کیومرث نویدی
کیانوش گرامی! به توصیهات نیمی از این متن را خواندم و دیدم حوصلهی بقیهاش را ندارم؛ این متن نه یک کار هنریست و نه یک مقالهی سیاسی که بشود نقدش کرد. چاپلین گفته است زندگی را از نزدیک که نگاه کنی یک تراژدیست و از دور که نگاه کنی یک کمدی. این خانم افشاری رفته است کمی از دور نگاه کند... اما نه به شیوهی چاپلینی وگرنه ضمن به سخره گرفتن همهی مبارزین زمان شاه اندکی هم سر به سر ساواک و شخص اعلیحضرت و سران رژیم میگذاشت. والبته گمان نکنم اینجور خودشیرینیها زیاد هم به خرج سلطنتطلبها برود. شاید شهبانو که اخیرا در ماستمالی آن سیستم از خود اعلیحضرت هم پیشی گرفتهاند مرحمتی بفرمایند نمیدانم. اما از این که بگذریم دست کم کاش کمی نیز در بارهی شیوهی مرضیهی خود
و شوهر پیشینشان مینوشتند و کتابی که نوشته آمد در به گند کشیدن مخالفان آنگاهی مجاهدین، از صدر تا به ذیل. از قضا فکر میکنم ایشان دارند همان شیوه را به کار میبندند و الحق میشود گفت مهر شوهر پیشین، چون شیر مادر حلالشان.
با این همه حتما هم در این پرواز به دور و نگاه از بالا اندکی هم میتوان مصداقهائی براس سخن چاپلین یافت.
امیدوارم با سر از آن خیلی بالا سقوط نکنند که مولانا میفرماید:
احمق است آن کس که بالاتر نشست (بر این نردبان این جهانی ما و منی منظور مولاناست) استخوانش سختتر خواهد شکست.
به هر رو گرامی! این هم نقد من. اگر دوست داری ببرش به عنوان کامنت برگزیده صفحهی نخست و گرنه بگذار بگذرد که شاید تا که بگذرد این روزگار تلختر از زهر.
فرهاد
آقای نویدی، شما به عنوان یک هوادار متعصب مجاهدین میتوانید نظر خودتان را مانند کامران که گفت من اعتقادم هر روز به مجاهدین بیشتر میشود را داشته باشید و هر روز ارادتان را به رجویها اعلام کنید و همه قضایا را به قول معروف ماستمالی نمایید!!!! من و امثال من هم نظر خودمان را داریم و با دیدن عملکرد سران مجاهدین و رابطه تشکیلاتی حاکم بر این سازمان (بخوان فرقه) و به هزار و یک دلیل مستند و قوی و مشخص آنها را همردیف سران جمهوری اسلامی قرار میدهیم و جاده صاف کن رژیم اسلامی ایران (از سال ۱۳۶۰ تا به امروز) !! شما هم مانند زمان انقلاب که در مورد خمینی تعصب داشتید و هر کس به خمینی چپ نگاه میکرد میخواستید شکمش را سفره کنید و عکس ایشان را حتما هم در ماه دیدید و هنوز کینه بیمورد به شاه را در سینه نگاه دارید!! و امروز هم میتوانید همان روش را در مورد رجویها داشته باشید و آنها را تاج سر خودتان قرار دهید!!!! ولی
بگذارید ما هم نظر خودمان را داشته باشیم. سینه زدن شما برای رجویها دردی از این تشکیلات دوا نخواهد کرد. طلاق مریم ابریشمچی و ازدواج با مسعود هم اگر یک اتفاق معمولی بود و تبعات بعدی آن سرکوب تشکیلاتی نبود و طلاقهای اجباری و گست عاطفی انسانها از یکدیگر و تقدس بخشیدن به این ازدواج نامیمون و هزار عوارض ناشی از آن هم نبود من هم مانند شما میگفتم که انشأ آللله گربه است!!!!!! ولی شما هم میدانید که یک سازمان به شدت مذهبی و تا عمق افکار در خرافه غرق شده اینگونه نیست که شما ساده لوحانه تصور کرده آید!!!!!!
پویا
جناب نویدی ، شما حتی به خودتان زحمت ندادید که این مطلب را بطور کامل بخوانید و نظرتان هم با بی تفاوتی و بی میلی نوشتید. علتش این است که شما هم مثل این آقا کامران از مجاهدین و عملکرد هایشان در حال حاضر بی اطلاع میباشید و استنادتان به همان دوران قبل از انقلاب و زمانی میباشد که این سازمان در ایران مستقر و هنوز تبدیل به یک فرقه نشده بود. حال با همان دیدگاه میخواهید به هر ضرب و زوری که شده است این فرقه را فقط به صرف اینکه ضد رژیم میباشند مدافع حقوق انسان ها قلمداد نمائید.
حداقل بهتر بود که از موضع مسئولیتتان هم که شده روی این مقاله و نظرات داده شده بیشتر دقت میفرمودید. من نیز مثل شما با خیلی از موارد و سبک نوشتن خانم افشاری موافق نمی باشم اما ایشان توانسته است واقعیت های درون و بیرون روابط مجاهدین را با صداقت کامل توضیح دهد.
خانم افشاری مخالفت و حتی ضدیتش با رژیم مذهبی در ایران را در عمل و مقالات مختلف نشان داده است و جای شک و تردید باقی نگذاشته است. علی رغم اینکه چند سال پیش هم خودش به طور واضح اعلان نمود که هوادار سلطنت میباشد ، در همین مقاله هم انتقادات خودش به سلطنت را بیان کرده است. ضمن این که این مقاله ربطی به سلطنت ندارد و روی سخنش انتقاد به مجاهدین و بالاخص مسعود و مریم رجوی میباشد.
جناب نویدی ، دوستانه به شما توصیه مینمایم که یا در رابطه با مجاهدین خلق و مسعود رجوی تحقیق کامل بنمائید و یا مسئله را با اظهار نظر های غیر مسئولانه سرسری نگیرید. اگر شما بطور جد بدون تحقیقات بیشتر به این روش ادامه دهید ترس از آن دارم که در آینده نه تنها پشیمان خواهید شد بلکه در قبال قربانیان این سازمان احساس شرمندگی خواهید نمود.
و با تشکر از جناب " آمر " در رابطه با یادآوری غلط املائی در کامنت قبلیم. باعث تاسف است که من این کلمه " اوامر " را در طول عمرم هزاران بار نوشته ام و با شغلم نیز ارتباط داشته است اما این اشتباه را در اینجا موقعی متوجه شدم که نظرم را در سایت وارد نموده بودم.
کیومرث نویدی
جناب فرهاد من خاکسار خود را بیش از آن میدانم که کسی و آن هم رجویها بتوانند تاج سرم باشند. جلوی سخن گفتن شما را هم نگرفتهام. در مورد مجاهدین نیز بارها نظرم را نوشتهام: با هر آنچه کردهاند، و بخشی از آن نیز بسیار ناپسند بودهاست، از تاریخ ایران و چشمانداز تاریخی کوتاه مدت نمیشود حذفشان کرد. در نتیجه باید امیدوار یا آرزومند بود که با باز کردن درهای آن قلعهی الموت راه را برای ایجاد یک آلترناتیو فراگیر به نوبهی خودشان باز کنند. در مورد رژیم پیشین نیز هیچگاه بیانصافی نکردهام. بارها نوشتهام که در عین حال هم رضاشاه و هم شاه خدماتی نیز داشتهاند و مشی چریکی را نیز در کلبتش هیچگاه قبول نداشتهام. امیدوارم شما نیز اجازه دهید دیگران بدون این که از شما دشنام بشنوند حرفشان را بزنند. ایرادم به شما نیز در حد یک بحث نظری و نه به عنوان کنترلگر این بود که یک انسان را نباید به یک شیئ تقلیل داد وگرنه راحت میشود کشتش هم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید