رفتن به محتوای اصلی

آقای خاتمی، تجدید نظر فرمائید، لطفا

آقای خاتمی، تجدید نظر فرمائید، لطفا

و البته در پایان آن پنج روز کذائی که از سوی عدیدی از مفسران مستخدم دستگاه های رسانه ای حاکمیت، به مثابه صدقه ولی فقیه به نامزدهای معترض و هوادارانشان تعبیر شده بود، شورای مذکور انتخابات مخدوش را تایید کرد و بر آن مهر جعلی صحت کوبید.

بیانیه مهندس موسوی حکایت از یک حقیقت مدغن دارد.رئیس جمهور منتخب ملت در صدد ادامه مبارزه است. (مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم). با کیفیت گذشته اما با بهره گیری از تاکتیک های تلفیقی مدنی از قبیل اجتماعات خیابانی، تشکیل کمیته های مشخص و دعوت سراسری به ادامه اعتراضات و دیگر راهکار های مدنی. این درحالیست که حجت الاسلام مهدی کروبی نیز طی بیانیه ای شدیدالحن موضعی مسئولانه در این رابطه اتخاذ نموده است.

مجمع روحانیون، جبهه مشارکت ، سازمان مجاهدین انقلاب و معالا دیگر جریان های اصلاح طلب، بیانیه هایی در واکنش به تائیده اخیر شورای نگهبان بر انتخاباتی که می رود جمهوریت حداقلی را هم به مذبح استبداد مطلق بسپارد، صادر کردند و خواهند کرد.

از بیانیه سازمان مجاهدین و جبهه مشارکت آنچه می توان برداشت کرد، همگامی و همراستایی با موضع مهندس موسوی ، حجت الاسلام کروبی و مردم معترض در اصرار اصولی بر ابطال شعبده بازی انتخابات و نامشروع دانستن دولت احمدی نژاد است.

در این بیانیه ها، آنچه دیده نمی شود و از این رو، محمل خوشنودی و امیدواری را برای مخاطب فراهم می کند، کرنش و عقب نشینی در قبال فضای ارعاب و ایزوله مهندسی شده از سوی نهادهای متولی کودتای انتخاباتیست.

امید است، دیگر جریان های منتقد نیز، پوینده همین مسیر و متخذ همین موضع باشند.

اما بیانیه مجمع روحانیون مبارز

بی روح، کلیشه ای، سازشکارانه و تهی از التزام به مسئولیت سیاسی.

معتقدیم هیجانات فزاینده و اعتراضات خیابانی راه‌کار نیست؛ ما همه را به آرامش دعوت می‌کنیم. (بیانیه مجمع روحانیون بخشی از مبارز)!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عده ای از دوستان، بیانیه مجمع را در بردارنده نوعی رویکرد عاطفی و اخلاقی به وضع موجود تفسیر کرده اند.

من با احترام به نظر این عزیزان لازم می دانم توضیحی ، پیرامون جایگاه اخلاق در مشی و پراتیک سیاسی اعضای مجمع، بیان کنم.

می پندارم، ما نیاز به یک باز تعریف اساسی از جایگاه اخلاق در افعال و افکار سیاسی خویش داشته باشیم. یکبار برای همیشه باید گروه ها و جریان های فعال حوزه های سیاسی و اجتماعی تکلیف خود را نقش اخلاق و نسبت این مهم با مشی سیاسی خود روشن کنند.

آنچه دوستان از آن به عنوان رویکرد اخلاقی و عاطفی اعضای مجمع در تدوین این بیانیه یاد می کنند، بنظرم اتفاقا، نشان از یک بی اخلاقی تام سیاسی دارد.

اگر بپذیریم، تمایزی مشخص و مهم مابین دو مفهوم سیاست اخلاقی و اخلاق سیاسی وجود دارد و در پی آن درک اساسی از جایگاه مسئولیت در فعل سیاست بدست آوریم، یقین دارم، مدعای اینجانب و یحتمل بسیارانی چون بنده، پیرامون اشتباهی که در تفسیر رویکرد مجمع روحانیون در نگارش این بیانیه توسط برخی از دوستان رخ داده است، قابل تایید خواهد بود.

گوئی نویسنده نام آشنای این بیانیه که خود نیز طی دیداری که با اعضای کمیسیون امنیت ملی خانه رهبری با ایشان داشتند، سخنان تعبیه شده در بیانیه مجمع را بیان کردند ، همچنین اعضای مجمع روحانیون که بنام آنان، بیانیه مذکور صادر شده است، این چند هفته را نیز همچون هشت سال ماضی موسوم به دوران اصلاحات در غار کهف مصلحت اندیشی و بی مسئولیتی سیاسی گذرانده اند و همانند روزگار نه چندان دور و دلچسب گذشته سیاسیشان، تن داد مجدد به حقارت و سرشکستگی را ملزومه ای از برای عبور از شرایط حاق یافته اند و اینبار هم چون کسبه چرتکه انداز بازار، بالانس نبودن کفه هزینه و فایده را آنهم مبتنی بر برداشت خودشان، برهانی دانسته اند برای تاکید بر اهتراز و تتمیم اعتراضات مدنی توده های تحقیر شده جامعه ایرانی.

آری تا از این راه به زعم مملو از خطایشان، بر حسب محاسبات و مشاورت های درون محفلی خود، راهی جهت برون رفت از این شرایط بیابند. حال چه زمان مقرر خواهد شد، آقایان محترمه، از خواب مذکور برخیزند و دیده منقص خویش شویند و بانگ هل من ناصر ملت را بشنوند.

ده ها شهید، صد ها بازداشتی، صدها مفقود، ظاهرا هنوز تاثیر موثری بر رگ های خوابیده مسئولیت سیاسی آقایان در مجمع روحانیون نگذاشته.

آقایان نمی گویند، پاسخ خون دهها عزیز و مجروح و مغموم را، پاسخ جراحت روحی ملیون های رای دهنده ایرانی را که از برای صیانت و دفاع از حریتشان در غالب اقوای واکنشهای مدنی روزها ی متمادی آزین بند سنگفرش خیابان ها بودند را چه وقت باید داد؟

یادم هست، دقیقا همان روز که مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد و این حقیر در آن فضای مسموم به همراه معدودی دیگر از فرزندان وادی قلم، جانانه از شخصیت سیاسی و نه مشارکت مهندس موسوی در انتخابات حمایت کردیم و در پیامد آن، بعضا آماج توهین و هتک جمعی از خفتگان و بد بینان و دیر بینان قرار گرفتیم، نوشتم جنس موسوی از خاتمی متفاوت است.

بسیارانی دلتنگ ایام بهرمندی از حداقل های شیرین دوران خاتمی، آن روزها چشم بر شکست و تلخکامی گذشته بر بسته بودند و مستغرق در ذوق زدگی ناشی از حضور خاتمی دست و پا می رقصاندند و عصر آن روز که مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد، شمشیر بر او کشیدند، که ایها الناس، موسوی از پشت به خاتمی خنجر زد. قصد سوق دادن سخن به خاطرات گذشته را ندارم، صرفا از اینرو مذکوره ماضی را یادآور شدم، تا از آنان که ذکرشان رفت بپرسم، آیا اکنون پاسخی دارید؟ اکنون خنجری می بینید؟ من می بینم، همچون شما، آری خنجر مصلحت اندیشی دیگر بار قصد آجین نمودن کمر عدالت خواهی را کرده. البته فرودآورندگان این خنجر، اینبار از اهل بیت اصلاح طلبان هستم، چه می گویم؟ از زعمای اصلاح طلبان.

ضربت این خنجر به مراتب دردناک تر و آسیب رسان تر از ضربت گلوله و باتوم و تیزی ذوب شدگان ولایت قدرت و خون و جهل و جعل و دروغ است بر پیکر پویشگران مسیر سبز آزادیست.

اینجانب، به عنوان فردی که هیچ قرابتی با ساختار فعلی ندارد و مضروب دست های آلوده آن نیز هست، اما همچنان خود را فرزند انقلاب دزدیده شده ای می داند که رسالت والایی چون آزادی و عدالت و استقلال را بر دوش خود حمل می کرد، هشدار می دهم، دست مصلحت اندیشی و عافیت طلبی سیاسی دیگر بار قصد فرودآر خنجر سازش بر کمر عدالت پژوهی و آزادیخواهی کرده و خنجر بدستان اینبار نیز چون گذشته های دور و نزدیک تاریخ سیاسی میهن از اقارب قوم هستند.

به عنوان یک علاقه مند به آقای خاتمی، که از صمیم قلبم به صداقت و پاک دامنی و نیک اندیشی ایشان معتقدم، به ایشان هشدار می دهم، کسانی که دیده بر اغلاط گذشته می بندند، لاجرم مجبور و محکوم به تکرار آن هستند. بگذارید این زنجیره سبز آزادی پژوهی ایرانیان مسیری که رودخانه دریا پایان مبارزه برای پیمایشش فراهم کرده را تا به آخر بپیماید.

نا امیدش نکنید. آب سرد نپاشید.

آقای خاتمی خاضعانه به شما پیشنهاد می کنم، سیاست اخلاقی را، اخلاقی که مسئولیت، وجه شاخصه اش باشد را جایگزین اخلاق سیاسی که مبتنی بر سازشکاری و ترس و عقب نشینی غیر مسئولانه است نمائید.

این ملت هیچ سلاحی ندارد جز فریاد. جز الله اکبر، نه گرم، نه سرد، هیچ سلاحی ندارد. این را خود بهتر از هر کسی می دانید. رایشان دزدیده شده، آقای خاتمی رایشان را دزدیده اند و بدتر از آن تجدید دوره نکبت بار یک فاشیست همپا و همراه ولی فقیه را فراهم کردند. این برای اعتراض دلیل کمیست؟ این برای امتداد فریادها برهان کافی نیست؟ خون فرزندان وطن را بر زمین ریختند. ندا و دها چون آن عزیز به خون خفته . خدای من، آقای خاتمی تو را به خدا بس کنید.

آقای خاتمی، به خاطر این وطن و ملتی که ایمان دارم، عاشقانه مهرتان را ارزانی شان می دانید، از گذشته درس گیرید و شجاعت و دلیری را سرلوحه فعل سیاسی خویش قرار دهید و درک کنید، این یک بزنگاه حساس تاریخی است. جمهوریت را به زعامت ولی وقیح رسما به مسلخ برده اند ، خارج و فارغ از هرگونه مبالغه، کرنش در قبال ذبح جمهوریت و سکوت در برابر جور و جهلی که می خواهد چهار سال دیگر سایه نحسش را بر تارک آسمان وطن بگستراند، نه یک اشتباه بل خیانتی نابخشودنی است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید