رفتن به محتوای اصلی

نقش استراتژیک سوریه در منطقه -آیا یک جنگ بین سوریه و ترکیه در پیش است؟

نقش استراتژیک سوریه در منطقه -آیا یک جنگ بین سوریه و ترکیه در پیش است؟

از زمان بعد از یازده سپتامبر که بطور مشکوکی این واقعه رخ داد که بسیاری از آمریکاییان  نیز در این رابطه دارای شک وتردیدهای فراوانی میباشند و تئوریهای مختلفی در این رابطه را میتوان در سطح اینترنت به زبانهای مختلف مطالعه ویا حتی ویدئوهایی  نیز از دسیسه هایی که ممکن است طبقه حاکم در آمریکا برای ایجاد واقعه یازده سپتامبر  انجام  داده است را مشاهده کرد. ولی واقعه سپتامبر بهر شکل بهانه ای برای طبقه حاکم در آمریکا شد که آنچه را بوش پدر به عنوان "دوران جدید" را وعده داده بود را بوسیله پسر با جنگ ادامه دهد و واقعه یازده سپتامبر بهانه این در این رابطه شد .

کشورهای غربی ودر راس آنها قدرت یک غرب آمریکا یک برنامه جدید استراتژیک برای منطقه خاورمیانه را تحت لوای "مبارزه با تروریسم "وهمچنان با عنوان کردن بعضی کشورها از جمله ایران ، عراق ، سوریه و کره شمالی به عنوان "محور شر" در جهت پیش برد آن اقدام نمود.

پیش فرض ها برای حمله به افغانستان بلافاصله بعد از یازده سپتامبر انجام شد و کشورهای غربی همگی یازده سپتامبر را بهانه ای قرار دادند تا هم همبستگی بی چون وچرای خود را با برنامه های آمریکا برای "خاومیانه بزرگ " که ازکارخانه فکری نئوکانهای آمریکایی سرچشمه میگرفت را اعلام نمایند و خود نیز به عنوان "مبارزه با تروریسم " و "امنیت " حمله به افغانستان را "ضروری "میدانستند و وزیر دفاع سابق آلمان از حزب سوسیال دمکراتها در آنزمان اعلام کرد "منافع آلمان در هندوکش دفاع میگردد". وشرودر صدر اعظم  وقت آلمان اعلام "همبستگی نا محدود "با آمریکا وبرنامه هایش را اعلام کرد و گفت "این جنگ بین تمدن  وبربریت است".

هدف بعدی عراق بود که بدون چون وچرا باز با سناریو نویسی های گوناگون مورد هدف آمریکا بود در عین حال جنگ ویرانگر اسرائیل علیه لبنان که وزیر خارجه وقت آمریکا خانم رایس آنرا یک "درد پیش از زایمان "نامید و البته زایمان هم "خاورمیانه بزرگ "نام داشت.

اما پس از چندی افغانستان و عراق برای آمریکاییان ویتنام دیگری برای آنها شد که هرچند رژیمهای وابسته خود را در آنجا حاکم کردند ولی این رژیمها قادر به ادامه حاکمیت خود بدون وجود نیروهای امپریالیستی در درون این کشورها نبودند.

هدف بعدی بعد از عراق برای نئوکانها البته ایران بود . ولی این برای رژیم ایران این را در برداشت که نفوذ  خود را در خاک عراق ودر ساختار سیاسی عراق گسترش داد ودر افغانستان به روش دیگر سعی در گسترش نفوذ خود داشت و آمریکا در واقع در آچمز آنچه که انجام داده بود دیگر قادر به یک ریسک حمله به  ایران نبود.

با تغییر رئیس جمهور آمریکا وآمدن اوباما کسانی که او را میشناختند میدانستند که او ادامه دهنده راه بوش به شکل دیگر خواهد بود واکنون کار بجایی کشیده است که حتی کارتر رئیس جمهور سابق آمریکا او را "قاتل " مینامد و کسانی مانند چامسکی او را" بدتر از بوش" مینامند . البته طنز درام  آمیز این است که این شخص جایزه نوبل صلح دریافت میکند  واین هم خودنشان دهنده وضعیت کسانی است که صلح نوبل دریافت میکنند  و هم نشان دهنده ماهیت این نظام کثیف سرمایه داری در عصر امروز است.

البته استراتزی بوش و بعد اوباما در مقابل رژیم ایران تغییر نکرد وهمچنان بر اساس "تغییر رژیم "تنظیم شده است ودر این میان البته کسانی از اپوزیسیون ایرانی هم دندان تیز کرده و خود را هماهنگ با آن نمودند . از مجاهدین خلق تا رضا پهلوی که مصاحبه اخیرش با مجله فوکوس آلمان که درباره دخالت نظامی خارجی از او سوال کرده بود  ، طی آن گفته بود که:

"خیلی این حرف درست نیست. بسیاری از ایرانی ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت. وقتی مردم بعد از انتخابات مخدوش سال ۲۰۰۹ به خیابان رفتند و «اوباما – اوباما» سردادند و پلاکاردهایی به زبان انگلیسی رو به دوربین گرفتند این کار را نکردند که تمرین زبان کنند: پیامی بود که به غرب فرستادند"! (ایران در جهان)

 رضا پهلوی عملا در این مصاحبه پزهای قبلی خود مبنی بر عدم دخالت نظامی خارجی را نفی کرده و چهره واقعی جنگ طلب خود را که البته از قبل باز برای بسیاری از ناظرین سیاسی در منطقه مشخص بود را روشن نمود.

البته رضا پهلوی در این میان محافظه کارتر ودست به عصا تر راه میرفت وعملا نیات پلید خود را زیر عنوان "دمکراسی خواهی "و "مخالفت با دخالت خارجی "مانند مریم رجوی پنهان مینمود ولی عملا هردو نشان میدادند که دندان طمع خود را برای بهره برداری از این شرایط تیز کرده اند والبته در این میان نباید از چپ های متفاوت نیز گذشت که نیز چنین تاکتیک و استراتژی را در لفافه دنبال مینمودند و درواقع میخواستند که از مساله ایجاد جنگ "فرصتی "بدست آورند چیزی که ظاهرا هیچکدام از نیروهای اپوزیسیون در حالت عادی قادر به آن طی سی ساله گذشته نبودند سعی میکردند و هنوز هم میکنند که از دخالت نظامی خارجی برای خود "فرصتی "برای قدرت در ایران  بدست آورند.

ولی بهرحال با گذشت زمان سناریوی اوباما این بار برای  برخورد با رژیم ایران ادامه یافت وسعی شد که باموج سواری بر اعتراضات مردم به هنگام "انتخابات "ریاست جمهوری رژیم ایران برای خود فرصتی برای یک "انقلاب رنگی "مورد نظر خود بدست آ ورند .

با شکست امیدهای آمریکا برای "تغییر رژیم "با "انقلاب رنگی " وموج سواری بر اعتراضات به حق مردم ، فشار بر رژیم افزایش یافته وتحریم ها گسترده تر شده ودر عین حال شاهد قیام های اعتراضی در خاورمیانه وشمال آفریقا بودیم که آمریکا وکشورهای غربی سعی در کنترل آن  دا شتند .

قیام های مردم عرب که از تونس شروع شد از همان ابتدا با شکست روبرو شد وآمریکا وکشورهای غربی در تونس و مصر سعی نمودند با حفظ ساختارهای رژیمهای گذشته وبیش از همه حفظ ارتش واببسته انها به آمریکا که درواقع طی سالیان آنرا آمریکاییها  ساخته وآموزش داده  بودند به سرکوب مردم زحمتکش وخواسته های آنها با حاکمین نظامی وجدید پرداختند.

با اوج گیر ی قیامها در سرزمینهای عربی آمریکا سعی کرد برموج سوار شود وبا شرکت قدرتهای غربی دیگر ودر راس آن کشورهای ناتو به دخالت نظامی "بشردوستانه "بپردازد که هم این کشورها را با نیروهای نظامی تروریست تربیت شده خود تحت کنترل داشته باشد وهم از عمق قیام های مردم زحمتکش برای یک تحول بزرگ وعمیق جلوگیری کند و در شرایطی که اعتراضات اجتماعی در لیبی شروع شده بود اقدام به دخالت نظامی با انواع واقسام نیروهای تربیت شده اسلامی خود نمود و با ابزار قرار دادن سازمان ملل وشورای امنیت ودقیقا بی عملی وخامی کشورهای چین وورسیه سیاستهای خود را به پیش ببرند و با بمباران لیبی این کشور را ویران نمایند و اکنون نیز درگیر یک جنگ داخلی بر سرقدرت وبین سردمداران قبیله ای که تحت قیمومیت جناحهای رقیب استعماری برای غارت نفت میباشند ، هستند.

درکنار فشار وتحریم و تهدیدات نظامی که مدتها نیز به نزدیک بودن جنگ تبلیغ میشد که در منطقه بیش از همه اسرائیل تمایل فراوان به یک  جنگ درمنطقه علیه ایران را داشت ودارد ، عملا یک حرکت موازی با دخالت ترکیه سناریویش به سبک لیبی گره زده شد:سوریه

سوریه در واقع نقطه کلیدی دیگری برای حل مساله خاورمیانه برای رسیدن به طرح "خاورمیانه بزرگ "بود که متحد ایران و حلقه ای بین ایران وحزب الله لبنان

سفیر روسیه در ناتو در همان شروع ناآرامی ها در مرزهای سوریه این هشدار را داد که :هدف ا ستراتژِیک ایران میباشد و سوریه درواقع پله ای است برای جنگ با ایران . 

ترکیه که قدرت منطقه ای خود را میدید بعد از قضیه لیبی که در ابتدا با آن موافقت نمیکرد خود را به بازیگر در منطقه میخواست بنماید و آرزوهای "عثمانی بزرگ "را برای ترکهای مذهبی -ملی ترسیم کرده و به یک  جنگ زرگری با اسرائیل پرداخت و با توجه به اینکه کشورهای اروپایی این کشور را عضو اتحادیه اروپا ننمودند خواست که یک گردش به سوی کشورهای همسایه داشته باشد و درواقع سیاست "صفر "با همسایگان را به پیش ببرد که البته مدتی تا زمان اینکه استراتژی آمریکا در رابطه با سوریه با تجربه لیبی شروع نمود واین بار ترکیه نقطه تکیه گاه تغییر در سوریه شدو عملا سیاست "صفر " بحران  با همسایه ها شکست خورد.

در سوریه هم در ابتدا مانند لیبی اعتراضات مردمی اوج گرفت ولی همانند لیبی باز آمریکا با همکاری متحدین خود در ناتو که ترکیه هم عضو آن میباشند وارد صحنه شد وبه سبک همان لیبی صدها نفر افراد آموزش دیده اسلامی را از لیبی از طریق ترکیه وارد سوریه نمود وبا ورود نظامیان به صحنه با وحشی گری هایی که دا شتند باز جنگ بر سر سوریه بین رژیم استبدادی اسد و نیروی ارتجاعی وابسته وساخته وپرداخته شده با پولهای قطر وعربستان سعودی وسلاح های ارسالی آنها در واقع تعیین میشود ونیروی اجتماعی معترض در این جنگ ارتجاعی مانند لیبی سرکوب شده ودرواقع امکان رشد نیافت وا کنون این کش وقوس ادامه دارد.

آیا ترکیه وارد جنگ با سوریه میشود؟: این بار برخلاف لیبی اما نیروهای حامی اسد و توازن قوا  مانند لیبی نیست . در لیبی حتی رژیم ایران این وحشی های ساخت وپرداخت شده دستگاههای امنیتی غرب را "انقلابیون  مسلمان "مینامید و طنز هم در اینجاست که اپوزیسیون راست رژیم مانند مجاهدین و دیگر راستها نیز این وحشی های اسلامی در لیبی را نیز "انقلابیون "نامیدند . ولی در سوریه اکنون روسیه وچین ورژیم ایران و عراق در صحنه در پشتیبانی از اسد میباشند و البته این جریان را برای کشورهای غربی  و ترکیه سخت کرده است ومقاومت اسد را بالا برده است وهمچنین بخشی از مردم سوریه را به موضع بی تفاوتی وبخش دیگری را به سوی حمایت از اسد کشانده است چرا که عملا شاهد تجاوز خارجی به کشور خود میباشند.

در این میان است که ترکیه که خود درگیر مشگلات فراوان داخلی است وبا مساله ای عمیق بنام کردها و  پ ک ک درگیر است ترکیه  را محتاط نموده است و علی رغم هارت وپورتهای تبلیغاتی که خوراک داخلی برای رژیم اردغان است در حمله نظامی به سوریه بسیار محتاط  عمل میکند چرا که رژیم سوریه هم از نظر سلاح بخوبی از طرف روسیه ورژیم ایران تغذیه شده است و دخالت نظامی ترکیه به یک فاجعه منطقه ای وحتی جهانی میتواند بیانجامد وحتی بعضی از ناظرین سیاسی هشدار برای جنگ جهانی دیگری میدهند.

رژیم ترکیه به تبلیغ در داخل در رسانه هایش ادامه میدهد و همچنان سعی میکند که این سقوط هواپیما ی جنگی اش را بهانه ای برای حمایت بیشتر از تروریستهای نظامی دست ساخت غرب وکشورهای عرب قرار دهد ولی خود میداند که با آتش بازی میکند.

در همین رابطه هفته نامه دی تسایت در شماره این هفته خود به روز بیست وهشتم ژوئن مینویسد:" این غیر محتمل  است که ترکیه بعد از حادثه هواپیما  علاقه ای به یک در گیری نظامی با همسایه در سطح بالامسلح شده  خود را ریسک کند. واین هم دلائل خود را دارد: از ابتدای درگیری های نظامی در سوریه ، سی هزار نفر سوری در مرزهای ترکیه بسرمیبرند که در صورت گسترش درگیری نظامی این افراد به عمق بیشتری در شهرهای ترکیه باید اسکان داده شوند که این باب میل ترکها نیست. ترکها سالها با اسد رابطه اقتصادی خوبی داشته اند واکنون این را برای بعد از اسد هم میخواهند حفظ نمایند.اما مهمترین علت برای محتاط بودن ترکیه در مساله کردهاست و موضع سوریه با پ ک ک . وقتی مساله ترکیه وکردها باشد موضع رژیم اسد "دشمن دشمن من دوست من است "خواهد بود . این را آندره بانک از لایبنیس انستیتو برای تحقیقات گلوبال ومنطقه ای در هامبورگ میگوید ".

آری !ترکیه ریسک نمیکند که رژیم خود را دچار ریسک بی ثباتی نماید و ترکیه را همچنین؛ بعلاوه امکان گسترش جنگ به یک جنگ فرا منطقه ای در آن نهفته است . البته ممکن است نیروهایی در ترکیه نیز میل به چنین درگیری نظامی داشته باشند مثلا نیروهای راست وناسیونالیست وکمالیست درترکیه تا حریف اسلامی خود را در حاکمیت ترکیه تضعیف و همچنین مساله کردها را به قول خودشان " یک بار برای همیشه " حل نمایند.

وضعیت اپوزیسیون در رابطه باسوریه : بعد از قضیه لیبی و اکنون سوریه نیروهایی از اپوزیسیون ایران که همان رضا پهلوچی ها و رجوی چی ها و بعضی دیگر نیروهای راست میباشند و بعضی نیز در زرورق چپ برایشان مهم نیست که نیروی جنبش  مردمی زحمتکشان  در این بین از بین برود چشم ا مید به این دارند که با سقوط سوریه نگاههای غرب وحشی استعمارگر برروی ایران متمرکز شود و سناریوی دیگری با استفاده از این نیروها برای ایران بوجود بیاید شبیه لیبی و این ها هم نقش بازدارنده خود را برای تغییر رژیم و همچنین سرکوب جنبش های مردم زحمت کش مانند لیبی ، تونس ، مصر وسوریه  در ایران بعهد ه بگیرند. این ها به هزار زبان بی زبانی آمادگی خود را ابراز کرده وحتی گله مند مانند مریم ر جوی میباشند که چرا به مجاهدین میدان داده نمیشود و نقطه عزیمت  خواسته مجاهدین  برای خروج از "لیست تروریستی "آمریکا نیز این نگاه استراتژیک را دارد که بتواند ابزاری دردست آمریکا برای سرکوب جنبش مردم ایران بعد از تغیر رژیم باشد وبی جهت نیست که مریم رجوی ، رضا پهلوی دو اطمینان به استعمارگران میدهند :تضمین بازار آزاد و تضمین منافع آنها و این را در مصاحبه های مختلف تکرار نموده اند.

 

علی شمس -بیست وهشتم زوئن 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایمیل رسیده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید