رفتن به محتوای اصلی

من و موسوی با جنبش سبز نفس می‌کشيم

من و موسوی با جنبش سبز نفس می‌کشيم

بخش دوم و پايانی گفت‌وگوی ژيلا بنی‌يعقوب با زهرا رهنورد، کانون زنان ايرانی

کانون زنان ايرانی - ژيلا بنی يعقوب :زهرا رهنورد با آن روسری گلدار ترکمنی و بلوز جين اش در زير چادر مشکی اما تور دارش ،خيلی زود تبديل به مشهورترين زن ايران در همه انتخابات های سی سال گذشته شد.چهره ای که بارها توسط نشريات داخلی و خارجی بيشتر از همسرش ميرحسين موسوی کانديدای رياست جمهوری ايران مورد توجه قرار گرفت و تبديل به سوژه داغی برای بحث و جدل ميان موافقان و مخالفانش شد.او بارها مورد حمله مخالفان خودش و حتی مخالفان همسرش قرار گرفته است .دليل اين همه تهاجم به او چيست ؟ اين پرسش از جمله پرسش هايی است که اين بار با او مطرح کردم.

دکتر زهرا رهنورد ، نقاش و مجسمه ساز و استاد دانشگاه که به اعتقاد بسياری از فعالان سياسی و اجتماعی از سالها دور چهره ای مشهور در عرصه فرهنگ ،هنر و سياست بوده است در بخش پيشين اين مصاحبه وقتی در برابر اين پرسش قرار گرفت که آيا از دفاع همسرش از او در مناظره انتخاباتی با محمود احمدی نژاد راضی بوده است يا نه؟بارها از زنان ايرانی پوزش خواست .مهندس موسوی در برابر حمله های تند رقيب انتخاباتی اش در باره همسرش ،زهرا رهنورد او را روشنفکرترين زن ايران لقب داده بود .خانم رهنورد در اين باره می گويد :

"کلام آقای موسوی يک حرف نمادين بود.شايد مرا نمونه ای از همه زنان ايرانی تلقی کرد.چون او احترام زيادی برای زنان قائل است."

خانم رهنورد !کتاب های زيادی قبل و اوايل انقلاب از شما چاپ شد که از نظر بسياری از متفکران در زمان خودش تاثير گذار و پر تيراژ بود. اين کتاب ها الان کجاست و چرا تجديد چاپ نشده و چرا آن روند تاليفات ادامه نيافته است ؟

من هميشه از سوی جريانهائی که من نام آنها را جريان های واپس گرا می گذارم کوبيده شده ام. کتابهای من بعد از انقلاب هرگز اجازه چاپ پيدا نکرد. چون خودم آدم محبوبی برای آدم های واپس گرا نبودم و نيستم به طور طبيعی کتابهايم هم برای آنها قابل تحمل نيست .جز يک کتاب از من به نام سفر به ديار زنان بت (سفرنامه هند ) که در سال ۶۷ چاپ شده ، هيچ يک از کتاب های من پس از انقلاب تجديد چاپ نشده است.

از جمله کتابهای تان "پيام حجاب زن مسلمان " است که خيلی هم معروف شد . آيا حتی اين کتاب هم اجازه چاپ پيدا نکرده؟اين يکی ديگر چرا؟

بله! برای اينکه اين کتاب حجاب را دستور نمی دهد بلکه به عنوان يک نماد از يک جامعه مطرح کرده است .من دراين کتاب حجاب را کاملا به شکل آزاديخواهانه ای ارائه کرده و اختيار را به فرد انسان داده بودم. اين کتاب هرگز در سالهای پس از انقلاب چاپ نشد. ولی آن تنها کتابی نبود که چاپ نشد . هفت- هشت جلد کتابی که قبل از انقلاب نوشته بودم هم هرگز تجديد چاپ نشد .به ناچار من به نوشتن کتاب های درسی دانشگاهی اقدام کردم چون ديدم اگر کتاب های غير درسی بنويسم که چاپ نمی شود پس حداقل در تاليفات دانشگاهی فعال باشم .چون من همواره از سوی جريان های واپس گرا به عنوان يک زن نوانديش که می توانسته ارمغان آزادی درونی را برای زنان داشته باشد مورد مخالفت قرار گرفته ام . هر آنچه اکنون هم با من می کنند ادامه روند سابق است و فقط يک فاز انتخاباتی پيدا کرده و اصلا جديد نيست . من بيش از ۳۰ سال است که از سوی جريان های واپس گرا مورد تهمت ، اهانت ، فحاشی و بی احترامی قرار می گيرم . اما برای من اقداماتشان اهميتی ندارد و همواره برای آزادی، اول از همه آزادی انسان از درون خودش و بعد برای آزادی های سياسی و اجتماعی فعاليت کرده و می کنم.

در همه سی سال گذشته بارها شايعه های زيادی درباره زندگی شما و اقای موسوی مطرح بوده است . از جمله شايعه جدائی شما از آقای موسوی که در ايام انتخابات نيز دوباره رواج يافت و هنوز هم رواج دارد و آخرين آن هم خبر خبرگزاری دولتی ايرنا بود.می خواهم بدانم دليل اين شايعه سازی ها عليه شما چيست ؟

مساله اصلی جريان های واپس گرا اين است که از نظر آنها حق من است که هر گونه شايعه، توهين و سرکوب را به من وارد کنند. پس به بهانه های مختلف وارد عرصه زندگی خصوصی و عمومی و انديشه من می شوند.

کسانی هم بارها از زندگی موفق و عاشقانه شما و آقای موسوی سخن گفته اند. اگر اينطور است ،چطور زندگی خصوصی شما مورد حمله قرار می گيرد ؟

شايعه سازان به اقتضا هم عمل می کنند. البته شايعه اينکه من و موسوی جدا شده ايم در همه اين سی ساله انقلاب بوده است و به بهانه های مختلف و به اقتضائی آن را مطرح کرده اند. الان اقتضايش اين است که چيزی شبيه به اين برای جناح خودشان پيش آمده و می خواهند يک شبيه سازی بکنند. اما اصل موضوع اين نيست . آنها فکر می کنند تهاجم خود را به رهنورد هم در عرصه عمومی و هم خصوصی انجام دهند .چون رهنورد را حتی شايسته نفس کشيدن هم نمی دانند . چون نفس کشيدن من هم به نظر آنها برای من زيادی است و البته به اين خاطر که رهنورد و انديشه هايش را مخل افکار واپس گرای خود می دانند.

ادبيات تهاجم آنها خصلت های خودشان را نشان می دهد مثلا در شايعه اخير از واژه ضرب و شتم! من توسط موسوی استفاده کردند که نشان می دهد اصلا ديالوگ و انديشه شان چه در عرصه خصوصی، عمومی و حتی سياسی خشونت گرا ست . اگر اکنون هم در عرصه سياسی جوانان و زنان را به خاطر آنکه رای شان را می خواهند اين گونه سرکوب می کنند، به همين دليل است. آنها احتمالا در خانواده شان هم اين گونه بوده اند يعنی در آنجا يا شاهد خشونت و يا خشونت افرين بوده اند وگرنه وارد اين ادبيات سخيف شدن و از واژه هائی مثل ضرب و شتم استفاده کردن که متعلق به دوره دايناسورها و خشونت دايناسوری است نشان دهنده ساختار ذهنی و روحی بيمار شان است.

پس از عنوانی که توسط فارين پاليسی به شما داه شد موج جديدی از تهاجم از سوی رسانه های حامی دولت عليه شما انجام شد. مثلا يک خبر گزاری نوشت که اين عنوان به اين دليل به شما داده شده که شما خط زنانه اغتشاشات را می داديد و می دهيد که البته در کنار شما نام چند زن ديگر از جمله خانم ها شيرين عبادی و شيرين نشاط را هم آورده بودند .خط زنانه اغتشاشات يعنی چه؟

من باز هم به سراغ همان ادبيات سخيف می روم که از واژه اغتشاش استفاده و سپس آن را زنانه و مردانه کرده اند . اولا فعاليت های اعتراضی مردم اغتشاش نبوده بلکه فعاليت آزادی خواهانه جنبش سبز بوده و اصلا جنسيتی نيست و فقط ارزشهای ازادی خواهانه و دمکراتيک دارد و زنانی هم که آنها به آن اشاره کرده اند از جمله خانم عبادی و خانم نشاط زنان شاخصی هستند که هر کدام در قلمرو خود مورد اعتمادند و من نيز برای شان احترام زيادی قائلم . در ضمن به هيچ عنوان فعاليت مردم ايران فعاليت جنسيتی نيست و تلاشی آزاديخواهانه است و زنانه و مردانه هم ندارد . مگر کت و شلوار است که اين گونه تقسيم بندی می کنند.

يادم هست که آقای کروبی در يکی از مناظره ها گفت که خانم رهنورد همواره نام آورتر از آقای موسوی بوده است .اين را البته کسان ديگری هم گفته اند . منشا اين اعتقاد کجاست ؟

من نمی خواهم بين من و موسوی تقابلی در اين رابطه باشد.

بالاخره شما از ايشان مشهورتر و شناخته شده تر بوده ايد يا نه؟

البته من مشهورتر از او بودم .علت اش هم آن بود که فعاليتم بيشترفرهنگی بوده است و می دانيد که کسی که قلم در دستش باشد خيلی بيشتر ديده می شود. وقتی که انقلاب شد من ده جلد کتاب نوشته بودم. کتابهای من در زندانها خوانده می شد. فعاليتهای آقای موسوی بيشتر زير زمينی بود و به هر حال کسی که قلم در دست دارد مشهورتر است . به خصوص که زنان و جوانان به کتاب های من علاقه مند بودند وبا توجه به اينکه کشور ما کشوری جوان است طبيعی بود که من شهرت بيشتری از موسوی پيدا کنم. اما به تدريج نظام مرد سالاری که بر انديشه های جريان واپس گرا حاکم است سعی کرد با سرکوب من ارزش های فرهنگی کار من را تضعيف کند که البته موفق هم نشد . همه آنها موجب شد که من نهايت کنش خودم را در فعاليت های انتخاباتی ايفا کنم.

چند بار گفته ايد که از بی حجابی به حجاب رسيده ايد بعضی ها می گويند حجاب و دينداری شما تحت تاثير همسرتان ،آقای موسوی بوده است. واقعا اين طور است ؟

نه! يک انتخاب شجاعت مندانه از جانب خودم بوده است .يعنی من به شناسائی اسلام و حجاب اقدام کردم و هنوز هم در آن زمان موسوی را نمی شناختم . من جريان اسلام گرايانه را بيشتر توسط شريعتی در حسينيه ارشاد شناختم .من به عنوان کسی که سر به هر جمعی می زد به آن جا هم پا گذاشتم . من در آن روزها به نمايشگاههای نقاشی می رفتم ،به کانون های روزنامه نگاری هم سر می زدم و دربسياری از جلسه های فرهنگی – مذهبی هم شرکت می کردم . من دختری بودم تشنه حقيقت .پس با جرات به اين انتخاب دست زدم ولی هنوز هم معتقدم که پوشش زن مسلمان بايد انتخاب خودش باشد و نه يک اجبار و دستور .من در اين باره فعاليت کردم و به همين دليل هم جلوی انتشار کتاب من گرفته شد. من اين موضوع را در آمريکا کنفرانس دادم در ايران کتابم زيرزمينی چاپ شد اما بعد از انقلاب فيلم و زينکش را هم از بين بردند . اين کتاب به آزادی در پوشش و لباس و رنگ آن اشاره دارد اينکه شخص بايد از درون آزاد شده و به انتخاب رسيده باشد

ديدگاه آقای موسوی هم درباره پوشش زنان همچون شما است ؟

آنچه گفتم نظر خودم است.

ولی در اين همه سال زندگی مشترک لابد در اين باره با آقای موسوی صحبت کرده ايد و متوجه شده ايد که ايشان با اين نظر شما موافق هستند يا نه ؟

در زندگی ما "گفتمان "يک امر رايج است .هرکس نظر خودش را دارد ،البته حالا نسبت به هميشه با هم همفکرتر هستيم. من و موسوی درگفت و گو هايمان هيچ وقت به دنبال اين نيستيم که همديگر را مجاب کنيم . من خودم محال است زير بار اين بروم که کسی من را مجاب کند .تا خودم به حقيقتی نرسيده ام مجاب کسی نمی شوم . در نتيجه در گفت و گوهايم با موسوی در همه زمينه ها هرگز در جهت مجاب کردن يکديگر قدم بر نداشته ايم . ما فقط با يکديگر گام بر می داريم و همواره از يکديگر حمايت هم می کنيم اما يکديگر را مجاب نمی کنيم.

وقتی آقای موسوی شنيد که شما از سوی مجله فارين پاليسی به عنوان سومين متفکر برتر جهان و همينطور مغز متفکر جنبش سبز انتخاب شده ايد ، چه واکنشی نشان داد ؟

موفقيتهای من البته در اين سال ها خيلی زياد بوده است . يک روز نقاشی ام برنده می شد، روز ديگر برنده خوارزمی ميشدم و روز ديگر فول پرفسوری ام را به دست می آوردم . يک روز کتابم برگزيده می شد .يعنی آنقدراين موفقيت ها تکرار شده که تقريبا برای خانواده من شنيدن اين خبرها عادی شده است . ولی هر اتفاق اين گونه در خانواده ما به بحث گذاشته می شود ولی هيچ چيز هيچ کس را شوکه نمی کند .چون بچه ها به يک مادر پر جنجال وفحش خور عادت کرده اند . همسرم هم از وقتی با من ازدواج کرده دائم شاهد رويدادهای مختلف در باره ام بوده است .ولی اين خبر هم در خانه ما موجب گفت و گو شد و زوايايش مورد بحث قرار گرفت.

آقای موسوی جمله مشخصی در اين باره نگفت ؟

الان يادم نمی آيد. اما خارج از خانواده برخی تبريک گفتند و برخی گفتند بگو اين عنوان را نمی خواهم که من جواب دادم چطور در جامعه مرد سالار هر گونه شاخص شدن زن قبيح است اما هر گونه شاخص شدن مرد طبيعی است. البته اينها را به جريان های واپس گرا که به هر حال با هم ديالوگ داريم می گفتم.

شما هنوز با اين جريان ها ديالوگ داريد؟ يعنی ارتباط تان قطع نشده است ؟

نه- چون به هر حال در خانواده و حتی در دانشگاه و بين همکاران البته به طور نادر اين نيروها وجود دارند و اگر بخواهند با آنها صحبت می کنم و معتقدم هر کسی حق دارد حرف خودش را بزند. من به آزادی فکر علاقه مندم و به يک دست شدن جريان های فکری هم اعتقاد ندارم.

به نظر خودتان ناميده شدن شما از سوی اين مجله به عنوان نظريه پرداز جنبش سبز چقدر واقعيت دارد؟

در پيشينه زندگی فکری و ذهنی من می بينيد که تحقيق و تئوری پردازی شيوه زندگی هنری ،علمی و سياسی من بوده که متکی به مطالعات چند بعدی در قلمرو انديشه های سياسی –ادبی و هنری زنان متفکر ايران و جهان و همينطور نظريه پردازان اسلام و قرآن کريم بوده است .می توانم بگويم از همان زمانی که سواد خواندن پيدا کردم مطالعه را ابتدا در زير زمين قديمی خانه مادر بزرگ که انبان روزنامه ها و کتابهای قديمی بود شروع کردم .البته از آن فضای نمور و تاريک خيلی می ترسيدم اما در عين حال جاذبه خواندن و فکر کردن برترسم غلبه می کرد.بعدها در کتابخانه کوچک پدری ام و سپس دايی هايم انواع و اقسام کتابها را مطالعه می کردم تا اينکه خودم ياد گرفتم کتاب بخرم و بخوانم و همه را هم نقد کنم .يادم نمی ايد هرگز خودم را به اسانی تسليم نظريه ای کرده باشم و نظريه ای را بدون نقد و بررسی قبول کرده باشم . در چنين فضای نقد و بررسی نظريه پردازی های چند بعدی داشته ام که برخی اعلام شده و برخی نيز در حال تدوين است

در چه حوزه ها و موضوع هايی ؟

بخشی به مسائل زنان و جوانان اختصاص دارد و بخشی به دمکراسی و آزادی در شرايط خاص ،بومی و جهانی .

مردم ايران در اين مدت شعارهای متعدد و متنوعی چه قبل از انتخابات و چه بعد از ان ساختند يکی اش اين بود:" موسوی، رهنورد تساوی مرد و زن" شما وقتی اين شعار را می شنيديد دچار چه احساسی می شديد ؟

اول به اين فکر می افتادم که چه تعهد عظيمی اين جمله در انسان ايجاد می کند و بر خودم می لرزيدم و می گفتم ببين در اين شعار چه آرزوهائی نهفته است. چقدر زنان ما سرکوب شده اند که امروز يک زن و شوهر را که به طور طبيعی در کنار هم قرار گرفته اند نماد تساوی می بينند . در حالی که ارتباط من و موسوی يک همدلی کاملا عادی يک زن و شوهر است . اين شعار نشان دهنده واقعيت بسيار تلخی بود. آرزويی که از يک صحنه نمادين به دست می امد که من و همسرم دست در دست هم گام بر می داشتيم . پس در درجه اول تعهد من را در برابر اين شعار بر می انگيخت و بعد واقعا متاثر می شدم که چرا بايد زنان ما آنقدر آرزمند يک زوجيت لطيف و شاعرانه ای که اشاره به مساوات و برابری دارد باشند . اين نشان دهنده آن است که در جامعه ما در همه اين سالها نسبت به زنان بسيار بد عمل شده است .

بخشی از گزارش فارين پاليسی به خدمات شما در شورای عالی انقلاب فرهنگی اشاره می کند .موضوع از چه قرار است؟

من در سال ۶۷ نماينده وزارت علوم در شورای اجتماعی و فرهنگی زنان شدم .در آنجا برای اولين بار يک شوک بزرگ به من وارد شد، اينکه در هر زمينه ای زنان برای ورود به دانشگاه مانع دارند يعنی همان سهميه .درآنجا تلاش کردم که اين موضوع را حل کنم. تلاش خود را در دو زمينه گذاشتم: اول اينکه مساوات حضور زن مرد در دانشگاه برقرار شود که حاصل آن اين شده که امروز ۷۰ درصد ورودی های ما به دانشگاه ها را زنان تشکيل می دهند .در حاليکه در ان زمان در رشته های مختلف به شدت سهميه بندی وجود داشت .تلاشم اين بود که سهميه ها برداشته شود و برداشته شد و فقط در رشته معدن سهميه بندی باقی ماند.ادارات ما هم کاملا مردانه بودند بنابر اين وجود يک مشاور زن را در کنار هر واحدی پيشنها د دادم که اين هم ثبت شد .شايد يکی از دلايل تهاجمی که از همان سال تجربه کردم همين دو اقدامم بوده باشد.

اين اقدامات خيلی سخت و کشنده بود. تصور کنيد دانشگاههائی که پر از سهميه بودند. ناگهان سهميه شان برداشته می شود ومدام بر تعداد حضور زنان در دانشگاهها افزوده می شود

در گزارش اين مجله به نقش شما به عنوان موتور محرکه جنبش زنان نيز اشاره شده است. با توجه به اينکه جنبش زنان ايران در اين سالها توجه جهان را به خود جلب کرده شما خودتان چگونه نگرشی به جنبش زنان ايران داريد و نقش خودتان را در آن چطورمی بينيد ؟

جنبش زنان ايران مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته اگر از زنان مشروطه خواه شروع کنيم تا الان فازهای مختلفی را پشت سر گذاشته است . در زمان مشروطه بيشتر نقش زنان همان تحقق مشروطيت بود تا مطالبات حقوقی و خاص زنان. ولی بعد از ان مرحله وارد مراحل ديگر شد . مطالباتی مثل حق تحصيل مساوی ، حقوق و قوانين برابر زن و مرد و غير از حقوق، فاز حيثيتی که همه آنها را در بر می گيرد. اينکه حيثيت والای زن در جامعه ارج گذاشته شود و بر اساس قابليت های ذهنی و فکری او اين موقعيت های اجتماعی ايجاد شود که در مرحله اخر اين مقوله حيثيت خواهی با مطالبات ديگر مثل اشغال مديريت ها توسط زنان ، اشتغال برابر و مبارزه ها برای رفع تبعيض های قانونی - حقوقی همراه است . در اين سالهای اخير اين جنبش وارد حالت خاص خودش هم شده است چون در اين سی سال حيثيت زنان به شدت مخدوش شده حتی با با شعارهايی که مثلا تعريف از زنان بوده است.

مثلا چه شعارهائی ؟

شعارهای تعريفی که بهتراست وارد مصداق ها وجزئياتش نشوم .چون ممکن است ابعاد ديگر هم بيابد ولی اين شعارها حالت حيثيث زدايانه از زنان داشت تا حيثيت آفرين . البته پايمال شدن حقوق زنان در عرصه خانواده ، همسری و مادری و چه در عرصه عمومی هم بود که زنان پس زده شدند .البته من معتقدم که زن و مرد دو بال پروازند جمله ای که ۳۰ سال است می گويم و هيچ پروازی با يک بال شکسته امکان پذير نخواهد بود .

ايا ممکن است در پاسخی کوتاه تعريف خود را از جنبش سبز بگوييد؟

من فکر می کنم انقلاب اسلامی با جنبش سبز فاز جديدی را تجربه کرد که مطالبه آزادی هاست . در عرض اين سی سال در اين باره کوتاهی کرديم. گروهی از مردم ما توجه لازم را به آن نداشتند ، مسوولان هم همينطور. اما اين انتخابات و تقلبی که در آن انجام شد در واقع کاری کرد که موضوع رای برای مردم يک مساله ثانوی شده و مساله اصلی آنها اکنون مطالبه آزادی ها است . من فکر می کنم يک حلقه مفقوده ای در اين سالها وجود داشت که خود را نشان داد . موضوعی که تا به ياد دارم آرمان من بوده و همواره دنبالش می کنم

شما و آقای موسوی چند ساعت در روز يکديگر را ميبينيد و با هم صحبت می کنيد ؟

تفاوت می کند. گاهی آن قدر مشغول کاريم که خيلی زياد همديگر رانمی بينيم ولی معمولا و به طور متوسط روزی سه چهار ساعت را با هم می گذرانيم و درباره همه چيز صحبت می کنيم.

بيشتر درباره چه صحبت می کنيد ؟

از سياست تا هنر از اقتصاد تا بچه ها و درس ها و خانواده هايشان .

حتی در چنين روزهائی هم از هنر صحبت می کنيد ؟

چرا صحبت نکنيم؟ من الان تابلوئی را درباره ندا آقا سلطان شروع کردم به نام ندا . البته من در نقاشی و مجسمه سازی سياسی کار نيستم و به ارزش هنر معتقدم ولی الان ندا لحظه ای از جلوی چشمم نمی رود و نمی توانم به او فکر نکنم .ضمن اينکه هنر را از پروسه های اجتماعی دور نمی بينم ولی الان ندا بر تاريخ تصوير سازی ذهنی من می درخشد و تا آن را تمام نکنم آرام نمی گيرم .

آقای موسوی درباره مواضع و فعاليت ها و بيانيه هايشان هم با شما مشورت می کند ؟

اصلا تا اين لحظه هرگز ما زندگی بدون مشورت نداشته ايم و هر دو با هم مشورت می کنيم اما فقط در کارهای هنری ام خيلی دوست ندارم ايشان به من مشورت بدهند .

شما چطور ؟همين کار را درباره آثار هنری ايشان می کنيد ؟

من هم سعی می کنم اين گونه رفتار کنم .چون اين نکته مهمی است که يک اثر هنری محصول تکاپوی شديد روانی انسان است و فکر نمی کنم هيچ کس بخواهد در اين زمينه کسی را شريک کند. مگر انکه کار انجام شده باشد . مقوله های فکری هم تا در ذهنم پخته نشود به مشورت درباره آن دست نمی زنم چون هر چيزی بايد ساختار پيدا کند. درباره موسوی هم اين کار را می کنم و تا ساختار انديشه ای و تئوريکش حاصل نشده باشد به آن موضوع نزديک نمی شوم .اين روش متدولوژيک من است .

جنبش سبز ارتباط شما رابا يکديگر بيشتر کرده يا کمتر ؟به نظر می رسد مشغله ها و گرفتاری های آقای موسوی افزايش يافته است؟

جنبش سبز همه ما را به خود مشغول کرده ، جنبش سبز در اين روزها همه زندگی ماست. جنبش سبز تبلور همه آرمانهای مغفول ما در طی اين سی سال و حتی طی يک صد سال بين مشروطه و انقلاب اسلامی است .من و موسوی با جنبش سبز نفس می کشيم ، فکرمی کنيم و با آن زندگی می کنيم.جنبش سبز تازه به دوران رسيده نيست .به واژه سبز نگاه کنيد .سبز تبلور بسياری از ارمانهای زيبای مردم ماست ،چه در زندگی مادی و چه در زندگی معنوی ،حتی فيلم و ادبيات و هنر ،مثل خانه سبز ،حضور سبز ،قدم سبز تا امروز که به واژگان ترکيبی جنبش سبز رسيده ايم. سبز اهل بيت هم که جای خود را دارد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
گویا نیوز

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید