رفتن به محتوای اصلی

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش هشتم- انقلاب بهمن57 )

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش هشتم- انقلاب بهمن57 )

به دلیل رهبری بزرگ شاه، ایران جزیره ثبات در یکی از آشوب زده ترین نقاط جهان شده است. اعلیحضرت، این به دلیل تکریم بسیار نسبت به شما، رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی است که ملت ایران به شما دارد. هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه ریزی مشترک از ایران به آمریکا نزدیکتر نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقهای که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست ارتباط نزدیکتری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیقتر و رابطه ای دوستانه تر ندارد». سخنرانی جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا 10/10/1356

سالهای آخرحکومت شاه بخصوص یکی دو سال آخر با چنین تصوری از سوی اردوگاه سرمایه داری دیده می شد. هیچ کس منتظر شروع یک انقلاب و سقوط سریع نظام سلطنتی با قدمتی به درازی تاریخ در ایران را نبود. چگونه باید به این تحول تاریخی نگریست؟ انقلاب سال 57 که تحت رهبری آیت الله خمینی به پیروزی رسید، بدون تردید یکی از غافل کننده ترین اتفاقات ناگوار برای سیاست خارجی آمریکا بود.  ( در همان سال مارکوس در فلیپین سرنگون شد و ساندنیستها  در نیکارگوئه بر حکومت دیکتاتوری ساموزا نقطه پایانی گذاردند.) البته می توانست، با به قدرت رسیدن جریانات چپ در ایران، به یک فاجعه برای  اردوگاه امپریالیستی تبدیل شود، که به دلایل کاملا آشکاری نشد. در ادامه این بخش  نگاهی گذرا به  انقلاب 57 یا به قول حکومت ایران انقلاب اسلامی  ایران خواهیم داشت.

ماجرای یک مقاله مشهور

یک هفته بعد از سخنرانی کارتر در ایران، در تاریخ  ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ مقاله ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، که بعد از مدت ها و به مناسبت نزدیکی به ششم بهمن، سالگرد شروع انقلاب سفید شاه ( مجموع رفرم های شاه در سال 1342 که منجر به اعتراض گروهی از روحانیون شده بود.) به آیت الله خمینی اشارات توهین آمیزی شده بود. به دلیل گسترش اعتراضات بعد از انتشار این مقاله بسیاری از تاریخ نگاران آنرا سر آغاز پیدایش انقلاب ایران میدانند. در اعتراض به انتشار این مقاله در قم تظاهراتی برگزار شد که به شدت سرکوب گردید. در چهلم شهدای قم مراسمی در تبریز برگزار شد که دو روز ادامه داشت و با سرکوبی خونین همراه گردید. آموزگار در آبان 1357 جایش را باجعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا تعوض نمود. شریف امامی دست به انجام رفرم هایی زد. او کازینو ها و دیسکو ها را هم تعطیل نمود. رفرم های شریف امامی اما کارساز نشد. در نیمه  دوم سال 57 جنبش گسترش بی سابقه ای یافته بود. رژیم  در 16 شهریور اعلام حکومت نظامی نمود. واقعه سینما رکس آبادان در28 مرداد 57 که به زنده زنده سوختن بیش از 400 نفر از مردم منجر شده بود و  فاجعه  17شهریور و پس از آن 13 آبان، شعله انقلاب را فروزانتر نمود. دیگر حتی بلایای طبیعی مانند زلزله طبس  در 25 شهریورهم تقصیر حکومت شاه بود! ارتشبد ازهاری به نخست وزیری رسید. در همه شهر های بزرگ ایران حکومت نظامی برقرار شده بود. درست یک سال بعد از آن سخنرانی "تاریخی" جیمی کارتر، سران 4 قدرت بزرگ جهان سرمایه داری در کنفرانسی در گوادالوپ، فاتحه رژیم سلطنتی شاه را خواندند. نهایتا شاه نیز صدای انقلاب را شنید و قول داد اشتباهات را جبران نماید. اما دیگر دیر شده بود، کاروان انقلاب به راه افتاده بود. ارتشبد ازهاری جایش را به دکتر شاهپور بختیار از رهبران جبهه ملی داد. سایر احزاب جبهه ( دکتر سنجابی و داریوش فروهر) از شاهپور بختیار حمایت نکرده و ترجیح دادند سوار بر کشتی آیت الله خمینی به دریای توفانی انقلاب بزنند. آنها دیگر شانسی برای استمرار سلطنت حتی در شکل مشروطه آن نمی دیدند. با آغاز محرم سال 57 شمارش معکوس برای محو نظام سلطنتی آغاز شده بود. آیت الله خمینی در 12 بهمن سال 1357 بعد از حدود 15 سال تبعید بدون هیچ احساسی به ایران باز گشت. شورای انقلابی با اکثریت ملایان تشکیل  و دولت موقتی  هم به نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان رهبر نهضت آزادی بوجود آمد. در ادامه ده روزی که ایران را لرزاند، و بکلی زیر و زبر نمود، و درپی مبارزه مسلحانه ای که بین مردم و ارتش شاهنشاهی در21 و 22 بهمن سال 1357 در تهران شکل گرفت، نظام سلطنتی در ایران سرنگون شد. رفراندم 12 فروردین 1358، بر تغییرحکومت از سلطنت به جمهوری اسلامی رسمن صحه گذاشت.

طرفداران نظریه توطئه نیزمعتقدند شاه زیادی قدرتمند شده بود. ایران به پیشرفت های بی سابقه ای دست یافته و می رفت تا به قدرت بزرگی تبدیل شود. لذا آمریکا و جهان غرب ترجیح دادند، شاه و پیشرفت های ایران را نابود کنند تا احتمال شاخ شدنش را در آینده از میان برداشته باشند. طبیعی است هر یک از این دو روایت یعنی روایت رسمی جمهوری اسلامی و روایت سلطنت طلبان، هواخواهان خودش را داشته و دارد.  من قصد ندارم در این سطح بمانم. باید دید آیا میتوان در لابلای وقایعی که  از لحاظ زمانی چندان هم از ما دور نیستند، با نگاه دیگری، حقایق دیگری را نمایان کرد.

کالبد شناسی انقلاب ایران

دو روایت متناقض از ماجرای انقلاب را دیدیم. واقعیت این است که حتی در جستجوی ریشه های این جنبش هم به روایت های متفاوتی بر میخوریم. اسلام گرایان حاکم بر ایران، آنرا ادامه جنبش 15 خرداد سال 1342 می دانند. در حالی که ملی گرایان آنرا ادامه تلاش مردم ایران برای نهادینه کردن دموکراسی و استمرار طبیعی تلاش های دکتر محمد مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران می بینند. جنبش چپ ایران، این حرکت را ادامه مبارزه عدالت خواهانه زحمتکشان ایران، برای ایجاد جامعه ای عاری از ظلم و ستم طبقاتی و ملی می بینند. اگراین تحلیل ها را بپذیریم و اینگونه پیش رویم، می توانیم انقلاب 57 ایران را تا تکامل زیستی انسان، از موجودات ساده تر دنبال کنیم. گر چه به تاثیرات تحولات اجتماعی بر هم و دراستمرار هم باوردارم ،اما معتقدم شکل گیری هرجنبش اجتماعی را باید در چهارچوب عوامل و علل مستقیم آن جست و تحلیل نمود. هر کنش اجتماعی نیزبه نوبه خود با تاثیر گذاری و تاثیر پذیری از شرایط موجود در کشور منطقه و جهان، در مسیر ممکن خود رشد و نمو نموده و استمرار خواهد یافت.  اگرآیت الله خمینی قادر بود چنین جنبشی را خود ایجاد نماید، بدون تردید 15 سال را در عراق در انتظار اعتلای انقلابی و شروع حرکت های مردمی نمی ماند. آنچه او با کمک روحانیت وفادارش، جبهه ملی ونهضت آزادی  و در نتیجه ضعف مطلق جریانات چپ و رادیکال و عدم وجود نهادهای فعال مدنی مانند تشکیلات مستقل زنان ، اتحادیه های کارگری ، معلمان و تشکل های دانشجویی  توانست، با موفقیت انجام دهد، به دست گرفتن رهبری در جنبشی بود که در ایجاد آن خود سهم چندانی نداشت.   بیژن جزنی در جلد دوم تاریخ سی ساله ایران، با اشاره به اعتراضات آیت الله خمینی پیش بینی می کند:  با توجه به ادامه کاری و استمرار مبارزه آیت الله خمینی با شاه، تاثیر وی در تحولات انقلابی آینده در ایران بخصوص اگر اقشار بازاری و قشری در آن جنبش نقشی داشته باشند، زیاد خواهد بود. خیلی سخت نخواهد بود، اگر باور رهبری جبهه ملی در سال 57 را که به تجربه معتقد بودند، در تمامی جنبش های تاریخ معاصر ایران روحانیت نقش و جایگاه خود را داشته اند در نظر بگیریم (بخصوص این، در مورد دکتر سنجابی صدق میکند) آنها بجای سعی در بی اثر کردن تلاش آیت الله خمینی در تصاحب رهبری جنبش با او متحد شده و رهبری او را میپذیرند.  آنها ساده لوحانه می پنداشتند که آیت الله خمینی پس از پیروزی انقلاب،  قدرت و اداره کشور را به تکنوکرات های جبهه ملی واگذار نموده  و برای عبادت و تدریس علوم دینی به قم خواهد رفت. خمینی بعد ها حکم ارتداد اعضا جبهه ملی را به دلیل مخالفت جبهه با استبداد دینی ، قانون اساسی و لایحه قصاص اعلام میکند. اوضاع در مورد نهضت آزادی از این هم اسف بارتر است. آنها که خود مذهبی هم هستند، رهبری آیت الله خمینی را دربست پذیرفته و برایش سنگ تمام میگذارند، مصاحبه های او را ترجمه میکنند، به او مشاوره میدهند و با تلاشی مضاعف چهره غرب پسندانه ای از وی به جهانیان ارائه میدهند. "چهره یک رهبر مذهبی که معتقد به جمهوری و دموکراسی است و البته با غرب هم دشمنی ندارد". سرنوشت نهضت آزادی از جبهه ملی بهتر نبود. گرچه آنان اولین دولت موقت را تشکیل دادند، ولی اکثر تصمیمات در ایران پس از انقلاب بوسیله شورای انقلاب گرفته میشد که در کنترل اسلام گرا های افراطی بود. دولت موقت بدنبال اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 1358 و در اعتراض به آن واژگون شد. نهضت آزادی تا چندی در مجلس شورای اسلامی فعال ماند و پس از آن، صلاحیت اعضای آن برای شرکت در انتخابات تائید نشد.

 حزب توده در آستانه انقلاب 57 نزدیک به 4 دهه تجربه مبارزاتی داشت و علی رغم بدبینی دبیر کل وقت ایرج اسکندری نسبت به جریانات مذهبی، با انجام یک دگرگونی ناگهانی با انتخاب نورالدین کیانوری به عنوان دبیرکل جدید، علی رغم  آن همه تجربه و شناخت از جامعه و روحانیت ایران، به پشتیبانی مطلق از آیت الله خمینی و رهبری ایشان در انقلاب پرداخت. آنها خمینی را ضد امپریالیست، دموکرات و عدالت خواه معرفی می کردند. سردبیر کیهان  در روز های انقلاب آقای رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) از اعضاء جوان حزب توده بود، که در سال 62 در یورش دوم به حزب توده دستگیر و در زندان توحید، زیر بازجویی کشته میشود. معروف است برای اولین بار صفت امام برای آیت الله خمینی از روزنامه کیهان سر در آورده است.

 وقتی اکثر سازمانهای سیاسی و با تجربه در ایران اینگونه به دامان آیت الله خمینی می غلتند، از سازمانهایی با تجربه سیاسی کمتر مانند فداییان و مجاهدین خلق، انتظار زیادی نمی توان داشت. چه برسد به انبوه جوانانی که به دلیل سانسور 25 ساله در ایران پس از کودتای 28 مرداد، از سواد سیاسی و اطلاعات تاریخی بی بهره اند. لازم نیست یادآوری کنم، که آن موقع خبری از اینترنت و شبکه های اجتماعی نبود. راه آگاهی برای آنها که ناتوان از دریافت وحی الهی بودند، خواندن کتاب بود یا گرفتن اطلاعات پای منبرو در مساجد.  انتشار کتاب و نشریات در ایران، بشدت از طریق ساواک کنترل می شد و اگر کسی را حتی با یک کتاب رمان روسی هم میگرفتند، حسابش با کرام الکاتبین بود. گروه های سیاسی بعضی از جزواتشان را دست نویس می کردند، یا گاهی با حمله به مدرسه ای، یک دستگاه تایپ و پلو کوپی به غنیمت می گرفتند، تا شاید بتوانند اعلامیه های خود را در سطح بسیار نازلی تکثیر نمایند. فروش دستگاه های تایپ و پلوکپی هم بشدت تحت کنترل ساواک بودند. ضمنا برای حفظ همین امکانات اندک نیاز به خانه های امن، نیروی انسانی از جان گذشته و تاکتیک های ویژه مبارزه در دوران خفقان بود. نشر وانتشار هر کتابی تنها با مجوز ساواک امکان پذیر میشد. این در مورد کلیه روزنامه ها و مجلات نیزصادق بود. تمامی  احزاب و سازمان های سیاسی بجز حزب رستاخیز که شاه دستور تشکیلش را داده بود، ممنوع و قابل پیگرد" قانونی" بود. همه سازمان ها و نهادهای اجتماعی، زیر نظارت مستقیم رژیم و تحت کنترل ساواک  اداره می شدند والبته جنبش دانشجویی که در داخل  کشور جانشین فعالیت احزاب شده و اعتراضات سیاسی را سازماندهی مینمود، جوان بود و بی تجربه و شدیدن زیر سرکوب نیروهای امنیتی رژیم قرار داشت.  پس ما  در مقطع اوج گیری جنبش ، با مردم وانقلابیونی ناراضی و نا آگاه، سازمان های سیاسی ساده لوح و روحانیتی فرصت طلب سرو کار داشتیم. لازم نیست بگویم در تمام سالهای دهه 50 مبارزان مذهبی طرفداران آیت الله خمینی در زندان های رژیم شاه در اقلیت مطلق قرار داشتند.  شاه و ساواک، دشمن اصلی را توده ای ها ، چریک ها اعم از فدایی یا مجاهد ( و مجاهدین بخش م ــ ل ) تشخیص داده بودند. آیت الله خمینی در تبعید در عراق بسر می برد. آن بخش از روحانیت طرفدار ایشان که جرعت فعالیت سیاسی داشتند، ازتعداد انگشتان دست و پا تجاوزنمی کردند. بقیه البته در مبارزه بزرگتری در گسترش دانش و معرفت فقهی وغیبی در حوزه های علمیه به جمع آوری آثار درخشان و مقدسی چون حلیه المتقین اشتغال داشتنند. همان ها که با اوج گیری جنبش از طریق تریبون های منبری به تبلیغ رهبری آیت الله خمینی پرداختند. و رهبری ایشان را با همکاری سازمانهای سیاسی آنروز ایران، مانند احزاب جبهه ملی، نهضت آزادی و سایرین در میان مردم تثبیت نمودند.

 ایران، خاورمیانه و جهان در سالهای منتهی به انقلاب57

سالهای دهه 70 میلادی بخصوص پس از جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل، سالهای رونق اقتصادی ایران بود. به دنبال حمله جمعی مصر،سوریه ، اردن و عراق  به اسرائیل و تحریم نفتی سایر کشورهای نفت خیز عربی، در مدت 20 روز قیمت نفت چند برابر شد. شاه با تامین نفت اسرائیل در حال جنگ، به پیروزی آنان یاری رساند. سیل بی وقفه دلارهای نفتی به توان روزافزون اقتصادی ایران کمک نمود. رشد اقتصادی ایران به بالای 13 درصد رسید. نزدیکی شاه به سیاست های آمریکا باعث شده بود تا ایران صاحب پیشرفته ترین زرادخانه نظامی خاورمیانه شده و در سرکوب چنبش های انقلابی منطقه، مانند انقلاب ظفار با ارتجاع منطقه همکاری کند. ایران زیر نظارت مستقیم آمریکائیان پیشرفته ترین سلاح ها را خریداری میکرد. در شهرهای بزرگ صنایع منتاژ اتومبیل انواع مختلف اتومبیل های اروپایی و ژاپنی و غیره را تولید می نمودند.  صنایع دیگری از جمله ساخت لوازم خانگی و انواع منسوجان مصرفی بازار را اشباح نموده بود. با این همه ، بخش مهمی از مردم از حکومت ناراضی بودند. صرف نظر از سختگیری های سیاسی و فرهنگی که اشاره کوچکی به دان رفت، اوضاع در روستا ها بگونه ای دیگر بود. خشک سالی از یک سو و تقسیم اراضی به قطعات کوچک، عملا تولید کشاورزی در کالاهای استراتژیک، مانند گندم را از میان برده بود. دولت اما به واردات گندم از آمریکا و برنج از پاکستان  می پرداخت. تزریق نقدینگی به اقتصاد هم باعث بالا رفتن قیمت ها می شد. کشاورزان گروه گروه عازم شهرهای بزرگ بخصوص تهران می شدند. بیشتر آنها بدلیل عدم توانایی مالی در آلونک های خود ساخته ای که حلبی آباد نامیده می شد، روزگار میگذراندند. با بالا رفتن قیمت ها دولت از یک سو با ایجاد خانه های اصناف با زور و تشر سعی در پایین نگه داشتن قیمت ها داشت واز سوی دیگر با واردات کلان و بی وقفه، به رقابت با بازار پرداخت و بازاریان که عملا توان رقابت با دلارهای نفتی را نداشتند به صف مخالفان حکومت  پیوستند. فراموش نکنیم که بازار همواره یکی از مهمترین پایگاه های روحانیت و قلک آنها نیز بوده است. رشد ناموزون اقتصادی، گسترش بی رویه تهران،  پایتخت را با مشکل مسکن و بالا رفتن بی رویه اجاره خانه ها روبرو کرده بود. در مقابل طبقه جدید مرفه از امکانات بی نظیری برخوردار بودند. کازینوها، دیسکوها در کنار می خانه ها، بر سر هر کوی و برزن، عملا با فرهنگ سنتی حاکم در آن روز ایران در تضاد بودند. اگر چه شهرها بزرگ و بزرگتر می شد، اما رشد ناموزون اقتصادی باعث شکاف عمیقی در جامعه شده بود. فرهنگ مصرف گرایی و غربی در تضادی عمیق با فرهنگ سنتی جامعه قرارگرفته بود.  درادارات نیز ارتشا و فساد بیداد میکرد. روشنفکران جامعه مجال اعتراض نداشتند. مردم از ترس  و وحشتی که ساواک ایجاد نموده بود، در این موارد لب نمی گشودند. تا اینکه فشار های دیپلماتیک از خارج بخصوص از طرف مهمترین حامی شاه یعنی آمریکا باعث تغییر در اوضاع از سال 56 شد. آمریکا جنگ ویتنام را باخته بود. حکومت آمریکا که در عمل پشت تمامی دیکتاتورهای حاکم در جهان ایستاده بود، به کودتا در شیلی و استمرار کمک های بی دریغ به اسرائیل بسنده نکرد. در یک اقدام کم نظیر حزب حاکم جمهوری خواه با استفاده از امکانات دولتی به جاسوسی از جناح رقیب یعنی دموکرات ها پرداخت. ماجرایی که به واترگیت معروف شد. بدنبال افشای این رسوایی رئیس جمهور نیکسون که از دهه 50 طراح سیاست های آمریکا بود مجبور به استعفا شد، و در سال 76 جانشین او فورد، از جیمی کارتر کشاورز بادام زمینی شکست خورد. کارتر در جریان مبارزات انتخاباتیش به ایران هم اشاره داشت و قول داده بود برای احقاق حقوق بشر و تعدیل شرایط سیاسی ایران و کشورهای نظیر آن تلاش کند. سیاستی که در عمل منجر به سرنگونی مارکوس در فلیپین، ساموزا در نیکاراگوئه و شاه در ایران شد. البته کارتر پیش از ریاست جمهوری سالها نماینده مجلس از ایالت جورجیا و فرماندار این ایالت بود و کشاورز بودن او در واقع داستانی است ازشغل خانوادگی آنها پیش از وصل شدنش به سیاست و امور سیاسی. به هر حال داستان انقلاب ایران مانند رفرم ارضی سال 42 با فشار آمریکائیان برای باز شدن جو سیاسی درایران آغاز شد. اولین حرکتها از طرف جبهه ملی و روشنفکران در اردیبهشت 56 آغاز شد. نوشتن نامه های سرگشاده به شاه و هویدا، سرآغاز علنی ابراز مخالفت ها بود، و سپس اتحاد احزاب مخالف و تشکیل جبهه ملی چهارم به رهبری دکتر سنجابی. در تیرماه همان سال نیز چهل تن از شخصیتهای ادبی و روشنفکران در نامه‌ای به هویدا، از سرکوبی و سانسور فعالیتهای فرهنگی و ادبی توسط ساواک، انتقاد کردند و کانون نویسندگان ایران را که از سال ۴۳ سرکوب شده بود، احیا نمودند. تا این جای کار فعالین مذهبی بجز مراسم سوگواری برای فرزند بزرگ آیت الله خمینی که در راه سفر به عراق در یک تصادف رانندگی کشته شده بود، نقش چندانی در اعتراض ها ندارند. ( لازم به ذکر نیست که مرگ آقا مصطفی نیز به رژیم نسبت داده شد.) در شهریور همان سال دکتر شاهپور بختیار با نوشتن نامه ای به آیت الله خمینی از ایشان درخواست حمایت و پشتیبانی میکند. شروع اولین اعتراض های خیابانی از مهر 56 آغاز میشود.

به متن ذیل توجه کنید

" نقطه عطف در ۲۵ آبان رخ داد که پس از نه شب جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی که توسط کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبان ماه سال ۱۳۵۶ تشکیل شده بود، پلیس اقدام به برهم زدن جلسه شب شعر دهم و متفرق کردن حدود ده هزار دانشجوی شنونده در آن کرد که تظاهرات خشمگینانه دانشجویان و سرازیر شدن آنان در خیابانها با سردادن شعارهای ضد حکومتی را به دنبال داشت. در این درگیری یک دانشجو کشته، هفتاد تن مجروح و یکصد تن بازداشت شدند. در ده روز پس از آن، تظاهرات‌های دانشجویی افزایش یافت و دانشگاه‌های اصلی تهران در اعتراض به درگیری ۲۵ آبان تعطیل شدند. پس از آن، دانشگاههای بزرگ کشور به یادبود ۱۶ آذر (روز غیر رسمی دانشجو) دست به اعتصاب زدند. ولی تظاهر کنندگان دستگیر شده در ناآرامیهای پیشین، پس از محاکمه‌های کوتاهی در دادگاه‌های مدنی تبرئه شدند و اینگونه محاکمات به روشنی نشان داد که ساواک دیگر توان استفاده از دادگاه‌های نظامی را برای سرکوب مخالفان ندارد."

 ویکی پی دیا فارسی انقلاب ایران)

از 17 دی سال 56 نقش روحانیت به دنبال مقاله روزنامه اطلاعات پررنگ تر شد و با پشتیبانی جبهه ملی و نهضت آزادی از آیت الله خمینی، رهبری خمینی در انقلاب عملا تثبیت گردید. اکثریت مردم نیز علی رقم عدم شناخت کافی از مجموعه نظرات آیت الله او را به رهبری پذیرفتند. سازمانهای سیاسی چپ در آنزمان، نه توان مقابله با چنین روندی را داشتند و نه خطرات آنرا درک میکردند. آنچه در آنزمان بریشان مهم بود، سرنگونی شاه و کوتاه کردن دست غارتگر "امپریالیست ها" از ایران بود. ادامه روند انقلاب را میتوان در سایر کتابهای تاریخ دنبال نمود. دونکته مهم در این میان،  یکی نقش ژنرال هایزرو آمریکائیان در عقب نشینی واعلام  بی طرفی ارتش در آخرین روزهای انقلاب است  که بدنبال مذاکره با آیت الله بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی و مهندس مهدی بازرگان بوجود آمد و دیگری حذف عمدی نقش سایر جریانات سیاسی در روند انقلاب از سوی جمهوری اسلامی است، از جمله نقش فدائیان و مجاهدین ، و سایر گروه ها و احزاب را در کنار مردم درپروسه انقلاب بخصوص درقیام مسلحانه  روزهای 20 تا 22 بهمن  را کاملا حذف میکند. ظاهرن طبق توافق سه جانبه، ستاد فرماندهی بزرگ ارتش داران و نمایندگان آمریکا،  ژنرال هایزر و سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، با شورای انقلاب، قرار نبود که قیام مسلحانه ای شکل بگیرد. روایت جمهوری اسلامی در این زمینه کاملا نادرست است. مقارن قیام مسلحانه مردم، تریبون های منبری رهبری انقلاب، به مردم اعلام می داشتند که امام هنوز حکم جهاد نداده است و حداقل در ابتدا مردم را از مبارزه مسلحانه باز میداشتند. ظاهرن آنها برای مدت کوتاهی ( شاید چند روز) ازتحولات جنبش مردمی عقب مانده بودند. مردم در مبارزه ای فداکارانه تا روز 22 بهمن و اعلام رسمی عقب نشینی ارتش به پادگان ها، بساط حکومت سلطنتی را جمع نمودند. چریک های فدایی خلق در آزادسازی نقاط استراتژیک رژیم، از جمله ستاد مشترک، مراکز ساواک، روزنامه ها، وزارت خانه ها، وساختمان رادیو و تلوزیون نقش اساسی داشتند. اولین اعلامیه پیروزی انقلاب از تلویزیون ملی ایران نیز بوسیله آنها تهیه و خوانده شد. آنها به تعقیب عوامل سرکوب و دشمنان انقلاب پرداخته ، آنها را با همکاری مردم دستگیر و تحویل دولت موقت میدادند. طی هفته های اول پیروزی انقلاب، تعداد زیادی از فرماندهان ارتش و مسئولین رژیم سابق، در" دادگاه هایی"  به ریاست صادق خلخالی، بدون حق داشتن وکیل و یا امکان دفاع در مقابل اتهامات، به صورت ضربتی محاکمه و تیرباران میشوند. نکته اسف بار این جنایت حمایت اکثریت سازمانها و احزاب سیاسی از این جنایات  و شریک شدن در بار ضد انسانی آن است. در 25 بهمن سال 57 گروهی منسوب به فدائیان به "لانه جاسوسی آمریکا " حمله کرده آنرا تسخیر نموده و حتی سولیوان سفیر آمریکا را دستگیر می کنند. این عملیات با پا در میانی دولت موقت و به دستور مستقیم آیت الله خمینی طی چند ساعت پایان می یابد. این تسخیر سفارت نه تنها منجر به "انقلاب دوم" نشد، بلکه بسرعت از میان صفحات تاریخچه انقلاب اسلامی ایران حذف گردید!

پیروزی انقلاب تحت رهبری آیت الله خمینی، که از مدتی پیش امام خطاب میشد. منجر به انتخاب صفت اسلامی برای انقلاب گردید. این نام جدید سهم  جریانات  غیر مذهبی در انقلاب را عملا به صفرمی رساند. با این همه، وکیوم قدرت مطلقه، در این شرایط منجر به رشد بی سابقه گروه های سیاسی متفاوت با اسلام گرایان حاکم گردید. فدائیان و بعد تر مجاهدین خلق به جریانات، پر طرفداری تبدیل شدند. مبارزات و جانفشانی های چریک ها در دوران شاه، اگر چه به انقلاب منجر نشد، ولی باعث محبوبیت و رشد کمی، بی سابقه ای در میان مردم ایران، بخصوص در میان جوانان شهرنشین پس از پیروزی انقلاب شد. ادامه حاکمیت انحصار طلبانه اسلام گرایان، باعث و بانی آغازاختلاف در میان نیروهای شرکت کننده در انقلاب گردید. ابتدا بیشتر احزاب عضودرجبهه ملی بجز نهضت آزادی و ملی- مذهبی ها از بدنه رژیم جدا شدند و سپس رژیم در مقابل درخواست های رادیکال سازمان های چپ قرار گرفت، در خواست های این جریانات مبنی برتحولات ژرف و رادیکال در جامعه به نفع زحمتکشان، انحلال ارتش شاهنشاهی و احقاق حقوق ملیت های ایران از مهمترین محور های تخاصم رژیم جدید با گروه های چپ رادیکال بودند...

ادامه دارد...

 ----------

بخش های پیشین: 

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش اول)
 http://www.iranglobal.info/node/17967

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش دوم)
 http://www.iranglobal.info/node/18180

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش سوم)
 http://www.iranglobal.info/node/18404

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش چهارم)
http://www.iranglobal.info/node/18621

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش پنجم)
http://www.iranglobal.info/node/18917

نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش ششم)
http://www.iranglobal.info/node/19392

 نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش هفتم)
http://www.iranglobal.info/node/21925

 نگاهی گذرا بر جنبش های تاریخ معاصر ایران (بخش هشتم)
http://www.iranglobal.info/node/25132

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید