خود وجود ندارد. اقتصاد در اثر فعل و انفعالات انسانها با یکدیگر و با محیط و بدنبال رسیدن به اهداف زاده میشود. این پروسه را سنرجی مینامنند. برخورد دو چیز وقتی سنرجیستیکی است که مجموع آن دو چیز فقط جمع آنها نیست بلکه یک چیز دیگریست که خصوصیاتی از عناصر اول و دوم را دارد ولی در عین حال پدیده ایست متفاوت با دینامیزم و مشخصات مخصوص به خود (مثل ۳=۱+۱).

مهم این است که این پدیده ی سوم به نوبه ئ خود پتانسیل آن را دارد که با بکار افتادن در محیط و درگیر شدن با عناصر مختلف (مثل افراد، منابع و اهداف دیگر) پدیده های جدید دیگری (اعم از اقتصادی و غیر اقتصادی) خلق کند و ساختن و تداوم زنجیره ای را باعث شود. اگر مانعی دائمی و یا کشنده سر راهشان نباشد، این سنرجی های زنجیره ای و متداوم هستند که مانند یک تور و شبکه ی ادامه دار و پخش شونده باعث پیشرفت اشخاص در اقصانقاط یک جامعه و در همه جوانب و موارد آن میشوند.

نکته بسیار ساده ولی محوری که میخواهم توجه تان را به آن جلب کنم این است که بسیار محوری است که انسانها امکان و موقعیت دست بکار شدن و فعل و انفعال داشتن در جهت رسیدن به اهدافشان را داشته باشند. یعنی اگر در محیطی آزادی فعل و انفعال داشتن برای رسیدن به اهداف وجود داشته باشد، هر فعل و انفعال انسانی در جهت رسیدن به هر هدفی بطور اتوماتیک باعث زنجیره ای و مضاعف شدن فعالیتها و ابداعات اقتصادی در تمام جوانب و نمودهای جامعه خواهد شد. برای قیاس میتوانید فعل و انفعال انسانها در جهت رسیدن به اهداف را به چشمه ای مانند کنید که اگر در راهش دیواری یا مانعی (یا موتوری که همه آب را بطرف منبع بخصوصی بکشاند- مثل اقتصادهای یک محصولی) نباشد، وقتی که این چشمه آب بروی زمین سرازیر میشود به هر جهتی حرکت میکند و هر دانه و موجودی را در سر راه خود زنده و سرشار میکند، و در عرض سالها و قرنهای بعد باغها، گلها، گله ها، شهرها و تمدنها را آبیاری کرده و بزندگی میآورد.

یک مثال ساده – انسان برای بدست آوردن غذا گندم کشت میکند – چون زمین سخت است خیش و گاوآهن و دیگر ابزار اختراع میکند – چون جمعیت و تقاضا زیاد میشود عده ای راهای آبیاری مختلف و سیلوهای ذخیره ابداع و اختراع میکند – شغل تجارت و تجار بوجود میآیند و این گندم را به همه جا برای فروش میبرند و در سر راه خود تولید و تکثیر هر کالا و سرویس دیگری را که بتوانند خرید و فروش کنند تشویق میکنند و در نتیجه کالاها و خبرگیهای دیگر بوجود میآیند – بعد تولید کننده ها، فروشندگان و خریداران و عده دیگری که در بین هستند قوانین خرید و فروش و اعتبار و بانک و غیره ابداع و تاسیس میکنند – بعد چون جمعیت زیادی برای مدت زیادی مشغول همه این کارها بوده، با دستها و فکر و انرژی خود ابداع و اختراع کرده و یاد گرفته که مشکلات خود را حل کند و پیش برود، اعتماد بنفس و استقلالشان بالا میرود (و چون مانع دائمی و کشنده یا غیرقابل عبوری در سر راهشان نیست) این تلاش و تجربه و ساختن در همه ی جوانب زندگیشان ادامه پیدا میکند و تور و شبکه پیشرفت در همه جا گسترده میشود.

پس اگر آزادی آقتصادی در محیط و جامعه ای وجود داشته باشد (همینطور که مثلا در آمریکا، هلند و ژاپن برای قرنها وجود داشته است)، همه ی اهداف و فعالیتهای انسانی پتانسیل تبدیل شدن به فعالیتهای اقتصادی و غیر اقتصادی و در نتیجه پیش بردن جامعه را دارند. به این دلیل است که همیشه اقتصاد یکی از قویترین روابط سنرجیستیکی و زندگی ساز انسانها بوده است و خواهد بود.

(۲) - هر فکر، عمل یا هدف، هر آرزو و احتیاج انسانی پتانسیل و قوه ئ تبدیل شدن به فعالیتهای اقتصادی را دارد. در خواست و هدفتان چیست؟ با رسیدن به اهدافتان آینده تان را خلق کنید. انسان و جوامع در رابطه با اهداف و محیطشان رشد میکنند و هر فکر، عمل یا هدف، هر آرزو و احتیاج انسانی پتانسیل و قوه ئ تبدیل شدن به فعالیتهای اقتصادی را دارد. برای ملموس شدن این مفهوم سعی کنید که برای یک لحظه هر هدف یا رسالت، آرزو یا رویا، هر احتیاج یا درخواستی را که دارید یا میدانید تصور کنید. چی به فکرتان میآید؟ داشتن آزادی ابراز عقیده، محبت به حیوانات، خوب کردن امراض، زیباتر بودن، به خارج رفتن، داشتن خانه و ماشین و کامپیوتر، به ماه سفر کردن، به کودکان یا یا سالمندان و افراد ناتوان کمک کردن، لوله کشی منزلتان را درست کردن، دوستی و دوست داشتن و رابطه برقرار کردن، ازدواج کردن یا پیشگوئی و فال گرفتن، آب و غذا خوردن، دیدن و شنیدن، راه رفتن و شنا کردن، آواز خواندن و موسیقی، شعر گفتن و فلسفه و تئوری ساختن، بچه دار شدن، پول قرض دادن یا قرض کردن، سفر کردن یا استراحت کردن، فوت کردن یا در بازار بورس حدس زدن ویا هزاران آرزوی دیگر؟؟ اگر لحظه ای فکر کنید یا به انترنت یا کتاب تلفن مراجعه کنید میبینید که برای هر کدام از این اقلام دهها بلکه هزارها و ملیونها وبسایت و بلاگ، ملیونها مغازه، شرکت، فروشنده، تولید کننده، توضیع کننده و دلال و خریدار کوچک و بزرگ در کشورهای دنیا و در شهر و کشور خودتان وجود دارند. و اگر بیشتر فکر کرده یا جستجو کنید میبینید که هر کدام از این خواستها، آرزوها، احتیاجات و حدسها همین الآن، در تمام سالها و قرنهای گذشته و در سالهای آینده برای میلنونها نفر، میلیونها شرکت، دلال و فروشنده، برای هزاران کارخانه دار، صنعتگر، کشاورز و بسیاری از کشورها بیلیونها دلار درآمد و ثروت، میلیونها کار و حرفه و شغل بوجود آورده و باعث هزاران اختراع، ابداع و نوآوری شده و خواهند شد.

یک مثال زنده این موضوع را روشن میکند و خود میببینید که پروسه بقیه ئ مثالهای موفق هم کما بیش شبیه به هم هستند.

شرکت هاینز آمریکائی را به احتمال زیاد میشناسید (فقط کافی است که به مارک سس گوجه فرنگی که روی همبرگرتان میریزید نگاهی کنید) این شرکت صدها نوع مختلف غذاهای بسته بندی شده درست میکند (انواع سسهای ساندویج مثل سس گوجه و خردل، انواع ماکارونی و سسهای مربوطه، انواع غذاهای یخ زده و غذای بچه و غیره)، حدود ۳۲،۵۰۰ کارگر و کارمند دارد و امسال بالای ده میلیارد دلار محصولات فروخته است. داستان بوجود آمدن این شرکت از یک فعل و انفعال کوچک یک خانواده در جهت برآوردن یک احتیاج ساده برای درآمد بیشتر اول در محله ئ کوچکشان شروع شد، و در عرض ۲۵ سال به یک شرکت و در عرض یک قرن و نیم بعد به یک کمپانی بین المللی تبدیل شد.

وقتی که هنری-جان هینز شیش-هشت ساله بود در کارهای باغچه کوچکی که پشت خانه داشتند به مادرش کمک میکرد و در فروختن بعضی از سبزیجات اضافه و ترب تند چرخ شده ای که مادرش درست میکرد به دروهمسایه ها به خانواده اش کمک میکرد. این درآمد مختصری برای خانواده فقیرش که از آلمان مهاجرت کرده بودند تولید میکرد. در عرض سه-چهار سال بعد معلوم شد که ترب تند چرخ شده خریدار و متقاضی زیاد دارد و پدرمادرش باغچه بزرگتری را مختص آن کردند که هنری در آن کار میکرد و به فروش شیشه های ترب تند ادامه داد تا اینکه در سالی که هفده سالش بود دوهزاروچهارصد دلار فروش کرد که به حساب اونوقت پول زیادی بود. بعد هنری به کالج رفت و در شرکت آجرسازی پدرش کار کرد و نهایتا شریکش شد. ولی در تمام این مدت توانست که به تولید، بسته بندی و فروش سبزیجات و شیشه های ترب ادامه بدهد تا اینکه در سال ۱۸۶۹ یک شرکت کوچک تهیه و بسته بندی مواد غذائی را با دوستش در شهرشان در ایالت پنسیلوانیا آمریکا شروع کرده و روی فروش ترب تند تمرکز کرند. اوبااینکه شش سال بعد ورشکست شد سال هفتم با برادر و پسر عمویش یک شرکت دیگری راه انداختند و یکی از اولین محصولاتش سس گوجه فرنگی بود که بسیار مورد استقبال و تقاضا قرار گرفت. بزودی او سهم برادر و پسر عمویش را خرید و بقیه اش را هم که میدانید، در عرض یک قرن و نیم بعد آن شرکت کوچک کم کم تبدیل به سازمان عظیم امروزی هینز شد که به اضافه ئ کارخانه های تولید، مراکز توضیع و پخش و غیره در خیلی فعالیتهای دیگر از جمله داشتن مزارع دانه و کارخانه های ظروف بسته بندی خود نیز دست دارد.

یعنی همانطور که گفتیم یک فعل و انفعال کوچک انسانی (سبزی فروختن بچه هشت ساله به همسایه ها) برای رسیدن به یک هدف یا رفع یک احتیاج ساده (چند قران پول اضافی برای خانواده تهیه کردن) در مدت یک و نیم قرن و در محیطی بدون موانع مخرب و کشنده، هزاران پی آمدهای زنجیره ای و ممتد همه جانبه بعدی را باعث شد و در نتیجه صدها شغل و اختراع و پیشرفت را سبب شده و میلیاردها دلار نفع و درآمد برای افراد خود بوجود آورد - همه فقط بدلیل اینکه محیط آزاد اقتصادی برای تمام این مدت برای این شرکت وجود داشته است. این داستان میتوانست داستان موفقیت شما، اجداد شما و فرزندان شما نیز باشد اگر در محیطی با موقعیت و آزادی اقتصادی زندگی کرده باشید.

پس همانطور که آن چشمه آب احتیاج به زمینی باز با سراشیب کافی دارد تا بتواند در سرزمینهائی که سر درآورده پخش شود و آنها را بارور کند، انسانها و جوامع نیز برای حرکت کردن بسوی جلو و تحقق بخشیدن به پتانسیل اقتصادی و جامه عمل پوشاندن به اهدافشان و بدست آوردن رفاه مورد نظرشان احتیاج به محیط آزاد اقتصادی دارند، محیطی که موانع غیر قابل عبور و کشنده یا مداوم نداشته باشد.

فصل دوم

(۳) - خصوصیات یک محیط آزاد اقتصادی چیست؟ اجازه بدید که چند تا مطلب مهم دیگر به موارد بالا اضافه کنم. میدانیم که لغت "آزادی" معانی روزمره ی بسیاری دارد. ولی اجزائ عملی و قابل استفاده و ملموس پدیده ی آزادی چیستند؟ یعنی مثلا اگر میخواستید یک محیط- مثلا یک خانه، یک شرکت یا یک جامعه بسازید که در آن آزادی وجود داشته باشد چه عناصر و فاکتورهائی را به آن اضافه میکردید؟ اگر معنی آزادی در یک محیط را با یک دقتی بشکافیم متوجه میشویم که آزادی یک وجود خود بخودی (مثل آب و درخت) نیست. آزادی یک موقعیت مثبت (یا آپورتیونیتی، فرصت یا امکان بدست آوردن هدف) است که در نتیجه ئ فعل و انفعالات، مذاکره و توافق مداوم افراد، منابع، و دیگر فاکتورها، در جهت رسیدن به اهداف در یک محیط زاده میشود. اجازه بدهید که بیشتر توضیح بدهم.

چگونه میدانیم که در یک محیطی موقعیت یا آزادی رسیدن به اهداف وجود دارد؟ آزادی یعنی داشتن موقعیت و فرصت برای بدست آوردن خواستها و اهداف شخصی و گروهی در یک محیط. فرض کنید که هدفی در نظر دارید (هر هدفی) و برای بدست آوردن آن وارد یک محیطی میشوید (مثلا شهر خودتان، منزل کسی، یک کشور دیگر یا وارد یک کمپانی). احتمالا اولین کاری که میکند (خودآگاه یا ناخودآگاه) سعی میکنید که مزنه ای بزنید و پیش بینی کنید که آیا میشود در آن محیط به هدف خودتان برسید یا نه. اگر محیطی که به آن وارد شده اید این چهار وضعیت یا شرط را داشته باشد این محیطیست که آزادی و موقعیت یا فرصت رسیدن به هدفتان را به شما میدهد:

محیطی که در آن امکانات یا مواد لازم برای رسیدن به هدف قابل دسترسی باشند (مثل مواد اولیه، سیستم، سازمان یا ادارات کارا، وسایل و زیربنا، مهارتهای لازمه).

محیطی که در آن شرایط و نتایج ازبین برنده کم باشند (مثل بی امنیتی، جنگها و اختلافات مخرب و بی پایان، تهدیدهای مداوم، یا امکان دزدیده شدن و ازبین رفتن ثمره ئ کار شحص).

محیطی که در آن عناصر همراه و تسهیل کننده وجود داشته باشند (مثل قوانین لازم برای اجرا و احترام گذاشتن به قراردادها و املاک و حقوق شخصی).

محیطی که در آن درخواست و تقاضا برای محصول تلاش شما وجود داشته باشد (مثل تقاضا یا بازار برای کالا و سرویس شما، برای احداث کارخانه، برای استعداد، مهارتها یا مدرک تحصیلی اشخاص).

و این محیطیست که مطمئن و با تداوم باشد.

یعنی اگر در محیطی که وارد شده اید بتوانید به طور راحت از اکثر اشخاص، شرکتها یا گروها بشنوید، یا خود بتوانید ببینید، و یا تجریه بشما نشان داده باشد که محیطی که به آن وارد شده اید این پنج مشخصه را (تا درجه ای که شما لازم دارید) دارد، این محیطیست آزاد و با موقعیت مثبت، این محیطیست که امکان و فرصت بدست آوردن و رسیدن به اهدافتان در آن وجود دارد. به گفته دیگر محیطی آزاد است و موقعیت و امکان رسیدن به اهداف در آن وجود دارد که افرادش بر اساس تجربیات و مشاهداتشان میدانند که شرایط مساعد محیط تغییر منفی اصولی نخواهد کرد و وقت کافی برای تلاش کردن و رسیدن به اهدافشان وجود خواهد داشت. یعنی این محیطیست که شما میتوانید پیش بینی مثبت کنید که احتمال و امکان رسیدن به هدف مورد نظرتان در آن وجود دارد.

حالا فرض کنید که هدفتان بدست آوردن درآمد، پول یا سود است و در جامعه و کشوری بزرگ شده اید و زندگی میکنید که اکثر مردم و مردمی که شما میدانید و میبینید و پدر و مادر و بزرگانی که میشناسید همه بر این شهادت هستند که برای نسلها و قرنها تداوم مثبتی در کشورتان وجود داشته است، برای نسلها اکثرا مواد لازم، امکانات و ادارات و سیستمهای لازم برای رسیدن به اهداف در دسترسی همگان بوده است. باضافه میدانید که در کشوری زندگی میکنید که برای مدتهای زیاد تهدید و جنگ و خرابی و حمله به آن وجود نداشته و نخواهد داشت، و این کشوریست که قوانین لازم، ماموران، پلیس و دادگاههای لازم وجود داشته اند تا جلوی دزدی و دیگر خلافکاریهائی که ممکن است به کسب و فعالیتهای شما صدمه بزنند را میگیرند، و دولت قوئی داشته اید که صنایع و کشاورزی و تولیدات داخلی را حمایت و تشویق کرده و با دولتها و قوانین بین المللی طوری مذاکره میکند که بازار قوی و پردرخواست برای کالاها و سرویسهای مردمش در داخل و خارج بوجود آورده است، کشوری که جاده ها، و سائل و منابع و خبرگیهای لازم را دارد، و کشوری که برای مدتهای مدید در تداوم و امنیت بوده است.

اگر در یک چنین جامعه و کشوری بزرگ شده اید و زندگی میکنید که اکثر مردم و مردمی که شما میدانید و میبینید و پدر و مادر و بزرگانی که میشناسید همه بر این شهادت هستند، طبیعتا و به احتمال زیاد پیش بینی مثبتی در مورد رسیدن به اهدافتان و تولید یک درآمد قابل قبول برای خود و خانواده و شرکتتان داشته و با انرژی بدنبال انها میروید.

اما اگر تصور میکنید که امکانش در ایران کم است یا برای تعداد معدودی است و یا این کشور ایران نیست، تعجب نکنید اگر بدانید که این فضای آزاد اقتصادئی بود که ایرانیان دوران هخامنشی، ساسانی و عباسی (یعنی حدود ۱۸ قرن -با فاصله هائی اینجا و آنجا) برای خود بوجود آورده بودند و در آن زندگی، کسب و کار و ابداع و ترقی میکردند و زبانزد جهان بودند. ولی قبل از اینکه مثالهائی از اقتصاد این دوران برایتان بیاورم، اجازه بدید که به موضوعی که باصطلاح روی دیگر سکه ئ اقتصاد است، یعنی سازماندهی، اشاره کوچکی بکنم.

فصل سوم

(۴) - سازماندهی، مانند اقتصاد، همیشه یکی از عوامل مهم بوجود آمدن تمدن بوده و یکی از نمودهای پیشرفت فکری و جمعی جوامع بشری است. سازماندهی در دور و بر و پروسه رسیدن به یک هدف یا اهداف بوجود میآید. برای رسیدن به اهدافش (اعم از شخصی، صنعتی، تجاری، کشاورزی، کشورداری و غیره) انسان ملزم است که تعداد زیادی از فاکتورهای درونی، محیطی، روابطی، جغرافیائی، فنی و غیره را در نظر گرفته، هماهنگ کند و آنها را با فاکتور زمان-لازم-برای-تولید و به هدف رسیدن تطبیق بدهد. (مثلا برای ساختن یک ساختمان باید فاکتورهای مختلفی مثل توانائی مالی و جسمی و روحی، دسترسی داشتن به مواد لازم، اجازه شهرداری، وجود کارگر و مهندس، گرما یا باران و غیره را برای مدت زمان لازم - مثلا اگر ساختن یک سال طول میکشد- در نظر گرفته و همه را با هم همآهنگ کرد.) انجام دادن این فعالیتهای ذهنی و عملی و رابطه ای در یک محیط و بدنبال یک هدف پدیده ئ نظم و سازماندهی و مدیریت را بوجود میآورد (بله، یک پدیده سنرجیستیکی دیگر).

پس سازمان و سازماندهی ساختاری است که از ترکیب و همآهنگ کردن منابع، کارها، افراد و توانائیهای مختلف بدور اهداف مشخص شده بوجود میآیند. ولی برای موفق بودن یک سازمان فعالیتهای آن باید تداوم داشته باشد، یعنی بطور سیستمه و بر اساس قواعدی باشند که همکاری و کارآئی منابع و افراد مختلف آن سازمان را در جهت رسیدن به اهدافشان هموار کرده و تشویق بکند. اگر این اصل (تشویق همکاری و هموار کردن کارآئی افراد و عناصر) رعایت شود سنرجی مثبت زنجیره ئی فعالیت انسانها بکار افتاده و منابع آنها (اعم از خلاقیت، تلاش و انرژی، شبکه های ارتباطی، استعدادها و مهارتها آنها) با مرور و طول زمان کافی از یک تلاش و ایده کوچک به سازمانها و نتایج عالی و بسیار بزرگ و همه گیر تبدیل. بطور کلی در یک سازمان، همانطور که حدسش را میزنید، معمولا هر چه تعداد فاکتورها بیشتر و محیط و اهداف بزرگتر باشند سازماندهی و مدیریت مرکب تر و پیچیده تر خواهد بود.

انسانها در وحله ئ اول در سازمانهای طبیعی خود زندگی میکردند (مثل خانواده و گروههای کوچک). این واحدهای سازمانی کوچک عموما بدور اهداف طبیعی و کوتاه مدتشان مثل احتیاجات زنده ماندن (مانند خوراک، خانه و بزرگ کردن بچه ها) یک نظم و سازماندهی طبیعی داشتند. یعنی معمولا مادر و بچه های کوچک در خانه (غار، چادر، زیر یا بالای درخت یا هر جای دیگر که یک حقاظت و امنیتی تامین میکرد) میماندند، از همدیگر نگهداری میکردند و کارهای دور و بر را هماهنگی میکردند. در عین حال پدر و افراد قویتر بدنبال پروتئین (احتیاج بدن برای زنده ماندن) به شکار و راههای دورتر میرفتند. بعد از گذشت قرنها و ازدیاد جمعیت، این واحدهای کوچک طبیعی تبدیل به قبایل شدند، و بعد از گذشت قرنهای بیشتر، یاد گرفتن کشاورزی، ماندن در یک محل و بوجود آمدن شهرها سازمانهای پیچیده تر و عظیمی مثل دولتها و حکومتهای ایرانیان گذشته بوجود آمدند.

سازماندهی عظیم و موفقی که ایرانیها در دوران هخامنشی، ساسانی و عباسی بدور اهداف خود خلق کردند آنها را قادر کرد که منابع، افراد و فاکتورهای سرسام-آوری را در جهت رسیدن به اهدافشان هماهنگ کرده، و علارغم داشتن کشور بسیار وسیعی که مرزهایش از هند در شرق به ترکیه در غرب و از بالکان در شمال و به افریقا در جنوب کشیده میشد، و از دهها نژاد، فرهنگ و حکومتهای کوچک و بزرگ مختلف تشکیل شده بود، راه پیشرفت و ترقی را برای مردم ایران هموار کنند. همراه با این سازماندهی موفق آنها توانستند اقتصاد پرثمر و مدرنی برای خود بوجود بیآورند، و مرحله بعد از مرحله به اهداف خود برسند و آینده ی خود را بسازند. محیط آزاد اقتصادی که آنها برای خود و مردم خود بوجود آوردند آنها را قویترین و متمولترین مردم زمان خود کرده و تمدنی که سرزبان همه دنیا بود را ممکن ساخت. در قسمت بعد مثالهائی از این فضای آزاد اقتصادئی که ایرانیان دوران هخامنشی، ساسانی و عباسی (یعنی حدود ۱۸ قرن -با فاصله هائی اینجا و آنجا) برای خود خلق کرده بودند میآوریم.

(ادامه در مقاله بعدی...)

نویسنده سهیلا شاکرین دارای فوق لیسانس در ایالات واشینگتون. به من امیل بزنید، از شنیدن نظرتان خوشحال میشوم. حق کوپی رایت مختص نویسنده است. اگر مقاله را دوست داشتید ممنون میشم که پخش کنید.

soheylashakerine@gmail.com

http://soheylashakerine.blogfa.com/

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید