رفتن به محتوای اصلی

بیانیه 18 و نقد ونسیه های آن(قسمت اول)

بیانیه 18 و نقد ونسیه های آن(قسمت اول)

گرچه این بیانیه حاوی نکته مهم وجدیدی که تاکنون ازسوی موسوی وکروبی ونیز سایرهمراهان مطرح نشده باشدنیست،اما طرح آنها دریک بیانیه وانتشاروبازتاب کمابیش وسیع آن دراین شرایط سیاسی ونیزطرح صریحتربرخی ازمفادآن نسبت به بیانیه های پیشین، اهمیت وضرورت نقدآن را مطرح می سازد.

برخی سایت ها وازجمله کلمه آن را به عنوان منشوری برای جنبش سبزمعرفی کرده اند. گرچه برحسب ظاهر موسوی آن رابه عنوان منشورپیشنهادی که گویا می تواند دربوته نقدقرارگرفته و تکمیل شودارائه کرده است؛اما بدورازتعارف های معمول همه می دانند که باتوجه به نفوذ وجایگاه موسوی،عملا دارای نقشی بیش از مواضع پیشنهادی یک فرد بوده ودرحکم منشوریک جریان سیاسی و اجتماعی معین ودارای نفوذدرجنبش ضداستبدادی محسوب می شود.علاوه برآن گفتمان و منشورِیک جریان سیاسی واجتماعی معینی است که سودا و ادعای هژمونی برجنبش را دارد وازهمین رو آن را به مثابه چتری برای همه گرایشات موجود درجنبش ارائه کرده است. طبعا تاآنجاکه به خواست ودامنه نفوذ آنها برمی گردد، حک واصلاحات نیزمی تواند تنها درهمان راستا وچهارچوب های ارائه شده ودرمتن هویت وراهبردهای مورد نظر بیانیه صورت گیرد. پارادوکس اصلی نیزدرهمین جاست:درعین اینکه منشور بازتاب دهنده یک گفتمان سیاسی واجتماعی معین است،درهمانحال داعیه هژمونی ورهبری برجنبش را دارد(ونفس ارائه چنین منشوری جلوه ای است ازهمین داعیه) وخواهان تبدیل آن به چتری فراگیربرای همه گرایشات وگفتمان های موجود درجنبش است.آنگونه که برخی تصورمی کنند،بیانیه فصل مشترک و اشتراکات حداقل برآمده ازگفتمان ها نیست ، بلکه اساسا بیانگرخودهویتی یک جریان وتلاش برای مسنجم کردن آن است که باانکارتکثرهویتی سایرگفتمان های موجود درجنبش مردم،آنها را به قرارگرفتن درزیرچترسرکردگی خویش فرامی خواند. اما ازجانب دیگر،هیچ جریانی که مدعی هژمونی باشد،بویژه دردوره قبل از کسب قدرت،نمی تواند نسبت به مطالبات عمومی وفراگیر مردم وموازین پایه ای دموکراسی که سرکوب آنها منشأ اعتراض ها و خیزش ها بشمارمی رود، وطبعا بدون جلب حمایت فعال مردم نمی توان به تسخیرقدرت نائل آمد، بی اعتناباشد. هیچ "طاووسی" پاهای خود را درمعرض دید مستقیم همگانی قرارنمی دهد.گرچه اوبطورواقعی ازنعمت گشودن چتروار پرهای زیبا واهورائی ومسحورکننده برخورداراست ،تا پاهای خود را ازگزند نگاه ها درامان نگه دارد.درمورد جریان های اجتماعی البته قضیه پیچیده تراست. ازشناخته شده ترین شگردها دراین رابطه ، کادوپیچ کردن ورنگ ولعاب زدن به یک گفتمان است. گفتمانی که دورانش سپری شده است وواجد هیچ عنصرمترقی ورهائی بخش نیست، ازطریق آمیختن آن با مطالبات دست پاشکسته عمومی تلاش می کند که خودرا بروزکند.مطالباتی که بصورت مشروط وهمراه اگرومگرهای متعدد،درلفافه عباراتی عرفانی و گاه "متواضعانه" ودرعین حال بی محتواومسخ شده مطرح می شوند.درسطوربعدی بازهم باین نوع شگردهای شناخته شده بیشتر خواهیم پرداخت.آنچه که دراین بخش نوشته مورد تأکید است اولا وجود نوعی دوگانگی و نابهنگامی تاریخی دربیانیه است وتلاشی که برای روزآمدنشان دادن این گفتمان غیرتاریخی صورت می گیرد وثانیا درجستجوی شاخصی برای نشان دادن عیارواقعی ادعا وباصطلاح جداکردن سره ازناسره.

بدیهی است که هر نقدبسنده براین منشورباید قاعدتا هم ناظربر شیوه ارائه آن باشد وهم ناظربر محتوای آن و هم البته به شرایطی که این منشورازدرون آن سربرآورده وپاسخی است به نیازها والزامات آن ازمنظرجایگاه طبقاتی وگفتمانی که خود را متعلق به آن می داند. البته پرداختن تفصیلی وهمه جانبه به همه این وجوه خارج ازحوصله این نوشته است .بااین وجود تلاش می کنم که بطورفشرده درچند نوشته کوتاه به مهمترین نکات اشاره کنم.

شیوه باندازه خودهدف مهم است

شیوه تهیه منشور:ازدیربازرسم براین بوده است که مراجع بزرگ، فتواهای خویش را که غالبا متضمن تعیین تکلیف برای خیل مقلدان وامت مسلمان است ،با امضاء "الحقر" بیارایند.دراین نوع فتواها همواره تناقض آشکاری بین ماهیت تکلف آمیزوآزاردهنده محتوا باتواضع ظاهری نهفته درپای فتواها مشهود است.گوئی همین میراث به تنظیم کنندگان بیانیه 18 نیزسرایت کرده است:صدورمنشوری متضمن تعیین هویت وراهبردها به نیابت ازجنبش وبدون مشارکت آنها،با امضای همراه کوچک شما.بامشاهده این دوگانگی خواننده ازخود می پرسدآیا بهترنبودکه چنین "تواضعی" قبل ازهرچیزدرنحوه تهیه وتنظیم منشور بکارگرفته می شد تا خردجمعی وهمراه بودن با مردم معنای واقعی پیدامی کرد؟.وآیا بهترنبود که بجای مدح وستایش بی بووبی خاصیت خرد جمعی( والبته ازنوع توحیدی اش)واقعیت وجودی این خردجمعی برسمیت شناخته می شد؛ازطریق مداخله فعال جنبش درتدوین منشوری که قراراست بازتاب دهنده مطالبات ومبارزاتش ازیکسووراه وروش نیل به آنها ازسوی دیگرباشد.

چگونگی تهیه منشوریک جنبش می تواند بخوبی تمایزدورویکرد را نشان دهد: آیا به مردم به مثابه توده های منفعل وهم چون ابژه نگاه می کنیم ویا هم چون کنشگران و سوژه هائی که دارای پتانسیل خودرهان هستند؟.وعده های نسیه وتوخالی را البته همواره شنیده ایم وگوش هایمان پرازآنهاست. یک نمونه تاریخی اش فریب بزرگ خمینی بود(وبه تعبیربیانیه پیرجماران) و وعده ووعیدهایش درپاریس و اوائل انقلاب؛آن موقع که هنوزخرمرادش ازپل قدرت نگذشته بود*1.

درجستجوی شاخص

آیا همه چیزغبارآلوداست وتارسیدن به مقصد نهائی نمی توان ازسرشت وسرانجام تحولات و رویدادهاسردرآورد؟ وآن هنگام هم که می توان فهمید چه برسرمان آمده است، دیگرآب ازآسیاب افتاده وجزکلاه گشاد برسر وهیولای قدرت جدید ومستقر، دربرابرخود چیزدیگری برایمان نمانده است!. بنابراین دوره های بحران وتغییرات بزرگ،آن هنگام که مردم آستین های خود را بالازده اند وآماده اند که مشت برآسمان بکوبند،لحظات بسیارمهمی هستند و بازخوانی تجارب گذشته نیزدرهمین رابطه دارای اهمیت هشداردهنده ای است.اگر بپذیریم که این تک تک مائیم که تاریخ را با گام ها وقدم های امروزخودمی سازیم و اگرتجربه های گذشته را فراروی خود قراردهیم وحافظه تاریخی کرخت شده خود را فعال کنیم ؛بنظرمی رسد که دراین میان شاخص روشنی وجود داشته باشد که با آن می توان عیارنقد ونسیه و شوخی وجدی بودن این گونه ادعاها را محک زد.وآن چیزی غیرازجنبه کاربردی دادن به اهداف والایمان درپراتیک وعملکردهم اکنون جاری، وشیوه را تبلوری ازهدف وحتی مهمترازآن دانستن، نیست.مثلا اگراطلاعیه 18 مدعی است که به خردجمعی ورأی ونظرومشارکت مردم اهمیت قائل است و خواهان ارتقاء شعار"هرایرانی به یک ستاد" به "هرایرانی یک جنبش" است، می توان به مدداین شاخص به میزان شوخی و جدی بودن این نوع ادعاها پی برد ودیگرهم چون ابژه ای کنش پذیربانتظار آینده نه نشست.اگرهرآینه نقش جنبش هم اکنون موجود درتدوین مطالبات و راهبردهای خود دورزده شود واگربجای دامن زدن به ابتکارات وخلاقیت های خودجوش ازبالاعمل شده و باتعیین چهارچوب ها ومحدوده های حرکت به آن لگام زده شود، و این خردجمعی درعمل این گونه مورد انکار وبی اعتنائی قرارگیرد،آنگاه بروشنی می توان به میزان جدی وشوخی بودن این نوع ادعاها پی برد.آنگاه دیگرهم چون برخی نیروها وگرایش های اپوزیسیون یا شبه اپوزیسیون که باهرعطسه ای باین سووآن سومی شوند وبا خوردن هر مویزو غوره ای دچار تب ولرزمی شوند، مسحورجادوی کلمات و عبارات توخالی یک بیانیه –هربیانیه ای وازسوی هرکسی که باشد-نشد.*2 بکارگیری چنین محکی البته به معنی آن است که شیوه را جداازهدف ندانیم.دراین معنا شیوه خود بخشی ازهدف است وبرشی است زنده دربرابرمان ازآنچه که ادعامی شود بدان پای بندیم ودبنالش هستیم. انگارکه مستوره ای ازآن ادعا ها و وعده و وعیده ها را دربوته ای سوزان مورد آزمون عملی قرارداده باشیم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید