حاکمیتی که به رهبری روح الله خمینی و دار و دسته ی اراذل و اوباش، چاقوکشان و آدمکشان و مجموعه ای از جاهلان و بیسوادان زالو صفت جامعه، در بهمن ماه 1357 خورشیدی مطابق با اوایل سال 1979 میلادی، جانشین رژیم پهلوی گردید و قدرت را در دست گرفت، به کجا خواهد انجامید؟
روح الله خمینی و دار و دسته ی سفاک و ضد بشریش، به محض حصول قدرت و سوار شدن بر خر مراد که همانا دولتمداری و حاکمیت روحانیت وابسته به دم و دستگاه خلیفه گری شیعه بود، با تکیه بر عقده و حقارت همه ی طرد شدگان جامعه و عناصر سرخورده و جنایت پیشه، نه تنها همه ی وعده ها و قول و قرارهای خود را از یاد بردند، بلکه به سرعت از قافله جهان متمدن و مترقی فاصله گرفتند. بدین معنی که اوهام و خرافات، بیدانشی و بی فرهنگی و نابودی همه ی دستآوردهای گذشته ی مردم را نیز به عنوان هدف غایی و نهایی حاکمیت خود برگزیدند و فاتحه ی همه چیز را خواندند.
تبهکاری ها و ویرانگری های این دار و دسته های انگل و پارازیت جامعه در بیش از سه دهه ی گذشته بر هیچکسی پوشیده نیست. سال ها و دهه های متمادی تلاش و کوشش دلسوزانه لازم است تا شاید بتوان ویرانگری های مادی این جرثومه های فساد را جبران و ترمیم نمود. در حالیکه ضربه ها و خرابکاری های ضد بشری و غیر انسانی آنان در زمینه های معنوی تا ابدالدهر و پایان جهان نیز قابل جبران نبوده و نخواهد بود.
حاکمیتی که می خواست اولین حکومت الله و الگویی از عدل علی بر روی زمین باشد، به سرعت راه تبهکاری و فساد روز افزون را در پیش گرفت و در کوتاه مدت به صورت نمونه و الگویی باور نکردنی و غیرقابل تصور در آمد. منتها در جهت عکس و یک صد و هشتاد درجه خلاف هر آنچه نشانه انسانی و بشری نامیده می شود. فقر و بدبختی، بی عدالتی و چپاول و غارت، فساد و فحشاء، بیکاری و اعتیاد، سرکوب و اختناق، زندان و اعدام دگر اندیشان و منتقدان و غیره، همه ی آن پدیده هایی بودند که حاکمیت الله و جمهوری اسلامی در آنها به درجه ی نهایی و اول رسید.
هر روز که گذشت، بر میزان این بیدادگری ها و تبهکاری ها افزوده شد. دگراندیشان و صاحب نظران مخالف به دیار عدم و تبعید اجباری فرستاده شدند. اما از آنجا که تفرقه، خود محور بینی، و هزاران عیب شرعی و عرفی، در جهل و نکبت و نادانی نهفته است و گذشته تاریخی هزار و چهارصد ساله ی حضرات نیز نشان می دهد، خلق و خوی ضد بشری و کژدم صفتی، در نهایت این جرثومه های فساد را به جان همدیگر انداخت و به سوی وضعیتی کشاند که ما و جهانیان شاهد و ناظرش بوده و هستیم.
میهن در بند و ویران شده مان روزها و لحظه های سختی و پر مشقتی را پشت سر می گذارد. فریاد مردم دردمند گوش افلاک را کر نموده است. باید بپذیریم که هاتف و سروش و نجات دهنده ای، جز ما و تلاش پیگیر و متحدانه مان در کار نیست! و این معضل حل نخواهد شد، مگر در چهارچوب تشکل، یک دلی و همبستگی همگانی. یقینا تا زمانی که بدین نیاز مبرم جامعه توجه ای نشود، اراذل و اوباش حاکم، با تبهکاری های فزون بر این، حادثه آفرینی ها و جنایت های بیشتر به عمر ننگین و سراپا تعفن و مشمئز کننده ی خود ادامه خواهند داد و ما بازندگان بزرگ زندگی و تاریخ خواهیم بود!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید