رفتن به محتوای اصلی

شعری تازه

شعری تازه

خواهی نباشم و خواهم بود دور از ديار نخواهم شد

تا "گود" هست، ميان دارم اهل کنار، نخواهم شد

يک دشت شعر و سخن دارم حال از هوای وطن دارم

چابک غزال غزل هستم آسان شکار نخواهم شد

من زنده ام به سخن گفتن جوش و خروش و برآشفتن

از سنگ و صخره نيانديشم سيلم، مهار نخواهم شد

گيسو به حيله چرا پوشم گردآفريد چرا باشم

من آن زنم که به نامردی سوی حصار نخواهم شد

برقم که بعد درخشيدن از من سکوت نمی زيبد

غوغای رعد ز پی دارم فارغ ز کار نخواهم شد

تيری که چشم مرا خسته ست بر کشتنم به خطا جسته ست

"بر پشت زين" ننهادم سر اسفنديار نخواهم شد

گفتم از آنچه که باداباد گر اعتراض و اگر فرياد

"تنها صداست که می ماند" من ماندگار نخواهم شد

در عين پيری و بيماری دستی به يال سمندم هست

مشتاق تاختنم؛ گيرم ديگر سوار نخواهم شد

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید