رفتن به محتوای اصلی

نامه ی یکی از اقلیت افسرده وناراحت به پرزیدنت احمدی نژاد!

نامه ی یکی از اقلیت افسرده وناراحت به پرزیدنت احمدی نژاد!

سلام آقای احمدی نژاد:

من یکی از کوچکترین خس و خاشاک هایی هستم که به عمرتان دیده اید.دخترکی که اتفاقا بچه پر رو و بی چاک و دهن است،وقت عصبانیت سلیته می شود و این روزها به زعم رهبرتان جزو آن اقلیت افسرده و ناراحتی است که دلگیر از بازنده شدن،خودش را به در و دیوار می زند.

یکی از این اقلیت افسرده و ناراحت می خواهد به شما نامه بنویسد،می خواهد با رئیس جمهوری که ریاست جمهوریش را مشروع می داند،خودش را نماد تغییر معرفی می کند و در باغچه ی خانه اش ترب و ریحان می کارد حرف بزند.چرا که اگر این اقلیت افسرده و ناراحت نبود،شما به ۲۵ میلیون رای تان افتخار نمی کردید و کنار رسانه ی ملی که گویا از پدر خدا بیامرزتان به شما ارث رسیده،جمله ی احمقانه ی حماسه ی حضور را نمی نوشتید و آن را چون پتک بر سر اقلیت افسرده و ناراحت نمی کوبیدید...

آقای احمدی نژاد!شما دکتردید،مهندسی خوانده اید و هوشتان سرشار بوده،پایان نامه تان هم که در مورد آسفالت مایع بوده و از همین جاست که بلدید چگونه دهن این اقلیت افسرده را آسفالت فرمایید!من هم روزنامه نگارم که در این چهار سال گذشته به لطف شما هر روز روند آسفالت شدن را به خوبی طی کردم،خانه به دوشی بدبخت که از هم میهن به کارگزاران،از کارگزاران به شهروند امروز و از شهروند دیروز به شهروند فردا و پس فردا شوت شد و دم نزد...البته ناراحت هم نیستم،خوش گذشت!فکر اینکه استبداد را تجربه کرده ام و با آن جنگیده ام و حرصتان داده ام،عجیب حس شیرینی بود.در چهار سالی که گذشت،شاید روی هم ۱۰ بار تصویرتان را ندیدم،سعی کردم از زندگی و ذهنم حذفتان کنم،سعی کردم بفهمم حرفی که دیگران می زدند و باورش نداشتم.این که اینجا مملکت شماست و من هیچ سهمی در آن ندارم.آقای احمدی نژاد!من پذیرفته بودم که ماندنم در کشور شما که روزی ایران ما بود،موقتی است و باید مثل یهودی ها ی بی خانمان دنبال جای غصبی باشم.هر وقت هم که با بیگانه ای چت می کردم و نام رئیس جمهور کشورم را می پرسید با پاسخ ابلهانه ی «i dont know » ی من روبرو می شد....

من شما را از زندگیم حذف کرده بودم.حتی بخش سیاسی مجله و روزنامه ی محل کارم را نگاه نمی کردم.مهمانی بودم در مملکت شما که فقط هدفم رفتن و به خانه رسیدن بود.هدفی که این روزها بر آن مصمم ترم و لجباز تر از گذشته برای رفع زحمت جان می کنم...

اما از شما سئوال دارم.سئوالی که ذهن مرا در گیر خودش کرده.

رئیستان،رهبرتان،عزیزتان که علیل است و دلگیر، مردم را اقلیت افسرده و ناراحت خواند،این اقلیت را اگر ۱۳ میلیون بدانیم و بخواهیم علمی بگوییم که ایران شما ۱۳ میلیون و اندی اقلیت افسرده و ناراحت دارد،آیا به نظر شما این تعدا کمی است برای کشور که رئیس جمهورش خودش را نماد تغییر می داند؟چه می خواهید بکنید برای اقلیتی که حتی حالشان از دیدن ریخت شما به هم می خورد؟آقای احمدی نژاد،شما در خانه تان وقت بیکاری که انگار زیاد هم دارید،سبزی و ترب می کارید،و من که شما گوساله فرضم می کنید،فکر می کنم یک رئیس جمهور،که شبانه روز ۴ ساعت استراحت میکند،خودش را برای سعادت مردمش جر می دهد و مدام از شدت ازدحام کار مریض می شود،کی وقت رسیدن به گل و گیاه برایش می ماند؟اصلا رئیس جمهور به این ماهی و دل نازکی چه طور می تواند بگذرد از یک اقلیت افسرده ی ۱۳ میلیونی؟

آقای احمدی نژاد:

تمام مدت مناظره ها دعا می کردم یک قلم از اشتباهات چهار ساله تان را بپذیرید و به مردم احمق بیننده بگویید که آهای!من اشتباه کردم!می پذیرم و جبران میکنم. به خدا که اگر می گفتید مثل الاغ برایتان گریه می کردم و به شما رای می دادم.اما نکردید،ما هم که فکر می کردیم شما به بیماری روحیتان پی نبرده اید و باز هم فکر می کردیم می توانیم بگوییم این جا، همین گربه ای که شما با پدر بزرگمان روسیه و عمویمان ونزوئلا،برایش دندان تیز کرده اید، هنوز مملکتمان است و ما دیگر نمی خواهیم این ولادیمیر پوتین حرام زاده را ببینیم و برایمان تصمیم بگیرد...اما زور شما به ما چربید،شما یک رئیس و رهبر قدر قدرت داشتید که دست به گریه ی مشتی دارد و مثل آب خوردن دستور تیر می دهد و همین می شود که در ۱۸ تیر،من در اتاقم نشسته ام و از ترس جانم به جای رفتن به خیابان برای شما نامه می نویسم...

نمی دانم نامه ام را می خوانید یا کشاورزی در حیاط دلباز خانه به شما فرصت خواندن نامه ی یک خس و خاشاک افسرده را نمی دهد،شاید هم بخوانید و دل نازکتان دردش بیاید و من را هم ببرید کنار ندا آقا سلطان،امید میر صیافی که مردند،یا به طور اتفاقی ببینم که نصفه شب به خانه ام بریزند و من را به دیدن سمیه توحیدلو،مصطفی تاج زاده و هزاران مزدور خاک بر سری ببرند که خبطشان این بود که از کاندیدای تایید صلاحیت شده ی جمهوری اسلامی حمایت کردند و یا مثل امید میر صیافی برای رهبر کشورتان نامه نوشتند....

آقای احمدی نژاد!آدم خوبی نیستی.خودت هم می دانی که این جایی که هستی حقت نبود.و من می دانم نوکری روسیه برازنده ات است!امیدوارم که یک روز این قلاده را از گردنت در بیاوری و بگویی:

آهای مردم:من اشتباه کردم....

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید