نژاد سفید یعنی متعلق به سر زمین های غربی بودن است و در خیلی موارد دارنده مذهب مسحیت تلقی می شود . حالا می توان از خود سئوال کرد چرا تمام ممالک غیر اروپایی جزنژاد غیر سفید محسوب شده و سیاه تلقی می گردند.سئوال خوبی است و جواب به این سئوال حاوی عصاره فرهنگ اروپایی و غربی می باشد. . استعار غرب علاوه بر تسخیر ممالک دیگر بطور جغرافیایی؛ سلطه خودرا با تسخیر فرهنگ و زبان مردم ممالک دیگر و جایگزین کردن مقولاتت استعماری بعنوان حکم مطلق حاکم بر ادبیات هنر و علم حفظ کردند.
این تسلط دردوران مدرن به قول ادوارد سعید ، باهابها و اسپیدک به شکلی در آمده که حتی محقیقن غیر غربی نا چار به استناد به دست آورده های علمی و هنری استعماری غربی می باشند.
علاوه براین استناد به موضوعات و مبحث های غیر غربی وخارج از دنیا غرب باعث تثبیت هویت غربی بوده وهست و این کشورهای غربی بعنوان زمینه سیاهی بوده اند که تصویر به اصطلاح نژاد سفید در آن ظاهرمی شودو به خوبی قابل روئیت برای بیننده از هر مملکت و سرزمینی خواهد بود. این موضوع که دانش علمی غرب در واقع بر اساس تمرکز دادن وسایل و امور تحقیق برروی سرزمین های غیر غربی بوده است ، دوجنبه تکاملی برای فرهنگ و اساس سامان غربی در بر دارد و خواهد داشت . نخست اینکه جنبه های فی النفسه فرهنگ خودشان دست نخورده و بکر می ماند، بدون توضحی و تشریح استوار می شود و بعنوان نرم و معیارها و ارزشهای باطنی خود را تثبیت می کند و دوم اینکه فرهنگ و زبانهای غیر غربی بعنوان شی دستخوش تحقیقمی گردند و بر اساس خواسته جوامع غربی شکل خواهند یافت.
در این رابطه باید متذکرشد که طبیعی است که هر کشور غیر غربی ظاهرا زبان و فرهنگ خود را دارد ولی مقولاتی که در هر گسل تاریخی در مورد آن می توان راجع به آن به بحث و گفتگو ، تحقیق و مطالعه و نوشتن پرداخت به عبارت دیگر مقولات و موضوعات و زبان تشریح و تجزیه و تحلیل تعیین شده از غرب و تسلط اعمالی غرب می باشد.تعریف پدیده ها به قوت خود همیشه ممکن نیست و فرهنگ و زبان غیر غربی وسله ای بوده است که غرب توانسته به توسل به آن برای خود هویتی خوب و خوشایند تعیین کند.
سینمای غرب با جهانگیر کردن خود استیلای فرهنگ غربی و تبدیل شدن آن را بعنوان معیار و ارزش طبیعی تثبیت کرد.
حال سفید و یا سیاه خود به نوبه خودحاوی مقولات ، واژه ها و در بر دارنده معنای جانبی شده است . سفید برای مثال بعنوان پاکی، خوبی ، استواری یا مقابل سیاهی و شب ، زشتی و پلیدی تلقی شده و سفید به شکل روشنایی صبح در مقابل تاریکی شب تصویر شده و اشعار و داستانهای زیادی با ایماژهای متفاوت از این تفاوت بهره جسته اند و نژاد سفید نهایتا در اذهان هم بعنوان نژاد پاک برتر و فرهیخته تثبیت شده است. دانش غرب بر ضمیر نا خود آگاه شهروندان دنیا همه گیرشده است و بر ضمیر نا خود گاه ملت ها سلط گزیده است. مثلا هالی وود با انتخاب هنرپیشگان بلوند و چشم آبی سمبل زیبایی را تعیین کرده اند چرا که این هنرپیشگان در فیلمها نقشش پیشاهنگان درستی ، قدرت و پاکی را بعهده دارند که برعلیه پلیدی می جنگند. این امر حتی تعیین سیمای زشت و زیبا را در بین انسانها تحت تاثیر قرار داده است بطوری که فلان شخص زیبا رو تلقی می شود چرا که شبیه مثلا کلارگ گیسل یا رابرت ردفورداست.
انسانها متفاوند و نقش روشنگری برعلیه سلطه نظامی ، فرهنگی و سایر ابعاد( Dimension) تاریخی و اقتصادی دنیای غرب سبب گشایش دنیا بروی معیار و ابعاد (Dimension) تاریخی دیگری است که موجب افزایش ارزش های انسانی و عدم جنگ و مقابله مابین انسانها خواهد بود.
به امید آن روز
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید