سپهسالار در جستجوی سپاه
دی سایت 5 سپتامبر 2013
اگر کنگره موافقت کند، در آینده دیگر شانس مداخلهی نظامی درمقابل اقدامات دمکراتیک بسیار پایین خواهد آمد و هیچ کس نخواهد توانست مداخلات این چنینی را به شیوهای دیکتاتور مابانه و با دلایلی دستکاری شده و با لاف و گزاف موجه جلوه دهد،آن طور که انگار یک ارتش مسلح نبض جهان را در دست دارد، انگار که هرگونه مخالفتی خیانت است. شرایطی که در زمان جرج دابلیو بوش و تونی بلرحاکم بود. به زبانی دیگر: حالا که قرار است بجنگیم باید از همهی ابزارهای دمکراتیک استفاده شود.
اگر اوباما اکثریت را در مجلس بدست نیاورد، دیگر نه فقط باقیماندهی دوران ریاست جمهوری را از دست داده که نقش غرب را در حفظ نظم جهانی تا اطلاع ثانوی زیر سوال برده و به همه ی دیکتاتورها آزادی کامل برای نابودی ملتشان را اعطا نموده است.
اما چرا به چنین بازی پرهزینهای دست زده. حملات شیمیایی آن هم بدون آن که برای مسبب مجازاتی به همراه داشته باشد، پیشتر هم وجود داشت. در عراق و همین چند وقت پیش در سوریه. هیچکس و حتی امریکا به رویخود نیاورد. این بار اما نکتهای تعیین کننده وجود دارد. اوباما خط قرمزش را از قبل اعلام کرده و در عین حال گفته است که اگر از سلاح شیمیایی استفاده شود، او به راه حل نظامی رو خواهد کرد. اگر این کار را نکند فقط یک دلیل میتواند داشته باشد و آن اینکه او و در کنارش جهان غرب نه قدرت سیاسی و نه مشروعیت دمکراتیک برای این کار را دارا است. در این حالت می توان گفت که جنگهای غلط و در تحلیل نهایی بیفایده همهی توان و انرژی را برای مداخلهی به حق مصرف نموده و غرب خلع سلاح شده است.
«نه» لقب جدید ولادیمیر پوتین
چرا اوباما چنین ریسکی میکند در حالی که اگر از دیدگاه حقوقی نگاه کنیم، نیازی به آن ندارد.
استقاده از گاز سمی جنایت علیه بشریت است. حداقل دراین مورد همه یک نظر دارند. ولی درست سرجملهی بعدی اختلافات آغاز میشود: چه کسی باید چه کسی را مجازات کند. هیچ حکمی وجود ندارد که با آن بتوان با صراحت کامل قانونی بودن اقدام نظامی را توجیه کرد. سازمان ملل که حکمش بیش از همه باید وجاهت قانونی داشته باشد، در مورد سوریه بدلیل وتوی چین و روسیه در شورای امنیت بی عمل مانده است. سالهاست که پوتین از سازمان ملل به نفع خود بهره برداری میکند. هرچند که در خانه مدتهاست در روند مدرنیزه کردن شکست خورده اما با استفاده از آنچه در دست دارد یعنی سلاح و گاز سعی می کند در سیاست خارجی دست بالا را داشته باشد. تنها سلاحش برای حفظ روسیه ی قدرتمندی ادعایش را دارد، ویرانی سیاستهای غرب است. برای ساختن و ایجاد رابطهی دوستانه پوتین نه قدرتی دارد و نه تمایلی. «نه» تبدیل به لقبش شده است و به همین دلیل دست سازمان ملل بسته مانده که این خود بدبختی بزرگی است.
بعنوان جانشین سازمان ملل اوباما میتواند به سراغ مجمع کشورهای دمکرات برود. البته آلمان که طبیعتأ نه.ـآن ها بازهم صرف نظر از این که وابسته به چه حزبی باشند در پوسته بیعملی خودشان فرو رفته اند که البته برایش به اندازهی کافی توجیه درست میکنند.ـ اما فرانسه و انگلیس چرا. و حالا که انگلیسیها هم پا پس کشیدهاند، برای اوباما فقط یک راه باقی میماند. مشروعیت را درخانه بدست بیاورد. در کنگره
چرا کار به این جا کشید؟ چرا توان عملیات نظامی غرب که در بیست سال گذشته جنگهای فراوانی را پشت سر گذاشته است، یک باره به نخ نازک اکثریتی تصادفی و سرگرم اختلافات داخلی در کنگره ی امریکا وابسته شده است؟ درحالی که حمله به اسد برای انتقام و ترساندن او به دلیل استفاده از سلاح شیمیایی یکی از موجهترین جنگها بعد از پایان جنگ سرد به حساب میآید. چرا این مداخله ی کوچک در مجلس عوام انگلستان رای کافی بدست نمیآورد در حالی که آنها به شرکت در جنگ عراق رأی مثبت داده بودند.
از قرار معلوم همه ی قروض جنگهای قبلی بر دوش این مداخلهی نظامی افتاده است. حالا خیلی ها می پرسندکه آیا براستی اسد مسبب این فاجعه بوده است. این عدم اعتماد طبیعتأ به جنگ عراق بازمی گردد که در آن رژیم امریکا که قصد حمله داشت ادعا کرد که عراق دارای انبارهای سلاح کشتار جمعی است. ادعایی که واقعیت نداشت.
امروز دقیقأ در شرایط برعکس قرار داریم. رئیس جمهوری که ترجیح میدهد اصلأ کاری نکند زیر بار این همه مدرک مجبور به عمل شده است.
وقتی که به دلایل دیگر مخالفان گوش می کنیم تازه میفهمیم چقدر ملاحضات تاریخی گیج کنندهای در این میان وجود دارد. می گویند این مداخله در خدمت تغییر رژیم است (مثل لیبی) و درعین حال مدعی میشوند که شرایط طوری نیست که کار به آن جا بکشد و بنابراین فایده ای ندارد.
اما فقط جنگهای بدون برنامه ریزی پیشین حملهی احتمالی به کاخها، سربازخانهها و نقاط کلیدی اسد را زیر علامت سوال نبرده است بلکه نتایج وحشت آور انقلاب عربی هم نقش خود را بازی میکند. دیگر خیلیها از خود میپرسند که آیا درست بود غرب اجازه ی سقوط دیکتاتورهای پیشین را بدهد و حالا یا اسلامیست ها حکومت کنند و یا کشور در دامان هرج و مرج بیافتد. چه داستانسرایی عجیبی! وقتی که بهار عربی آغاز شد،غرب مثل همیشه اعتبارش را روی دیکتاتورهای قدیمی گذاشت، با این همه و بدون چراغ سبز غرب آنها را بیرون انداختند. مبارک، بن علی و اسد صاف و ساده دیگر درشرایطی نبودند که بتوانند ثبات و امنیت را تضمین کنند. به همین دلیل پشت دستی که میپرسد بهتر نیست با اسد ـ حالا با گاز سمی و یا بدون آن ـ کناربیاییم و خودمان را درگیر جهادیها نکنیم نه فقط بیرحمی و بیتفاوتی در مقابل قربانیان امروز و فردای سلاح شیمیایی که خیالپردازی هم دیده میشود.
اسد نمیتواند ثبات را تضمین کند حتی اگر در قبرستانها وگورهای دسته جمعی باشد و از آن گذشته او هم توسط نیروهای افراطی مسلمان حمایت میشود. اگر بماند حزب الله و ایران هم در حکومت شریکند.
حملهی نظامی برای مردم سوریه خیلی مفیدتر از دست روی دست گذاشتن است
اگر بخواهیم در برابر مردم سوریه موضع عادلانه و منصفانهای داشته باشیم نباید گناه همهی جنگهای پیشرا به دوش این عملیات که قرار است در خاک آنها صورت بگیرد بیاندازیم. موافقین و مخالفین باید فقط دربارهی این موضوع مشخص بحث کنند. اوباما سهم خود را برای ایجاد محیطی مناسب انجام داد. او تاحالبا تردید و تفکر به این قضیه نگاه کرده و همه ی راههای دیپلماتیک را بازگذاشته است. کوتاه سخن همه ی کارهایش برخلاف موارد این چنینی در گذشته بوده است.
اما اگر بخواهیم صاف وپوست کنده به قضیه نگاه کنیم به کجا می رسیم؟ تا حال به موارد زیادی برخورد نکرده ایم که بشریت از خود و اعمالش چنان به وحشت بیافتد که بتواند عملی را با قاطعیت تمام محکوم کند. یکی ازاین موارد در کنار بمب اتمی که درپایان جنگ دوم جهانی مورد استفاده قرار گرفت گازهای سمی، این میراث جنگ جهانی اول است.جهان به این تابوها نه کمتر که خیلی بیشتر نیز نیاز دارد. تا این جا مجازات اسد اجباری است. دلیلی بزرگ و حتی تقریبأ بیش ازحد بزرگ.
حالا دلیل کوچکتر، دلیل انسانی: یک حمله ی نظامی برای مردم سوریه مفید تر از دست روی دست گذاشتن است.
اثبات درستی این جمله مسالهی محوری است. و این پاسخ آن است. اگر کابوس عراق، افغانستان و لیبی را پس بزنیم به این نتیجه ی ساده میرسیم که اگر غرب در این میان ساکت بنشیند، اسد این را چراغ سبزی برای استفادهی مجدد از سلاح شیمیایی خواهد دید. عملیات نه چندان وسیع نظامی در این مرحله به اسد گوشزد خواهد کرد که درمرحله ی بعدی با حمله ای همه جانبه روبرو خواهد بود.
به همین دلیل باید برای اوباما اکثریتی قاطع را آرزو کرد. ویک گفتگوی وسیع عمومی. هر چه مردم بیشتر به میدان بیایند، مسئولیت جمعی نیز زیاد تر خواهد بود.
آلمانی ها فقط می توانند به امریکاییها در این زمینه حسادت کنند. این جا صحبتی از اختلاف نظر جدی در میان نیست. همهی احزاب برای مخالفت با مداخله ی نظامی روی دست هم بلند میشوند. فقط دلایلشان متفاوت است. نه را از اول گفته اند. برای آلمان فقط دونوع مداخله وجود دارد. آن هایی که نمیخواهد در آن ها شرکت داشته باشد و آنهایی که متأسفانه نمیتواند.
بیاییم از منظر تاریخی ببینیم. آلمانی ها نتوانستند آلمان را نجات بدهند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید