رفتن به محتوای اصلی

طرح تعدیل اقتصادی یک دروغ بزرگ,یارانه پنهان اما بزرگ ملت به دولت

طرح تعدیل اقتصادی یک دروغ بزرگ,یارانه پنهان اما بزرگ ملت به دولت

یارانه پنهان اما بزرگ ملت به دولت

افزایش بهای ارز نشان دهنده آنست طرح تعدیل اقتصادی یک دروغ بزرگ است.طرحی که هرگز نه اجرا خواهد شد و نه نیاز به آن هرگز پایان خواهد گرفت . این طرح محصول یک ناکارآمدی افسار گسیخته است و چون این افسار گسیختگی همچنان ادامه دارد . چند دهه است زیر فشار ناکارآمدی ها در یک اقتصاد غیر مولد قیمتها افزایش می یابد و اگر صد بار قیمتها واقعی شوند بعد از مدتی غیر واقعی خواهند شد و برای صد و یکمین بار باید قیمتها را افزایش داد و تهیدستان و بخش پاپین دستی طبقه متوسط را خانه خراب کرد. همه علامتها زندگی جمعی به ما می گویند جامعه پیش از توان خود خرج می کند و باید با تعدیل نرخها تعادل عرضه و تقاضا رامتوازن کرد. این بازی به پایان نخواهد رسید تا ریشه بیماری را در نیابیم و درمانی متناسب با بیماری را تجویز نکنیم .

متاسفانه آنهایی که باید گره از معضلات بگشایند خود بر پیچیدگی آن می افزایند . تا به این حقیقت اذعان نکنیم به دلایل روشن و حاکمیت یک مدیریت عقب مانده و مافیایی اداره کشور گران تمام می شود اصلاح اقتصاد کشور ممکن نخواهد بود. تا نپذیریم شرایط عام سیاسی و توزیع غلط قدرت بازار کسب و کار را در مفهوم مدرنش مختل شده است و به این دلیل صعنت ٬ کشاورزی و ... امکان تولید ثروت را از دست داده اند و تنها چیزی که بدرستی کار می کند نظام توزیع دلالی و غارتگر است که در غیاب نظارت نهادهای مسئول و اگر نگئیم با همدستی آنها هستی جامعه را به تباهی و ویرانی می کشد نخواهیم توانست بحران موجود در کشور را کنترل کنیم.

در این شرایط تصمیم گیران به جای گرهگشایی از مساپل بر پیچیدگی آنها می افزایند . عقل ٬تدبیر ٬تجربه و نگاه کارشناسی به هیچ می گیرند و با سخنان پر هیاهیو ولی فاقد مضمون ٬لجاعت کودکان و رفابتهای افسار گسیخته می خواهند جامعه را اداره کنند. با این وضعیت همه قرائن به ما می گویند بزرگترین لطف به مردم آنست که وضع را بدتر از این نکنند نه گره ای از معضلات را بگشایند. گفتیم طرح تعدیل اقتصادی یک دروغ بزرگ است چرا که هیچ کس از خود نمی پرسد کدام سیاست و برنامه ها پول ملی را از ارزش انداخت تا امروز نرخ بنزین٬برق و... را با آنسوی مرزها مقایسه کنیم و به مصرف کننده فخر بفروشیم که یارانه کلان دریافت می کند و به روی خود نیاوریم بزرگترین یارانه ممکن را کارمندان ٬کارگران و حقوق بگیران با دستمزد های بی مقدار خود می پردازند . چرا در هیچ تابلویی نرخ دستمزد در این سو و آن مرزرا با هم مقایسه نمی کند و کسی وعده نمی دهد اگر نرخ ها واقعی شوند دستمزد ها هم به شبح واقعی شدن نزدیک خواهند شد

چه خواهد شد؟

نزاع های سیاسی بی فرجام، چشم انداز وخیم اقتصادی و مشکلات برون مرزی همه را دچار بیم و هراس فزاینده کرده است و همه منتظر تحلیلی هستند که وضعیت را روشن کند، ولی شرایط امروز ایران راه به تحلیل نمی دهد. آنهایی که می توانند جامعه را از گنگی در بیاورند، خود گرفتار تردیدهای بی وقفه اند و نمی دانند از میان بالقوه گی های فراوانی که در اعماق جامعه به خواب رفته اند، کدام بیدار خواهد شد و فردا را از آن خود خواهد کرد. در پرسش " چه خواهد شد؟ " میلی تشدید یافته برای تغییر موج می زند، ولی همه چیز همانگونه که هست دست نخورده باقی می ماند. حتی روزنه های محدودی که هم باز مانده اند بخاطر هراس از وخیم تر شدن اوضاع در معرض بسته شدن قرار می گیرند. فضای مسدود، با خود افسردگی خاموشی می آورد. یک یاس سرد. یک تلخی بی وقفه، اما منتظر یک اقدام انفجاری و این چشم اندازی است که همه تحلیل گران را به خاموشی فرا می خواند. چرا که حتی گفتن از آن خوفناک است.

نفاق ها و جدایی ها در مطلق زدگی ها، در یک جهان دشمن کیش تشدید و شکافها فعال تر می شوند. یاس تمامیت یافته، به شدت عمل میدان می دهد. خشم کور فرصت محاسبه ندارد. منطق هزینه و فایده را نمی شناسد. اما گویی همه منتظرند شاید امید از روزنه ای بتابد، گوشهایی که نمی شنوند بشنوند، چشمهایی که نمی بینند ببینند و عقل هایی که به خواب رفته اند بیدار شوند. آیا این اتفاق خواهد افتاد و یا منیت ها و خود خواهی هایی که نقاب تدبیر به چهره زده اند همچنان میدان داری خواهند کرد و همه چیز را به سمتی خواهند برد که در آن نزاعها حتی فاتحان را در صف شکست خوردگان قرار می دهد. همه در این بازی که امروز به ناچار خاموشی گرفته است، خواهند باخت. هر چند که تا امروز نیز این باخت در تاریخ به نام ما مهر خورده است.

صاحب این قلم همان بعد از انتخابات از دیالکتیک زور و طغیان سخن گفت و امروز را پیش بینی کرد ولی از تحقق پیش بینی اش دچار لرزش و سرگیجه شده است و مدام با خود می گوید کاش اتفاقی آن پیش بینی را یک مضحکه می ساخت. امروز اما سکوتی که در فضا موج می زند بیش از نزاعی که در خیابانها رخ می داد هراسناک است. وقتی قرار بر آن شود که همه حذف شوند، همه با هم وارد بازی مرگ و زندگی می شوند، بازیی که فرجامش هر چه باشد زندگی نیست. با ویرانگری زندگی به سامان نمی شود ولی گاهی آدمها منطق ویرانگری را می شناسند ولی گریزی از آن ندارند . خاموشی تنها فرصتی است که برای تغییر سرنوشت در اختیار داریم ٬ آیا از آن بهره خواهیم برد و یا بر طبل رفتارهایی خواهیم کوبید که فرجامی جز امروز نداشت و در غایت نتیجه جز آنچه قلم از گفتن آن تن می زند ندارد . باید حرفهایی را مدام تکرار کرد که نتیجه ای در بر نداشتند ٬ ولی ناگفته مانده اش باری می شود بر روحی که بقدر کافی آزرده است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
وبلاگ محمد آقازاده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید