تنهایی
با یادِ فرهاد مهرداد
خواننده ای متفاوت که در غربت غنود
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
«سعدی»
رسمِ شبانه این است
بیتابِ شعرِ تازه
بیخوابی وُ بهانه
تنهایی وُ رهایی
پیکی میانِ سفره
با ماهِ هم پیمانه
گاهی نگاهِ حیران
بر این سکوتِ ویران
بر شانه ام سَرِ او
لرزانِ بغضِ پنهان
مستانه های هایی
امشب نیامدم ماه
چشمم سفیدِ ره شد
اشکم چکیده در جام
بر سفره هم سحر شد
هیهاتِ جای خالیت
روحم چه دربدر شد!
آهم رسیده بر بام
خونگریه چون شفق شد
بی تو سپید وُ سرد است
این دفترِ ترانه
با واژه های گریان
جانم قرینِ درد است
ماهِ عزیزِ من رفت
او نیز در سفر شد؟
2012 /9 /12
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید