رفتن به محتوای اصلی

با دوستانت نزدیک، دشمنانت نزدیکتر
14.09.2019 - 14:26

با دوستانت نزدیک، دشمنانت نزدیکتر

نگاهی به اخراج جان بولتون

مقدمه:

اخراج جان بولتون مشاور امور بین المللی ریاست جمهوری آمریکا توسط دونالد ترامپ، همه را با شوک مواجه کرد. اکثر مردم بطور ناخواسته ای از این اخراج، خوشحالی خاصی را در درون احساس کردند. به دنبال آن با خودم گفتم، کاشکی این دیوانه عرض دوازده ماه دیگری که از دوره ریاست جمهوریش باقی مانده است،  جنگی را در گوشه ای از دنیا به راه نیاندازد. سال چهارم ریاست جمهوری دونالد ترامپ در شرف آغاز میباشد و دوازده ماه آینده تمرکز اصلی روی تبلیغات انتخاباتی خواهد بود. ایشان در زمینه سیاست خارجی احتیاج دارند تا برگ  برنده ای برای تبلبغات در انتخابات آینده داشته باشند. کارنامه ایشان تاکنون  در زمینه امنیتی برگ برنده ای نداشته است.  

تلاشی در درک پدیده ترامپیسم

فاکتورهای متفاوتی را جهت بازیافت و درک شخصیت آقای ترامپ میتوان کنار همدیگر چید، تا شناختی عینی تر از این بابت که ایشان کدام گروه اجتماعی را نمایندگی میکنند و احتمالا چه کارهایی خواهند کرد، را تا حدودی پیش بینی نمود. ایشان، بیشتر نمایندگی بخشی از سرمایه داری داخلی آمریکا را نمایندگی میکنند که به دنبال روند جهانی شدن و خروج سرمایه ها از آمریکا ، تحت فشار قرار گرفته و بیش از دیگر بخش های سرمایه داری از پسامد های بحران مالی جهانی سال دوهزار و هشت صدمه دیده اند.

با توجه به اینکه ایدئولوژی و فرهنگ اعتراضی سرمایه داری داخلی سنتی بر ناسیونالیسم کور و نوعی از فاشیسم مبتنی میباشد، باید اذعان کرد که بر چنین بستری میباشد که موجی از ناسیونالیسم کور خیلی از کشورهای غربی را فرا گرفته است.  آقای دونالد ترامپ هم محصول چنین ویژگیهایی میباشند. ویژگی دیگر امثال ترامپ این میباشد که آیشان بر پایه ایدئولوژی ناسیونالیسم کور، فاشیسم و نفرت از غیر خودی و خارجی ها میباشد که میگویند این خارجی ها، خصوصا روس ها و چینی ها و پناهندگان خارجی میباشند که باعث  اصلی بحران های اقتصادی اجتماعی  کشورهای غربی، بخصوص آمریکا میباشند. ایشان بیشتر از طریق تبلیغات ناسونالیستی کور، نفرت از خاریجی ها میباشد که قادر شده اند تا بخش عظیمی از توده های فقیر، بیکار و امید از دست داده را  تحریک کرده به دور خویش جمع نمایند.

"ترامپ"ها  قادر میباشند تا برای مدتی بخش های عظیمی از توده های فریب خورده را به واسطه تحریکات ناسیونالیستی و نژادپرستانه دور شعارهای نفرت از غیر خودی جمع بکنند. تا زمانیکه آنها قادر نباشند تا برای مشکلات اقتصادی اجتماعی راهکارهای موثر و عملی ارائه بدهند، مردم به مرور زمان از دور آنها دور و پراکنده خواهند شد. دور بعدی میتواند دوره نیروهای رادیکال با سمتگیری سوسیالیستی باشد تا اینکه به آنها نیز فرصتی داده شود تا شانس خود را بیازمایند که آیا آنها واقعا قادر هستند تا برای مشکلات اقتصادی اجتماعی راهکارهای موفق و موثری ارائه بدهند یا نه.

سیاست های انتخاباتی ترامپ

دونالد ترامپ با این شعار که به جنگ ها پایان داده و سربازان آمریکائی را به کشور باز خواهد گرداند، به انتخابات رفت. ایشان با این شعار که از طریق بازگرداندن عظمت اقتصادی آمریکا، آن را دوباره قدر قدرت دنیا تبدیل خواهند کرد، به میدان آمدند. تعرفه های گمرکی بر کالاهای وارداتی از چین، از یک طرف با رشد سرمایه داری کوچک داخلی کمک میکند، از طرف دیگر تاثیرات تورمی داشته و موجب گرانتر شدن کالاهای وارداتی میگردد. ایشان تلاش میکنند تا به موازات حمایت از سرمایه داری ملی و حمایت از تولیدات داخلی، برای مردم عادی نیز کارآفرینی نمایند. با وجود این، ترامپ،  بعنوان رئیس جمهور نماینده حزب جمهوریخواه، ناچار است به جناح های رقیب جنگی، نفتی و نظامی و غیره باج بدهد، تا بتواند از حمایت آنها برخوردار باشد. به همین خاطر است که ایشان در کشتارهای خیابانی در آمریکا، همیشه در کنار لابیگری اسلحه و مهمات سازی ایستاده اند. ایشان از طریق تحریکات ضد پناهندگی، ضد چینی و غیره، تلاش دارند تا پشتوانه حمایتی توده ای خویش را نگه دارند.

از شگردهای سیاسی آقای ترامپ

ایشان مثل قماربازی هستند که کارت هایشان را نزدیک سینه خویش نگاه میدارند، شطرنج بازی هستند که تند تند مهره ها را عوض میکنند، مدیری هستند که نمایندگان جناح رقیب را که از آن بیشتر از همه وحشت دارند، در حلقه ای نزدیک تر از دوستان خویش به خود نگه میدارند. ایشان از یک طرف اکثر مشاورین اولیه خود را بعد از انتخاب شدن، از میان نظامیان بازنشسته تعیین نمود. سپس به سرعت یک به یک آنها ده دلایل مختلف یا استعفا دادند، یا کنار گذاشته شدند، تا افرادی مثل  "رکس تیلرسن" ها را که با استاندارد جمهوریخواهان شخصی به مراتب ملایم بود به سمت مشاور امور بین المللی تعیین نموده و بعد از یکسال  خلع کرده و "مایک پمپئو" ها و "جان بولتون" ها را که از جناح جنگی نظامی میباشند را به جای  ایشان  بگمارند. آقای ترامپ در شرایطی که نمایندگان افراطی ترین و جنگ طلبانه ترین بخش جمهوریخواهان را به عنوان مشاورین خویش تعیین نموده است، به حرف آنها گوش نکرده و آنچه را که خود صلاح تشخیص میدهد، با تویت های ساعت پنج صبحگاهی اعلام کرده و اجرا می نمایند. ایشان با شلوغ بازیهای خویش، همه را در انتظار نگه داشته و سپس سورپریز میکند.

اخراج جان بولتون، میتواند نشانه این باشد که آقای ترامپ تلاش دارد تا جهت سیاست خارجی خویش برای انتخابات اینده، برگ برنده ای در دست داشته باشد. ایشان شاید امیدوار میباشند تا در تداوم سیاستهای شلاق و شیرینی، از طریق مذاکرات توافقی را با ایران یا کره شمالی را  قبل از گرم شدن انتخابات به مرحله عملی رسانده باشند. اخراج جان بولتون میتواند نقطه توقفی بر سیاست جنگ، و آغازی بر مذاکرات بوده باشد.

نظری بر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه

در یک کلام، سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، ادامه و دنباله روی از سیاست منطقه ای دولت حاکمه اسرائیل و در شرایط فعلی آقای نتنیاهو میباشد. سیاست امنیتی خارجی آقای نتنیاهو در مورد ایران را چگونه میشود تشریح نمود؟  سیاست دولت کنونی اسرائیل بر گسترش مرزهای اسرائیل به مناطق جدید اشغال شده، فاصله گرفتن از طرح دو کشوری و به رسمیت شناختن دولت آینده فلسطینی مبتنی میباشد. دولت آقای نتنیاهو نقش ایران در حمایت از حزب الله لبنان، حمس در نوار غزه، حضور ایران در سوریه و عراق و احتمال دست یابی ایران به سلاح هسته ای را خطری بزرگ برای امنیت اسرائیل تلقی میکند. بر چنین پایه هایی، دولت ترامپ نمیتواند خیلی با افراطیون حزب جمهوریخواه در این زمینه ها فاصله بگیرد. لذا، شاید بشود گفت، اخراج جان بولتون، چراغ سبزی جهت احتمال آغاز دور جدید مذاکرات با ایران، دولت ونوزئلا و کره شمالی میباشد.

استراتژی منطقه ای آقای ترامپ در مورد ایران، باید با استراتژی آقای نتنیاهو همخوانی کامل داشته باشد. استراتژی امنیتی آقای ترامپ در مذاکرات میتواند بر محور خارج کردن ایران از اهرم های نفوذی قدرتی روسیه و چین از یک طرف، اعمال کنترل شدیدتر بر پروژه های اتمی ایران، خارج کردن نقش امنیتی ایران از لبنان، سوریه، نوار غزه و عراق میباشد. 

نظری بر بازتاب های احتمالی آغاز مذاکرات با ایران

در هر صورت، اخراج جان بولتون موفقیت قابل توجهی برای جبهه صلح جهانی و صلح در منطقه میباشد.  از طرف دیگر آغاز مذاکرات با ایران میتواند موفقیت بزرگی برای نئولیبرالیسم و کلان سرمایه داری داخلی ایران و سرمایه داری کلان جهانی باشد. این توافق میتواند راه را برای ورود سرمایه داری کلان جهانی، با سرکردگی سرمایه داری آمریکائی جهت همدستی با سرمایه داری الیگارشی حاکمه در ایران فراهم نماید. سرمایه داری حاکمه در ایران در ائتلاف و همدستی با یاران آمریکائی و انگلیسی خویش، تلاش خواهند کرد نمایندگان سیاسی همگنی را برای دوران پسا ولایت فقیه بر سر کار بیاورند.

 مذاکرات احتمالی میان سردمداران حاکمیت ولایت فقیه در ایران و نمایندگان سرمایه داری کلان جهانی، به نمایندگی اقای ترامپ، میتواند به صلح منطقه کمک نماید، اما به هیچ وجه به مفهوم بازگشت دموکراسی و حقوق بشر و تامین خواسته های کارگران و زحمتکشان ایران نمیباشد. چالش اصلی اپوزیسیون سکولار، دموکراتیک، آزادیخواه و عدالت جو در ایران، همچنان عبور از نظام قرون وسطائی ولایت فقیه میباشد. سوال اصلی این میباشد که این گذار، عبور به کدامین آلترناتیو خواهد بود.

دنیز ایشچی

12 سپتامبر 2019

.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.