رفتن به محتوای اصلی

از دهان جامعه فارس بوی نفت می آید
18.05.2019 - 17:25

از دهان جامعه فارس بوی نفت می آید،
پول باد آورده نفت آنچنان قدرت کذائی به جامعه فارسی داده که آنها خود را همانند سیمرغ در بالای ابرهای قله کوه البرز تصور می کند و از آن بالا به دیگر ملتهای ساکن ایران به چشم مگس نگاه می کند، آنها از دماغ فیل افتاده اند، و اگر لغات به سرقت رفته و وارد ادبیات فارسی شده را یک ترکزبان درست تلفظ کند، مورد بازخواست و تحقیر و ماخذه جامعه فارس واقع می شود، مثلا جمله ؛ آذر از قابلمه با قاشق خورشت قیمه و قورمه سبزی به بشقابش می ریزد، که این جمله را یک ترک باید به غلط اینگونه تلفظ کند، آذر از غابلمه با غاشغ خورشت غیمه و غورمه سبزی را به بشغابش می ریزد، و اگر لغات ترکی قاشق و بشقاب و قابلمه و قورمه و قیمه را بخاطر عدم وجود تلفظ حرف ق در زبان فارسی که به غلط ق را غ تلفظ می کنند یک ترک زبان بخاطر حاکمیت نفتی جامعه فارس مورد استنطاق و ماخذه قرار می گیرد، و یا اگر لغات بسرقت رفته و وارد ادبیات فارسی شده از زبان عربی را مثل خیاط و مخروط و مثلث و لوزی ذوزنقه را به اشتباها، خیات و مخروت و مسلس و لوظی بنویسد، بعد از ماخذه یکسال هم باید در مدرسه مردود می شود و در همان کلاس به جرم واهی باید در جا بزند، آخر این کودک ترک چه جرمی مرتکب شده که بخاطر درست ننوشتن و غلط تلفظ نکردن زبان مسروقه تو از زبان عربی و ترکی یکسال باید از زندگی عقب بماند؟ آری بوی نفت از دهانتان می آید، و قدرت پشتوانه اقتصادی نفت شما ها را بدچوری سرمست و از خود بیخود کرده، و استفاده مکرر از شعارهای سیمرغی جامعه فارسی و مگسی جامعه ترک و عرب را بر سر هر موضوع با ربط و بی ربط را می توانید مشاهده کنید،
ای مگس عرضه سیمرغ نه جولانگه توست، عرض خود می بری و زحمت ما می داری. (سخنی از حافظ شیرین سخن شیرینتر از عسل )
از دهان سیمرغ ایرانی فارسی، بوی نفت می آید و نونش تو روغنه ( روغن چراغ روغن نفت ) و در سایه همین قدرت اقتصادی نفت است که جامعه فارسی خود را مجاز و مختار می داند که ملت ترک و عرب را بچشم مگس نگاه کند
فرهنگ انتزاعی که هیچ حرف آن واقعیت عینی و عملی ندارد، تماما وعده های واهی و باد هوا، تعارف، پیش کش کردن انتهار بجای انتحار، منت گذاشتن بر سر هر موضوع ساده ائی، مثلا من علاقه نداشتم ولی دیگر چون شما بودید، خواستم حرفتان زمین نیافتد، صحبت ها مثل میدان بازی فوتبال می ماند که در آن میدان توپی وجود ندارد، و همگی ادای پاس دادن و شوت کردن و در لحظه گل زدن میدان بازی را ترک می کنند و در می روند و چون در این فرهنگ اصلا هیچ چیز جدی نیست حتی زمان، یکدفعه درست حین زدن گل سوت پایان بصدا در می آید، نه وعده ها وعده است و نه قولها اعتبار دارد، هرچه پیش آید خوش آید، گر نگهدار من آنست که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد، همه چیز شعر است و بی خیالی، در دنیای مدرن امروز همه چیز بر اساس زمان دقیق و اعتماد و نظم و تبعیت از قانون پایه گذاری شده نه بر مبنای تعارف و خالی بندی و رجزخوانی و امامزاده پروروی و ایشاالله ماشالله.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سازاخ

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.