سايت الف به مصاحبه با فرهاد دانشجو پرداخته است و ايشان در بين صحبت هاي خود به مسائل مهمي در پس پرده دانشگاه اشاره اي مي كند و به ظاهر نشان مي دهد كه چيزهاي زيادي مي داند اما حاضر نيست كه راجع به آنها اظهار نظر نكند!
نكات مهمي از اين مصاحبه طولاني را مرور مي كنيم:
- صبح روزی که میخواستم آمادگی خودم را برای این کار(كانديداتوري رياست دانشگاه آزاد) اعلام کنم، رفتم خدمت آقای هاشمی رفسنجانی و به ایشان گفتم اگر شما مخالف هستید من کاندیدا نمیشوم اما ایشان گفتند خیر؛ من مخالفتی با کاندیدا شدن شما ندارم. بعد به ایشان گفتم اگر حاج حسن آقا مخالف هستند، من کاندیدا نشوم. آقای هاشمی باز هم گفتند که خیر، مخالفتی نیست. من این اخلاق را هم رعایت کردم و از این دوستان استمزاج کردم.به من گفتند که گزینه ما شاید شما نباشید، شاید هم باشید ولی با کاندیدا شدن شما مخالف نیستیم. در همان جلسه انتصاب هم این حرفها را زدم و نهایتاً بعد از ۳ ساعت بالا و پایین بالاخره من انتخاب شدم. البته فضا جوری شد که رئیس هیات امناء روال انتخاب را به رسمیت نشناختند و گفتند به همین دلیل من حکم را نمیزنم.
- ظاهراً این روال رئیس هیئت امناست که تا وقتی نامزد مورد علاقهشان رأی نیاورد به رأی دیگران احترام نمیگذارند. وقتی رأی آورد آن وقت همه چیز دموکراتیک میشود!
- در این مدت حتی رئیسجمهور قبل یا رییس هیئت امنای فعلی ما یک جمله در دفاع از ما نگفته است. بنده مستقل بودم و اصلاً اعتقاد نداشتم که دانشگاه باید عملکرد سیاسی داشته باشد و به همه تقاضاهایی که شائبه عملکرد سیاسی داشت جواب منفی میدادم و میدهم.
- دانشگاه آزاد در زمینه مالی قلکی بوده برای بعضی جریانات! ما تا زمانی که بودیم نگذاشتیم این طور باشد و قلکی باشیم برای دیگران.
- من روز اول که آمدم اینجا یک نفر به دفترمان آمد، وقتی خواست بیرون برود میخواست دست من را ببوسد؛ دستم را کشیدم و گفتم داری چه کار میکنی؟ این کارها چیه؟ من فکر کردم دارد من را مسخره میکند! ولی او خیلی عادی داشت احترام میگذاشت! یا مثلاً شخص دیگری پشت به من از اتاق خارج نمیشد، گفتم چرا این کار را میکنی؟ تو که میدانی من امامزاده نیستم، برگرد و برو دیگر، این کارها چیست؟ میخواستم غذا بخورم یک نفر صندلی را عقب میکشید، یک نفر حوله میآورد! من این طوری نیستم، میروم بین کارمندها مینشینم و با آنها هستم.
- این را داخل پرانتز بگویم ما نمیتوانیم هر کسی هر چه بگوید انجام دهیم چون آدم هستیم. بعضیها میخواهند آدمها، آدم نباشند، یعنی اختیار نداشته باشند، ولی اگر حیوان باشند اشکال ندارد؛ بعضیها به این هم راضی نیستند میگویند نه؛ حیوان هم نباشد چون وقتی مسیرش را سد میکنید از راه دیگری عبور میکند. اصلاً بعضیها معتقدند که سنگ هم نباشد چون وقتی سنگ را پرتاب میکنید خارج از اراده شما بر حسب زاویه و قدرت پرتابتان به یک سمتی میرود. بعضیها دوست دارند انسان هیچ باشد تا هر چه خواستند انجام شود، فرهاد دانشجو یک چنین آدمی نیست. البته من کلی میگویم این چیزها ربطی به دانشگاه آزاد ندارد، فکر نکنید اینجا را میگویم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید