رفتن به محتوای اصلی

چراروشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها وبه رسمیت شناختن حقوق آنها نیستند؟

چراروشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها وبه رسمیت شناختن حقوق آنها نیستند؟

« آ. ائلیار عزیز با تشکر از شما،مقاله بسیار زیبایتان را قبلا خوانده بودم وجا دارد همینجا شخصا از شما تشکر کنم.مسلما همه ما خاطرات زیادی ازشوق و شور رسیدن به سن مدرسه و سپس وحشت ناشی از مواجهه با محیطی غریبه و وحشت انگیز (برای کودک 6 ساله)داریم.حرف های شما در رابطه بالروم همبستگی نیروهای رفع تبعیض و مبارزه مشترک بقدری منطقی است که هیچ کسی نمی تواند منکر ان باشد .وگفته هایتان را در مورد اینکه نیروهای خواهان رفع تبعیض فرهنگی و سیاسی و مذهبی نیز بیشتر از نیروهای مخالف هستند قبول دارم،ولی مساله اینجاست که این نیروهای مخالف تبعیض متاسفانه وجود تبعیض های موجود در مورد ملیتهای غیر فارس و حتی موجودیت ملیتهای دیگر و خواسته های انان را انکار می کنند.انچه که بسیار تاسف بر انگیز است موضع گیری های طبقه روشنفکر ملیت حاکم فارس است. مگر نه اینکه روشنفکران هر جامعه ای همواره باید یک قدم جلوتر از توده مردم باشند.

وقتی نویسنده ای مانند اقای معروفی بخاطر دفاع از زبان مادری می خواهدلگد بر دهن دکتر براهنی بزند،وقتی نویسنده مطرح ومدعی جایزه صلح نوبل ایران ،آقای دولت ابادی زبان های دیگر موجوددر ایران را نیم زبان مینامد ،وقتی خانم شیرین عبادی حقوق بشر را شایسته مبارزین راه حقوق ملیتها نمی داند ویا موضوعی که در همین صفحه در مورد وکیل مشهوری توسط یکی از کامنت نویسانگفته شد که حاضر به دفاع از وی صرفا بخاطر اینکه در روز زبان مادری دستگیر شده بودنشده،ومثالهای فراوان دیگر چگونه میتوان به این همبستگی و مبارزه مشترک برای رفع دیکتاتوری امیدوار بود؟اقای ائلیار بنظر شماچرا روشنفکران فارس حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها و به رسمیت شناختن حقوق انها نیستند.چرا تمامیت ارضی برای آنها مهمتر از حقوق انسانها و رفع دیکتاتوری و دموکراسی است تا جاییکه وقتی مساله حقوق زبانی و اتنیکی دیگران مطرح میشود همان موضع گیری حکومت وحتی بدتر از ان رابه نمایش می گذارند!به هر حال من هم مانند شما ارزو می کنم هرچه زودتر و قبل از اینکه دیر بشود تمام نیروها ضمن احترام به حقوق همدیگر با همبستگی برای رفع دیکتاتوری قدم بر دارند .هر چند که با شواهد موجود و آنچه که در جامعه از نزدیک شاهدم این آرزو را بسیار ایده الیستی می دانم.با تشکر از شما و همه دست اندر کاران ایران گلوبال. شب خوش!» تارا.

 این سخنان نظری ست از « تارا»-ی گرامی، و مسئله ی مهمی مطرح کرده که حل آن میتواند مبارزه برای رفع  تبعیض و دیکتاتوری را گامها پیش ببرد. راستی چرا روشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها و به رسمیت شناختن حقوق انها نیستند؟ این سخن تا چه اندازه به حقیقت نزدیک است؟ 
با ازجازه از پرسشگر من سئوال را کمی دقیق تر میکنم که هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک شود. بنا براین آنرا چنین طرح میکنم :  چرا "بخشی" از روشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها و به رسمیت شناختن حقوق آنها نیستند؟ چرا بخشی ، و نه همه ی روشنفکران فارسی زبان؟ چون روشنفکران فارسی زبانی هم  هستند که  مردمان ایران را تحت تبعیض مضاعف میدانند و خواهان رفع این تبعیض هستند. این است که این گروه را لازم است از دیگران جدا کنیم. اینان متحد تبعیض دیدگان هستند. و در این بخش خیلی از چپها و افراد دموکرات از زن و مرد قراردارند. 
اما بخشی که حاضر به قبول رفع تبعیض و «برابری» نیستند ، و موجودیت ملی دیگران را به رسمیت نمی شناسند 3 دلیل دارد: 
الف- اینان کم آگاه اند . ب- دلیل سیاسی دارند.  ج- سیاست مبارزه تبعیض دیدگان علط بوده ؛ که اینان را رمانده ، و نتوانسته جذب کند.  راه چاره: «دیالوگ مدرن» و «تغییر سیاست غلط مبارزه - به سیاست مبارزه درست» است. وگرنه نمیتوان مشکل خود را با اینان حل کرد وبه «همبستگی» رسید. این نیرو را با سیاست درست میتوان تجزیه کرد و به همبستگی رسید.
تنها سیاست درست در مسئله ملی « استراتژی -تاکتیک برابری حقوقی» ست که در مقاله مفصلی آنرا تدوین کرده ام. باقی سیاستها که تا کنون ملیتها پیش برده اند غلط بوده و نتیجه هم آن است که کسی «ما» را تحویل نمیگیرد. ما تاکنون با سیاست ماجراجویانه ، با عنوان کردن «شعارهای بسیار زود رس و غیر عملی » ؛ با تئوریهای « ناسیونالیستی افراطی» همبستگی را با دیگر نیروها «گسسته» ایم. تا وقتی که ما شعار « استقلال و تجزیه» میدهیم و بر « تئوریهای ناسیونالیستی افراطی» تکیه میکنیم امکان ندارد نیروهای دیگر ما را قبول کنند. این از نظر من « خطای» بزرگ ماست در این برهه ی زمانی.

منظور از ما همه «تبعیض دیدگان» است که خود را نیز داخل آنها میدانم.
و اما بخش مورد بحث چه دلیل سیاسی دارد؟ 1-اینان میخواهند مسایل ایران را بدون تجزیه ایران حل کنند. 2- قدرت متمرکزی در ایران فرمانروایی کند. 3- اگر نتوانستند با دادن حقوق فرهنگی و سیاسی 
سطحی دهان تبعیض دیدگان را ببندند. 4- میخواهند تسلط فرهنگ و زبان فارسی بر غیر فارسی زبان برچیده نشود. 5- مردمان ایران را که فرهنگ و زبانهای مختلف دارند - غیر فارسی زبانان را «قوم» مینامند - و هدف سیاسی شان آنست که مردمان 80 ملیونی جامعه را « یک ملت» و دارای « یک زبان مسلط برآنها» یعنی فارسی - نشان دهند. 6- هدف از این سیاست « ایجاد قدرت متمرکز» و « تسلط فرهنگ فارسی» بر دیگران است.  آنها به خاطر « منافع سیاسی - فرهنگی- و اقتصادی » خود این سیاست را پیش گرفته اند. این هم سیاست به غایت غلط و ارتجاعی اینان است. که مانع همبستگی و شکستن دیکتاتوری حاکم است. غیر فارسی زبانان با این سیاست نمی توانند کنار بیایند و متقابلاً هم اینان با سیاست «استقلال و تجزیه» کنار بیا نیستند. 
احزاب سومکایی-پان ایرانیست- سلطنت طلبان- حزب مشروطه- جبهه ی ملی و غیره در این ردیف اند. 

در میان این دو سیاست ناسیونالیستی افراطی ، سیاست درست « تأمین برابری حقوقی» و جود دارد که نیروهای دموکرات و چپ از این سیاست طرفداری میکنند. با برابری حقوقی میتوان قدرت غیر متمرکز را عملی کرد و مردمان ایران اداره امور خود را داشته باشند و چهار چوبه ایران هم حفظ میشود. من راه حل باقی مسایل را در مقالات خود توضیح داده ام و دیگر به آنها نمی پردازم.
مهم نیست ما را قوم بنامند یا چیز دیگر، مشکل ما  وجود تبعیض همه جانبه است که ضروریست رفع شود. گرچه از نظر جامعه شناسی این اصطلاح نادرست است. ولی اینجا موضوع بحث علمی نیست بل سیاسی ست و منافع .
معروفی و دولت آبادی و عبادی چیزی از سیاست و تبعیض نمیدانند و  وقتی در سیاست دخالت میکنند به خطا میروند. هیچ دلیل خردمندانه ای وجود ندارد  که زبانها و فرهنگ ها از حقوق برابر بر خوردار نباشند. اعمال نابرابری همان تبعیض است. با اینگونه آدمها  لازم است دیالوگ مدرن پیش گرفته شود. واضح است که قبل از دیالوگ باید سیاست درست استراتژیکی-تاکتیکی داشت. وگرنه نمیتوان با پیش گرفتن سیاست غلط با دیگری دیالوگ برقرار کرد. این هم پاسخ بخش دیگری از مسئله پرسشگرماست.

اتحاد و همبستگی تنها با مبارزه و در جریان مبارزه  و ایفای نقش،  ممکن میشود. با «سیاست انزواگرایی» هرگز نمیتوان همبستگی ایجاد کرد. این روش نادرست است و لازم است ترک شود. شعارهای بیموقع لازم است ترک شوند.  از حقوق هر انسانی، هر مردمی به ویژه فارسی زبان باید دفاع کنیم. بگذار اگر توانش را دارند آنها از حقوق ما دفاع نکنند. چرا نباید وقتی جوانان تهران در مقابل دیکتاتوری میگویند « رأی من کو؟» از حق آنها دفاع نکنیم؟ حقوق هز جا نقض شود بخشی از حقوق ماست که نقض میشود. و هر جا بدست میاید جزیی از حقوق ماست که بدست میاید. هر حرکتی در جامعه و جهان به ما مربوط است. و لازم است سیاست درستی با آن داشته باشیم. مقالات من در مورد جنبش سبز موجوجود است . سیاست درست را هم آنجا نشان داده ام علاقمندان میتوانند بخوانند. دفاع از حق به معنای موافقت با حکومت اسلامی موسوی نبود و نیست.  برای ایجاد همبستگی باید پیشقدم شد. باید اعتماد ایجاد کرد. باید درستی سیاست خود را در جریان عمل به دیگران «اثبات» نمود. و مجبورشان کرد که سیاست علظ شان را تغییر دهند. دفاع از حقوق خود و حقوق دیگری؛ این است راه ایجاد اعتماد و همبسگی.

من از ناسیونالیسم فارسی انتظاری ندارم. با اینکه گفتم با سیاست درست میتوان نیروی بدنه آن را که بیشتر از جوانانند تجزیه و به صف حامیان رفع تبعیض جذب کرد. اما بیشتر، از فعالان آذربایجانی انتظار دارم که سیاستها ی به غایت نادرست را تشخیص بدهند و راه درستی پیشگیرند. سیاستی که در  «مصاحبه با مهران بهاری»  تبلیغ و ترویج شده - سیاسی که گوناذ و گروه پارلمان- و مانند آنها پیش گرفته اند سیاستی ست در داخل  و وابسته به پروژه خاورمیانه بزرگ و نئو عثمانیسم. وبه جز «ساده اندیشان سیاسی» کسی را جذب نمیکند. این سیاست به درد « پیروزی در راه برابری حقوقی» نمیخورد. با این راه همبستگی یی صورت نمیگیرد. چون راه غلطی ست  و عملاً  به «سیاست انزوا » منجر شده است.  در مجموج سیاست هر دو ناسیونالیسم به خیر حکومت بوده و هست. و علیه رفع تبعیض و همبستگی.  سیاست «چپ ستیزی- سیاست تجزیه- سیاست ناسیونالیسم ایرانی»، در مجموع آن سیاستی ست که کمر تبعیض دیدگان و ستمکشان را در ایران شکسته و همیشه در خدمت دیکتاتوری حاکم بوده است.  

متأسفانه در «مبارزه رفع تبعیض» کسانی کار میکنند که چیزی از سیاست -که  «علم و هنر» است- نمی دانند. بگذریم از این موضوع که «سیاست شان» را وابسته به سیاستهای قدرت های جهانی میکنند. «سیاست استقلال و جدایی» بر پایه حمله نظامی آمریکا به ایران بنا شده است. چنین سیاستی روشن است که با رفع شدن خطر جنگ شکست میخورد. یا با « امید بستن به همسایه ها» در ارتباط است. و پروژه خاورمیانه. باز هم روشن است که «قونشو یا اومود اولان-شام سییز قالار». - به امید این باشی که همسایه برایت شام میاورد،  بی شمام میمانی. شعار زود رس نشانه آن است که از خود شرایط موجود جامعه و مبارزه برنخاسته است. و چیزی ست « بیرونی» و در ارتباط با سیاستهای قدرتها. این چیزها در این عرصه جزو الفباست. کسی که اینها را به هوش نباشد بیجاست که در سیاست میدانداری کند. سیاست گوناذ -مهران بهاری - و حالا گروه پارلمان بر این «پایه» است و از این راه تبلیغ شده است. این سیاستها شکست خورده اند و لازم است تغییر یابند. 

برای زندگی بهتر مبارزه هیچ وقت پایان نمی یابد. بنابراین خواسته های آینده را درست آن است که در آینده مطرح کنیم و نه اکنون. که غیر عملی و ماجراجویانه اند. 
مبارزه رفع تبعیض ضروریست سیاست خود را تغییر دهد. و لازم است در جهت ایجاد همبستگی حرکت کند. با نفرت از چپ و با کینه به راست نمیتوان به سوی رفع تبعیض و پیروزی حرکت کرد. در مبارزه باید متحدان خود را بشناسیم و در پی ایجاد اتحاد باشیم. تک الین سسی چیخمار. گوش قانادلا اوچار. دست تنها بی صداست. پرنده با بالهایش پرواز میکند.
هرکس، و هر نیرویی که برابری حقوقی را در عرصه های فرهنگی،سیاسی،اقتصادی می پذیرد متحد تبعیض دیدگان است. چگونگی عملی شدن برابری بستگی  دارد -به سیاست درست و مبارزه تبعیض دیدگان و نقش آنها در مبارزه ی عمومی . اگر این نقش با صف مستقل و تعیین کننده باشد میتواند برابری را به دیگر نیروها تحمیل کند. بدون ایفای این نقش کسی ما را به بازی نمیگیرد و حق و حقوقی هم به دست نمی آید.
 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید