رفتن به محتوای اصلی

شیرین نجفی، کارکشته‌ترین زن عامل سیستم امنیتی ایران
05.05.2020 - 02:27

در این نوشتار به ماموریت یکی از کارکشته ترین و پیچیده ترین ماموران زن امنیتی ایران در خارج از مرزهای کشور می پردازیم، زنی که توانمندی او بیش از بسیاری از مردان بود و توان تشکیلاتی و قدرت مدیریت او حتی قابل مقایسه با بسیاری از مدیران با تجربه نبود، او علاوه بر آن که در آن واحد توانسته بود در بدنه و قلب چند تشکیلات مهم اپوزوسیون و مخالفان نظام نفوذ کند، ده ها نفر را نیز زیر چتر مدیریتی خود داشت و به گونه ای اوضاع را تنظیم کرده بود که زندگی و خرج و مخارج آن ها وابسته آن چه بود که این زن برنامه ریزی می نمود.
سودابه خرسند که بعدها نام مستعار شیرین نجفی و بعدتر نام شیرین نجفی زاده را بر خود نهاد، دختری با پدری اهل کردستان و سنی مذهب و مادری اهل گیلان و شیعه مذهب بود که در اوان کودکی، پدر خویش را از دست داد و مادرش ناچار برای ادامه زندگی و سرپرستی فرزند خویش تن به ازدواج مجدد به مرد دیگری این بار از دیار خود در گیلان داد.
سودابه خرسند دارای خواهران و برادران ناتنی از ازدواج جدید مادر خود بود، اما شاید به دلیل جو خانه ناپدری در سن پایین تن به چند ازدواج داد، هر چند اطلاع دقیقی از همسران او در این ازدواج های متعدد و ناموفق در دست نیست اما آن چه که مشخص است تمامی ازدواج های او با افراد مرتبط با سپاه و سیستم امنیتی صورت گرفته است، حال این که چگونه پای سودابه خرسند به زندگی با سرداران سپاه و نیروهای ارشد امنیتی و خانواده برخی از چهره های شناخته شده سیاسی باز شد؟ امری مبهم است اما می توان حدس زد که در ابتدا نیازهای مالی عامل و انگیزه ورود او به این گونه ازدواج ها و ورود به چنین خانواده هایی بوده است.
اما آن چه که مسلم است و خود او هم در مراوداتش با بسیاری از سیاسیون مطرح کرده، یکی ازدواج های او با محمد امین باقری کنی فرزند محمد باقر باقری کنی البته به عنوان همسر دوم یا همسر صیغه ای او بوده است، محمدباقر باقری معروف به باقری کنی برادر محمد رضا مهدوی کنی (متولد ۱۳۰۵، کن از توابع تهران) روحانی شیعه و عضو سابق مجلس خبرگان رهبری است، او سرپرست دانشگاه امام صادق از ۱۲ آذر ۹۳ تا شهریور ۹۴ بود، او پیش تر در ادوار اول و دوم مجلس خبرگان رهبری نیز عضویت داشت، باقری با ناکامی در انتخابات ۷ اسفند ۱۳۹۴ از انتخاب مجدد برای مجلس خبرگان بازماند، مصباح الهدی باقری کنی داماد سید علی خامنه‌ای، علی باقری معاون سعید جلیلی در شورای عالی امنیت ملی، و محمد امین باقری ظاهرا استاد دانشگاه اما در واقع یک نیروی امنیتی، هر سه فرزندان باقری کنی هستند.
آن چه که قطعی به نظر می رسد سودابه خرسند قبل ازعزیمت به خارج از کشور مدتی را پس از جدایی از محمد امین باقری در شمال شهر تهران به شغل رمالی پرداخته و با دعانویسی و سحر و جادو و رمالی پذیرای بسیاری از مردم به ویژه زنان در خانه ای بوده که به این امر اختصاص داده بود، و پس از آن مدتی را در بند نسوان زندان اوین گذرانده است، حال اگر آن دکان و دستگاه و رمالی او در شمال شهر تهران و آن دوران زندان هم امور پوششی برای فعالیت های اطلاعاتی او بوده امری مبهم و پیچیده است، اما آن چه که مسلم است هدف از نفوذ دادن او در زندان اوین و در میان زنان فعال سیاسی، بیشتر آشنایی او با چهره های سیاسی و ساخته شدن محمل و فضایی مناسب برای تبدیل کردن او به یک فعال سیاسی زندانی و حقوق بشری و هم چنین ارتباط گیری با بدنه مخالفان حکومتی بوده است.
آن چه که از ازدواج های متعدد او با سرداران و نیروهای ارشد امنیتی و محمد امین باقری به عنوان یکی از خانواده های مشهور سیاسی حکایت دارد، این واقعیت است که او طی این سال های متمادی تبدیل به یک نیروی امنیتی کارکشته شده که ضمن آشنایی دقیق با فضای سیاسی کشور، پیچیده ترین ترفندها و روش اطلاعاتی را هم آموخته و با بهره گیری از آن ها آماده راهی شدن به ماموریتی پر رمز و راز و پیچیده در خارج از کشور می شود.

Missing media item.
پیش از پرداختن به ادامه ماجرای سودابه خرسند ذکر این نکته لازم است که در سال ۱۳۸۸ هنگامی که سران حاکمیت در پشت پرده، تصمیم به مهندسی انتخابات گرفتند و تمامی تمهیدات لازم جهت اجرایی نمودن نیت ناپاک خویش را تدارک دیدند، نفوذ در درون جنبش سبز و گروهای مخالف حاکمیت و اپوزوسیون در خارج از کشور توسط عوامل نفوذی یکی اصلی ترین اهداف سیستم امنیتی در درون شبکه کودتا طراحی گردید.
هر چند نفوذ در درون جریان های مخالف حاکمیت پس از انقلاب سابقه ای طولانی دارد و سیستم امنیتی با روش های گوناگون، عوامل نفوذی خود را در درون جریان های مخالف خود، چه طیف اصلاح طلب و چه ملی مذهبی ها و حتی اپوزیسیون و نیروهای برانداز در داخل و خارج از کشور، در گذشته، جای داده بود اما نفوذ در جریان های مخالف پس از سال ۱۳۸۸ و تقلب گسترده در انتخابات شکل جدیدتری به خود گرفت، چرا که بسیاری از عوامل نفوذی که پیش از سال ۱۳۸۸ با سیستم امنیتی همکاری می نمودند از آن جا که شاید این نوع همکاری را در گذشته در راستای اهداف نظام و انقلاب و آرمان های امام جهت حفظ و صیانت از خون شهیدان می پنداشتند علی رغم برخی تضادهای فکری با سیستم امنیتی، خبر رسانی به آن ها را در جهت تقویت نظام و اقتدار جمهوری اسلامی تلقی نموده، و با این باور که به هر حال هیچ حکومتی در دنیا عدل مطلق نبوده و برخی اشکالات در درون نظام جزئی از الزامات یک حکومت غیر معصوم است، با نفوذ در درون برخی تشکل ها و احزاب به تصور تقویت اصل نظام، به همکاری با سیستم امنیتی ادامه می دادند. اما پس از سال هفتاد و شش همزمان با پیروزی سید محمد خاتمی و به دلیل برخی رفتارهای نامناسب حاکمیت در آن انتخابات و به ویژه پس از ماجرای قتل های زنجیرهای و کوی دانشگاه در همان سال ها و هم چنین در دهه بعد یعنی پس از انتخابات سال هشتاد و هشت اکثر قریب به اتفاق این دسته از همکاران سیستم امنیتی، با مشاهده کشتار گسترده و سرکوب وسیع مردمی و جنایات و تجاوزهای اعمال شده در زندان ها توسط حاکمیت، دیگر تداوم همکاری با حاکمیت و سیستم امنیتی را برابر با حفظ و حراست از آرمان های امام و خون شهیدان نپنداشته، بلکه همکاری با دستگاه های امنیتی را کمک به ظلم و جور و طاغوت و دقیقا همراهی با نااهلان و نامحرمانی دانستند که انقلاب به دست آنان افتاده و در این شرایط ادامه ی راه امام و شهیدان را در مقابله با خود کامگی و زیاد خواهی سران حاکمیت تلقی نمودند.
در این شرایط، سیستم امنیتی که در گذشته نیز از افراد ناپاک و بی اعتقاد در جهت بهره برداری نقشه های خود سود می جست و گاه در جهت تامین اهداف خویش استفاده از هر وسیله ای چون به کارگیری اراذل و اوباش خیابانی، افراد سابقه دار و شرور در داخل زندانها، زنان روسپی و بد نام که ازآنان در اصطلاح امنیتی تحت عنوان پرستو یاد می شود،استفاده می نمود، این بار حساب شده تر و جدی تر از گذشته همت مضاعفی در جهت استفاده از این عناصر نموده و با به کار گیری این افراد معلوم الحال، آنان را جایگزین نیروهای اعتقادی که در گذشته با خیال حفظ اصل نظام علی رغم برخی اختلاف سلیقه ها با سیستم امنیتی همکاری داشتند نمود.
طبیعی است که اگر در گذشته نیروهای اعتقادی در حین همکاری با سیستم امنیتی ملاحظاتی را در مسیر فعالیت های خود لحاظ نموده و احیانا با رعایت حدود شرعی به همکاری خود ادامه می دادند، اکنون نیروهای غیر اعتقادی و معلوم الحال برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیله ای سود جسته و هیچ گونه خط قرمزی در انجام فعالیت های آنان وجود نداشته و بدون هیچ محدودیتی به همکاری با سیستم امنیتی ادامه می دهند.
یکی از افراد مورد اشاره در بالا سودابه خرسند مشهور به شیرین نجفی و دیگری....... فعال دانشجویی می باشند که جزء همان نیروهایی بودند که سردار حسین همدانی هم بر استفاده از آن ها تاکید کرده بود، او در آخرین گفت‌وگوی خود گفته بود: در حوادث ۸۸ اراذل و اوباش را برای سرکوب مردم سازماندهی کردم، که البته سردار همدانی سابقه استفاده از این گونه اراذل و اوباش را حتی پیش تر از سال ۸۸ و شروع به کارگیری از این گونه نیروها و عناصر را از ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸ عنوان می کند، یعنی دقیق همان سال هایی که نیروهای غیرمذهبی و غیر انقلابی و برخاسته از خانواده های غیر اصیل و فاقد ریشه هم چون شیرین نجفی و ..... جذب دستگاه امنیتی شدند، سال هایی که پس از دوم خرداد نیروهای مذهبی و انقلابی و جبهه رفته، کم کم از همکاری با دستگاه های اطلاعاتی فاصله گرفتند و رفته رفته جای خود را به افراد غیر معتقد این چنینی دادند و این پروسه پس از سال ۸۸ روند پر شتاب تری به خود گرفت.
در ادامه‌ی این نوشتار به بخشی از ماموریت های انجام شده توسط شیرین نجفی و ..... که توسط سیستم امنیتی به آن ها جهت نفوذ در اپوزوسیون خارج از کشور دیکته شده بود اشاره خواهیم کرد.
سودابه خرسند یا همان شیرین نجفی در اوایل سال ۱۳۹۲ راهی ترکیه می شود تا ماموریت های محول شده از سوی سیستم امنیتی را اجرا نماید، و شهر محل اقامت خود را آنکارا پایتخت کشور ترکیه برمی گزیند، چرا که در آن سال ها دفتر مرکزی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در این شهر مستقر بود، و بخش اعظم فعالان سیاسی که پس از وقایع سال ۱۳۸۸ از ایران گریخته بودند در این کمیساریا اعلام پناهندگی کرده و منتظر تعیین تکلیف برای پذیرفته شدن از سوی کشور سومی بودند تا ادامه زندگی را در آن سرزمین بگذرانند.
وظیفه اصلی شیرین نجفی نزدیک شدن به پناهندگان و ارتباط گیری موثر با آن ها بود تا ضمن شناسایی دقیق تک تک آن ها، فعالیت هایشان را زیر نظر گرفته و گزارش آن را به مراکز امنیتی ارائه نماید، در ضمن او ماموریت داشت تا از تمامی توانمندی و ظرفیت های خود بهره بگیرد تا اعتماد همه فعالان سیاسی را به هر طریق ممکن به دست آورد.
طبق قوانین ترکیه، در آن سال ها هر شخصی که جهت پناهندگی به کمیساریای عالی پناهندگان مراجعه می نمود، طی هماهنگی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل که با وزارت کشور ترکیه انجام می داد، بایستی در شهری که از طرف این وزارتخانه تعیین می شد مراجعه نموده و پس از تشکیل پرونده در پلیس این شهر، ضمن تهیه خانه مسکونی و وسایل منزل، تا تعیین تکلیف جهت رفتن به کشور سوم، در آن دیار سکونت نماید، البته مطابق با قوانین هر شهر و صلاحدید استانداری، بایستی پناهندگان در هرهفته بین یک تا سه مرتبه به پلیس شهر جهت امضاء مراجعه می نمودند و هم چنین برای خارج شدن از شهر هم، نیاز به گرفتن برگه اجازه از پلیس همان شهر را داشتند .
لذا پناهندگان هر شهر آزادانه امکان زندگی در داخل شهر محل سکونت خود را داشتند اما هم چون یک شهروند عادی یا حتی افراد خارجی که با اقامت قانونی در ترکیه زندگی می کردند نمی توانستند بدون اجازه و بدون گرفتن برگه از پلیس، به شهرهای دیگر سفر کنند و مرتب توسط پلیس شهر کنترل می شدند، هم چنین طبق قوانین آن سال ها، پناهندگان اجازه قانونی برای رفتن سر کار نداشتند لذا برای امرار معاش باید چند راه را بر می گزیدند، یا باید با همراه داشتن پول فراوان از ایران وارد ترکیه می شدند تا می توانستند طی چند سال اقامت در ترکیه، تا تعیین تکلیف جهت رفتن به کشور سوم، توان تامین مایحتاج زندگی را داشته باشند یا از طرف خانواده و آشنایان از ایران یا دیگر کشورها تامین مالی می شدند، یا با فعالیت های از راه دور هم چون فعالیت های رسانه ای و خبری برای برخی از مراکز خبری ارائه خدمت نموده و در قبال دریافت مبلغ، امرار معاش می کردند یا توسط نهادهای حقوق بشری و مراکزی از این دست کمک مالی دریافت می کردند و در غیر از موارد مذکور تنها راه باقیمانده، رفتن غیرقانونی سر کارهای سیاه بود، کارهای سنگین و طاقت فرسایی که با سوء استفاده صاحبان برخی مشاغل از مهاجران غیر قانونی و پناهندگان، ضمن بکارگیری آنان با بالاترین ساعت کاری، کمترین دستمزد ممکن به آنان تعلق می گرفت.
برخی از شهرهای تعیین شده توسط وزارت کشور با مرکز ترکیه دارای فاصله زیادی بود و یا امکانات مناسبی مطابق با بودجه پناهندگان جهت ادامه زندگی آنان نداشت، و یا در آن شهرها مشاغل مناسبی جهت رفتن حتی سر کار سیاه را هم نداشت لذا بسیاری از پناهندگان جدید الورود طبق اطلاعاتی که از پناهندگان قدیمی تر به دست می آوردند، ترجیح می دادند به شهرهای تعیین شده از سوی وزارت کشور جهت سکونت نروند و آنکارا را برای اقامت برگزینند تا هم نزدیک به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل جهت آگاه شدن از وضعیت پرونده خود باشند و هم از امکانات بیشتری جهت زندگی استفاده کنند و چنان چه می خواستند سر کار هم بروند، فرصت های شغلی بیشتری در این شهر یافت می شد و هم چنین در صورت مسافرت برخی از اعضای خانواده از ایران جهت دیدارشان، سفر به آنکارا به صورت مستقیم با هواپیما و اتوبوس و قطار کاملا ممکن بود در حالی رفتن به سایر شهرها به صورت غیر مستقیم و با زحمات زیادی همراه بود.
اقامت غیر قانونی در آنکارا البته برای پناهندگان بدون زحمت نبود، چرا که بایستی هفته ای یک یا دو یا سه بار برای امضاء به پلیس شهر تعیین شده توسط وزارت کشور ترکیه مراجعه می کردند، برای اجاره منزل در آنکارا هم معمولا صاحبان منازل و بنگاه های املاک، کفیل اهل ترکیه را برای اجاره منزل جهت افراد خارجی ضروری می دانستند تا با توجه به آن که در گذشته برخی از مهاجران در پرداخت اجاره کوتاهی کرده بودند آن کفیل، پرداخت اجاره توسط آن فرد خارجی را به صورت ماهانه تضمین نماید، تهیه لوازم دست دوم تمیز و با قیمت مناسب از سمساری از دیگر امور ضروری برای اقامت در آنکارا بود، پیدا کردن کار مناسب برای امرار معاش از اولیه ترین نیازها بود تا امکان امرار معاش و در ابتدا توان پرداخت اجاره منزل و پول آب و برق و گاز وجود داشته باشد، وقتی تمامی این مسائل حل می شد مهم ترین مساله این بود که شهر محل امضاء، شهری باشد که به آنکارا نزدیک باشد تا زمان کمتری صرف رفت و آمد بین آنکارا و آن شهر شود، لذا پیدا کردن یک پارتی و آشنای اهل ترکیه در پلیس یا وزارت کشور که بعضا با پرداخت رشوه همراه بود برای تعیین یک شهر مناسب که نزدیک به آنکارا باشد نیاز اولیه پناهندگان ساکن آنکارا بود، علاوه بر آن ارائه اجاره نامه صوری و غیر حقیقی منزل در پلیس شهر محل امضاء الزامی بود، لذا پیدا کردن یک بنگاه املاک آشنا در آن شهر هم امری لازم بود، برای رفت و برگشت به آنکارا هم از آن جا که تردد با اتوبوس هم زمان بر بود و هم امکان کنترل توسط پلیس و گرفتاری برای پناهندگان را داشت، برخی از پناهندگان، خود با تهیه وسیله نقلیه، و همراه نمودن چهار نفر دیگر همراه خود، ضمن گرفتن مبلغی کمتر از رانندگان اهل ترکیه، راه مناسبی برای امرار معاش از این طریق بر می گزیدند.
تمامی این موانع، خود باعث سوء استفاده برخی افراد شده بود تا با تشکیل باند و گروه، برای پناهندگان تازه وارد تور پهن کرده و ضمن پیدا کردن آشنایانی در تمامی موارد فوق الذکر، از پناهندگان تازه وارد که نه زبان ترکی بلد بودند و نه آشنایی لازم از اوضاع داشتند، مبالغ هنگفتی برای تک تک موارد ذکر شده و بعضا چند برابر مبلغ اصلی دریافت نمایند، برخی از پناهندگان هم که سیاسی نبوده و صرفا به عشق رفتن به یک کشور اروپایی یا کانادا و آمریکا و استرالیا ایران را ترک و وارد ترکیه شده و پناهندگی را برگزیده بودند، نوشتن ماجرای دلیل مهاجرت و پناهندگی و درست کردن یک داستان ساختگی هم برای پذیرفته شدن در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تبدیل به یک شغل نان و آب دار شده بود که حتی برخی از پناهندگان سیاسی واقعی، هم از ترس رد شدن احتمالی به این گونه افراد که به کیس نویس مشهور بودند و به دروغ ادعا می کردند که با وکیل ها و افراد موثر در داخل کمیساریا مرتبط هستند مراجعه می نمودند، مبالغ دریافتی جهت کیس نویسی از دو هزار تا بعضا ده هزار دلار بود.
درست کردن حکم جلب جعلی، حکم زندان جعلی از دادگاه، درج خبر غیر واقعی محکومیت و زندان و تحت تعقیب بودن در برخی از سایت های خبری هم از مشاغل جانبی سوء استفاده کنندگان از پناه جویان تازه وارد بود که بابت درست کردن این موارد جعلی جهت ارائه به کمیساریای عالی به منظور قبولی تضمینی، مبالغ هنگفتی از متقاضیان دریافت می شد، گرفتن کمک مالی از برخی نهادهای حقوق بشری که بعضا بین سه تا پنج هزار دلار به پناهندگان پرداخت می کردند و یافتن آشنایانی در آن مراکز، مشروط بر آن که بخش اعظم از آن کمک به عنوان پورسانت به این واسطه ها توسط پناهندگان پرداخت شود از دیگر مشاغل رایج توسط سوء استفاده کنندگان بود.
جالب آن که هم ..... و هم شیرین نجفی از افراد سر آمد در این زمینه و کلاهبرداری از پناه جویان تازه وارد بودند که با پیدا کردن آشنایانی در کمیساریای عالی، وزارت کشور، پلیس، بنگاه های املاکی، سمساری ها، صاحبان مشاغل، ترتیب دادن گروهی از رانندگان به عنوان یک باند زیر مجموعه خود، کیس نویسی و … تا می توانستند و تا آن جا که تیغشان می برید بسته به نوع عدم آشنایی افراد جدید الورود از آنان اخاذی کرده و پول های هنگفتی بعضا برابر با کل سرمایه و پول همراه آنان دریافت می نمودند.
و گویا سیستم امنیتی هم با این گونه کلاهبرداری ها و سر کیسه کردن هموطنان ایرانی و لقمه زدن در خون آن ها و به تاراج بردن تمام سرمایه و زندگی پناه جویان فلک زده و بعضا به خاک سیاه نشاندن آنان که با آمال و آرزو وارد این کشور شده بودند توسط عوامل خود مشکلی نداشت، چرا که با این روش ها، اتفاقا عوامل سیستم امنیتی هم چون ....... و شیرین نجفی با کسب پول زیاد و کاسبی نان و آب دار، امکان شناسایی لحظه به لحظه و کامل فعالان سیاسی و پناهندگان ساکن در ترکیه را داشتند، لذا نه تنها سیستم امنیتی عوامل خود را از این روش های ناپسند و بنیان برکن بر حذر نمی داشت که اتفاقا این روش ها را راه مناسبی هم برای کسب اطلاع از فعالان سیاسی و پناه جویان و هم مسیر مناسبی برای زمین گیر کردن آنان می دانست تا در درجه اول به دلیل مشکلات فراوان به کشور سوم نرسند و دست از پا درازتر به ایران برگشته و توبه نامه امضاء کنند و یا با دشواری های فراوان، آن چنان هم سهل و آسان به کشور سوم نرسند.
در بسیاری از این موارد پناه جویان با از دست دادن میلیون ها تومان سرمایه خود و تمامی هستی خود مجبور می شدند به ایران برگردند و علی رغم میل باطنی در دل همان خطری برگردند که به همان دلیل از ایران خارج شده بودند و یا در ترکیه به زندگی خفت بار و مشقت باری بدون داشتن پول و سرمایه ادامه دهند.
از جمله مواردی که هم .... و هم شیرین نجفی با توجه به نقطه ضعف مشترک در اکثر قریب به اتفاق پناهندگان از آن به بیشترین نحو ممکن سوء استفاده می کردند تسلط بر زبان ترکی بود که اکثر ایرانیان تازه وارد به ترکیه از آن بی بهره بودند و اتفاقا در همه جا هم برای ایجاد ارتباط با مراکز اداری و تجاری و … دانستن زبان ترکی یا همراه داشتن فردی که زبان ترکی بداند امری لازم و ضروری بود، ..... با توجه به آن که زبان مادری اش ترکی بود از همان بدو ورود توانست در تک تک این مراکز جای پای خود را باز و پناهندگان را با سوء استفاده از برند فعال سیاسی و زندانی سابق و جلب اعتماد آنان از این طریق، سر کیسه کند البته مدت اقامت او در ترکیه آن چنان طولانی نبود که بتواند از توانمندی های شگرف خود در این زمینه !!!!! بهره کافی بگیرد اما شیرین نجفی که مدت نسبتا طولانی در ترکیه اقامت داشت، هم توانست ظرف مدت کوتاهی بر زبان ترکی مسلط شود و هم با افراد مختلف در مراکز مود نیاز پناه جویان تازه وارد، ارتباط موثر برقرار نماید و البته از زنانگی خود هم جهت پیشبرد هر چه بهتر و موثرتر کارهای خویش استفاده نماید .
در بخش قبلی گفته شد که شیرین نجفی یکی از کارکشته ترین و پیچیده ترین ماموران زن امنیتی ایران در خارج از مرزهای کشور است، زنی که توانمندی او بیش از بسیاری از مردان بود و توان تشکیلاتی و قدرت مدیریت او حتی قابل مقایسه با بسیاری از مدیران با تجربه نبود، او علاوه بر آن که در آن واحد توانسته بود در بدنه و قلب چند تشکیلات مهم اپوزوسیون و مخالفان نظام نفوذ کند، ده ها نفر را نیز زیر چتر مدیریتی خود داشت و به گونه ای اوضاع را تنظیم کرده بود که زندگی و خرج و مخارج آن ها وابسته آن چه بود که این زن برنامه ریزی می نمود.
او با برنامه ریزی دقیق توانسته بود شبکه گسترده ای از افراد موثر اهل ترکیه که در ادارات مرتبط با پناه جویان و مهاجران خارجی شاغل بودند، رانندگان ایرانی، صاحبان مشاغل مختلف و …. ارتباط جدی و نزدیک برقرار کند و همواره برای آنان مشتری همیشگی ردیف کند، این شبکه ارتباطی بالغ بر چند صد نفر بود که همگی روابط موثر و قابل توجهی با شیرین نجفی داشتند.
جدا از آن که شیرین نجفی از ورود هر فرد تازه واردی به ترکیه با این شبکه گسترده ای که درست کرده بود مطلع می شد، اما برای آن که هیچ کس را از قلم نیندازد و بتواند همه را درون تور خود گیر بیندازد، در مبادی ورودی مانند فرودگاه و ترمینال و ایستگاه قطار هم افرادی را گمارده بود تا به محض ورود ایرانیان تازه وارد برای کمک به آنان !!! وارد عمل شود، یعنی تور او در همه جا پهن شده بود و در هر نقطه ای کمین کرده بود تا بتواند ایرانیان تازه وارد را داخل زمین بازی خود کند تا هم از آنان بهره برداری و کلاهبرداری مالی کند و هم اخبار آنان را از آخرین وضعیت استقرار و کار و نحوه فعالیتشان به مراکز امنیتی

 

کیانوش توکلی :داستان آمد نیوز ،روح الله زم و سناریوهای مختلف در مورد شیرین نجفی:

اMissing media item.رائه نماید.

 

پس از چندی دامنه این تور و کمین شیرین نجفی از ترکیه فراتر رفت و به داخل ایران هم رسید، او شبکه ای طراحی کرده بود که بتواند متقاضیان مهاجرت و پناهندگی را از داخل ایران به ترکیه بیاورد، لذا ارتباط گیری با قاچاقچیان انسان و خروج غیر قانونی از مرز هم رفته رفته جزء فعالیت های شیرین نجفی شد.
گفتنی ها در مورد شیرین نجفی بسیار است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد و چگونگی ورود او به تیم آمدنیوز از ابتدا تا انتها، در بخش های بعدی بدان پرداخته خواهد شد.
شیرین نجفی در ابتدای ورود به ترکیه از روسری به عنوان پوشش و حجاب برای خود استفاده می کرد و حتی در پروفایل فیس بوکی خود هم عکس با حجاب قرار داده بود اما بعدها حجاب را کنار گذاشت و دلیل این اقدام را نگاه منفی پناه جویان ذکر می نمود که برخی از آن ها به او اتهام عامل اطلاعات و سپاه زده اند لذا به همین جهت ادعا می نمود که او برای عادی سازی و پرهیز از هر گونه اتهامی مجبور شده علی رغم میل باطنی حجاب را کنار بگذارد، او تاکید کرده بود که در ایران حجاب او حتی چادر بوده اما در ترکیه پس از مدتی حجاب را برای آسان شدن ارتباط هایش کنار گذاشته است.
فعالیت های شیرین نجفی پس از مدتی از آنکارا هم فراتر رفت و به تمامی شهرهای ترکیه گسترش یافت و عینا با تشکیل گروه های مختلف در تمامی شهرهایی که مرکز تجمع ایرانیان مهاجر و پناه جویان بود مانند استانبول، آنتالیا، دنیزلی، اسکی شهیر، کایسری، نیده و …، دقیقا همان روش هایی را که در آنکارا برای شناسایی تک تک ایرانیان انجام می داد، در مابقی شهرها هم عینا انجام داد و ضمن رفع نیازها و احتیاج های اولیه ایرانیان ساکن در دیگر شهرها، در مواردی که ضروری بود به صورت حضوری برخی امور را رتق و فتق کند شخصا با سفر به آن شهرها امور مربوطه را ساماندهی می نمود و گزارش فعالیت های خود را به دستگاه های امنیتی ارائه می داد.

شیرین نجفی به فعالیت های توریستی در ترکیه هم ورود پیدا کرد و هدف او از وارد شدن به این فعالیت ها این بود تا بیشتر با خانواده های فعالان سیاسی و پناه جویانی که از ایران و سایر کشورها برای دیدار با آنان به ترکیه چه در استانبول و چه آنکارا یا آنتالیا و آلانیا و سایر شهرها می آمدند، آشنا شده و با آن ها ارتباط برقرار نماید و بعضا به صورت مستقیم با تهیه هتل و تورهایی جهت گرداندن آنان در سطح شهر از لحظه لحظه سفر و استقرار آنان و هم چنین چگونگی ارتباطشان با اعضای خانواده کسب خبر نموده و گزارش آن ها را به دستگاه های امنیتی ارائه دهد .
کمک به تهیه هتل و هم چنین ترانسفر و انتقال مسافران ایرانی از فرودگاه و ترمینال و ایستگاه قطار برای متقاضیان مهاجرت یا سفر یا تحصیل یا کار به آمریکا و کانادا و انگلستان و … که به ترکیه جهت مراجعه به سفارت خانه های این کشورها می آمدند یا قصد اقامت کوتاه مدت در ترکیه داشتند تا زمینه سرمایه گذاری یا اقامت و یا تحصیل یا کار خود و فرزندانشان را چه در ترکیه یا دیگر کشورها بررسی کنند و سپس ارتباط جدی گرفتن با آنان و بعضا کمک به حل مشکلات آن ها از طریق ارتباطاتی که در ادارات ترکیه یا سفارت خانه ها یا دانشگاه ها و مراکز آموزشی برقرار کرده بود، و ادامه دادن این ارتباط ها حتی پس از انتقال آنان به دیگر کشورها و یا در صورتی که در ترکیه می ماندند، استفاده از ظرفیت آنان در مواردی که ضروری تشخیص می داد از دیگر اقدام های شیرین نجفی بود.
فعالیت شیرین نجفی کم کم مرزهای ترکیه را هم در نوردید و قاچاق مهاجران به یونان و گرجستان و صربستان و آلبانی و آلمان و سایر کشورهای اروپایی از طریق دریا و هواپیما هم به فعالیت های او اضافه شد، و طی هماهنگی با جاعلان پاسپورت و مدارک و گرفتن مبالغ بسیار کلان و بعضا هماهنگی با برخی ماموران دولتی، توانست به یکی از چهره های شناخته شده میان متقاضیان این گونه خدمات تبدیل شود، لیست کامل مسافرانی که شیرین نجفی کار انتقال آن ها را انجام می داد، همراه با تصویر مدارک تهیه شده به صورت مرتب در اختیار دستگاه های امنیتی قرار می گرفت.
شیرین نجفی در خلال فعالیت های این چنینی، برخی از اهداف خاص سیستم امنیتی را هم به صورت ویژه دنبال می کرد، ارتباط موثر با مجاهدین خلق که مرکز تجمع هواداران آن ها در ترکیه بیشتر در شهر کریک قلعه واقع در چهل کیلومتری آنکارا بود، از جمله اقدام های ویژه او بود که شیرین نجفی طی ارتباط ویژه با برخی از افراد موثر وابسته به مجاهدین خلق، در موارد بسیاری نسبت به انتقال آنان به صربستان و سپس آلبانی به منظور انتقال به کمپ ویژه متعلق به سازمان مجاهدین خلق، اقدام می نمود و این فعالیت ها کاملا با هماهنگی و اشراف سیستم امنیتی صورت گرفته و گزارش لحظه به لحظه نحوه انتقال آنان به صورت دقیق ارائه می شد.
شیرین نجفی آن چنان مورد اعتماد مجاهدین خلق چه در میان هوادارانش در ترکیه و چه در آلبانی و فرانسه واقع شده بود که ضمن دریافت مبالغ کلان به صورت ماهیانه از آن ها، موفق شد که بتواند ادمینی کانال تلگرامی آنان را هم عهده دار شود.
همان گونه که قبلا هم اشاره شد تبحر شیرین نجفی به عنوان یک مامور کارکشته نسبت به نوع برخورد با طیف های مختلف سیاسی و سلیقه های گوناگون مذهبی و اجتماعی و …، آن چنان حرفه ای بود که کاملا در مواجهه با هر کدام از آن ها دارای انعطاف کامل بود، او با هر گرایشی آن گونه برخورد می کرد که آن ها می پسندیدند و کاملا نسبت به موارد حساسیت برانگیز و چیزهای مورد علاقه و مورد نفرت همگی جریان ها تسلط و آشنایی کافی داشت، مثلا می دانست جنبش سبزی ها یا مجاهدین خلق یا سلطنت طلبان یا مذهبی ها یا دراویش گنابادی و یا وابستگان به هر گرایش یا طیف سیاسی و مذهبی و اجتماعی از چه چیزی خوششان می آید و از چه چیزی بدشان می آید لذا رفتار و کردار و گفتار خود را در برخورد و مواجهه با آنان، همانند آنان تنظیم و مطابق میل آن ها رفتار می نمود.
او حتی عینا در کلام و گفتار، از الفاظی در مواجهه با طرفداران طیف های گوناگون استفاده می کرد که معمولا هواداران گروه های مختلف به استفاده از آن الفاظ و کلمات شناخته می شوند، مثلا از لفظ ” شاهزاده و شهبانو ” در مواجهه با سلطنت طلبان، از لفظ ” حکومت آخوندی ” در هنگام مراوده با مجاهدین خلق، از لفظ ” به فاطمه زهرا ” و " به امام حسین" در برخورد با مذهبی ها استفاده می کرد تا آن ها احساس نزدیکی بیشتری به او پیدا کرده و اعتماد بیشتری نسبت به او بیابند تا او هم بتواند در انجام ماموریت های محوله از طرف سیستم امنیتی به بهترین نحو ممکن موفق عمل کند.
یکی از ماموریت های ویژه شیرین نجفی شناسایی هر فعال سیاسی اجتماعی مدنی و حقوق بشری و زندانی سیاسی آزاد شده و هر چهره شناخته شده ای بود که به تازگی وارد ترکیه می شد، او اگر می توانست از داخل ایران و اگر دیرتر مطلع می شد سعی می کرد از بدو ورود از صفر تا صد امور مربوط به انتقال و استقرار او را انجام دهد و گاه حتی شخصا با اتومبیل و راننده در فرودگاه یا ترمینال و ایستگاه قطار به استقبال او می رفت و با پذیرایی گرم و بر آورده کردن تمامی احتیاج های او به بهترین نحو ممکن، حس اعتماد آنان را نسبت به خود بر می انگیخت تا از این رهگذر، هم وجهه ای میان چهره های شناخته شده کسب نماید و هم بتواند ضمن ارتباط نزدیک با آنان اهداف و ماموریت های محوله از سوی سیستم امنیتی را به بهترین نحو ممکن انجام دهد.
شیرین نجفی دامنه ارتباطات خود را با چهره های شناخته شده ایرانی مقیم خارج از ایران باز هم گسترده تر کرد و از مرزهای ترکیه هم فراتر رفت، او توانست با بسیاری افراد مشهور ایرانی در سراسر دنیا از جمله در اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا و حتی داخل ایران از طیف های گوناگون، ارتباط برقرار نماید و جهت جلب اعتماد آنان نسبت به خود هر آن چه که در توان داشت به کار بست تا خود را به عنوان یک عنصر امین و قابل اعتماد و فعال چه در زمینه حقوق بشر و چه فعالیت های بشر دوستانه و مبارزات سیاسی در میان آن ها جا بیندازد، و برای دستیابی به این منظور، او ساعت ها از طریق اسکایپ و واتساپ و فیس تام و سایر ابزارها برای صحبت کردن و تبادل نظر در طی شبانه روز وقت می گذاشت تا خود را به آنان هر چه بیشتر نزدیک تر کند.
شیرین نجفی هم چنین توانست با بسیاری از مجریان شبکه های مختلف تلویزیونی در صدای آمریکا، بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال، کلمه و … و تحلیلگران سیاسی که معمولا در این شبکه ها حضور می یابند نیز ارتباط موثری برقرار نماید به گونه ای که بعضا در بسیاری از ساعات روز می توانست با آنان ارتباط نزدیک برقرار کرده و با چت کردن یا گفتگوی مستقیم، خود را به آنان نزدیک نماید و ضمن کسب اخبار لازم از آنان در زمان هایی که لازم می دانست برخی از موارد مدنظر خود یا سیستم امنیتی را در آن شبکه ها انعکاس بدهد و از طریق این گونه ارتباطات، مقاصد و نیات خود را به نتیجه برساند.
شیرین نجفی سعی بسیاری کرد تا خود را به عنوان یک فعال حقوق بشری به مراکز مختلف معرفی کند و ضمن ارتباط موثر با نهادهای حقوق بشری مانند عفو بین الملل، خبرنگاران بدون مرز، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر و ….، هم چنین چهره های شناخته شده و مطرح مدافع حقوق بشر ایرانی در سطح بین المللی، موفق به دریافت کمک های مالی هنگفتی از برخی از این مراکز به بهانه یاری رسانی به زندانیان سیاسی و پناه جویان ایرانی در نقاط مختلف دنیا شد که البته قسمت اعظم آن کمک ها را خود برداشت می کرد و فقط بخش کمی از آن ها را به منظور تثبیت موقعیت و نام خود به عنوان فعال حقوق بشری به تعدادی از زندانیان سیاسی در داخل و خارج ایران می رساند، سخنرانی تحت عنوان فعال حقوق بشر از طریق اسکایپ در بیست و چهارمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو پیرامون مشکلات پناهجویان و پناهندگان در ترکیه و نشست ها و کنفرانس هایی از این دست از جمله اقدامات او برای تثبیت نامش به عنوان فعال حقوق بشر بود.
مصاحبه های تصویری متعدد، لایوهای اینستاگرامی و تدوین ویدئوهایی به منظور انعکاس در فضای مجازی با چاشنی دفاع از زندانیان سیاسی و خانواده های آنان، دفاع از حقوق زنان و رسیدگی به مرارت های پناه جویان از دیگر اقدام های شیرین نجفی بود، او سعی داشت به ویژه در سال های اخیر در هر موضوعی که به زندانیان سیاسی یا مسائل حقوق بشری ربط داشت اظهار نظر نموده و سعی نماید تا به صورت تصویری در فضای مجازی دیده شود تا از این رهگذر میان زندانیان سیاسی و خانواده های آنان در داخل کشور و هم چنین پناه جویان ایرانی خارج از کشور کسب محبوبیت نموده و بعضا با کمک های مالی و رفع احتیاجات ضروری آنان به صورت مستقیم یا از طریق برخی از فعالان و نهادهای حقوق بشری، بر لشگر افراد زیر مجموعه خود بیفزاید تا در موارد ضروری از آنان در مقابله با برخی مسائلی که بعدها اگر احساس می کرد مورد نیاز واقع خواهد شد، به صورت منسجم به نفع یا بر علیه افراد یا جریان های مدنظرش استفاده کند و در نتیجه تبدیل به یک شاخ مجازی شود که هر لحظه که اراده نمود بتواند از طرفداران و دوستداران بیشمار خود در زمان لازم استفاده کند، به خصوص در زمان هایی که برخی افراد اقدام به افشاگری بر علیه شیرین نجفی می نمودند، این لشگر آماده چه در فضای مجازی چه در فضای حقیقی به صورت رگباری ضمن تهدید فرد افشاگر، اقدامات تخریبی خود را بر علیه او به صورت هماهنگ و با تعداد نفرات بسیار بالا آغاز می کردند، اقدام تخریبی که هم اکنون هم پس از انتشار اولین بخش از این سلسله مقالات بر علیه شیرین نجفی، توسط برخی از اعضای همان لشگر بر علیه باز نشر دهندگان آن در صفحات شخصی شان به صورت رگباری و گروهی صورت گرفته است.
انتقال برخی از زنان صادراتی سیستم امنیتی از ایران به ترکیه و از ترکیه به اروپا و کانادا که در ماجرای دختران میدان انقلاب شهرت یافتند در کوتاه ترین زمان ممکن از دیگر اقدامات شیرین نجفی بود، اقدامی که بعضا در شرایط عادی، ماه ها و احیانا سال ها برای افراد مشابه اتفاق افتاده اما در این ماجرای خاص ظرف کمتر از یک ماه از ابتدا تا انتها زمان صرف آن شد.
از جمله مواردی که ارتباط شیرین نجفی را با سیستم امنیتی مسجل می نمود، نفوذ او در میان خانواده های پناه جویان ایرانی مقیم ترکیه و سر در آوردن از تمامی جزئیات زندگی آنان و به دست آوردن خلاهای عاطفی و روحی و نقاط ضعف و قوت آنان بود، و در مرحله بعد تلاش برای اختلاف افکنی و بدبینی میان اعضای خانواده از طریق ایجاد فتنه و تفرقه انداختن و نمامی و سخن چینی و حرف بردن میان آنان با استفاده از لشکر همراهان و طرفدارانش چه در فضای حقیقی که از لحاظ شغلی و کاری با او مرتبط بودند و چه در فضای مجازی از طریق خانواده های سایر پناه جویان و زندانیان سیاسی، از جمله شگردهای او برای رسیدن به مقاصدش بود.
او در این رهگذر موفق می شد بعضا با اختلاف افکنی میان اعضای خانواده ها، زن ها را نسبت به شوهرها و شوهرها را نسبت به زن ها بدبین کند، و با کشیدن نقشه های پیچیده و فرستادن زن برای مردهای زن دار و یا مرد برای زن های شوهر دار و تلاش برای ایجاد ارتباط میان آنان چه از طریق فضای مجازی و چه در فضای حقیقی ایجاد حس خیانت در میان اعضای خانواده ها به وجود آورده تا کانون خانواده ها سست شده و او راحت تر بتواند میان آن ها نفوذ کرده و سرانجام بتواند به اهداف شوم خود برسد.
شیرین نجفی گاه اراده می کرد یک چهره سیاسی یا فعال مدنی را در سطح عمومی به شکل گسترده ای تخریب نماید، اراده ای که منشا آن خواست و ماموریت سیستم امنیتی بود، این اتهام می توانست اتهام های اخلاقی یا اتهام های مالی یا اتهام ارتباط با دستگاه اطلاعاتی ایران و سپاه باشد، او برای رسیدن به این هدف شوم علاوه بر استفاده از لشکر پرشمار زیر مجموعه اش، طبق نقشه های پیچیده ای که از قبل طراحی کرده بود، آن فرد را بر سر قراری در رستوران یا پاساژ می کشاند و با قرار دادن برخی افراد بر سر راه آن ها و گرفتن عکس از این قرارها، آنان را تحت فشار قرار می داد تا تن به خواسته های او دهند و بعضا با باج گیری از آن ها، این افراد شناخته شده را هم چون موم در دست خود می گرفت و برای اهداف خود و سیستم امنیتی مورد استفاده قرار می داد، در یکی از موارد، در یک قرار تنظیم شده و طراحی شده توسط شیرین نجفی، در یک پاساژ، خانم محترم و با آبرویی مورد هجمه ناجوانمردانه شیرین نجفی قرار گرفت که خبر ارتباط او با مردی به گوش همسرش که یک فعال سیاسی بود رسید و شرایط آنان را آن چنان به بدبینی کشانید که تا مرز جدایی و از هم پاشیدگی خانوادگی پیش رفت
.در مورد دیگری شیرین نجفی با فرستادن پسری از لشگر افراد تحت فرمان خود نزد دختر یکی از فعالان شناخته شده سیاسی و ترتیب دادن دوستی میان آنان، تلاش می کند دختر مذکور در یک مهمانی خانوادگی بدون حجاب حضور یابد و به نامزد برادر آن پسر که او هم از خیل لشگریان شیرین نجفی بوده ماموریت می دهد تا در آن مهمانی خانوادگی از آن دختر که خانواده او مذهبی بودند عکس دسته جمعی بدون حجاب بگیرد، این عکس ها وسیله ای برای اعمال فشار و باج گیری شیرین نجفی از آن فعال سیاسی با هدایت سیستم امنیتی شد تا او را وادار کند از افشاگری بر علیه شیرین نجفی به جهت کلاهبرداری ها و ارتباطات گسترده اش با سیستم امنیتی به جهت حفظ آبرو سکوت کند.
برخی از دختران بی پناه و آواره و سرگردان و نیازمند به پول که در ترکیه به هوای ماندن در این کشور یا رفتن به کشورهای اروپایی یا آمریکایی در تور شیرین نجفی گرفتار می شدند و یا با در باغ سبز نشان توسط او از ایران به ترکیه می آمدند و در تور وی گرفتار می شدند، تبدیل به طعمه هایی می شدند که شیرین نجفی آن ها را برای استفاده جنسی نزد فعالان سیاسی و چهره های شناخته شده طیف های مختلف سیاسی می فرستاد و با گرفتن فیلم و عکس از آنان، هر دو طرف را تحت فشار قرار می داد، فعالان سیاسی را از یک طرف برای تن دادن به خواسته های خود و سیستم امنیتی و دختران بی پناه گرفتار آمده در چنگال این دیو بی رحم را به پخش شدن تصاویر آن ها در فضای مجازی و کانال های تلگرامی مجاهدین خلق و شب تاب نیوز و در تی وی و آمدنیوز که شیرین نجفی همزمان ادمین آن ها بود به عنوان پرستوی اعزامی جمهوری اسلامی، او این دختران را تهدید می کرد که چنان چه به همکاری خود در این زمینه ادامه ندهند امکان ادامه زندگی از آنان در هر جای دنیا سلب خواهد شد چرا که علاوه بر فضای مجازی، عکس ها برای خانواده آنان ارسال خواهد شد و خانواده دیگر آن ها را حتی در صورت بازگشت به ایران نخواهند پذیرفت، شیرین نجفی این دختران را تشویق می کرد تا می توانند از سوژه های مورد نظر پول بگیرند و در صورتی که بتوانند پس از هم خواب شدن با سوژه های مدنظر و گرفتن عکس و فیلم از آن ها، خبر مناسبی از آنان نیز برای شیرین نجفی بیاورند که او بتواند آن خبر را به سیستم امنیتی ایران ارائه دهد در قبال این خبر رسانی هم پول خوبی دریافت خواهند کرد.
دردناک تر از اتفاق فوق الذکر، اختلاف کنی شیرین نجفی میان خانواده ها و زن های شوهردار بود که پس از ایجاد حس خیانت و بدبینی میان آن ها که بعضا منجر به جدایی و طلاق می شد از زنان مطلقه هم به عنوان طعمه هم چون دختران بی پناه برای کسب لقمه نانی استفاده می نمود
.باز هم گفتنی ها در مورد این عامل سیستم امنیتی باقی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
همان گونه که در قسمت های قبلی اشاره شد تبحر شیرین نجفی به عنوان یک مامور کارکشته امنیتی نسبت به نوع برخورد با طیف های مختلف سیاسی و سلیقه های گوناگون مذهبی و اجتماعی و …، آن چنان حرفه ای بود که کاملا در مواجهه با هر کدام از آن ها دارای انعطاف کامل بود و می توانست با آن ها به بهترین نحو ممکن ارتباط برقرار و ضمن جلب اعتماد همه آن ها در عمق تشکیلاتی آنان نفوذ کند، او مثلا با عنوان کردن رگ و ریشه پدری خود، با گروه های کرد ایرانی چه در ترکیه و چه عراق و چه ایران توانسته بود ارتباط برقرار کند و خود را به عنوان یکی از افراد علاقمند به آن ها معرفی نماید، اگر چه گروه های کرد نمی دانستند که گزارش فعالیت هایشان توسط این فرد به دست سیستم امنیتی می رسد اما او توانسته بود اعتماد تعداد زیادی از فعالان سیاسی کرد از طیف های مختلف را به خود جلب کند، او حتی در برخی موارد که سیستم امنیتی تشخیص می داد که ماموریت ویژه ای به او واگذار کند با گروه های پ پ ک و پژاک و … هم ارتباط برقرار می کرد و در این رابطه بعضا سفرهایی هم به شهرهای کرد نشین ترکیه جهت گفتگو با این گروه ها انجام می داد.
همزمان شیرین نجفی با آذری های هویت طلب مقیم ترکیه هم وارد ارتباط عمیقی شده بود و حتی ماهیانه مبالغ قابل توجهی به عنوان دستمزد در قبال ارائه برخی از اخبار مورد نیاز آنان دریافت می نمود، نکته ای که پس از ماجرای دستگیری روح الله زم، آذری ها را متوجه ماهیت واقعی این عامل سیستم امنیتی کرد، چگونگی ارتباط با مجاهدین خلق و به دست گرفتن ادمینی کانال تلگرامی آنان هم در بخش های قبلی این نوشتار به آن اشاره شد، شیرین نجفی ضمن ارتباط موثر با روح الله زم تبدیل به یکی از ادمین های اصلی کانال تلگرامی آمدنیوز هم شد که البته با توجه به مسائل و حواشی متعددی که در این زمینه وجود دارد به صورت مستقل در بخش بعدی بدان پرداخته خواهد شد، ادمینی کانال تلگرامی در تی وی و شب تاب نیوز هم، به عنوان کانال های تلگرامی مکمل و موازی آمدنیوز به همراه روح الله زم از جمله فعالیت های شیرین نجفی بود، که به اقرار شیرین نجفی در مواردی که آمدنیوز نمی خواست مستقیما مسئولیت خبر یا تخریب فردی را بر عهده بگیرد ابتدا آن مطلب به عنوان تست در کانال های تلگرامی در تی وی و شب تاب نیوز منتشر می شد و در صورت داشتن باز تاب مناسب در کانال تلگرامی آمدنیوز به نقل از آن دو کانال تلگرامی بازنشر داده می شد، شیرین نجفی بر اساس ادعای خودش طی ملاقات با برخی از دست اندرکاران کانال تلگرامی صدای آمریکا در یکی از هتل های آنکارا، موفق شده بود نظر موافق آنان را برای گرفتن ادمینی آن جلب کند، حال برای ما محرز نیست که آیا این توافق به مرحله اجرا رسید یا نه؟ و شیرین نجفی از ظرفیت های این کانال تلگرامی هم در جهت اهداف خود توانست بهره برداری کند یا خیر؟
شیرین نجفی هم چنین در کنار روح الله زم از اعضای اصلی سنای کنگره ملی ایرانیان با محوریت امیر عباس فخر آور شده بود که به صورت مرتب در جلسات اسکایپی آنان حضور می یافت، عضویت در شورای هماهنگی رسانه های مردمی و مبارز شامل رسانه های آپوزیت، آمدنیوز، آواتودی، بیان، جنبش فدائیان ایران، حق‌نیوز، دُر تی‌وی، شب تاب نیوز، سپهر آزادی، شهروندیار، شبکه تلویزیونی کلمه و ارتباط موثر و پی در پی با مسئولان و دست اندرکاران این رسانه ها که بیشتر به منظور آشنایی با نحوه و کم و کیفیت فعالیت های این مجموعه ها برای ارائه گزارش به سیستم امنیتی صورت می گرفت از دیگر تلاش های مستمر و همیشگی شیرین نجفی بود.
شیرین نجفی در بسیاری از سایت ها و کانال های تلگرامی حقوق بشری هم توانسته بود جای پایی باز کند و بسیاری از زندان سیاسی و خانواده های آنان را با پوشش خبری در آن رسانه ها مورد حمایت قرار می داد تا در مواقع لازم از آن حمایت ها به نفع خود و سیستم امنیتی بهره برداری لازم را انجام دهد، تلاش برای نزدیک شدن به دفتر ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، از دیگر تلاش های شیرین نجفی بود که توانست با یکی از افراد مساله دار مرتبط با بنی صدر به نام جهانگیر شادانلو ارتباط برقرار کند و برای برخی از پناه جویان ایرانی مقیم ترکیه جهت تایید در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نامه تاییدیه از بنی صدر بگیرد، اگر چه ابوالحسن بنی صدر این تاییدیه ها را بدون چشمداشت و طبق روال همیشگی بر اساس وظیفه حمایت از هموطنان سرگردان و بی پناه گریخته از حاکمیت ایران صادر می کرد اما متاسفانه شیرین نجفی این تاییدیه ها را در قبال دریافت مبالغ کلان به افراد متقاضی تحویل می داد، و البته در این میان طی برخی از سفرهای جهانگیر شادانلو به ترکیه، برخی از خواسته های خاص !!! او را با امکاناتی که در اختیار داشت برآورده می کرد، علی الظاهر گزارش ماجرای سوء استفاده های شیرین نجفی و جهانگیر شادانلو پس از مدتی به دفتر و سپس به شخص ابوالحسن بنی صدر رسید و پس از آن، دیگر ارائه تاییدیه های ابوالحسن بنی صدر از کانال جهانگیر شادانلو متوقف شد.
شیرین نجفی در راستای گسترش ارتباطات خود با گروه ها و طیف های مختلف سیاسی با شخصی به نام محمد باقر مرادی هم خانه شد یعنی اگر مدت اقامت شیرین نجفی را در آنکارا از سال ۹۲ در نظر بگیریم پس از گذشت شش ماه یا یک سال پس از ورود به آنکارا تا پایان مدت حضور در این شهر که افزون بر پنج سال شد، در خانه مشترکی با محمد باقر مرادی زندگی می کردند، محمد باقر مرادی دست راست مهدی خزعلی و از اعضای زندانی سرای قلم بود که پس از آزادی از زندان، به عنوان پناه جو وارد ترکیه شد و به اتفاق شخص مهدی خزعلی ادمین اصلی کانال های تلگرامی و واتساپی و سایت و اینستاگرام شخص مهدی خزعلی، سرای قلم، و باران نیوز بود و مورد اعتماد شدید خزعلی هم واقع شده بود، به گونه ای که مهدی خزعلی بسیاری از امور مربوط به شخص خود و سرای قلم را که نمی توانست در داخل کشور انجام دهد به محمد باقر مرادی می سپرد، محمد باقر مرادی در چند مرحله دستگیری خزعلی، بعضا در برخی شبکه های تلویزیونی برای تشریح آخرین وضعیت او مصاحبه تلویزیونی می کرد و کار اطلاع رسانی در مورد اعتصاب غذاهای مکرر او و انعکاس آن در رسانه های خارج از کشور، بر عهده محمد باقر مرادی بود.
ارتباط شیرین نجفی با محمد باقر مرادی در ابتدا برای وصل شدن با طیف اصلاح طلب و فعالان سیاسی داخل کشور و ارائه گزارش فعالیت های آنان به سیستم امنیتی صورت گرفت اما بعدها متاسفانه محمد باقر مرادی هم با شیرین نجفی در انجام فعالیت هایش همراه شد و بسیاری از کلاهبرداری ها و اخاذی هایی که شیرین نجفی انجام می داد با نام مهدی خزعلی و اعتبار او صورت می گرفت و محمد باقر مرادی به عنوان نماینده تام الاختیار مهدی خزعلی جهت دریافت آن مبالغ کلان معرفی می شد، محمد باقر مرادی به صورت غیر رسمی کار صرافی و نقل و انتقال پول میان ایران و ترکیه را هم انجام می داد که بسیاری از ایرانیان مهاجر و پناه جویان، نیازهای مالی خود از خانواده و بستگان را از طریق او انجام می دادند و از آن جا که شیرین نجفی هم خانه او بود و بر کلیه فعالیت های او اشراف داشت، این کار هم، بستر مناسبی برای ارائه گزارش نحوه و چگونگی گردش مالی و جزئیات نقل و انتقال مبالغ رد و بدل شده میان ایران و ترکیه مربوط به مهاجران ایرانی و پناه جویان از سوی شیرین نجفی به مراکز امنیتی بود، متاسفانه علی رغم آن که در چند مرحله گزارش هم خانه بودن و کلاهبرداری های مالی و تخلف های متعدد محمد باقر مرادی و شیرین نجفی به اطلاع مهدی خزعلی رسید و بر ارتباط شیرین نجفی با سیستم امنیتی تاکید شد اما متاسفانه این هشدار مورد توجه خزعلی قرار نگرفت و هم چنان محمد باقر مرادی به عنوان بازوی اصلی و مورد اعتماد و ادمین اصلی صفحات مجازی مربوط به مهدی خزعلی کماکان به فعالیت خود حتی پس از دستگیری روح الله زم و روشن تر شدن نقش شیرین نجفی در این ماجراها ادامه می دهد.
لازم به ذکر است که طی این سال ها هیچ کس نه کارت شناسایی نه کارت اقامت نه پاسپورت نه شناسنامه نه کارت پناه جویی و نه هیچ مدرک شناسایی دیگری از شیرین نجفی ندیده است، و هر وقت برخی از افراد از او برگه شناسایی پناه جویی و اسم واقعی اش را طلب می کردند، وی تصویر فتوشاپی در صفحه گوشی تلفن همراه خود به آنان نشان می داد که در آن، اسمی تحت عنوان شیرین نجفی همراه با عکس او با سربرگ کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل وجود داشت و با این تصویر فتوشاپ مثلا ثابت می کرد که هم نام او شیرین نجفی است و هم واقعا پناهنده رسمی در کمیساریای عالی پناهندگان است، نکته جالب آن که تمامی مراودات مالی شیرین نجفی و دریافت مبالغ از سازمان های حقوق بشری که برای وی ارسال می شد همگی با نام محمد باقر مرادی صورت می گرفت و او هم، دلیل این کار را تحت تعقیب بودن از طرف حکومت ایران و مصون ماندن از خطرهای احتمالی بیان می کرد.
یکی از تخصص ها و تبحرهای ویژه شیرین نجفی کادرسازی و تربیت نیروی انسانی بود، بسیاری از افراد ورشکسته و چک برگشتی و دزد و سارق و کلاهبردار و بدهکاران مهریه و فراریان از اختلاف های خانوادگی که به دلیل مسائل مالی و مشکلات اجتماعی از ایران گریخته و وارد ترکیه شده بودند تا با تشکیل پرونده پناه جویی و ارائه کیس تقلبی راهی کشورهای دیگر شوند، پس از نوشتن داستان های غیر واقعی و ساختن کیس های تقلبی برای آنان، شیرین نجفی، از آن ها یک فعال سیاسی و حقوق بشری درست می کرد و با معرفی آن ها به فعالان سیاسی طیف های مختلف سیاسی اجتماعی، و بعضا ترتیب دادن مصاحبه با برخی رسانه ها و انعکاس خبر آنان در سایت های خبری، به عنوان ابواب جمعی و زیر مجموعه خود از آن ها استفاده می کرد و این افراد به خیل عظیم لشکریان همراه شیرین نجفی می پیوستند، افرادی که تا قبل از ورود به ترکیه با الفبای سیاست و حقوق بشر ابدا آشنایی نداشتند اما در ترکیه با همت شیرین نجفی به نظریه پردازان و تحلیلگران و ایدئولوگ های صاحب سبکی !!!!! تبدیل شدند.
شیرین نجفی برای متنوع کردن افراد زیر مجموعه خود، بعضا اهالی هنر و موسیقی را هم به اصحاب و یاران خود می افزود و در مواردی که امکان فعالیت های درآمدزا برای برخی از آنان وجود نداشت، ضمن پخش آثار آنان در فضای مجازی برای مشهور شدن و هر چه بیشتر دیده شدن آن ها، بعضا ماهیانه بین دو تا سه هزار لیر تقریبا معادل هفت تا هشت ملیون تومان به صورت ماهیانه به این افراد پرداخت می کرد و در قبال آن، گزارش اخبار دیگر ایرانیان و پناه جویان در اطراف محدوده زندگی آنان جهت ارائه به سیستم امنیتی از جمله کارهایی بود که باید توسط این دسته از افراد صورت می گرفت، ضمن آن که پیوستن به لشگر مجازی حامیان شیرین نجفی از وظایف تعریف شده و اصلی تمامی مرتبطین با او تلقی می شد.
از جمله فعالیت های شیرین نجفی که گویا در گذشته در ایران هم به آن مبادرت ورزیده بود توسل به سحر و جادو و باز کردن سر کتاب و پیش گویی آینده ایرانیان ساکن در ترکیه بود، او برخی از خانم های آشنا به این حرفه را با خود همراه کرده بود و آنان را نزد افراد متقاضی می فرستاد، او هر گاه می شنید شخصی از ایرانیان ساکن ترکیه به این فن تسلط دارد بدون درنگ با او تماس می گرفت و برای همکاری با او اعلام آمادگی می کرد، او مدعی بود توانسته تا کنون موانع سر راه و دشمنان خود را با توسل به این روش ها از مسیر خویش بردارد، اگر این اقدامات شیرین نجفی هماهنگ با سیستم امنیتی بوده باشد، با توجه به سخنان سال جاری رهبری در نوروز که بر استفاده دستگاه های اطلاعاتی دنیا از لشگر اجنه تاکید داشت می توان چنین نتیجه گرفت که همکاران و عوامل سیستم امنیتی، یکی از ابزارهایی که از آن، جهت پیشبرد اهداف خود بهره گیری می کنند، توسل جستن به این روش هاست، نکته ای که رهبری بر آن در سخنرانی اش که به صورت زنده پخش می شد تاکید کرد اگر چه در بازنشرهای بعدی توسط سایت های درون نظام حذف شد، مطلبی که تاکنون در مورد استفاده سیستم امنیتی از این ابزارها به صورت جسته و گریخته در برخی محافل با تردید مطرح می شد اما رهبری با طرح خواسته یا ناخواسته آن، این تردیدها را به مرحله یقین نزدیک کرد.
موجودی مالی شیرین نجفی همیشه بالغ بر چندین هزار یورو و دلار بود و همواره انواع ارزها در کیف و منزل او یافت می شد، او بعضا مبالغ کلانی به بعضی از پناه جویان و فعالان و زندانیان سیاسی و حقوق بشری در داخل ایران و ترکیه پرداخت می کرد، در یک مورد مشاهده شده بود که بالغ بر بیست هزار دلار هزینه عمل جراحی یکی از پناه جویان را در یکی از بیمارستان های خصوصی ترکیه توسط او پرداخت شده بود و در مورد دیگری به یکی از زندانیان سیاسی که پس از آزادی موقت از زندان به دلیل گرو گذاشتن وثیقه منزل در دادگاه، امکان خروج از کشور را نداشت پیشنهاد پرداخت دویست میلیون تومان برای تبدیل وثیقه ملکی به وثیقه نقدی را داده بود.
شیرین نجفی ادعا می کرد که ماهیانه چندین میلیون توسط همسر سابقش یعنی محمد امین باقری برای وی واریز می شود در حالی که او سال ها پیش از همسرش جدا شده بود و حتی تنها دخترش نیز در کنار وی در ترکیه زندگی نمی کرد که گفته شود برای نگهداری فرزند مشترکشان این مبلغ به او پرداخت می شده، پس کدام عقل سلیم می پذیرد که همسر سابق زنی، آن هم همسر دوم یا همسر صیغه ای، بدون دلیل هزینه های زندگی او را بپردازد، ضمن آن که حجم بالای گردش مالی شیرین نجفی حکایت روشنی از ارتباط او با سیستم امنیتی داشت به ویژه آن که خواسته اصلی او در قبال پرداخت این مبالغ به افراد، دریافت خبر از مهاجران ایرانی و پناه جویان پیرامون آن اشخاص بود.
عدم پایبندی به اصول اخلاقی از جمله ویژگی های بارز شیرین نجفی بود، فحش و دشنام و بد زبانی و به کار بردن الفاظ بسیار رکیک و جنسی که در شان یک خانم نیست به عنوان یکی از خصوصیات بارز شیرین نجفی بود که هر کس با او حتی یک بار برخورد حضوری داشته از شنیدن آن الفاظ بی نصیب نبوده، او گاه در یک جلسه رسمی یا خانوادگی و یا دوستانه در حضور تعداد زیادی از مردان و زنان از به کار بردن اسم آلت مردانه و زنانه ابایی نداشت، و ضمن آن که شغل شریف قوادی از جمله فعالیت های شناخته شده شیرین نجفی محسوب می شد گاه به برخی از میهمانان تازه وارد هم، فرستادن زن را برای هم خوابگی با آنان پیشنهاد و تعارف می کرد، که البته پشت پرده این اقدام، اهداف کثیفی هم چون ضبط فیلم و اعمال فشار به آن افراد، مد نظر بود که قبلا شرح آن داده شد.
شیرین نجفی را می توان به عنوان یک بانک اطلاعات و کامپیوتر متحرک که اطلاعات دقیقی از تمامی فعالان سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری در ذهن داشت دانست، او علاوه بر آن که اطلاعات دقیقی از مدیران ارشد و رده بالای نظام و وضعیت خانوادگی و فرزندان آنان داشت، حتی از مدیران میانی و متوسط و رده پایین تر که بعضا در میان عموم هم مشهور نیستند اطلاعات دقیقی داشت، شیرین نجفی حتی آدرس منزل فعلی و قبلی و حتی دهه های قبل برخی از مسئولان و فعالان سیاسی را می دانست، او از تمامی فعالیت های گذشته و حال فعالان سیاسی در کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا و استرالیا اطلاع دقیق داشت، و از تعداد فرزندان و دامادها و عروس ها و نوه ها و نحوه تعامل خانواده ها با هم یا اگر اختلاف و طلاق و ازدواج جدیدی در میان آن ها اتفاق افتاده بود به طور کامل مطلع بود، او می دانست کدام فعال سیاسی مثلا در فرانسه به دلیل چه نقطه ضعفی تن به همکاری با سیستم امنیتی داده و سیستم امنیتی مرتبط با اوو سپاه یا وزارت اطلاعات می باشد، در برخی از موارد که بعضی از افراد جدیدالورود به ترکیه نزد شیرین نجفی مراجعه می کردند تا بر اساس شهرتی که به دست آورده بود آن ها را جهت تسهیل در کارهایشان یاری دهد، او بعد از خارج شدن از اتاق محل گفتگو با آن افراد، پس از کمتر نیم ساعت، طی تماس با برخی افراد در داخل کشور، آمار دقیق آن ها و پیشینه و حال ایشان را برایشان ذکر می کرد.
حال با آن چه که طی این چند بخش در مورد شیرین نجفی نگاشته شد و قدرت مدیریت و تبحر او در سازماندهی افراد و تحت امر داشتن ده ها نفر که امرار معاش آنان توسط این فرد تنظیم می شد، آیا شما از شیرین نجفی یک فرد عادی یا یک زن صرفا فضول که درون زندگی همه سرک می کشد استنباط و برداشت می کنید؟! یا با توجه به مشاهدات عینی بسیاری از افراد موثق به این نتیجه می رسید که او یک مامور کارکشته و کار بلد بوده است؟
شیرین نجفی طی این سال ها تلاش فراوانی برای رفتن به لندن داشت و حتی در چند مرحله تا یونان هم رسید، اما مجددا به ترکیه بازگشت، طی موارد متعددی شیرین نجفی با افراد زیادی که ساکن لندن بودند به ویژه خانم ها ارتباط برقرار کرده و از آن ها جهت انتقال به لندن همفکری و مساعدت طلبیده بود، جالب آن که شماره تلگرامی و وایبر و واتساپ او هم شماره انگلستان در چند سال اخیر بوده که مشخص نیست توسط چه کسی برای او تهیه شده بود، در آخرین مرحله در یک سال و نیم گذشته شیرین نجفی و محمد باقر مرادی به دلیل گرفتن مبالغ کلان از برخی از ایرانیان به ویژه جهت انتقال قاچاق به کشورهای اروپایی و پس از عدم انجام تعهد، برای مدتی متواری شدند و علی الظاهر در استانبول اقامت گزیدند، او البته پیش از ماجرای ربوده شدن روح الله زم و در زمانی که هنوز ترکیه را ترک نکرده بود مدعی بود در کشوری غیر از ایران و ترکیه ساکن شده و در برخی از تماس های خود با بعضی از افراد ادعا می کرد از ترس جان و به دلیل تحت تعقیب بودن از سوی سیستم امنیتی و سپاه، مکان اقامت خود را مخفی کرده اما در حقیقت کلاهبرداری های او باعث فراری شدنش از دست مال باختگان شده بود .
ماجرای نحوه ورود شیرین نجفی به آمدنیوز و نحوه همکاری های او با روح الله زم که داستان جالب و شنیدنی است و قطعا کمتر کسی از زوایای پنهان و واقعیات پشت پرده آن آگاه است در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
در این که روح الله زم فردی تاثیرگذار در سپهر سیاسی ایران طی چند سال اخیر بوده است شکی نیست اما هنوز هم زوایای پنهان چگونگی مطرح شدن نام او بر همگان روشن نیست، ما در این بخش، به گوشه ای از آن زوایای پنهان اشاره می کنیم، روح الله زم نه عامل سرویس های بیگانه بود، نه عامل دستگاه های اطلاعاتی ایران، نه تبحری در روزنامه نگاری داشت و نه امکانات وسیعی برای رساندن اخبارش به مردم داشت، تنها بضاعت او ابتدا یک سایت بود که بعدا با اضافه شدن کانال تلگرامی به آن، رونق گرفت، رونق گرفتن بیشتر کانال تلگرامی آمدنیوز هم در اثر تخریب خبرگزاری فارس و رسانه های همسو بود که با نمایش دادن چند ویدئو، حس کنجکاوی مردم را بیشتر برانگیختند تا تعداد بیشتری ممبر را به خود جلب کند، روح الله زم آقازاده ای بود با ارتباطات بسیار گسترده که از آن ارتباط ها برای رونق مجموعه خبری خود به بهترین نحو ممکن بهره جویی می نمود اما او چندعیب داشت که دقت اخبار او را کم می کرد، ساده بود و زودباور و متوهم و خودبزرگ بین و عاشق شهرت، و به برخی افراد بسیار اعتماد می کرد، بی آن که پشت پرده و اهداف آن افراد را از ارتباط گیری با خودش بداند، یکی از این افراد شیرین نجفی با نام اصلی سودابه خرسند بود، کسی که بیشترین اخبار آمدنیوز از کانال او به روح الله زم می رسید، و اتفاقا همان اخبار، عکس العمل دستگاه های حکومتی را بر علیه او بر می انگیخت، روح الله زم قربانی اعتماد بی جای خود به شیرین نجفی و امثال او شد .
سایت خبری آمدنیوز در تیرماه سال ۱۳۹۴ راه اندازی شد به همراه چند نفر از فعالان سیاسی ایرانی مقیم خارج از کشور و اتفاقا گفتگوهای اولیه آن در ترکیه شکل گرفت، اما این سایت در همان ماه های اولیه که هنوز رونق چندانی نگرفته بود و کاملا ناشناخته بود، دچار اختلاف سلیقه بین موسسین شد، علت اصلی اختلاف هم روحیه دیکتاتوری روح الله زم بود که علی رغم سن و سواد و تجربه کمتر از تمامی موسسین، می خواست فقط حرف و سلیقه او به کرسی بنشیند، چند ماه بعد یعنی در آبان ماه ۱۳۹۴ آمدنیوز تبدیل به یک کانال تلگرامی شد، آن کانال تلگرامی را فقط خود روح الله زم اداره می کرد و از موسسین همراه او در سایت، در این کانال تلگرامی خبری نبود.
اما ارتباط روح الله زم با شیرین نجفی به قبل از راه اندازی آمدنیوز برمی گردد، زمانی که روح الله زم در سحام نیوز فعالیت می کرد و حتی پیش از آن، هنگامی که پروفایل فیس بوکی جنجالی داشت و در آن برخی از مفاسد حکومتی ها را افشا می کرد و بعدتر، آن افشاگری ها به سحام نیوز و در نهایت به آمدنیوز منتقل شد.
روح الله زم پس از نوشتن چند نامه به رهبری که نام او را بر سر زبان ها انداخت و نامه های اول و دوم او به شکل گسترده ای در تمامی رسانه ها و سایت های فارسی زبان خارج از کشور بازتاب پیدا کرد، به شهرت رسید، اما پس از نامه سوم او به رهبری، رفته رفته از کانون توجه اهل رسانه خارج شد و تصور عمومی رسانه ها این بود که وی فردی است که بیشتر مشتاق دیده شدن است تا مبارز واقعی و فعال سیاسی حقیقی، به همین لحاظ نامه های بعدی او به رهبری و هم چنین اخبار مربوط به وی، آن چنان بازتاب نیافت.
به همین دلیل، او با ورود به فیس بوک که در آن زمان در غیاب تلگرام و اینستاگرام و واتساپ، تنها مجموعه بدون رقیب در فضای مجازی در آن سال ها بود، شروع به نوشتن پست های جنجالی کرد و هر چه دستش از تخلفات مسئولان و حکومتی ها می رسید منتشر می کرد، بعدتر چند صفحه فیس بوکی مانند کمپین یادآوری خطاهای رهبر هم به فعالیت های او اضافه شد که به دلیل مطالب جنجالی اش مورد استقبال و لایک کاربران زیادی واقع می شد.
روح الله زم البته دوست داشت سری هم به مراکز تجمع ایرانیان مخالف حکومت و اپوزوسیون در کشورهای مختلف بزند و از احوال و زندگی همه آنانی که صاحب اسم و عنوانی بودند مطلع شود، و حتی المقدور از توانمندی آنان جهت پربارتر کردن پروفایل و صفحات فیس بوکی خود بهره گیری کند، که گاه این احوالپرسی ها تبدیل به تجسس هم می شد و به تعبیر برخی از فعالان سیاسی خارج کشور در آن روزها، روح الله زم خود را وزارت اطلاعات اپوزوسیون فرض کرده بود که وظیفه صیانت از آن ها در مقابل دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی را بر عهده دارد تا مثلا مانع ورود عناصر نفوذی به داخل اپوزوسیون شود که البته خود هم نهایتا با گرفتار شدن در دام همین نفوذی ها قربانی اعتماد به آنان شده و در تور دستگاه های امنیتی گرفتار آمد.
از آن جا که مرکز تجمع برخی از فعالان سیاسی خارج شده از کشور پس از سال ۸۸، در آن سال ها در ترکیه بود و هنوز تتمه پذیرفته نشدگان در کمیساریای عالی پناهندگان در انتظار رفتن به کشور سوم بودند، این مرکز ثقل وسیله ای شد تا آشنایی بین روح الله زم و شیرین نجفی شکل بگیرد.
روح الله زم دنبال فردی پا به کار و فعال و جدی بود که بتواند اخبار فعالان سیاسی در ترکیه را برای او به صورت مداوم گزارش کند و شیرین نجفی هم که دنبال گسترش ارتباط های خود به منظور اتصال هر چه بیشتر به چهره های شناخته شده سیاسی در سراسر دنیا بود، این نیاز مشترک متقابل، این دو را با هم آشنا کرد، گاه روح الله زم در پروفایل فیس بوکی خود می نوشت : آی فلانی که در فلان روز و فلان ساعت در استانبول یا آنکارا در فلان منزل، فلان کار را انجام دادی بدان و آگاه باش که ….، که محتوای دقیق آن اخبار از کسی جز شیرین نجفی به روح الله زم نمی رسید.
بعدها هم روح الله زم به دامنه گسترده و شگرف اطلاعات شیرین نجفی پی برد و هم شیرین نجفی متوجه شد که روح الله زم سوژه مناسبی برای بهره برداری های مد نظرش، هم برای انعکاس گزارش های ویژه به سیستم امنیتی و هم برای گسترده تر شدن ارتباطاتش با دیگر فعالان سیاسی و حقوق بشری در سراسر دنیا از طریق این آقازاده مقیم فرانسه می باشد، در سفر روح الله زم به ترکیه جهت راه اندازی سایت آمدنیوز، پس از ارتباط های مجازی، در اویل سال ۱۳۹۴ اولین ملاقات های حضوری او با شیرین نجفی هم شکل گرفت، و شیرین نجفی برای جلب اعتماد روح الله زم خبر از ورود یکی از زن های عامل وزارت اطلاعات داد که برای در تور انداختن روح الله زم قرار است به ترکیه بیاید، خبری که بعدها توسط مهدی خزعلی در ویدئویی رسانه ای شد : افشاگری مهدی خزعلی در ارتباط با طرح وزارت اطلاعات برای روح الله زم خبرهای این چنینی شیرین نجفی که عمدتا با دقت بالایی همراه بود مسبب نزدیک تر شدن هر چه بیشتر روح الله زم به او شد، و وقتی که موسسین سایت آمدنیوز از زم جدا شده و مسیر دیگری غیر از آمدنیوز را برای فعالیت های خود انتخاب کردند، در سفرهای بعدی زم که با فاصله چند ماه بعد در شهریور سال ۱۳۹۴ در استانبول به منظور دیدار با خانواده اش اتفاق افتاد، فکر راه اندازی کانال تلگرامی کلید خورد.
آن روزها پس از وایبر، تلگرام تازه بین مردم طرفدار پیدا کرده بود و گروه های تلگرامی و کانال های تلگرامی یکی از پس دیگری راه اندازی می شدند و برای جذب ممبر و مخاطب با هم رقابت می کردند، شاید ورود آمدنیوز به تلگرام، در تحول و رشد رو به جلوی آن تاثیر شگرفی داشت، و اتفاقا پس از رفتن آمدنیوز از تلگرام هم افت قابل ملاحظه ای در این ابزار قدرتمند در میان ایرانیان مشاهده شد.
با از دست دادن موسسین اولیه در سایت آمدنیوز و راه اندازی تلگرام، اتفاقا روح الله زم توانست بهره مناسب تری از توانمندی شیرین نجفی به نفع خود بگیرد، خبرهای داغ و بعضا کوتاه که بیشتر مناسب درج در تلگرام بود تا سایت، به همین لحاظ هر چند سایت آمدنیوز تا روزهای آخر قبل از دستگیری زم فعال بود اما رونق کانال تلگرامی آن اصلا قابل مقایسه با سایت نبود، آبان ماه ۱۳۹۴ شروع به فعالیت کانال تلگرامی آمدنیوز بود و مخاطب آن از چند صد نفر شروع شد و تا دو هزار نفر رسید، و هر روز اخبار آن داغ تر و داغ تر می شد تا آن که بین مخاطبان صدا کرد و به صد هزار نفر رسید اما مخاطب چند صد هزار نفری و سپس میلیونی آن حاصل اشتباه و شاید اتفاقا برنامه ریزی دقیق رسانه های وابسته به سپاه هم چون فارس با همکاری باشگاه خبرنگاران جوان بود که با پخش ویدئوهایی، بر شهرت آن افزودند و از آن جا جهش روز افزون جذب مخاطب آن آغاز و تا نزدیک دومیلیون نفر هم پیش رفت.
حال نکته کلیدی ماجرا این جاست، بله، روح الله زم خود رابطین و رفقایی در ایران داشت و به دلیل انتساب به پدرش در گذشته هم با افراد زیادی آشنا بود که دسترسی سطح بالایی به منابع دست اول خبری داشتند، و از ارتباط های قبلی خود در ایران به نحو تمام و کمال بهره می برد، و می توانست دسترسی خوبی به منابع خبری دست اول داشته باشد، علاوه بر آن طی سال های حضور در خارج از ایران، به دلیل نگارش چند نامه به رهبری و هم چنین راه اندازی صفحه فیس بوکی جنجالی و نوشتن مطالب افشاگرانه از مفاسد حکومتی در آن، توانسته بود شهرتی کسب کند تا کسانی هم که از سابق او را نمی شناختند، وی را مرکز مناسبی برای نشر مطالب افشاگرانه خود تلقی نموده و چنانچه مطالب قابل افشا و انتشاری داشتند برای او ارسال می نمودند، گاه حتی گروه های سیاسی هم در رقابت با هم بعضا اخباری را بر علیه یکدیگر برای روح الله زم جهت درج در آمدنیوز می فرستادند چرا که این رسانه را بهترین جا برای دیده شدن مطالب خود می دیدند، اما مساله مهم در اخبار دریافتی آمدنیوز و روح الله زم، کانال و منبع و منشا اصلی این مطالب و اخبار بود که از جای بسیار خاصی به دست وی می رسید، و گرنه اخبار محرمانه بسیاری هم اکنون هم توسط افراد رده بالای نظام به شبکه های مختلف تلویزیونی خارج از کشور یا سایت های معتبر خبری می رسد و بعضا جنجال هم برمی انگیزد اما هیچ کدام از این خبرها آن گونه نیست که عکس العمل مسئولان رده بالا را برانگیزد و با آشفتگی دادشان در آید و از درز اطلاعات محرمانه و سری شکایت کنند، به عنوان نمونه، مساله رفع حصر در چند سال گذشته و در دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی، در دستور جلسه و مباحث شورای عالی امنیت ملی به دستور حسن روحانی قرار گرفته بود، اما قبل از جلسه، خبر آن در تلگرام آمدنیوز منتشر شد و همین امر سبب خارج شدن آن از دستور شورا گردید و باعث شد که به طور کلی در مسیر اجرایی شدن آن اختلال ایجاد شده و حتی برای موافقت رهبری هم دچار مشکلاتی شود و تاکنون هم لاینحل بماند.
پس مشخص می شود اخبار دریافتی زم، اخبار سطح بالا و کاملا حساسیت برانگیزی بود که گاه با نامه اعتراضیه ده ها نماینده مجلس و یا برخی مقامات ارشد نظام مواجه می شد که در مملکت چه خبر است که برخی از اخبار، پیش از آن که به گوش نمایندگان مجلس و وزرا و مسئولان عالیرتبه برسد سر از آمدنیوز در می آورد و ما آن خبر را در این رسانه در فرسنگ ها آن سوی کشورمان می خوانیم، زم می گفت من در بیت رهبری، شورای عالی امنیت ملی و درون محرمانه ترین ارکان نظام منبع دارم و می توانم هر آن چه را که اراده کنم به دست آورم، زم درست می گفت، صحت و دقت بسیاری از اخبار او بالا بود اما اخباری جهت دار که خودش نمی دانست در شطرنجی واقع شده که بی آن که خودش بداند در تهران، برخی از افراد در سایه، با مهره او در سطح کلان می خواستند با اخباری که به دست او می رساندند، نتیجه بازی را در عرصه های مختلفی که مدنظرشان بود مطابق با خواست و سلیقه خود عوض کنند، کما آن که در ماجرای رفع حصر چنین کردند و گره آن را آن چنان کور کردند که تا امروز هم باز کردن آن ممکن نشده است.
مهم ترین منبع خبری شیرین نجفی، وحید حقانیان بود، کسی که از او به‌ عنوان «دست راست و مباشر» اصلی رهبر ایران و معاون اجرایی بیت رهبری و رابط بیت با دولت و مقامات رده بالای اجرائی یاد می شود اما عنوان رسمی او معاون امور ویژه دفتر رهبری است، هم او که دائره المعارف و منبع اصلی اخبار مهم و محرمانه و سری و بکلی سری کشور بوده و از کمتر چیزی ممکن است بی اطلاع باشد، شاید این مطلب کلیدواژه و اصلی ترین نکته ای بود که در این نوشتار به آن اشاره می‌شود، نکته مهمی که می تواند حل کننده معماهای بسیاری در پروژه آمدنیوز باشد.
هیات تحریریه نگام بارها به چشم خود شاهد مکالمه شیرین نجفی از طریق فیس تایم و سایر ابزارهای رایج در فضای مجازی با وحید حقانیان بوده که او دلیل این مکالمات و آشنائی اش با وحید حقانیان را از زمانی ذکر می کرده که همسر محمد امین باقری کنی فرزند محمد باقر باقری کنی بوده و برادر محمد امین که مصباح الهدی نام دارد داماد دوم رهبری بوده، و از همان زمان وحید حقانیان با شیرین نجفی آشنائی پیدا کرده و احوالپرس او بوده است، البته پس از سلام و احوالپرسی اولیه در همه مکالمات، چنان چه در جای شلوغی این مکالمات اتفاق می افتاد، ادامه ارتباط او با وحید حقانیان در خارج از جمع عمومی و در فضای خلوتی انجام می شده است، اما شیرین نجفی بر این نکته که منبع اصلی خبری او وحید حقانیان است و کسان دیگری هم هستند که منبع خبری او هستند اما همگی از سوی وحید حقانیان معرفی شده اند و کاملا هماهنگ با او، اخبار را برای وی ارسال می کنند، در جمع های مورد اعتماد، تاکید می کرده است، جالب آن که روح الله زم در گفتگوهایی که در برخی رسانه های تصویری داشت و در کانال تلگرامی خود منتشر می کرد، بارها از جلساتی در حضور رهبری نام می برد که مصباح باقری در آن جا حضور داشته است، خبرهای این چنینی که شیرین نجفی به روح الله زم می داد تا درجه صحت آن خبر را برای زم باور پذیرتر کند.
بسیاری از اسناد و مدارکی که زم بارها در کانال تلگرامی خود با سر برگ برخی ارگان ها از جمله سپاه و قوه قضائیه منتشر می کرد اما بعدها توسط کانال های تلگرامی ارتش سایبری مورد استهزاء قرار می گرفت و بعدا فتوشاپ بودن آن مشخص می شد، از کانال وحید حقانیان و ابواب جمعی او به شیرین نجفی و سپس روح الله زم می رسید، به نظر می رسد اخبار ارسالی از کانال وحید حقانیان و افراد وابسته به او کاملا هدایت شده و برای تنظیم وضعیت کشور، آن طور که او و تیم همراهش و اگر افراد رده بالاتری در بیت رهبری در تنظیم و ارسال آن نقش داشتند، بوده است، چرا که نفوذی بودن شیرین نجفی و این که این اخبار از کدام کانال به روح الله زم می رسیده حتی برای برخی از سایت ها و کانال های تلگرامی ارتش سایبری هم روشن نبود و ممکن است تا الان هم روشن نباشد و ممکن است هم چنان به شیرین نجفی نه به عنوان یار خودی بلکه متهم و همدست روح الله زم نگاه کنند.

Missing media item.
ماجراهایی نظیر میر طاهر حبیب بدل رهبری و فرستادن عکس گوش و مقایسه آن با عکس دیگری از رهبر، ماجرای جاسوسی زهرا لاریجانی، مفاسد اطرافیان صادق لاریجانی مانند اکبر طبری، ماجرای ۶۳ حساب صادق لاریجانی که برخی از آن ها کاملا با واقعیت منطبق و برخی از آن ها کاملا افسانه بود، اخباری بود که از کانال وحید حقانیان به دست شیرین نجفی و سپس روح الله زم می رسید و در آمدنیوز منتشر می شد، نکته جالب تر آن که اخبار ارسالی از سوی حقانیان بر علیه صادق لاریجانی که با واسطه به زم می رسید، در زمانی از سوی حقانیان به سمت انتشار در یک رسانه مخالف نظام هدایت می شد که هنوز صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه بود اما یکی از گزینه های مطرح برای رهبری آینده بود، که مشخص می شود از همان زمان ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضائیه، عزم اتاق فکری که نماینده آن وحید حقانیان در درون بیت رهبری بود و احتمالا اضلاع دیگری در آن مجموعه آن را همراهی می کردند و شاید راس آن افرادی چون سید مجتبی خامنه ای یا افراد دیگری بودند، این بود که به صورت هدفمند این گونه اخبار را برای تخریب صادق لاریجانی و دور کردن او از دایره جانشینان رهبری با واسطه به آمدنیوز برسانند، و هم اکنون که صادق لاریجانی دیگر در راس قوه قضائیه نیست مشاهده می کنیم که اکثر اخبار محرمانه و سری بر علیه صادق لاریجانی که در آن سال ها از سوی حقانیان با واسطه به آمدنیوز می رسید امروز عمدتا تایید شده و رنگ حقیقت به خود گرفته است، اخباری که ترجیح داده می شد که توسط آن اتاق فکر با عضویت وحید حقانیان از رسانه های داخل و درون نظام شنیده نشود بلکه از زبان یک رسانه پرمخاطب مخالف نظام منتشر شود تا بیشتر دیده شود، بدون شک هدف ارسال آن اخبار که کم کردن نقش خاندان لاریجانی در سطوح بالای قدرت بود با انتشار آن اخبار در آمدنیوز کلید خورد و امروز کاملا به بار نشسته و دیگر نه علی لاریجانی هوس رئیس جمهور شدن دارد که از خیال ریاست مجلس و حتی نمایندگی پارلمان هم گذشته و نه دیگر صادق لاریجانی سودای رهبری در سردارد
.بدون شک در رساندن مابقی اخبار ارسالی از سوی حقانیان به شیرین نجفی و سپس زم، اهداف پیچیده دیگری هم همراه بوده که شاید در آینده با روشن شدن ابعاد مخفی آن، اهداف پشت پرده این اقدام های پیچیده آشکار شود، اما آن چه که مسلم است یک پایه رساندن این اخبار به زم، وحید حقانیان و همراهانش و پایه دیگر شیرین نجفی بوده است، البته روح الله زم گاه بر خلاف میل شیرین نجفی از کانال های دیگری هم خبر به دست می آورد اما به شیرین نجفی قول داده بود که حتما قبل از انتشار، آن ها را با او چک کند، و برخی از اوقات که اخبار، با او چک نمی شد و بعضا از رصد شیرین نجفی و افراد مافوق او در می رفت، شیرین نجفی با اتخاذ روش های زنانه و تحکم آمیز، برای مدتی روح الله زم را تحریم خبری می کرد همان ایامی که مشاهده می شد بعضا ظرف یک ماه یا بیشتر، اخبار آمدنیوز هم چون سایر رسانه ها، خبرهای معمولی بوده و خبر ویژه ای در آن کار نمی شود، و این چنین بود که نقش شیرین نجفی در کانال تلگرامی آمدنیوز محوری بود و توانسته بود این باور را در روح الله زم به وجود بیاورد که نبودنش باعث تمام شدن آمدنیوز خواهد شد که البته و دست بر قضا، بودنش باعث تمام شدن آمدنیوز شد.
روح الله زم در حقیقت اسیر دامی شد که دیگران برای او پهن کرده بود و قربانی خود بزرگ بینی و شهرتی شد که برخی در درون سیستم امنیتی، آن را متوجه شدند که نفس سرکش او به این چیزها نیاز شدید دارد، و دقیقا روح الله زم را چند صباحی برای رسیدن به این حس یاری دادند تا کاملا در آن حس غوطه ور شده و اشباع شود، و در ایستگاه پایانی دروغ هم با روش هایی که به کار بستند او را به استهزا گرفتند، ماجرای آمدنیوز آن چنان پیچیده و چند لایه است که شاید حتی بازجوها و قضات پرونده هم از پشت پرده اصلی آن مطلع نباشند و هرگز مطلع هم نشوند و اگر هم بشنوند آن را باور نکنند یا دستور داشته باشند که نباید باور کنند و نبایستی در تصمیم خود دخالت دهند .
ماجرای آمدنیوز و روح الله زم و شیرین نجفی اگر چه ضربه دیگری به اپوزوسیون بود اما می تواند درس عبرتی باشد برای ایرانیانی که دل در گرو میهن عزیزمان نهاده، و در خارج از کشور زندگی می کنند و یا حتی درس عبرتی باشد برای فعالان سیاسی داخل کشور، که از جور و ظلم حاکمان کشور به ستوه آمده اند، که از این پس به هر مدعی فعال سیاسی یا حقوق بشری اعتماد نکنند و از طرف دیگر به راحتی اسیر جوها و غوغاسالاری هایی که تلاش برای تخریب برخی فعالان واقعی سیاسی و حقوق بشری دارند نشوند ولو اگر آن صداها بسیار بلند و هم چون لشگریانی باشد که شیرین نجفی پیرامون خود برای تخریب دیگران جمع کرده بود.
از آن جا که ماجرای دستگیری زم و دخالت شیرین نجفی در آن، در فرانسه و عراق اتفاق افتاده و ما از جزئیات دقیق آن مطلع نیستیم لذا طبعا نمی توانیم اطلاعات قابل استنادی در این جا ارائه نماییم اما می توانیم یک حقیقت را روشن کنیم و آن این که روح الله زم نه پاسپورت ایرانی داشت و نه شهروند فرانسه شده بود، او پناهنده ای مقیم فرانسه بود که اگر می خواست به جایی مانند ترکیه و عراق سفر کند باید به سفارت آن کشور در فرانسه مراجعه می کرد و با مدرک خروج موقت خود ( تراول داکیومنت ) تقاضای ویزا می کرد که معمولا جواب مثبت به این درخواست ها بین سه روز تا یک هفته زمان می برد، و در چنین حالت هایی فقط در صورتی ویزای آن کشور فورا صادر می شود که نامه دعوت رسمی از یکی از مراکز دولتی آن کشور، تحویل سفارت مربوطه شود، صدور ویزای عراق برای روح الله زم که تراول داکیومنت داشت در عرض یک روز خارج از عرف معمول و بدون شک با دعوت رسمی یکی از مراکز دولتی عراق و احتمالا با هماهنگی سیستم امنیتی ایران انجام شده که در بدو ورود او به آن کشور با دستگیری وی به نتیجه مد نظر سیستم امنیتی و شیرین نجفی به عنوان مهره آنان طی چند سال نزدیکی و همراهی با روح الله زم رسیده است.

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

امرالله ابراهیمی
برگرفته از:
negaam.news

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.