مطالعات قومی در ایران از یک مشکل اساسی رنج میبرد و آن جنبه تابو و ایدولوژیک بودن مباحث قومی در ایران میباشد که باعث شده است همچنان روایات کلان، احساسی و غیر واقعی در رسانه های گروهی اعم از تلویزیون، رادیو و سایتهای اینترنتی مطرح بشود که با واقعیات فاصله زیادی دارد. اصولا روایات قومی در ایران توسط افرادی وابسته به گروههای قومی نوشته میشود و این افراد در نوشته های احساسی خود تمام مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... را ناشی از سیاست های حکومت مرکزی و گروه قومی دیگری که در اینجا به فارسها تعبیر میشود ناشی میشود میدانند.
هدف از این مقاله کالبدشکافی ادبیات نخبگان کرد ایرانی میباشد مبنی بر مظلوم بودن مردم کردستان و تاکید روشنفکران کردستان ایران مبنی بر به حق بودن تمام خواستهها و مطالبات کردها. در این مقاله سعی شده است نظریات فوق مورد موشکافی قرار بگیرد.
قضاوتها و تحلیلهای ارائه شده از سوی قومگرایان کرد در مطبوعات، سایتهای اینترنتی و دانشجویی اصولا مبتنی قضاوتهای یکجانبه، غیر مستند، ایدوئولوژیک و کلیگوییهای نظری به دور از دادههای کافی استوار است. ارائه این گونه تحلیلها باعث مخدوش شدن واقعیات تاریخی، تولید ادبیات غیر علمی مبتنی بر قضاوتهای غیرمستند و درنهایت درک غیر صحیح از تحولات ایران معاصر و نقش دولت مدرن و عوامل موثر بر تحولات قومی میشود.
موضوعات محوری که از سوی روشنفکران کردستان با گرایشات قومی و چپ مطرح میشود را میتوان به شرح زیر دانست:
1- ماهیت ناسیونالیت قومی، ادعای مدرن بودن آن در ایران
تجربه تاریخی به بشریت آموخته است که حکومتهای مبتنی بر نژاد، قومیت، مذهب و ایدوئولوژیک چیزی جز بدبختی و فلاکت برای ملتها به همراه نداشته اند، اصولا تشکیل حکومت بر پایه مبانی فوق خود به وجود آورنده تبعیض میباشد برای مثال میتوان به حکومتهای ایدوئولوژیک همچون حکومتهای کمونیستی، حکومتهای مبتنی بر نژاد همچون حکومت هیتلر و رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی یا نظامهای مبتنی بر مذهب همچون حکومت پاپ و کلیسا بر مردم کشورهای اروپایی در قرون وسطا و تجربیات مشابه در افغانستان و ایران اشاره کرد. از طرفی ما شاهد خواست نخبگان کرد برای تشکیل حکومتی قومی در ایران هستیم که برپایه قومیت کرد شکل بگیرد و این حکومت قومی عملا تفاوتی با نمونههای ایدوئولوژیک، مذهبی و نژادی ندارد و همانند آنها حکومتی واپسگرا و عقب مانده محسوب میشود.
تشکیل حکومت کردی یعنی تبعیض و به وجود آمدن خودی و غیر خودی و روشنفکران کردستان باید پاسخگو باشند برچه اساسی به مدرن بودن و آزادیخواهانه بودن تشکیل چنین حکومتی اصرار میورزند.
و آیا تشکیل حکومت قومی نشانه درس نگرفتن از گذشته و به قول معروف از چاله درآمدن و به چاه افتادن نمیباشد.
2- تک قومی بودن دولت ایران: افسانه یا واقعیت؟
یکی از مهمترین مباخث مطرح شده از سوی اکثریت نخبگان سیاسی کردستان، ادعای تک قومی بودن حکومت ایران میباشد بر اساس این فرضیه دولت ایران کانون حضور فارسها میباشد و در واقع این ادعا از سوی روشنفکران کردستان مطرح میشود که حکومت مرکزی ایران تحت کنترل فارسها میباشد و آنها تمام ابزار سرکوب مردم کردستان را در اختیار دارند،تبلیفات گسترده احزاب سیاسی و روشنفکران کردستان برای القای این فرضیه تبعات منفی ذهنی بر روی مردم کردستان داشته است به طوری که ما شاهد گرایشات افراطی در بین مردم کردستان هستیم که "فارسها" را مقصر مشکلات خود قلمداد میکنند و حتی بدتر از آن در بین برخی از جوانان کرد که تحت تاثیر تبلیغات سرشار از نفرت احزاب و نخبگان کردستان میباشند نگاه بسیار متعصبانه و نژاد پرستانهایی بوجود آمده است بطور مثال این افراد در صورت مشاهده دوستی کردی با فارسزبانها آن کرد را طرد میکنند و از هرگونه ارتباط با وی خودداری میکنند. این افراد محصولات فکری احزاب و روشنفکران وابسته به آن میباشند. اما مطالعه تاریخ 1000 سال اخیر ایران فرضیه حکومت و ستم فارسها بر کردها و سایر اقوام ایرانی را زیر سوال میبرد، حکومت های ایران از زمان غزنویان تا زمان حکومت پهلویها عمدتا توسط پادشاهان ترکتبار رهبری میشده است، همچنین آنها اقدام به استخدام تعداد زیادی از عناصر غیر ترک زبان ایران در عناصر بالای حکومتی نظیر مشاور و وزیر اقدام کردهاند.
در رابطه با ظهور دولت مدرن و شکل گیری آن نیز این امر صادق است. گرچه در زمان پادشاهی پهلوی حکومت ایران در دست عناصر غیر ترک زبان بود ولی ما شاهد حضور گسترده ایرانیان ترکزبان در ردههای بالای حکومتی بودهایم، رضاشاه از جانب مادر ریشه قفقازی داشت و یک یا دو تن از همسران او ریشه آذربایجانی داشتند، محمدرضا پهلوی نیز همسر دوم خود را از میان بختیاریها برگزید (ثریا اسفندیاری) و آخرین همسر او فرح دیبا متولد تبریز بود و دارای اصالت آذربایجانی. علاوه بر این بسیاری از مقامات عالیرتبه لشکری و کشوری از عناصر غیرفارس زبان انتخاب شده بودند، پس از انقلاب اسلامی نیز همین وضع یعنی ماهیت مرکب حکومت ایران ادامه پیدا میکند. روح الله خمینی خود از فارسزبانان بود اما بسیاری از نخست وزیران و روسای جمهور پس از انقلاب به لحاظ مادری ترک زبان بودند. از آنجمله میتوان به ابولحسن بنیصدر از همدان، مهندس مهدی بازرگان از تبریز، میرحسین موسوی، سید علی خامنهایی اشاره کرد.
عناصر غیرفارس زبان در ردههای عالی حکومتی نظیر وزارتخانهها، ارتش و ادارات حضور گستردهایی دارند. محسن رضایی، رحیم صفوی و علی شمخانی که از فرماندهان رده بالای نیروهای مسلح ایران محسوب میشوند نیز از مناطق غیر فارس زبان برخاستهاند. این موارد اثبات کننده عدم وجود دولت قومی و وجود قوم برتر در ایران میباشد گرچه میبایست این نکته را پذیرفت که ما شاهد عدم حضور کردهای سنی مذهب، بلوچها و ترکمن ها در ردههای بالای حکومتی پس از انقلاب اسلامی بودهایم میباست به این نکته تاکید کرد علت حضور کمرنگ گروههای قومی فوق به دلیل سیاستهای قومی حکومت مرکزی نبوده است بلکه ناشی از متغیرهای مذهبی و اهل سنت بودن آنها میباشد. به همین ترتیب میتوان از حضور اندک عناصر غیر شیعه مذهب نظیر زردشتیان، ارامنه، یهودیان در دولتهای پس از انقلاب ایران سخن گفت.
3- توسعه نیافتگی زیربنایی و اقتصادی کردستان
یکی از مباحثی که همواره در نوشتههای قومگرایان کرد مطرح میشود سیاستهای اقتصادی حکومتهای مرکزی ایران میباشد بر اساس این دیدگاه حکومتهای ایران پس از کودتای 1299 در راستای یک سیاست قومگرایانه عمدی به منظور عقبمانده نگه داشتن کردستان از لحاظ اقتصادی و توسعه زیربنایی اقدام کردهاند. مطالعه علمی به صورت دقیق نشان دهنده این نکته میباشد که عقب ماندگی کردستان به دلایلی همچون بیثباتی، شرایط خاص اقلیمی، نبود فرهنگ کار صنعتی برمیگردد. از منظر بیثباتی این نگاه در بین نخبگان حاکم و سرمایهگذاران بخش خصوصی وجود دارد که سرمایهگذاری در کردستان پرهزینه میباشد حتی خود مردم کردستان عراق هم به رغم حضور در دولت مرکزی و سیستم فدرالی نمیدانند چه آیندهایی در انتظار آنها میباشد در مورد سایر قسمتهای کردستان نیز این قضیه صادق میباشد گرچه لازم است نخبگان سیاسی سعی کنند ریسک سرمایه گذاری در کردستان را کاهش بدهند.
از لحاظ اقلیمی کردستان خاک کردستان برای کشاورزی مناسب نمیباشد به غیر از مناطق خاصی همچون دشت بیجار که برای کشاورزی مناسب میباشد سایر مناطق استان به علت کوهستانی بودن برای کشاورزی مناسب نمیباشد و به همین دلیل عمده فرآورده کشاورزی کردستان توتفرنگی و سیب میباشد. نکته بعد عدم وجود فرهنگ کار صنعتی و تولید در کردستان میباشد برای درک بهتر این موضوع میتوان وضعیت کردستان عراق را مثال زد که به رغم وجود خودمختاری گسترده و سهیم شدن در منابع نفتی گسترده عراق فاقد کمترین پیشرفت اقتصادی و توسعه زیربنایی بوده است، به طوریکه کردهای ایرانی که به کردستان عراق مسافرت میکنند از مشکلات زیربنایی آن منطقه نظیر کمبود برق و مشکلات گسترده اقتصادی مثل بیکاری گسترده، تورم بالا شوکه میشوند به رغم حضور تعداد زیادی از کردهای عراقی که در کشورهای اروپایی بخصوص آلمان و سوئد زندگی میکنند و بخشی از آنها دارای سرمایههای هنگفتی میباشند با این حال حاضر نیستند اقدام به ساخت کارخانه و مراکز تولیدی در کردستان عراق بکنند و ترجیح میدهند اقدام به واردات و صادرات کالا اقدام کنند که فاقد ارزش میباشد. پس باید در بررسی مشکلات اقتصادی و زیر بنایی به عوامل گوناگونی توجه کرد و یک طرفه قضاوت نکرد، همچنین میتوان این سخن که توسعه اقتصادی صرفا در مناطق فارس نشین وجود دارد را با ذکر مثالهای گوناگون زیر سوال برد از آن جمله وضعیت اقتصادی و توسعه زیربنایی در آذربایجان میباشد که از بسیاری از استانهای فارس زبان وضعیت بهتری دارد یا استان کرمانشاه که دارای جمعیت قابل ملاحظهایی کرد میباشد، در این استان بیش از 400 کارگاه تولیدی و صنعتی وجود دارد. مثالهای فوق نشانده عدم وجود سیاست منسجم و عمدی به منظور عقب مانده نگه داشتن قومیت های ایرانی میباشد و خط بطلانی میکشد بر ادعای تبعیض اقتصادی بر علیه قومیتها در ایران.
4- دولت ایران و زبان و فرهنگ کردی
شاید به جرات بتوان ادعا کرد بیشترین حجم حملات لفظی روشنفکران و نخبگان کردستان مرتبط با مباحث فرهنگی بوده است، آنها همواره حکومتهای مرکزی ایران را متهم به تلاش برای جایگزینی زبان فارسی با زبان کردی میکنند و دلیل این اتهام خود را هم پذیرش زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و اداری در قوانین اساسی پس از مشروطیت میدانند. ذکر این نکته تاریخی ضروری میباشد که زبان فارسی همیشه در قرنهای پس از اسلام زبان رسمی و ادبی ایران بوده است. و هیچ وقت به عنوان ابزاری برای سلطه و نابودی زبان کردی یا سایر زبانهای محلی مورد استفاده قرار نگرفته است.
نکته بعدی سیاسی شدن زبانهای محلی در ایران و استفاده ابزاری از آنها برای زیر سوال بردن تمامیت فرهنگی، تاریخی و ارضی ایران میباشد به طور مثال ما شاهد تلاش گسترده مطبوعات محلی برای زیر سوال بردن هویت ملی و به کارگیری ادبیات نفرت از سوی فعالان فرهنگی کردستان بودهایم این گونه اقدامات باعث نگرانی شدید دولت، روشنفکران و ایراندوستان شده بود و باعث شد محدودیتهایی در این زمینه در نظر گرفته شود. در ضمن ما میبایست به اهمیت وجود زبان فارسی به عنوان زبان میانجی و ملی نیز تاکید کنیم در صورت عدم آموزش زبان فارسی قومیتهای ایرانی در برقراری ارتباط کلامی با یکدیگر دچار مشکلات اساسی میشوند، همانند کردستان عراق که نسل جوان به علت عدم تسلط به زبان عربی نمیتوانند با هموطنان عرب، ترکمن و آشوری ارتباط کلامی برقرار کنند در صورت عدم آموزش زبان فارسی در مدارس به علت تفاوتهای فراوان گویشی زبان کردی حتی مردمان مناطق مختلف کردزبان ایران نیز نمیتوانند براحتی با یکدیگر ارتباط کلامی برقرار کنند.
5- دولت ایران و افسانه کشتارهای قومی در کردستان
یکی از ادعاهای روشنفکران و نویسندگان قومگرا در کردستان، ادعای کشتارهای گسترده و بیسابقه مردم کردستان از سوی نیروهای مسلح حکومت مرکزی میباشد، اکثر نوشتههای فوق کلی گویی، غیر منصفانه و احساساتی میباشد منجمله حمله نظامیان ایرانی به کردستان در اوایل انقلاب، آنها ادعا میکنند فعالیتهای احزاب در کردستان کاملا مدنی بوده است و هیچ اشارهایی به خشونتهای گسترده صورت گرفته از سوی گروههایی چون حزب دموکرات کردستان و کومله نمیکنند، به طور مثال روشنفکران کرد حکومت مرکزی را شروع کننده درگیری مسلحانه میدانند این درحالیست که در ابتدای انقلاب که شهرهای کردستان تحت کنترل گروههای کرد قرار داشت گروههای فوق به پادگانهای نظامی حمله کردند به طور مثال پادگان مهاباد را تقریبا به طور کامل غارت کردند، این حمله منجر به مرگ و مجروح شدن تعدادی از نیروهای مستقر در پادگان مهاباد شد منجمله فرمانده پادگان مهاباد از سمت راست سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و گلوله از پشتش خارج شده بود. همچنین حملاتی نیز به پادگان سنندج صورت گرفت که منجر به تلفات جانی و مالی شد یا حمله به نیروهای زمینی که قصد مستقر شدن در مرز را داشتند، ظاهرا از دید نخبگان کردستان قتل و غارت نیروهای مسلح ایران جزو فعالیتهای مدنی محسوب میشود، چنین جنایاتی در شرایطی صورت گرفته است که حکومت مرکزی به علت شرایط انقلاب هیچگونه توجهی به کردستان نداشت در ضمن پادگانهای فوق به علت تعداد کم نظامیان نمیتوانستند خطری برای مردم کردستان محسوب بشوند پس هیچگونه توجیح منطقی برای حملات صورت گرفته به مراکز نظامی ایران نمیتوان داشت. جنگ کردستان از زمانی به صورت رسمی آغاز شد که پیشمرگان کرد در پاوه به کشتار گسترده نیروهای نظامی و شبه نظامی که در حال دفاع از شهر بودند دست زدند. این گونه کشتارها توسط نیروهای نظامی احزاب کرد از سال 1358 به بعد بارها گزارش شده است. نکته بعدی نداشتن نگاه واقع بینانه به حوادث پس از انقلاب میباشد، آیا اگر حکومت مرکزی ایران با خومختاری کردستان موافقت میکرد کشورهای همسایه یعنی ترکیه و عراق اجازه چنین کاری را میدادند و به منظور سرکوب کردهای ایرانی وارد خاک ایران نمیشدند؟ با توجه به حمله عراق به خوزستان و پناهگرفتن احتمالی گروههای کرد عراقی در ایران، بهانه بسیاری مناسبی برای صدام حسین بوجود میآمد تا حمله گسترده خود را به کردستان توجیح کند همچنین برای دولت ترکیه. مسئله بعدی برنامههای حزب دموکرات کردستان و شخص قاسملو به منظور اشغال استانهای کرمانشاه، ایلام و کل آذربایجان غربی در راستای تشکیل کردستان بزرگی میباشد، طبق برنامه مذبور پس از اشغال شهرهای کردستان ایران که سنی مذهب و گروههای کرد در این شهرها دارای محبوبیت بوده میبایست به سمت شمال یعنی مناطقی با جمعیت اکثریت آذری و شیعه مذهب یعنی ارومیه،خوی، ماکو، نقده و... و از جنوب به سمت شهر کرمانشاه و استان ایلام که شامل هموطنان کرد شیعه مذهب،اهل حق، فارس زبان و غیره میباشد، پیشروی نمود و تمام این مناطق را میبایست طبق نقشه جغرافیایی کردستان بزرگ اشغال کرد یکی از اولین نتایج این طرح، تضعیف شدید احساس وحدت و هویت ملی و افزایش گرایشات قومگرایانه خواهد بود علاوه بر این ما شاهد کشمکش های گسترده سیاسی، اجتماعی و احتمالا حوادث خشونت بار در این مناطق خواهیم بود، خشونتهای به وجود آمده میتواند حتی شکل جنگ قومی به خود بگیرد و باعث مرگ هزاران نفر و آواره شدن صدها هزار نفر بشود و میلیاردها دلار خسارت مادی به بار بیاورد. حوادث مرگبار شهر نقده با بافت قومی اکثرا آذری که به علت برگزاری میتینگ مسلحانه و تحریک آمیز حزب دموکرات کردستان به خشونت کشیده شد و منجر به کشته و مجروح شدن بیش از 400 نفر و آواره شدن هزاران نفر از ساکنان کرد این شهر در اوایل انقلاب شد، همچنین وقوع حوادث خونین سالهای گذشته در قزوین، سبزوار، فردوس، لار و سایر مناطق بر سر تقسیمات کشوری میتواند نشانه خطرناک بودن برنامههای گروههای سیاسی-نظامی کرد باشد، برنامههایی که در صورت اجرا هیچ نتیجهایی جز کشتار، ویرانی، تخریب و بحران آفرینی برای ایران نخواهد داشت و ما نه تنها شاهد سکوت روشنفکران کردستان در مورد برنامههای احزاب کرد هستیم که نتایجی جز کشتار و ویرانگری نخواهد داشت بلکه حتی خیلی از نخبگان کرد از برنامههایی چون کردستان بزرگ حمایت میکنند.
در بحث و دعاوی روشنفکران کرد هرگز به کشتار نیروهای مسلح یا مردم عادی توسط اسماعیل آقا سیمکو در ارومیه، سلماس و... اشارهایی نمیشود حتی از اسماعیل آقا سیمکو که دست به قتل هزاران نفر از مردم بیگناه زده است به عنوان شهید راه آزادی کردستان یاد میشود.
سخن پایانی
از بررسی موارد مورد اشاره در مقاله که البته به صورت مختصر ارائه شده است میتوان به این جمعبندی رسید که بخش قابل توجهی از سخنان روشنفکران کردستان آمیزهایی از دروغ، دورویی، پنهانکاری، ترویج خشونت میباشد که تاکنون به مردم کردستان و ایران آسیب فراوانی وارد کرده است. خواستههای منطقی و به حق مردم و نخبگان کرد که شامل مشارکت سیاسی در قدرت چه در سطح منطقهایی و کشوری، رفع تبعیض مذهبی، پاسداری از زبان و فرهنگ محلی، توجه بیشتر به مناطق کمتر توسعه یافتهایی چون کردستان قابل قبول و پذیرفتنی میباشد اما خواستههای نامعقول همانند جدایی از ایران، کردستان بزرگ، تشکیل حکومت قومی و هر نوع خواستهایی که به تمامیت ارضی، سیاسی، امنیتی ایران آسیب وارد کند غیرقابل پذیرش میباشد و از نخبگان کرد انتظار میرود در جهت وحدت ملی و توجه به دغدغههای واقعی مردم ایران گام بردارند نه در جهت ارائه طرحهای خانمانسوزی مثل فدرالیسم قومی.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید