نعل وارونه

درپی اعتصاب غذای برخی از زندانیان سیاسی و واکنششان به عدم دسترسی به خواسته های اولیه هر زندانی ودرادامه به آنچه که به ناحق بر سر دیگر زندانیان سیاسی وهمرزمانشان آمده است ، آقای خاتمی خطاب به آنان خواسته است تا به اعتصاب غذای خود پایان دهند واز مسئولان نیز خواسته که اگر صدای اعتراض آنها را می شنوید برای یکبار هم که شده به خواسته های معترضان توجه کرده و با آنان به گفتگو بنشینید.

مدتیست که سیاست زدن یکی به نعل و یکی به میخ در بین مسئولین دولتی اپیدمی شده است یکبار درسمت راست قرار گرفته وبطور کل چپ را منکر میشوند وبا احساس خطر به یکباره به سمت چپ تمایل پیدا کرده و سیاست خود را در این سمت دنبال میکنند و این در حالیست که برای بر هم نخوردن ارکان خویش تعادل خود را در هر دو سمت و سو حفظ میکنند اما اینها نمایش خیمه شب بازی است که راه انداخته اند تا ملت آگاه ایران را سرگرم کنند چه خیال خامی!

اخیراً آقای خاتمی در نطقی از آقای خامنه ای خواسته است بواسطه ظلمی که در این مدت به او و خانواده اش شده است ملت ایران را ببخشند و حال به مسئولین توصیه میکند که صدای معترضان را بشنوند وبه خواسته های آنان توجه کنند . ایشان همان اصلاح طلب روشنفکری بود که چند سال پیش در دور اول انتخاباتی خود با بیست میلیون رای مستقیم مردم بعنوان رئیس جمهور محبوب ملت برمسند قدرت نشست و در دور دوم انتخابات نیز به همین منوال پیشی گرفت مردم چه دل خوش بودند که او اصلاحاتی را در ساختار عرضی نظام انجام خواهد داد وپایه و بنیان سیاستهای دولت را بر اساس اصلاحاتی روشنفکرانه از نو خواهد چید ، اما چه فکر میکردیم و چه شد پشتوانه بیست میلیونی مردم برای اصلاح هر اصلی کار ساز بود ولی فرصت طلایی بود که او از دست داد . در مدت هشت سال ریاست جمهوری فقط ژست های روشنفکرانه گرفت ودر پس پرده بله قربان گوی عده ای که پی نظام مقدسشان را دو دستی چسبیده بودند که مبادا خلل و لرزشی به ستونهای مقدسش وارد آید . حال دوباره برای دور بعدی ریاست جمهوری با این سیاست خود را گرم کرده وقصد ورود به میدان را دارد در صورتیکه دوران اصلاح طلبی نیز سر آمده وخواسته ملت را تامین نمیکند خواست مردم در یک کلام براندازی جمهوری اسلامی است ، این همان شکست سنگین اصلاح طلبان در این برهه از زمان است .

نفر بعدی آقای هاشمی رفسنجانی بود که در پی انتخابات اخیر ، خود و خانواده اش توسط آقای احمدی نژاد سکه یک پول شدند وچه رسوائی که به بار نیامد ، توهین به خود و خانواده اش در ملا عام ، بر کنار کردنش از پست های کلیدی ، بازداشت افراد خانواده اش و وادار نمودنشان به استعفا وبر کناریشان ودر کل تلقی کردن مهره سوخته ای بنام هاشمی رفسنجانی وخاندانش توسط سیاستهای مسئولین ذیربط ، همه و همه دست به دست هم داد تا دودمانش به باد رود اما همچنان سیاست پیشه کرده و مواضع مشخصی از خود نشان نمیدهد مانند کسی که روی لبه تیغ راه میرود ، نه میلی به سمت راست دارد ونه خود را دو دستی تقدیم سمت چپ میکند .

آقای احمدی نژاد هم که ذوب شده در خاندان ولایی آقای خامنه ای بود همین سیاست را پیش گرفته است ، شکافی که بعد از استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات و قبل از آن هم اختلافاتی که بر سر اسفندیار رحیم مشایی بین آقا و نور چشمی اشان ، آقای احمدی نژاد پیش آمده بود باعث شد تا این دو که زمانی حس پدر و فرزندی نسبت به یکدیگر داشته اند الان احساس اولاد ناخلف و نا پدری پیدا کرده اند ومترصد فرصت هستند تا یکدیگر را بدرند ، دخالتهای مستقیم خامنه ای در تمامی زمینه ها این موضوع را بطور کل منتفی میکند که اصولاً چه نوع دولتی وبا چه گرایشی در راس کار است مهم دستو العمل رهبری است که مو به مو انجام میشود نفوذ او در تمامی عرصه های اجرایی و قانونگذاری ، بطور قطع به یقین باعث کدورتهایی میان وی و دولت منسوبش شده است وبالطبع باعث بروز مخالفتهای آشکارا و نهانی در بین جناح های دولتی میشود ونتیجه اینکه از محبوبیت وی حتی در میان طلاب و روحانیون نیز بطور چشمگیری کم شده است ، ولی باز هم سیاستهای کثیفشان اجازه نمیدهد که موضوع را برای ملت آگاه ایران بشکافند تا بدانیم در این جهنم دره جمهوری اسلامی چه میگذرد ، اینست سیاست های غلط تمامی دیکتاتورهایی که خود را راس هرم میدانند ودر مورد ولایتمداری آقای خامنه ای نتیجه انزوای وی در تمامی عرصه ها ست ، در این آشفته بازار پیش آمده که هر کس سنگ خود را به سینه میکوبد و برای چاپیدن خزانه ملت با هر روش و سیاستی شانه های فرد مقابلش را به خاک میمالد.

به زعم این حقیر با توجه به شکاف عمیق بین جناحین دولتی و بیداری جنبش های مدنی واعتراضی وهمینطور فشارها و تحریم های بین المللی، شرایط عینی برچیدن دیکتاتوری بیش از هر زمان دیگر مهیا گشته است.