رفتن به محتوای اصلی

دموکراسي مطلوب ترين شکل جستجو کشف حقيقت براي همگانست

دموکراسي مطلوب ترين شکل جستجو کشف حقيقت براي همگانست

علي سالاري

G_alisalari@hotmail.com

مير حسين موسوي شانس پيروزي بيشتري دارد ولي "کروبي" به دليل همان سابقهً زنداني سياسي در زمان شاه، خالي نکردن ميدان برخلاف بسياري از هم فکرانش، حرف شنويش از طيف هاي مختلف مردم و سياسي کاري و ايفاي نقش واسطه و ريش سفيد بين جناح هاي رژيم، بويژه تأکيد اخيرش بر تشکيل دولت هاي محلي در استان هاي ايران که خواستهً مهم اقوام و اقليت هاست، بر موسوي که در کشتارهاي دههً شصت رييس دولت بوده و براي دوراني ميدان را خالي کرده، و به آزادي و دموکراسي به اندازهً همسرش خانم رهنورد هم پايبند نيست و در حضور او دانشجويان معترض را کتک مي زنند، ارجحيت دارد.

براي آنانکه رسيدن به قدرت وسيله را توجيه مي کند، بهترست تحريم کنيم تا همين احمدي نژاد باشد، اصلاً مهم نيست بر سر ايران و ايراني چه مي آيد، مهم اينست که منفوريت و حماقت او ممکنست حملهً خارجي و سرنگوني رژيم را ممکن سازد.

بقول فيلسوف فرانسوي Bernard-Henri Lévy در ديالوگش با فوکوياما، روشنفکري که در خدمت اهداف سياسي خاص درآيد، حقيقت را فيلتر مي کند (نقل به مضمون) در داستان مهدي کروبي و نويسندهً اين مقاله هر دو حقيقت را بنفع رهبران فکري و عقيدتي خود (خميني و رجوي) فيلتر مي کرده و مي کنند، منتها بقول معروف در دو سر طيف.

منهم در دورهً سياسي هوادار فعال سازمان بودم، علت زنده ماندنم اينبود که ده روز قبل از سي خرداد دستگير شدم، نقطهً فاصلهً من با سازمان از سي خرداد شروع شد که همانجا اعلام "عاشوراگونه" جنگ مسلحانه را، نه در تاکتيک و نه در استراتژي، قبول نداشتم... بر خلاف بسياري پشت به سازمان نکردم بلکه آرزو داشتم منشاء تغيير و تحولي در درون سازمان باشم. اينبود که بعد از پيوستن دوباره ام به سازمان از نخست ديد انتقادي به همه چيز، و نه همه کس، داشتم. مسئولينم را دوست داشتم ولي با خط و خطوط سازمان مشکل داشتم. براي اينکه نوشته هايم روابطم را با مسئولينم مخدوش نکند، گزارشاتم را هميشه به مسئولين بالاتر مي توشتم. آنها نه هرگز جوابي مي دادند و نه هرگز مانعم مي شدند...

چرا که حتالامکان مرزبندي ها و خط قرمز ها را نمي شکستم. ميدانم که اگر مسئولي مثل برادر حميد داشتم، قطعا با هم دچار مشکل مي شديم... در درون سازمان کلمات و اصطلاحاتي مثل روشنفکر و ليبرال بشدت دافعه داشت. براي يک عنصر حرفه اي، تشکيلاتي و مبارز صفت روشنفکر يعني حراف، غير مسئول، سفسطه باز،اًمًل... و اصطلاحاتي درون تشکيلاتي که يادم رفته است. با اين اوصاف، تنها روشنفکري که در درون سازمان مي شناختم همين برادر حميد بود. ايشان نمونهً بارزي از آن روشنفکراني بود که هرجا از خودش حرف ميزد اشتباه مي کرد و در نتيجه مسعود و به طبع او سازمان و تشکيلات اشتباهاتشان را تصحيح کرده ميخ خودشان را استوارتر مي ساختند! و ايشان براي دوراني ديگر سرافکنده تر و سربراه تر مي شدند!... بگذريم.

شخصا معتقدم براي موفقيت در عرصهً سياست چهار فاکتور لازم است: فلسفه، علم، تحربه و اخلاق. مجاهدين وجه مثتبي که داشتند اينبود که آگاهانه و يا نا آگاهانه اين چهارفاکتور را بکار مي بستند ولي ضعفشان در اين بود که در هر چهار مورد يک بعدي و گزينشي عمل مي کرده اند و بنابراين از آخرين دستاوردهاي موجود در موارد فوق مدد نمي گرفتند. اگر مي خواستند هم نمي توانستند چرا که مبارزهً خاص ايدئولوژيک زير چتر رهبر خاص ايدئولوژيک به آنها امکان و ظرفيت پذيرش چند بعدي بودن و همه جانبه نگري در موارد فوق را نميداده است.

فکر کردم آن روشنگري از کروبي اين روشنگري از برادر حميد و سازمان مجاهدين را نيز مي طلبد. برادر حميد! حقيقت نه نزد من و تو، نه نزد خميني و رجوي بلکه نزد همگان است. همگاني که بقولي هنوز از مادر نزاده اند. دموکراسي مطلوب ترين شکل جستجو و ابراز عقيده و کشف حقيقت براي همگانست بنابراين معيار تميز سره از ناسره نه سابقهً مبارزاتي و پرداخت بها در هيآت اين و آن بلکه اعتقاد و پايبندي عملي به موازين و ارزشهاي جهانشمول انساني و دموکراسي است.

در پاسخ به آقايان مستشار و کامران عزيز، از توضيح شما ممنون و بايد اذعان کنم که ضرورت شرکت در اين انتخابات را نه در توضيح حزب توده بلکه مي توان با تفاسيري متفاوت از بيانيه هاي جنبش مسلمانان مبارز، ملي مذهبي ها، انجمن هاي دانشجويان و يا ايران دوستاني مثل آقاي عباس ميلاني هم - در همين سايت - ديد.

بخشي از توضيح بيانيهً جنبش مسلمانان مبارز را در اينجا مناسب مي بينم:

"عقلانیت سیاسی حکم می‌کند که نیروهای منتقد از رویکرد "همه یا هیچ" به راهبرد "حداکثر ظرفیت شرایط" روی آورند. باید منافع ملی را بر منافع گروهی ترجیح داد و از تجزیه‌ی قدرت سیاسی در حوزه‌ی عمومی پرهیز کرد. ادامه‌ی حاکمیت نوسنت‌گرایان افراطی، تهدیدی جدی برای منافع ملی و حیات اقتصادی- اجتماعی مردم ایران است. جامعه‌ی ایران برای خروج از بحران کنونی به اتحاد نیروهای ترقی‌خواه بیش از هر چیز نیازمند است. بی‌تردید آثار اتحاد ملی و همراهی با جنبش اجتماعی مردم ایران برای دمکراسی و عدالت، بیش از نتیجه‌ی انتخابات خواهد بود. در راستای پی‌جویی آرمان‌های ملی، از حداقل‌های ممکن برای پیشرفت و کاستن از رنج مردم و رفع تهدیدهای ملی صرف‌نظر نکنیم."

اينست که فکر مي کنم وظيفهً هرآنکه در سر سوداي وطن، آزادي و آبادي، دموکراسي و ... بهبود اوضاع کنوني را در سر مي پرورد اينست که برخلاف دوره هاي گذشته، اگر حتا در انتخابات، مثل خودم نمي توانيم شرکت کنند، حد اقل آنرا تحريم نکنيم.

کامران

استاد سالاری نازنین شما که تا فاز نظامی ظاهرا در کنار سازمان مجاهدین خلق ایران به گفته خودتان بوده اید حتما می دانید که این جنبش مسلمانان پیمان معروف به امتی ها در کنار خط امام بودند و جبهه متحد ارتجاع را در کنار حزب جمهوری اسلامی و توده و اکثریت تشکیل می دادند. جبهه ضد ارتجاع هم شامل سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی اقلیت/ حزب دمکرات کردستان و کومله/ پیکار و رزمندگان بودند تا آرمان مستضعفین.

دکتر پیمان و جنبش همراه نظامش اگر در انتخابات شرکت نکند پس چه کسی باید شرکت کند!! پیمان همراه حزب توده بود و همگام با امام حالا هم این جریان همراه راه توده و کاندیداهای نرمتن حکومتی است. استاد سالاری پیمان ها در خط امام استوار ایستادهاند این جنابعالی هستی که به خط پیمان و راه توده رسیده ای و انرا به اسم مدرنیسم می خواهی تحویل نسا جوان بدهی. این خط امام و راه رشد غیر سرمایه داری حزب توده است که دارد راه سی سال پیش را دنبال می کند. گروهی از نادمان هم به خطا ضد امپریالیستی امام و احمدی نزاد رسیده اند و می خواهند که همه به جنگ اسراییل برویم و کاری به نظام نداشته باشیم. خط اصولی و مردمی راهی است که استاد دکتر ملکی پرچمدار آن می باشد. تلاش برای محاکمه کاندیداهای حکومتی به جرم جنایت علیه بشریت. تسلیم شدن به خط پیمان و راه توده و اسیر تبلیغات نظام ولایت و کاندیداهایش شدن که هنر نیست. مطمئن باش ولایت فقیه از شرکت امثال شما خیلی خوشحال می شود و انرا نتیجه استحکام حکومتش می پندارد و به مشروعیتش اضافه می گردد و هجومش را به اپوزیسیون مستقل بیشتر می کند.

در شرایطی که ایرانیان آزاده در شهر اشرف در محاصره ارتجاع اسلامی هستند این انسانی و اخلاقی نیست که افرادی به کاندیدا های حکومتی رای بدهند که همه آنان دشمنان ساکنان اشرف هستند و حاضرند مانند امام راحل همه شان را قتل عام کنند. این کاندیداها همه از مدافعان قتل عام سال 67 توسط خمینی هستند.

sia

saysan10@aol.com

رای پا داردو میدود داخل جعبه ها جریان ملانصرالدین یادم افتاد که روزی قابلمه بزرگی به همسایه غرض میدهد و بعد از چند روز زن ,ملا را میفرستد برای پس گرفتن قابلمه ولی همسایه یک قابلمه کوچک به جای ان قابلمه بزرگ به او میدهد و ملا میگوید این که ان نیست ,همسایه میگوید این بچه اش است اخه زایید ملا م

زایید ملا میگه مگه قابلمه میزاد همسایه میگه اره .خلاصه بر میگردد خانه ملا بعد از چند روز میرود سراغ همسایه و از او دیگی بزرگ غرض میکند, پس از مدتی همسایه سراغ دیگ را میگیرد و ملا میگوید که دیگ مرد, همسایه میگه مگه دیگم میمیره ملا میگه اخه دیگت حامله بود و سر زا رفت خدا بیامرزدش.این انتخابات هم مانند دیگ ملاست مردم رای نمیدهند ولی رای پا داردو میدود داخل جعبه ها

.اینهم یک نمونه از انتخابات دیکتاتوری و شرایط ان:محمد حسين موسي پور" روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار سياسي ايرنا افزود: از جمله مواردي که در قانون انتخابات رياست جمهوري به عنوان ممنوعيت هاي تبليغاتي به آن اشاره شده ، استفاده از هر گونه پلاکارد، ديوارنويسي، کاروان هاي تبليغاتي و استفاده از بلندگوهاي سيار در خارج از محيط سخنراني است

چگونه است که رهبر ایران قربیر در دست مشغول سواکردن خوب از بد است ایا ملت ما را تا این حد بی شعور و خام به حساب میاورند که اجازه تشخیص خوب از بد را از انها گرفته اند و با گلچین کردن مهره های وا بسته به رژیم و سیستم حق انتخاب را از مردم گرفته اند و مانند کبکی که سردر برف دارد توجهی به اطرافشان ندارند

مردمی با تاریخ چند هزار ساله در بند یک گشتاپوی چکمه پوش قرار دارد .عجب اینجاست که عده ای از روشنفکران ما از این انتخابات ساختگی نه تنها دفاع میکنند بلکه به پشتیبانی از کاندیداهای ان میپردازند , پس از این که محمود دولت آبادی در سخنرانی اش در جمع حامیان مهندس موسوی به موضوع کتاب و سخنان محسن پرویز معاون کنونی وزیر ارشاد پرداخت و به دکتر سروش پرید و انتقاد کرد.در سایت پیک ایران هم مردم تو دهنی محکمی به محمود دولت آبادی به خاطر طرفداری از قانون اساسی ج ا زدند

دکتر سروش در نامه ای تند و تیز در اعتماد ملی به او و موسوی جواب داد. جواب سروش به محمود دولت آبادی که او را به طعنه کسی خوانده بود که پس از 30 سال از غار بیرون آمده است ، واکنش های مختلفی داشت

مطلب اینجاست که ایا این روشنفکران را به بازی گرفته اند یا اینکه انها این بازی را راه انداختند و مردم را سر گرم کرده اند.یکی دیگر از این روشنفکرها اقای ابطحی با سایت روزنوشت است که جوانان زیادی طرفدار ان هستند و تقریبا کامنتهای همه را چاپ میکند و از یک دموکراسی نسبی برخوردار است. ولی سوال اینجاست که اقای ابطحی رفیق جون جونی شمااقای خاتمی چرا کناره گیری کرد ایا به ایشان گفتند نیایید, اگر بعله معلوم است که کار کار رهبر است. وقتی خاتمی از موسوی طرفداری میکند چطور شما طرف کروبی را گرفتید, ایا بجزاینست که رییس جمهور از قبل انتخاب شده و انهم احمدی نژاد است و شمااین مطلب را خوب میدانید ,بجز اینست که شمامیخوهید از هر طریقی که شده مردم را پای صندوق های رای ببریدفقط برای نمایش, اگر چنین است پس این شعبده بازیها برای چیست مردم را چرا به بازی گرفته اید و هر روز انها را به بهنانه ای به جان هم می اندازید

اقایان روشنفکر و گردانندگان این سیرک نمایشی جان مادرتان ایا این انتخابات مردمی است اگر بعله ممکنه بفرمایید نماینده منتخب مردم کیست . مردم را با کارمندان و حقوق بگیران بسیجی خود قاطی نکنید

این بازی چنان بچه گانه است که حتی خود کاندیداها هم انرا جدی نگرفته اند و میدانند که این قطار ایستگاه اخرش رهبر است وبار ان رای مردم, راننده ان کسی جز احمدی نژاد نیست. اگر غیر از این بود من هرگز قلم به دست نخواهم گرفت و وبلاگم را میبندم

اردبیلی

کلکسیون 200 نفره 70 میلیون را گروگان گرفته‌اند

جناب سکت اولار

بعد از سه نسل اقامت در المان در همان دوران ورود فریز شدن معنی اش چیست؟ بعد از سه نسل انتظار میرود تکانی بخود بدهند ومقتضیات را درک کنند که نمیکنند.بعد چند نسل اقامت وتعداد زیاد,چند نماینده در پارلمان دارند؟ درصدبسیار زیادی اشان هنوز المانی بلد نیستند!بر طیق گزارش "انستیتوی جمعیت و توسعه" در برلین ترک‌ها و ترک‌تباران که بالاترین گروه خارجی در آلمان را می‌سازند، از نظر رشد و میزان انطباق با جامعه در موقعیتی بسیار ضعیف قرار دارند: ۳۰ درصد از آنها به مدرسه نرفته و تنها ۱۴ درصد از آنها دیپلم دارند. یعنی کمتر از نصف میزان متوسط در آلمان و در میان سایر گروه‌های مهاجر.مطابق این تحقیق تازه که نخست در مجله اینترنتی "اشپیگل" منتشر شده، فرزندان خانواده‌های ترک مهاجر به آلمان از نظر شغلی نیز در وضعی نامناسب و پایین‌تر از سطح سایر افراد خارجی‌تبار هستند. بیکاری و بهره‌گیری از یاری‌های دولتی در میان آنها بسیار بالاست.

اینهاامار دولت المان است نه بنده.حالا برای لاپوشانی وفرافکنی وفرار از پاسخ لیچار بار کنید .

Turks failing in education, assimilation and employment areas

http://www.dw-world.de/dw/article/0,,3975683,00.html

تبریزی

کلکسیون 200 نفره 70 میلیون را گروگان گرفته‌اند

جناب اردبیلی تقلبی! وقتی این آمارها را می‌دهید به این توجه داشته باشید که ترکهای مقیم آلمان از پائین‌ترین لایه‌های فرهنگی ترکیه بوده‌اند. اکثر آنها روستائیانی بوده‌اند که به زبان مادری هم چندان سوادی نداشته‌اند. به خارجی‌ستیزیهای جریانات راست آلمانی هم توجه داشته باشید که باعث آن شده که ترکها به هم پناه برند و همین به بدل شدن آنها به حاشیه‌نشین کمک کرده‌است. از این آمارها بدون توجه به بسیاری زمینه‌های دیگر نمی‌توان نتیجه و به ویژه نتیجه اتنیکی یا نژادی گرفت. مثلا ایرانیهای مهاجر از بالاترین لایه‌های فرهنگی ایران آمده‌اند. مقایسه میان ایرانی‌ها و ترک‌ها بدون توجه به این نکته غلط است.

مهران

نسل انقلاب که گرفتاری عمده تاریخ ایران در پایان سده بیستم بود یا خود را با جهان تازه همروزگار می‌کند یا روزگار‌ش سر می‌آید.

گفتگو درباره استراتژی‌های "تغییر رژیم" پس از اینهمه سال‌ها از مقوله وقت‌گذرانی و گمان‌پروری speculation نیست. پس از سی سال تحمل ویرانگری و تبهکاری، و با جابجائی نسلی که در راه است، مردم ایران در این بزنگاه تاریخی با دورنمای آینده بهتری روبرویند و نمی‌باید گذاشت مبارزه در مسیر‌های نادرست بیفتد. حکومت و جهان‌بینی آخوندی که می‌کوشد ایران را به یک قرون وسطای دیگر بیندازد شکست خورده است؛ و نسل انقلاب که گرفتاری عمده تاریخ ایران در پایان سده بیستم بود یا خود را با جهان تازه همروزگار می‌کند یا روزگار‌ش سر می‌آید. سی سال تجربه پیکار رهائی و باز‌سازی ایران اکنون راه‌ها را روشن‌تر از همیشه کرده است: راه دامن زدن به یک انقلاب دیگر به یاری اروپای مدافع حقوق بشر در ایران؛ و راه یگانگی ایدئولوژیک نیرو‌های جامعه مدنی در هر جا، و تمرکز پیکار بر چالش هر روزه رژیم بر زمینه یک برنامه سیاسی لیبرال دمکرات (دمکراسی در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر.) یک راه تکیه خود را اساسا بر بیرون گذاشته است که قلمرو اوست و از آنجا می‌خواهد توده‌های مردم را برانگیزد؛ دیگری همه به جنبش مدنی و سازمان دادن حرکت‌های اجتماعی درون ــ که ناچار به جنبش‌های گسترده‌تر فرا خواهند روئید ــ می‌اندیشد و نیرو‌های بیرون را در خدمت و نه بر فراز یا رقابت با آن قرار می‌دهد

علي سالاري

G_alisalari@hotmail.com

ایران -انتخابات و چالش ها

تحليل هاي آقاي راد هميشه پر از مغلطه کاريست و عمداً و يا سهواً واقعيات و حقيقت هر دو را فيلتر مي کند. ايشان اول پز چپ مي گيرد و در آخر به منتهاي راست مي غلطد و همان شعار هاي استراتژيست هاي سپاه پاسداران انقلاب اصلامي، بويژه حسن عباسي را تکرار مي کند. اول چالش هاي داخلي رژيم را برمي شمرد و از نبود آزادي و حقوق انساني شکوه دارد ولي در آخر همگان را به حمايت از طالبان و القاعده در افغانستان و عراق فرامي خواند. شاه بيت کلام و رهنمود عملي ايشان هميشه حمايت از مقاومت عليه آمريکا و ناتو در افغانستان و عراق است و روشن نمي سازد که آيا ايشان هيچ مرزبندي با طالبان و القاعده و حزب الله و جندلله و انصار الاسلام و اين قبيل فسيل هاي مذهبي و ايدئولوژيک دارد و يا خير؟!

برخلاف برداشت ايشان، رژيم از قبل اشغال عراق و افغانستان ضرر نکرده و نفوذش در اين دو کشور بمراتب بيشتر شده و در مورد عراق، کردهاو شيعيان عراقي که از حمايت رژيم برخوردار بوده اند به حاکميت رسيده اند. در افغانستان هم رژيم ايران از نابودي تند روهاي طالبان و القاعده بهره برده اند. اين دوجنگ قدرت رژيم را در منطقه بمراتب افزايش داد. در حال حاضر هم رژيم در اين کشور ها بر گسترش نفوذ نيروهاي وابتسه اش متمرکز است نه صرفاً جنگ عليه آمريکا و ناتو (عمليات تخريبي رژيم در اين کشورها بيشتر جنبهً حذف رقبا و باج گيري از آمريکا و ناتو دارد) و آدرس غلط دادن آقاي راد مشکوک مي نمايد. لب کلام آقاي راد هم غلط اندر غلط است و بجاي بر افراشتن پرچم اختلافات قومي و گفتن "نتیجه آنکه امروز بیش از 40 ملیون ملت پشتون افغانستان و در حدود همین تعداد کرد در مناطق کرد نشین کشورهای همسایه و ایران خود را آماده نبرد سنگینی بر علیه ایران کرده اند" بهتر است مواضع غير دموکراتيک، سرکوبگرانه و تبعيض آميز رژيم در مسائل قومي و مذهبي و ايدئولوژيک را زير سئوال ببرد.

در مسئلهً پاکستان ايشان دچار همين تناقض گويي مبتني بر بنيادهاي غلط است و از طرفي مي گويد "پاکستانی اتمی با ثبات و بدون جنگ برای امنیت ملی کشورما از اهمیت استراتزیکی بزرگی بر خورداراست" و همانجا خواستار کمک به نیروهای مقاومت افغانستان و عراق (طالبان القاعده و يا حزب الله و جند الله سپاه پاسداران!) شده مدعيست که "تسریع در شکست آمریکا و ناتو در منطقه خاورمیانه و همسایگی ما برای ایران یک امر حیاتی است" لابد منظور ايشان اينست که پاکستان با ثبات با پيروزي طالبان آن محقق شدنيست!

بحث دفاع از سياست هاي غلط آمريکا در منطقه و بويژه اشتباهات بوش در حمله به عراق و افغانستان نيست، بلکه بايد بجاي کلي بافي، وارد جزئيات شد و روشن ساخت با کدام سياست آمريکا، و مهمتر اينکه له و عليه کدام نيروي سياسي در عراق و افغانستان و پاکستان موضع مي گيريم. بجز اين تحليل هاي از اين دست يا بي مايه و بي پايه و يا مشکوک و در جهت اهداف افراطيون مذهبي و ايدئولوژيک و نيز سياست ها و منافع فاشيستي ترين و ارتجاعي ترين گرايشات در سپاه قدس رژيم و طالبان و القاعده در منطقهً خاورميانه! نه به کدام سياست آمريکا به نفع کدام نيرو؟!

م. سحر

کسانی که پشت ماسک «چپ دموکرات» قایم شده اند تا از موضع چپ از میرحسین موسوی حمایت کنند ، تردیدی نیست که از جایی درون حاکمیت خط می گیرند

کسانی که پشت ماسک «چپ دموکرات» قایم شده اند تا از موضع چپ از میرحسین موسوی حمایت کنند ، تردیدی نیست که از جایی درون حاکمیت خط می گیرند.

آنجا کجاست؟ کجا می تواند باشد؟ آیا هنوز داستان خط متوفی امام و« مبارزات ضد امپریالیستی» رحلت کردهء او ازنیروی جاذبه و کششی برخوردار است ؟ آیا حضور محمود دولت ابادی در مجلس عروسی انتخاباتی میرحسین موسوی این فالانژ سالهای 60 و زمزمه های اعلام حمایت عمویی که از مشایخ سپیدریش توده ایسم در ایران است و نیز شایعهء حمایت راه توده از میرحسین نشانهء آن نیست که مردار گندیدهء توده ایسم بار دیگر به دنبال خط امام تراشیدن و پیش بردن برنامهء راه رشد غیر سرمایه داری است که از فرمان های بخشنامه ای و دیکته شدهء مرحومهء مغفورهء معدومه «شوروری سوسیالیستی» بود و پنجاه سال تمام در جمجمهء خشگ چپ روسوفیل دوران داشت و سرانجام هم با حمایت از خمینی و حکومت اوباش پدر ملت ایران را برای ابد درآورد؟

این بذر شومی که روس ها به نام چپ توده ای در ایران پاشیده اند کی طعمهء کلاغ ها و گنجشگها و مورچه های روزگارخواهد شد و این زمین از لعنت و توهین افکار آلوده و خرانبار آن چگونه پاک و پاکیزه خواهد شد؟

عجیب است که در این بیست سال دنیا به اندازه صد سال دگرگون شده و خیلی از همین دستپروردگان و حزب پروردگان توده ایسم اکنون سالهاست به عنوان کارمند و روزنامه نگار در رادیو ها و تلویزیون های «امپریالیسم جهانخوار» لابد مبارزات ضد امپریالیستی شان را پی می گیرند با این وجود تا کوچکترین فرصتی پیش می آید فیلشان دوباره یاد هندوستان می کند و دلشان می خواهد به هرقیمت که شده خط امام مرحول و مرحوم را از دوزخ بیرون بیاورند و در جاده های خون آلود و ویران سیاست در ایران دوباره به راه بیندازند و مارش مذهبی نظامی انجزه انجزه را دوشا دوش پاسدارها و اوباش و ملاهای خون اشام همسرایی و همراهی کنند. زهی شرف. زهی انسانیت!!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید